شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۸ شوال ۱۴۴۵ | Apr 27, 2024
کد خبر: 1004904
۱۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۸
آیت الله عابدی شاهرودی

حوزه/ آیت الله عابدی شاهرودی در موضوعات مختلف از نقد نسبیت انیشتین و اصول فیزیک نیوتونی تا شرح بر مصباح الأنس فناری و مدخل اصول فقه مقالات و کتب دقیقی به نگارش در آورده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، محسن بهرامی پژوهشگر فلسفه، درباره آرا و نظرات آیت الله عابدی شاهرودی از اساتید حوزه علمیه قم، پیرامون مساله وجود ذهنی آورده است: برای اهل فلسفه و عرفان نام آیت الله علی عابدی شاهرودی، یادآور کتاب‌ها و مقالات عمیق و علمی و نظرات و اجتهادات حکمی و فلسفی می‌باشد.

گرچه این استاد، خلوت و گوشه گیری را بر جلوت و شهرت ترجیح داده و در مجامع عمومی حاضر نمی‌شود، اما وزانت و عمق فکری وی بر اهل فن پوشیده نیست. چه اینکه وی در موضوعات مختلف از نقد نسبیت انیشتین و اصول فیزیک نیوتونی تا شرح بر مصباح الأنس فناری و مدخل اصول فقه مقالات و کتب دقیقی به نگارش درآورده است.

در این مختصر به بررسی اجمالی آرا خاص استاد علی عابدی شاهرودی پیرامون مساله وجود ذهنی خواهیم پرداخت.

انسان می‌تواند به وسیله عقل به فهم حقایق خارجی آنگونه که هستند نائل شود. زیرا صورت ذهنی انطباق کامل باحقیقت خارجی دارد. اما این ابهام مطرح است که مثلاً درخت یا سنگ از مقوله جوهر می‌باشند اما صورت ذهنی آنها از مقوله کیف نفسانی است دو امر غیره مسنخ چگونه رابطه حاکی و محکی دارند؟؟

در طول تاریخ فلسفه اسلامی پاسخ‌های مختلفی به این ابهام داده شده که همگی بر مبنای حیث ارتسامی و حکایی صورت ذهنی از حقیقت خارجی می‌باشد.

استاد شاهرودی در ذیل بحث علم خداوند به امور امتناعیه بحث وجود ذهنی را مطرح می‌کند. وی خداوند را واجد علم حصولی می‌داند.توضیح آنکه خداوند به همه موجودات علم حضوری دارد و به امور امتناعیه و عدمی که بهرهای از وجود ندارند هم علم دارد، ولی نه از سنخ حضوری زیرا امور عدمی فاقد ذات بوده و حظی از وجود ندارند. بنابراین خداوند به معانی این امور علم دارد و اگرمتعلق علم امور معنایی باشد، حصولی است. اما علم حصولی دارای ضعف است و خداوند از هر نقصی مبراست. وی وجه نقص علم حصولی را وساطت صورت علمیه و ذهنی می‌داند.لذا درصدد تعریفی مجدد از علم حصولی است که قرین با نقص نباشد. بر این اساس برخلاف قول مشهور، صورت ذهنی و مفهومی که نشانه ضعف علم است را ذاتی علم حصولی نمی‌داند.

در اینجا این سوال مطرح می‌شود که اگر علم حصولی همان صورت ارتسامی ذهنی نیست، پس چه چیز می‌باشد؟؟

پاسخ استاد شاهرودی گویای نوعی نگاه کانتی به مساله فوق می‌باشد.البته این نگاه استاد از سنخ التقاط‌های سخیف جریان روشنفکری نیست، بلکه از نوع گفتگوی فیلسوفان و معاضدت اهل فکر در حل مشکلات فکری بشر است. ایشان تسلط کافی به آرا کانت دارد و به وزان معرفت شناسی نقادانه آثاری به نگارش در آورده. گرچه استاد تابع ایدئایسم کانتی نیست، اما از فضا و سبک خردورزی نقادانه او متأثر است.

به اعتقاد وی عقل با ذهن فرق می‌کند.ذهن همان قوه فاهمه یا عقل فاهم است. ذهن قوه دریافت یا انشا صورت علمیه و مفاهیم می‌باشد.در فلسفه اسلامی مفهوم به تنهایی حاکی از معنا می‌باشداما به اعتقاداستاد، مفهوم که در موطن فاهمه یا ذهن تقرر دارد شأن حکایی وکاشفیت از غیر ندارد. به چیزی غیراز خودش اشاره نمی‌کند و صرفاً خودنما می‌باشد.اما عقل قوه فراتر از اوست که معنا داری مفاهیم ذهنی را درک می‌کند.پس ذهن، من حیث ذهن فقط در خود می‌ایستد و مفهوم می‌شود.اما ذهن، من حیث هو عقل کاشفیت و مرآتیت پیدا می‌کند و دیگرنما می‌شود. لذا مفهوم از این حیث که در ذهن است فاقد معنا و محکی است. عقل است که فراروی از مفهوم دارد و می فهمد که این صورت علمیه به چیزی اشاره می‌کند.لذا عقل شأن کاشفیت دارد و عقل همان علم حصولی است. پس علم حصولی توأم باصورت ذهنی نیست، بلکه همراه با کاشفیت است.

در سنت فلسفه اسلامی اولاً چیزی به نام فاهمه که کارکردی جدای از عقل دارد وجود ندارد، ثانیاً تمایزی بین مفهوم و معنا یا فاهمه و عقل نیست. زیرا مفهوم از آن حیث که مفهوم است، دیگرنما می‌باشد و حاوی معناست.

اما نزد کانت مفاهیم متعلق به قلمرو فاهمه هستند و عقل فراروی از فاهمه دارد.

به عبارتی فاهمه قدرت شناخت است، اما به لحاظ شکل و نه محتوا.از این رو تعلق فاهمه همیشه جزئی است و تنها خود را نشان می‌دهد.

اما عقل از طریق استنتاج درصدد لغزاندن نوک پیکان شناخت از برابر ایستایی به برابر ایستای دیگر است. از دید کانت استدلال کار عقل است و نه فاهمه.

بنابراین، تفاوت فاهمه و عقل از این حیث این است که فاهمه تنها آنچه را که بدان می‌نگرد می بیند، اما عقل هر معرفتی را در ارتباط و نسبت با معرفت‌های دیگر می‌سنجد.

از این طریق وی مشکل وجود ذهنی را حل می‌کند و می‌گوید صورت علمیه اصلاً به ماهیت و معنایی اشاره نمی‌کند چه برسد به آنکه به جوهر یاعرض اشاره کند. لذا در فرایند شناخت اصلاً معنایی به ذهن نیامده که حالا بخواهیم بگوییم جوهراست یا عرض.

