چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۲ شوال ۱۴۴۵ | May 1, 2024

صبر و دلداگی زینب(س) به امام زمان خویش به راستی به اسطوره‌ها و افسانه‌‌ها می‌ماند و حقیقی‌ترین عظمت‌های زیبای عالم را در خلقت انسان به منصه ظهور و بروز رسانده است.

خبرگزاری حوزه/ امروز مصادف است با روز رحلت عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها.

بانوی بزرگواری که تمام سالهای حیاتش مشحون از مجاهدت در راه خدا بود.

مجاهدتی همراه حلم و علم که او را به راستی و درستی عالمه غیرمعلمه و عقیله ساخته بود و در طول تاریخ بشریت به عنوان نماد و اسوه صبر و شکیبایی شناخته شد.

بی تردید وجه نمایان و شاخص دوران حیات آن