تنها یک صورت آمده که به تنهایی هیچ حکایتگری ندارد. لذا محذور جمع جوهر و عرض در وجود ذهنی منتفی است. زیرا عقل است که معانی را به صورت‌های ذهنی افاضه می‌کند.

از طرفی استاد به ابهام علم خداوند به امور عدمی نیز پاسخ می‌گوید.علم حصولی قرین با صورت ذهنی نیست بلکه لازم آن انکشاف می‌باشد. و چون خداوند به معانی امور عدمی و امتناعی علم دارد، لذا علمش به این امور از سنخ حصولی است. منتهی علم حصولی حق تعالی کامل بوده و به نحو شهودی است نه ارتسامی.

برای بررسی آرا استاد علی عابدی شاهرودی پیرامون نقادی دستگاه شناخت و مساله وجود ذهنی می‌توانید به برخی کتاب‌های وی مثل (سنجش و اکتشاف) و (نقد قوه شناخت) و برخی مقالات استاد در این رابطه مراجعه کنید.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • IR ۱۵:۵۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۰
    3 18
    در فلسفه عمداً از الفاظ قلمبه سلمبه استفاده می شود که مثلاً بگویند طرف چقدر سرش می شود و فیلسوفانه صحبت می کند. چیزی بنام فلسفه اسلامی وجود ندارد. نه پیامبر و نه هیچکدام از ائمه خود را فیلسوف نخوانده اند. این تحفه از غرب و یونان باستان وارد فرهنگ و دنیای اسلام شد و برخی کوشیدند با رنگ و لعاب و پوشاندن لباس به آن شکل اسلامی بدهند. مباحث گیج کننده و بی فایده و در آخر اینکه خود گوینده هم نفهمد که چی گفت و چی شنید. اگر تردست با حقه های خود بیننده را مبهوت و گیج می کند، فیلسوف هم با لفاظی و استفاده از کلمات نامانوس و سنگین،خواننده را گیج و سر در گم می کند پس می توان اسم آن را ترزبانی گذاشت. انیشتین می گوید اگر بتوانی موضوعی را به مادر بزرگ پیرت حالی کنی و به او بفهمانی در آنصورت ثابت کرده ای که آن موضوع را خوب فهمیده ای. اگر واقعاً چیزی می دانند، با زبان سلیس و گویای فارسی حرف خود را بگویند تا قابل فهم باشد.
    • IR ۰۵:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
      7 1
      حالا اینشتین کشفیاتش به مادر بزرگش تفهیم کرده است؟ این طور که شما می گویید همه علوم تدریسی در مراکز علمی دنیا که طبعا مادر بزرگها نمی فهمند موهومات هستند !
    • امید IR ۰۹:۳۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
      6 1
      از کلمه ی "گیج کننده" که توی متنت استفاده کردی معلومه که این مطالب رو نفهمیدی. خب برخی می گویند نفهمیدم چون سوادش را ندارم. برخی می گویند نفهمیدم چون استعدادش را ندارم. برخی هم مثل شما می گویند نفهمیدم،‌چون اصلا چیز بی خودی است و ارزش ندارد و ... بزرگ تر از شما هم نفهمیدند و نفهمیدن را مقدس، نشان دادند. احتمالا نقل قولت از انیشتین را هم تو این جملات اینترنتی دیدی نه کتابی چیزی از خودش! عزیز من تمام غرب، روی فلسفه غرب بنا شده. شما برو کارتون و فیلم ببین چکار داری به این کارها. همون کارتون و فیلمی که 50 درصد دیالوگ هاش، مبنای فلسفی دارند. خب شما نسبیت همون انیشتین رو برای مادربزرگت ثابت کن. اگر نکردی یعنی انیشتین بی سواد بوده. هر چی شما نفهمی، بی ارزشه؟ آدم هایی روی فلسفه وقت گذاشتند که همه لحظات عمرشون رو برای خدا و در راه خدا خرج کردند. پرفسور کربن از فرانسه می اندازه می یاد با علامه طباطبایی ره صحبت می کنه تا چیز یاد بگیره. فلسفه نقد دارد اما نه این حرف های صدمن یک غاز که تو فیلم های عشقی دختر پسری، می بینی! مثلا گلزار می گه: فلسفه رو نمی فهمم اما عشق تو فلسفه ی زندگی منه! یک چیز خوب که من در فلاسفه ندیدم و در منتقدین فلسفه نخونده به وفور دیدم همین غرور و تکبر و عجب است!
    • هادی IR ۱۱:۱۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      1 1
      تنها چیزی که از این لفاظیهای ضد فلسفی شما آشکار است اصرار بر جهالت است
    • IR ۱۹:۰۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      1 0
      اصراری بر دانایی ندارم هادی جان اما لطفاً مباحث را تا آخر بخوان و بعد نظر بده. واقعاً هم از درک متن بالا اظهار جهالت می کنم، لطفاً شما برادر دانایم برایم توضیح بده که موضوع چیه؟
    • محمد IR ۲۱:۱۴ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۲
      1 0
      سلام به شما دوست عزیز بی نام و نشان یه لطفی بفرمایید در نقد هایی که به فلاسفه دارید کلماتشان راهم ذکر بفرمایید یا نقل قول ها را با منبع ذکر کنید جناب عزیز شما گویا یک چیزی از گوگل خواندی آن هم ترجمه ی بدون مقدمات و همینطور داری برای خودتان تاخت و تاز میکنید خدا رحمت کند آقا جلال آشتیانی را یه وقتی مشهدی ها گیر دادند برای منظره با ایشان آقا جلال فرمودند اول بیاید یه قسمت از اسفار رو بخونید و توضیح بدید بعد بحث میکنیم، هیچکس پا پیش نزاشت. و حق هم دارند که نیان. قال مولانا علی علیه السلام: الناس اعداء ما جهلوا
  • IR ۱۵:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
    0 1
    در پاسخ به امید، خب تو که فهمیدی برای من هم عبارات و جملات زیر را توضیح بده:"درخت یا سنگ از مقوله جوهر می‌باشند اما صورت ذهنی آنها از مقوله کیف نفسانی است دو امر غیره مسنخ چگونه رابطه حاکی و محکی دارند؟؟"...حیث ارتسامی و حکایی...ذهن قوه دریافت یا انشا صورت علمیه و مفاهیم می‌باشد...مفهوم که در موطن فاهمه یا ذهن تقرر دارد شأن حکایی و کاشفیت از غیر ندارد. پس ذهن، من حیث ذهن فقط در خود می‌ایستد و مفهوم می‌شود.اما ذهن، من حیث  هو عقل کاشفیت و مرآتیت پیدا می‌کند....لذا عقل شأن کاشفیت دارد و عقل همان علم حصولی است. پس علم حصولی توأم باصورت ذهنی نیست، بلکه همراه با کاشفیت است...اما عقل از طریق استنتاج درصدد لغزاندن نوک پیکان شناخت از برابر ایستایی به برابر ایستای دیگر است...لذا محذور جمع جوهر و عرض در وجود ذهنی منتفی است. زیرا عقل است که معانی را به صورت‌های ذهنی افاضه می‌کند...علم حصولی قرین با صورت ذهنی نیست بلکه لازم آن انکشاف می‌باشد. و چون خداوند به معانی امور عدمی و امتناعی علم دارد، لذا علمش به این امور از سنخ حصولی است. منتهی علم حصولی حق تعالی کامل بوده و به نحو شهودی است نه ارتسامی...""!!! در کل جملات بالا چند واژه فارسی بکار رفته است؟ از من و تو بزرگترها هم در این وادی حیران مانده اند. ابن سینای بزرگ می گوید :" کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواندم بطوریکه همه آن را از حفظ کرده بودم اما چیزی از آن نفهمیدم.بعد از آشنایی با فلسفه، او عقاید عجیب و غریبی پیدا کرد مثلاً او خود را حاصل جنایت پدر و مادرش می دانست و هرگز ازدواج نکرد چون به نظر او ازدواج نوعی جنایت است. ملا صدرای نامدار بر خلاف نص قرآن اعتقادی به معاد جسمانی ندارد و حال آنکه قرآن می فرماید ما سر انگشتان شما را هم(همانطور که در دنیاست) دوباره بازآفرینی می کنیم. نقل است که ایشان به همراه شاگردانش کنار حوض پر آبی نشسته بودند. ملا آنقدر صغری و کبری می چیند که شاگردان یقین پیدا می کنند که آبی در حوض نیست. سپس ایشان مشتی از آب حوض بر می دارد و بر روی شاگردان می پاشد و می گوید:"اگر حوض آب ندارد پس این چیست؟" این به اصطلاح علمی که انسان را گول بزند و هست را نیست و نیست را هست نشان دهد جز گمراه کردن مردم چه فایده ای دارد؟ در مورد وحی و نحوه دریافت آن توسط پیامبر نظرات فلاسفه به اصطلاح اسلامی ...
    • علی بهاری IR ۱۶:۴۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
      1 1
      فلسفه اسلامی و فلسفه قرون وسطی مسیحی فقط مشتی واژه های مبهم و بی فایده است. فلسفه یعنی فلسفه تحلیلی.
    • IR ۱۸:۰۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
      1 0
      فرمایش شما متین علی آقای بهاری اما من شخصاً منطق را بر فلسفه هزار رنگ و ملون المزاج ترجیح می دهم.
  • IR ۱۶:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
    0 2
    ...ادامه، نطرات فلاسفه به اصطلاح اسلامی نه تنها گره ای از کار نمی گشاید بلکه موضوع را آنقدر بغرنج و پیچیده به تصویر می کشد که مخاطب به اصل ابلاغ و دریافت وحی هم شک می کند. تنها دستاورد فلسفه به اصطلاح اسلامی، اثبات واجب الوجود است آن هم به شیوه ای که کمتر کسی متوجه می شود و آنرا درک می کند در حالیکه از طریق منطق و برهان نظم به راحتی قابل اثبات و بیان است.حضرت علی(ع) می فرمایند دنبال علم و معلوماتی که فایده ای به حال شما ندارد نروید. مثلاً چه فرقی دارد که بدانیم یا ندانیم که ترکیبات چشمه های بهشتی چیست و چه ویتامینهایی دارد. یا وحی چگونه و از چه طریقی به حضرت پیامبر(ص) می رسید؟ دانستن اصل آن کافیست که چشمه ها و نوشیدنی های گوارایی در بهشت وجود دارد و خداوند به پیامبر ما و دیگر پیامبران وحی می کرد. من هم می دانم که تمام غرب روی فلسفه غرب بنا شده اما نتیجه اش چیه؟ امانیسم که در آن خدا را برداشته و انسان را مرکز خلقت قرار داده است که حتی خدا هم باید در خدمت انسان باشد وگرنه باید کنار بایستد و تماشاگر باشد. همجنس گرایی، پوچ گرایی، شیطان پرستی، بی خدایی(آتئیسم) فمینیسم نمایشی برای بهره بردن هرچه بیشتر از زن و... ارمغان همان فلسفه غربی است که از آن دم می زنی. انگاره وحدت وجود که متاسفانه طرفدران پر و پا قرصی در میان مسلمانان هم دارد و از غرب سرچشمه گرفته است، جز خزعبلات و گمراهی چیزی ندارد و هنوز هم فلاسفه غرب و مسلمان برایش سر و دست می شکنند. می گویند یک نفر در حالیکه تاپاله گاوی را به ابن عربی نشان می داد گفت شما می گویید همه چیز خداست و خدا در همه چیز است آیا این( تاپاله) هم؟ ابن عربی گفت:" بله، این هم"!!! ای لعنت بر چنین فلسفه ای که اینقدر گمراهی به بار می آورد. از همه اینها هم که بگذریم چرا با وجود چنین فلاسفه با وزانتی هیچکس جواب هرزه گویی های مثلاً دکتر سروش را نمی دهد؟ و ایشان دارد یکه تازی می کند؟ من فلسفه را مانند تار عنکبوت می دانم که هر کس در آن بیفتد هر چه بیشتر تقلا کند بیشتر گرفتارش می شود و همچنین فضای حاکم بر فلسفه را مه آلود، توهم آفرین و غیرقابل اطمینان می دانم که هرچه بیشتر در آن قدم برداری، بیشتر از حقیقت و شریعت دور می شوی. ملا صدرا عقیده داشت که جهان قدیم است یعنی از ازل وجود داشته است اما علم امروزی این عقیده را قویاً رد می کند.
    • محمد مهدی اسلامی IR ۱۷:۳۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
      8 0
      با سلام و احترام بر جنابعالی ممکن است از جنابعالی خواهش کنم بفرمائید کدام علم از علوم امروزی در مورد قدیم یا حادث بودن جهان بحثی کرده است ؟ این بنده ی حقیر که اندکی از فیزیک خوانده ام چیزی با این عنوان که در جائی از این دانش بحث شده باشد ندیده ام. اما در مورد فلسفه هم سؤالم از هر عزیزی که آن را بیهوده میداند خواهش می کنم بفرمایند آیا هرچه را که بنده آن را نفهمم باید بیهوده اش دانسته و طردش کنم ؟ مثلاََ اکنون بنده از هر علمی که رشته ی تحصیلی ام نبوده است ، چیزی نمیدانم آیا باید نفیش کنم؟ آیا فلاسفه ی بزرگوار ما مثلاََ حضرت علامه ی طباطبائی ، امام خمینی ، شهید مطهری اعلی الله مقامهم اوقات شریفه ی خود را بیهوده صرف تحصیل فلسفه کرده و در عصر خود در اوج قله ی آن قرار گرفتند؟ خیلی ممنون می شوم اگر بزرگواری کرده و بطور مبرهن پاسخم را مرقوم بفرمایند . با عرض ادب و احترام . محمد مهدی اسلامی
    • IR ۱۸:۴۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
      0 0
      سلام،جناب اسلامی، اگر به قول خودتان از علم فیزیک سررشته دارید باید چیزی راجع به نظریه بیگ بنگ( انفجار بزرگ) اینشتین شنیده باشید که حدود چهارده میلیارد سال پیش رخ داده است.البته بنده قصد رد یا اثبات و نیز نقد و بررسی این نظریه را ندارم اما بعنوان یک نظریه در علم فیزیک اشاره و توضیحی بر حادث بودن جهان دارد به این معنی که قبل از چهارده میلیارد سال پیش، جهان مادی وجود نداشته است( پس طبق این نظریه، جهان حادث است نه قدیم) الآن هم با جدیدترین تلسکوپی که چند روز پیش به فضا فرستاده شد( تلسکوپ جیمز وب)دانشمندان قصد دارند به زمان یک میلیونیوم ثانیه بعد از انفجار بزرگ دست پیدا کنند. اما در مورد بزرگانی که نام بردید، با وجودی که آنان روی سر بنده جای دارند و به هر سه بزرگوار به شدت ارادت دارم اما با کمال احترام بنده هیچکدام از این بزرگواران را فیلسوف نمی دانم بلکه آنان را بعنوان کسانی می دانم که به دلیل علاقه شخصی وارد حیطه فلسفه شده اند. از نظر بنده فیلسوف کسی است که از خود نظریه فلسفی داشته باشد در غیر اینصورت می شود آشنا به فلسفه یا محقق فلسفه نه فیلسوف. با کمال احترام
  • IR ۱۸:۰۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
    0 0
    ...ادامه، گفتم که ملا صدرا که او را قله رفیع فلسفه اسلامی می دانند نه معاد جسمانی را قبول داشت و نه حادث بودن جهان را می پذیرفت بلکه آن را قدیم و ازلی می دانست و حال آنکه خداوند در قرآن می فرماید ما آسمانها و زمین را در شش روز یا شش مرحله آفریدیم. و نیز می فرماید" بدیع السماوات و الارض"(خداوند) پدیدآورنده آسمانها و زمین ( از هیچ و عدم) است. بدعت یعنی ایجاد چیزی که از قبل وجود نداشته است. علم نوین هم عمر کائنات را کمتر از چهارده میلیارد سال( حدود ۱۳/۸ میلیارد سال) می داند. یکی از فلاسفه هم عصر با ملاصدرا (در دربار شاه عباس صفوی)_ چون مطمئن نیستم کدام یک بوده اسمش را نمی گویم_ می گوید که امکان ندارد خداوند توانسته باشد کوه طور را بر بالای سر بنی اسرائیل معلق نگه دارد چون حتماً باید ستونی زیر چیزی باشد که در هوا معلق بماند،در حالیکه قرآن صراحتاً بیان می دارد :" و رفعنا فوقکم الطور" یعنی کوه طور را بر فراز سر شما(بنی اسرائیل) افراشتیم( که اگر دوباره نافرمانی کنید آن را بر روی سر شما فرو ریزیم)حال چگونه این فلاسفه بزرگوار عمری به اسلام خدمت کرده اند؟ آنان که آیات خداوند را یکی یکی زیر سوال می بردند. از طرفی همان علما و فلاسفه عهد صفوی، سجده بر شاهان صفوی از جمله شاه عباس را جایز و حتی واجب می شمردند چون او را خلیفه خدا و نماینده امام زمان می دانستند. تنها کسی که شاه عباس را در باطن سجده نمی کرد شیخ بهایی بود که قرآن کوچکی با خود به دربار شاه می برد و هنگام سجده پیشانی اش را بر روی قرآن می گذاشت!
    • زهرا IR ۰۲:۰۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
      0 0
      عزیز دل این بحث ها مانند مباحث تخصصی سایر علوم تخصصی است ویکسری مقدماتی می خواهد ضمنا چه کسی گفته ملاصدرا معاد جسمانی وحدوث جهان را قبول نداشت ؟ ملاصدرا اولین کسی است که با ۱۱ مقدمه به اثبات معاد جسمانی می پردازد وهموست که حدوث جهان طبیعت را اثبات می کند.ایا بهتر نیست هرکدام از ما در زمینه مطلبی که در آن تخصص داریم نظر بدهیم؟ متاسفانه در جمهوری اسلامی دولت وملت همه کارشناسند ودر همه ی مسائل نظر کارشناسی ابراز می فرمایند!!!!!!
    • IR ۱۳:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
      0 0
      در پاسخ به زهرا خانم عزیز، ملاصدرا به معاد جسم مثالی و خیالی اعتقاد داشت و این با آیات قرآن که می فرماید: «من فی القبور» می‌آیند، یا «هم من الاجداث الی ربهم ینسلون» منافات دارد. خلاصه نظریه‌ی ملاصدرا این است که: «نفس بعد از مفارقت از بدن عنصرى همیشه خیال بدن دنیوى خود را مى‏‌نماید و همین‌‏که خیال بدن خود را نمود بدنى مطابق بدن دنیوى از نفس صادر مى‌‏شود و نفس با چنین بدنى که از قدرت خیال بر اختراع بدن(مثالى) فراهم شده است در معاد محشور خواهد شد...».به نظر برخی از محققان این‌‏گونه معاد، با معاد جسمانی قرآنى سازگاری ندارد؛ زیرا بر اساس آیات قرآن، خداوند متعال در قیامت دوباره بدن انسان را به قدرت خود بازسازى مى‏‌کند و انسان‌‏ها با آن بدن از قبرها(اجداث) خارج مى‏‌شوند؛ به دلیل همین، شمارى از بزرگان تصریح کرده‏‌اند که این معاد با معاد قرآن کریم و با اخبار همخوانی ندارد. برخی از صاحب نظران از جمله علّامه طباطبائى نظریه ملاصدرا را مطابق آیات قرآن نمی‌دانند. و اما در مورد حدوث جهان مادی،اکثر قریب به اتّفاق حکمای قبل ازملاصدرا و از جمله ملاصدرا، قائل به قدیم زمانی بودن اصل جهان (عالم) در عین حدوث ذاتی آن می باشند. اکثریّت قاطع عرفا و فلاسفه ی اسلامی بر این اعتقادند که عالم خلقت قدیم زمانی است. یعنی زمانی نبوده که عالم نبوده باشد. چون از وجود علّت تامّه ، وجود معلول آن نیز لازم می آید. یعنی محال است علّت تامّه موجود باشد ولی معلول آن موجود نباشد ؛ و الّا لازم می آید که علّت تامّه در همان حال که علّت تامّه است ، علّت تامّه نباشد ؛ و این اجتماع نقیضین است ؛ و اجتماع نقیضین ذاتاً محال است( با این اعتقاد،"بدیع السموات و الارض"بدعت و ایجاد آسمانها و زمین زیر سوال می رود) بر اساس نظر ملاصدرا،قبل از عالم ما عوالمی بوده ، بعد از آن نیز عوالمی خواهد بود . به عبارتی بی نهایت عالم مادّی قبل از عالم فعلی ما بوده و بی نهایت عالم مادّی نیز از این پس خواهد بود.( آیه "اِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ" زیر سوال می رود که خداوند فقط یکبار جهان را در شش روز خلق کرد نه اینکه بینهایت بار این کار را کرده باشد ضمن آنکه بالآخره یک اول و آغازی باید برای این کار وجود داشته باشد. ضمناً وجود قیامت هم نقض می شود).
    • IR ۱۸:۵۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
      0 0
      سلام مجدد زهرا خانم عزیز، اگر اشتباه نکنم شما همان خواهر گرامی ام هستید که در صفحه دیگری بحث های مفصلی با هم راجع به ولایت و امامت،قطع دست سارق و... داشتیم. گرچه از این بابت مطمئن نیستم اما طرز نگارش شما خیلی شبیه ایشان است. بنده در دو صفحه دیگر نظر و پیام داده ام خوشحال می شوم نگاهی به آنها هم داشته باشید تا نسبت به عقاید و روحیات بنده آشنایی بیشتری کسب بفرمایید.عناوین این دو صفحه عبارتند از۱. شعر، درد تاریخ را دوا زهرا ۲. آیت الله ناصری: امام زمان(عج) لحظه ای از حال ما غافل نیستند.
    • سلام IR ۲۲:۲۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
      0 0
      "زمانی نبوده که عالم نباشد" یک گزاره تاتالوژیک و بدیهی است.
    • IR ۱۹:۱۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      "زمانی نبوده که عالم نباشد" یک گزاره تاتالوژیک و بدیهی است. کاملاً درست است چون زمان پس از ایجاد عالم پدید آمد درست مثل سایه که بعد از اینکه جسم در مقابل نور قرار بگیرد بوجود می آید. قبل از پیدایش عالم( درمعنای کلی) زمان بی معنا بود.
  • محمد مهدی اسلامی IR ۰۰:۲۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
    3 0
    با سلام و احترام بر جنابعالی دوست عزیز اید کم الله تعالی ، بخدمت با سعادتتان عرض می کنم بنظر می رسد که اگر عقل و علم بشر مستقلّاَََبرای درک حقایق و آنچه که سبب هدایت او می شود کفایت میکرد ، دیگر نیازی به ارسال رسل و انزال کتب آسمانی از جانب خدای تعالی نبود؟ اما اگر عقل و اندیشه هم نبود انسان با چه وسیله ای باید سخنان پیامبران علیهم الصلوة و السلام و معانی و مفاهیم دعوت آن بزرگواران را می فهمید ؟ همانطوری که طرد و نفی علوم معقول نیست ،پس طرد و نفی خرد ورزی نیز معقول نمی نماید . لذا فلسفه را که در حقیقت همان تقویت عقل و خرد ورزی است چرا زائد و بیهوده بدانیم ؟ هرچه بیشتر در علوم ورزیدگی و مهارت کسب بشود مگر نه این است که توانائی درک و فهم آدمی از قر آن کریم و سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه ی معصومین علیهم الصلوة و السلام نیز بیشتر می شود ؟ راستی اگر مثلاََ حتی یک مشر ک بگوید 2+2 برابر با 4 است یا یک کودک چنین بگوید ولو یک کودک یونانی ، صحصیح است که بگوئیم چون تومشرکی یا چون تو کودکی از بلاد غیر مسلمین هستی پس نمی توانیم این سخنت را قبول کنیم؟ فیثاغورث ریاضیدان نیز از عالم اسلام نبوده است ، گمان نمیکنیم کسی بگوید ، ریاضیات او را چون از خارج از دنیای اسلام آمده است باید رد کنیم . همینطور علوم دیگر مثلاََ فیزیک کوانتم که از دنیای غرب آمده است ، آیا مسلمانان باید نپذیرند ؟ خوب ما علوم تجربی را که مبتنی بر استقراء ناقصند می پذیریم چرا علوم عقلی را ولو از غیر مسلمین رسیده باشد نپذیریم ؟ اما میدانیم که بنا نبوده و نیست ، دانشمندان و فلاسفه اشتباه نکنند ، معصوم که نیستند ، بخاطر وجود اشتباهات دانشمندان چرا علم و عالم را طرد کنیم؟ ، در آن صورت اصلاح علم لازم خواهد شد، دانشمند هم چون عاقل است آن را قبول و تشکر می کند والاّ از اعتبار خود ش کاسته می شود . دوست دارم با بزرگواری خودتان چنانچه عرایضم را نا درست میدانید بطور مستدل اصلا ح و اگر غیر قابل اصلاح است رد بفرمائید . ان شاأالله موفق ، مؤید و سربلند باشید . با عرض ادب و احترام ، محمد مهدی اسلامی .
  • محمد مهدی اسلامی IR ۱۲:۰۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
    2 0
    با سلام و احترام بر برادر عزیز و خوبم که اسم مبارکتان را مرقوم نفرموده اید (18:47 تاریخ 11 بهمن 1400) ضمن تشکر از جنابعالی که بخشی از عمر شریفتان را صرف گفتگو با این بنده ی حقیر کرده اید . بخاطر شریفتان دارید که وقتی سخن از نظریه ی بیگ بنگ بمیان می آوریم میدانم که در آن نمیگوید جهان زمانی وجود نداشت ولی بعدها در یک زمان دیگری حادث شد ، بلکه میگوید چیز فشرده ای وجود داشت که در یک زمان شروع کرد به منبسط شدن ، و همچنان همواره در حال گسترش یافتن است ( از هیچ چیزی بوجود نیامده است و نخواهد آمد ) . فلاسفه اسلامی نیز منکر نیستند که آفریننده ی جهان خدای تعالی است ، از آن جمله مرحوم ملا صدرا با تحلیلی که از ماده و حرکت و زمان میکند بر این باور است که جهان در هر آن بحال حادث شدن است ، یعنی نه تنها قدیم نیست بلکه در هر لحظه بطور مستمر در حدوث است . بیگ بنگ نیز غیر از انبساط دائمی عالم ماده را نمی گوید . برای روشن تر شدن مطلب از خود می پرسیم آیا قبل از این که خدای تعالی جهان را بیافریند ، زمان بوده است یا نه ؟ در آن صورت خواهیم گفت اصلاََ زمان با عالم پیدا می شود ، پس معنا ندارد که بگوئیم زمان بود و عالم نبود ، سپس در یک زمان خدای تعالی عالم را در یک زمان آفرید . مطلب را بطور اجمال عرض کردم چون خاطر شریفتان مستحضر است که این رشته سر دراز دارد . خلاصه آن که هر کسی خواسته باشد فلسفه را رد کند لازم ابتداء خود بر آن وارد باشد و با اقامه دلیل فلسفی آن را رد کند . باز هم از بزرگواری جنابعالی تشکر می کنم و برایتان از خدای تعالی توفیقات روز افزون و سلامتی و سعادت دارین را خواهانم . با عرض ادب و ارادت ، محمد مهدی اسلامی .
  • IR ۱۵:۳۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
    0 0
    جناب اسلامی عزیز، برادر بسیار خوش اخلاق و خوش سخنِ من، بنده نگفتم چنین حیطه ای از تفکر وجود ندارد بلکه معتقدم اولاً باید مفاهیم آن با زبان ساده تر و گویاتری بیان شود و ثانیاً از آنجا که به اعتقاد بنده مرز بین فلسفه با وهم و خیال بعضاً مشخص نیست لذا امکان لغزش در آن بسیار زیاد است_ همانطور که به وضوح شاهد این لغزشها و گمراهی ها هستید و خود جنابعالی به آنها معترفید_ پس بنده کاری به علاقه دیگران نسبت به فلسفه ندارم اما چون خودم را مصون از لغزش و خطا نمی دانم ترجیح می دهم وارد این مقوله نامطمئن نشوم. بقول معروف نه کج می خوابم و نه خواب آشفته می بینم. بنده منطق را بر فلسفه ترجیح می دهم.در مورد نظر ملا صدرا راجع به معاد جسمانی و حدوث یا قدمت جهان در پاسخ به خواهر گرامی ام زهرا خانم توضیح مختصری داده ام.وقتی می گوییم دو دو تا می شود چهارتا یا مقوله کوانتوم این در سرتاسر کهکشان ها یکسان است پس این دو را نمی توان با هم مقایسه کرد.و اما فیزیک اگر بخواهد در مورد حدوث یا قدمت جهان نظر بدهد مجبور می شود از حیطه خود خارج شده و وارد حوزه متافیزیک شود که در تخصص آن نیست چون وقتی ماده ای وجود نداشته باشد قوانین فیزیک هم وجود خارجی نخواهند داشت. اما متاسفانه جدیداً فیزیکدانان این خبط را مرتکب شده و نظریات نامعقول و بعضاً خنده دار در مورد پیدایش جهان ارائه داده اند مثلاً آفرینش این جهان در آزمایشگاه جهانهای کلاس A، خواب و خیال بودن جهان، بازی رایانه ای بودن جهان،...خلاصه به هر دستاویز و نظریه ای چنگ می زنند جز اعتقاد به وجود خالقی برای جهان هستی. نظریه بیگ بنگ هم خالی از این نقایص نیست و همانطور که عرض کردم بنده قصد اثبات یا رد آن را ندارم. از بذل توجه حضرتعالی بسیار سپاسگزارم.
  • IR ۱۶:۲۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
    0 0
    این که فرموده اید از هیچ، چیزی بوجود نیامده و نخواهد آمد بیانگر آن است که جنابعالی هم به قدیم بودن جهان اعتقاد دارید در حالیکه خدا اگر بخواهد چیزی را بوجود آورد فقط کافیست بگوید باش، پس می شود( کن،فیکون) و این یعنی نیاز به هیچ چیز، هیچ ماده و هیچ کسی ندارد و خداوند اگر اراده کند از هیچ آنچه بخواهد ایجاد و ابداع می کند(بدیع السموات و الارض). اگر معتقد باشیم که جهان از ازل بوده پس چگونه عرش و کرسی و لوح و عالم ارواح و فرشتگان و عالم بالا قبل از عالم ماده ایجاد شده است؟ تازه قبل از ایجاد و خلقت آنها هم خالقی بوده که آنها را خلق کرده است(مطمئناً جنابعالی به همه اینها معتقد و واقفید).دوم اینکه اگر جهان قدیم باشد پس مخلوق نیست و خالقی ندارد چون لازمه مخلوق بودن چیزی آن است که خالقی قبل از ایجاد آن چیز باشد تا آن را بوجود آورد. از آنجا که جنابعالی همانند ملاصدرا اعتقاد به ازلیت جهان دارید و خداوند هم ازلی است پس خدا و جهان ماده هر دو ازلی هستند و بدون ابتدا، پس خداوند پدیدآورنده جهان نیست.به زبان ساده خودم می گویم یعنی اینکه عمر خدا و عمر جهان هستی یکی است چگونه کسی می تواند چیزی را بوجود آورد که همسن خودش است؟ آیا می شود پدر و پسر همسن هم باشند؟پس خدا خالق جهان نیست. اینجاست که فلسفه ملا صدرا نمی تواند توضیحی جز سفسطه داشته باشد چون فلسفه هرگاه در مقابل منطق کم بیاورد، سلاحی جز سفسطه ندارد. حال نوبت بنده است که عرض کنم هرجای کلامم با منطق همخوانی ندارد جنابعالی بفرمایید تا اصلاح کنم. با نهایت تشکر و ادب.
  • محمد مهدی اسلامی IR ۱۹:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
    0 0
    با سلام و احترام بر جنابعالی عزیز دلم ، خیلی با صفا هستید که خیلی با لطافت بیان و زیبائی کلام نظر تان را بیان فرموده اید ، خدای تعالی خیرتان بدهد ان شاءالله ، قربان جناب شما بشوم مگر امر خدای تعالی یک چیز نیست ؟ قطعاََ میدانید و قبول دارید که امر خدای تعالی وجود دارد از این وجود است که هر چه او تعالی اراده کند بوجود می آید . اما باز هم برای این که مطلب را واضح تر بخدمت جناب شما دوست نا زنین و باصفایم عرض کرده باشم ، کافی است خورشید را در نظر بگیریم همین که خورشید هست نورش هم هست این طور نیست که خورشید باشد ولی نور نداشته باشد . خدای تعالی قدیم است و جز او هرچه و هر که هست حادث ، خورشید مجبور است که بمحض آفریده شدن نور بدهد اما خدای تعالی قادر مطلق است و مجبور نیست ، اگر جهان را به امر مبارک خود خلق فرمود ( نه از هیچ، به امر خود )آفرید زمان نیز با آن آفریده شد ، نه آن که زمان بود و قبلاََ آفریده شده بود و پس از مدتی دراز خدای تعالی جهان را آفرید . لذا اگر کسی به قدیم بودن زمان یا هر موجود دیگری معتقد باشد در قدیم بودن برای ذات اقدس او تعالی شریک گرفته است که شرک باطل و ظلمی عظیم است . این بنده ی حقیر عرضم این است که اگر کمی حوصله داشته باشیم و آثار فلاسفه ی خودمان را خوب بخوانیم و در گفته هایشان خوب فکر کنیم ، خواهیم دید که خیلی چیزها را متین و خوب بیان کرده اند و اگر در برخی موارد نیز اشکالی در درک یا بیانشان بوده است ، بر خی از شاگردان و دست پروردگانشان با حفظ حرمت اساتید بزرگو ارشان اشکالات آنان را بطور مستدل بر طرف کرده اند . نمونه اش اشکالی که مرحوم علامه مصباح بر حضرت علامه طباطبائی وارد دانسته در فلسفه رضوان الله تعالی علیهما و برخی مطالب که بطور بسیار گسترده تر از حضرت علامه طباطبائی (ره)در تفسیر قرآن ، حضرت علامه جوادی آملی کثرالله تعالی امثاله بیان فرموده اند . این ها همه زیبائی های جذاب در دنیای علوم اسلامی است . قربان شکل ماهتان بشوم الصبر مفتاح الفرج __اکنون بیا تا این کرج __با هم رویم در یک سفر __ گوید سخن هر یک نفر __از ما دو دوست بی خطر __ در یک فضای بی مطر __فرض کنید هستیم در قطر . سلامتی و سربلندی جناب شما محبوبم را از خدای تعالی خواهانم و ملتمس دعای خیرتان هستم ، با عرض ادب و ارادت ، محمد مهدی اسلامی .
    • محمد IR ۲۱:۲۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۲
      0 0
      سلام علیکم جناب آقای اسلامی بزرگوار وجودتان وسیع عقلتان منور به نور الهی قلبتان ملهم به حقائق ملکوتی چقد شما خوبید آقای اسلامی یه سوال داشتم ازحضرتتان و او اینکه اشکال آقای مصباح به حضرت علامه طباطبایی رحمه الله همین اشکالات نهایه است یا اشکال خاصی مورد توجه حضرتعالی بود؟ جزاکم الله خیرا
  • IR ۰۰:۱۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    سلام برادر گرامی، بزرگوار و شیوا سخنم، جنابعالی با تعاریفی که اصلاً خود را لایق آنها نمی دانم، بنده را شرمنده کرده و مورد لطف فراوان خود قرار داده اید. با وجودیکه بی نهایت به شما ارادت داشته و علم و دانش و فرزانگی جنابعالی از کلام گهربارتان پیداست اما باید اذعان کنم که نظرات و اظهارات حضرتعالی در چند مورد خالی از اشکال نیست. اول اینکه امر خداوند را جدای از ذات و خواست خدا در نظر گرفته و از آن بعنوان" چیز" تعبیر کرده اید. این یعنی خداوند برای آفرینش و ابداع و خلقت یک پدیده به یک"چیز"بنام "امر"نیاز دارد پس صمدیت و بی نیازی او و همچنین قدیر و قادر بودن خداوند زیر سوال می رود ضمن آنکه ادعای خداوند در بدعت آسمانها و زمین از هیچ نعوذ بالله دروغ از آب درمی آید.در حالیکه این امر همان خواست خداست و خواست او با ذاتش یکی است همانطور که صفاتش با ذاتش یکی است. پس این امر یک "چیز" نیست که وجود خارجی داشته باشد . بنابراین خداوند هرگاه بخواهد از هیچ، همه چیز پدید می آورد وگرنه قادر و قدیر و صمد نیست. ضمن آنکه خودتان فرموده اید که خداوند جهان را "به امر خود" خلق کرد (نه از امر خود) و بعد می فرمایید پس خدا جهان را از هیچ خلق نکرده یعنی از امر خود خلق کرده است و این تناقض گویی محض است.خواهش بنده این است که وارد سفسطه نشویم. مورد دوم تناقضی است که در گفتار شما وجود دارد، شما هم از نظر ملاصدرا در مورد خلقت جهان صریحاً یا تلویحاً حمایت می کنید و هم به حادث بودن جهان اعتقاد دارید درحالیکه ملاصدرا عقیده داشت که عالم ماده از ازل بوده، هست و خواهد بود یعنی نقطه شروع و آغازی ندارد. مورد سوم من نگفتم که زمان ازلی و قدیم است چون اصلاً زمان وجود خارجی ندارد که خلق شده و ازلی یا ابدی باشد بلکه امری نسبی است. مانند سایه که تا یک منبع نور و یک جسم وجود نداشته باشد، سایه ای هم وجود ندارد همانطوریکه اگر جسم از میان برود سایه ای هم وجود نخواهد داشت اگر جهان نابود شود زمان هم بی معنی می شود.پس زمان و سایه وجود خارجی ندارند که خلق شوند و تقدم و تاخر و ازل و ابدی داشته باشند. نسبی بودن زمان را در مطب پزشک و لحظات انتظار و نیز هنگام انجام کار مورد علاقه خود بوضوح می توان درک کرد که اولی به کندی و دومی به سرعت می گذرد. انیشتین هم به آن اذعان داشت و آن را کشش زمان نامید. ...ادامه دارد.
  • IR ۰۰:۴۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    ...مورد چهارم، اینکه باز هم حرف بنده مصداق پیدا می کند که این حیطه پایه های لرزان و غیر قابل اعتمادی دارد. شما بنده را ترغیب به مطالعه فلسفه می کنید در حالیکه بزرگان این حیطه نظرات یکدیگر را نقض می کنند. بنده تصور می کنم که اگر وارد حیطه فلسفه شوم مانند غریقی خواهم بود که هیچ نقطه قابل اتکا و اعتمادی پیدا نخواهم کرد که به آن چنگ بزنم ، ملاصدرا نظرات فلاسفه پیش از خود را نقض می کند و زیر سوال می برد، علامه طباطبایی نظر ملاصدرا مبنی بر قدیم بودن جهان را کلاً رد می کند، مرحوم مصباح بر نظرات علامه اشکال وارد می کند و لابد یک فیلسوف دیگر پیدا خواهد شد که بر نظرات مرحوم مصباح خرده بگیرد و... پس پرنده عاقل روی موج و حباب آشیانه نمی سازد. و نکته آخر اینکه شما با درایت و زیرکی خاصی از جواب دادن به پرسشهایم در کامنت های قبلی طفره رفتید. البته عذرخواهم که اینقدر رک بیان می کنم. در پناه حق تعالی موفق و موید باشید دوست عزیز من
  • IR ۱۳:۴۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    یک توضیح کوتاه درباره مقوله زمان لازم می دانم که ارائه کنم، همانطور که گفتم زمان پدیده و مقوله ای نسبی و انتزاعی و یا به قول اهل فلسفه مقوله ای عَرَضی است و آن را به سایه تشبیه کردم که وجود خارجی ندارد و هر گاه جسمی در مقابل منبع نور قرار گیرد، سایه تشکیل می شود.حال اگر بلاتشبیه، خداوند را همان منبع نور در نظر بگیریم که از ازل وجود داشته است تا آنگاه که عالم (در معنای کلی) را خلق نکرده بود، زمان بی معنی بود. به عبارت دیگر منبع نور بود اما جسمی در مقابل آن نبود که سایه ای (زمان) تشکیل شود. به محض اینکه ذات اقدس الهی، ملائک و فرشتگان، عرش و کرسی، لوح و قلم، بهشت و دوزخ، روح و...(که من آنها را عالم بالا می نامم) را پدید آورد، زمان هم معنا پیدا کرد.چون حالا دیگر می شد بگوییم زمان قبل از آفرینش عالم بالا و زمان بعد از آفرینش عالم بالا(کاری به ترتیب خلقت آنها ندارم که آیا مثلاً اول عرش ایجاد شد و بعد ملائکه یا برعکس، چون نه این را می دانم، نه می خواهم بدانم و نه لازم است که بدانم.) اما یقیناً عالم مادی بعد از عالم بالا خلق شده است چون قرآن می گوید که خداوند آسمانها و زمین را در شش روز (مرحله یا هرچه خودش بهتر می داند) خلق کرد و سپس در عرش(باز هم خودش می داند عرش چیست؟) استقرار یافت. منظورم از این توضیح این بود که در پاسخ به سوء تفاهم پیش آمده بگویم که اولاً زمان مقوله ای انتزاعی و نسبی است و ثانیاً پس از ایجاد عالم بالا معنا پیدا کرده است و این به معنی ازلیت زمان نیست حتی اگر آن را موجودی مستقل بدانیم. ممنون و متشکرم.
  • محمد مهدی اسلامی IR ۱۶:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    با سلام و احترام بر جنابعالی برادر محبوب ، عزیز و صادقم زید عزّکم ابتداء از بابت صداقت و مهربانی در بیانات کریمانتان عرض می کنم : هر چه بیشتر همکلامت می شوم __عاشقانه از پیَت خوش می دوم __ لطف حق است شامل حالم شده __ گفت و گویت یال و کوپالم شده __ پر توانم می کند در علم و دین __ گرچه باشد علمش از یونان و چین __ جناب شما برادر محبوبم بخوبی میدانید در اینجا نیز بحث های بسیار با اختلاف آراء کثیره در میان حضرات علماء وجود دارد که ورود به آنها در اینجا سبب می شود که این بنده ی حقیر در کنار تان تنها مانده و از فرمایشتتان بهرمند شوم ، زیرا بسیار بعید است که عزیزان دیگر از کاربران محترم خواسته باشند بمانند تا پایان بحث ها ، مثلاََ همین که آیا اراده ی خدای تعالی صفت فعل است یا نه با آنهمه گستردگی مباحثش ، خسته کننده خواهد بود . لذا می خواهم با کسب اجازه از محضر مبارکتان عرض کنم که طالبین و علاقمندان بمباحث فلسفی خودشان اگر آن را دنبال کنند ، از دو حال خارج نیست یا شور و اشیاقش را در خود یافته و ادامه اش میدهند یا آن که مانند مرحوم حضرت آیة الله بها ء ا لدینی آن را رها می کنند .با این حساب ، تنها حسن بسیار ارزنده ی این گفتگو بین این حقیر و جنابعالی سر ور عزیز خیلی دوست داشتنیم همین شد که این افتخار بزرگ نصیب بنده شد که ارادتمندتان شدم و خدا را بسیار سپاس می گویم ، برای حضرتعالی هم توفیقات روز افزون و سلامتی و طول عمر پر برکت از ایزد متعال خواهانم . با عرض ادب و ارادت و احترام ، محمد مهدی اسلامی .
    • IR ۱۳:۵۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      هر درختی ثمری دارد و هر کس هنری///من بیچاره بی مایه تهیدست چو بید، باسلام و درود محضر دوست گرامی و فرهیخته ام جناب اسلامی عزیز، ما شاء الله طبع شعری هم دارید. سلامت باشید ان شاء الله، خیلی خرسند می شدم اگر بیشتر از این با شخصی ادیب و فرزانه مانند جنابعالی همصحبت و همکلام می شدم اما جنابعالی محترمانه این لطف را از بنده دریغ فرمودید. در پناه حق، روز و روزگار بر شما خوش.
  • IR ۱۶:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
    0 0
    چه با مزه بحث می کنید
    • IR ۱۹:۰۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 1
      بامزگی از خودتان است،😁 فکر نمی کردم غیر از من و آقای اسلامی کس دیگری بحث های طولانی ما را دنبال کند. حالا اگر جنابعالی بخواهید بیطرفانه قضاوت بفرمایید حق را به کدام طرف می دهید؟ حرف کدام یک از ما دو نفر قانع کننده تر بود؟ ممنون میشوم اگر نظرتان را بفرمایید.
  • محمد مهدی اسلامی IR ۲۲:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
    0 0
    با سلام و احترام بر جنابعالی نا شناس جان عزیزم ، چقدر شما روح لطیفی دارید خدای تعالی حفظتان کند ، ممنونم از حسن نظر تان و پوزش می خواهم که خیلی دیر بخدمت با سعادتتان عرض ادب و از بابت تعبیر دلنشینتان تشکر میکنم ، ضمناََ با اجازه ی حضرتعالی در همینجا به این برادر مهربان و خیلی دوست داشتنیم که بسیار کریمانه و صمیمانه قابلم دانسته و حقیر را قابل وطرف بحث های ارزشمندشان قرار داده بودندسلام و عرض ادب و هم بار دیگر از بابت محبت های مبذوله شان نسبت به این دوستدار حقیرشان تشکر می میکنم . از خدای تعالی سلامتی ، موفقیت و سعادتمنی شما دو عزیز و بزرگوار را خواهانم و امید وارم که برامثال شما دو عزیز کثرت و برکت عطاء فرماید. ملتمس دعالی خیرتان هستم با عرض ادب و ارادت خدمتکار کوچکتان . محمد مهدی اسلامی
    • IR ۱۹:۰۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
      0 0
      سلام جناب اسلامی دوست عزیز و گرانقدرم، از اینکه دیر پاسخ می دهم عذرخواهم، الآن پیام جنابعالی را خواندم. کمی انصاف داشته باشید یار عزیز، زبان الکن و کوچه بازاری بنده کجا و قریحه شعری و زبان سعدی گونه شما کجا. بنده از دست و زبانم بر نمی آید که راجع به شما حق مطلب را ادا کنم فقط در همین حد می توانم بگویم که همکلامی و همصحبتی با حضرتعالی مایه سعادت و خوشوقتی من بوده است. در پناه الطاف پروردگار متعال موفق و شادکام باشید ان شاء الله.
  • IR ۲۱:۲۵ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۲
    0 0
    حق با آقای اسلامی است شما که معلومه بی ربط حرف پرتاب میفرمایید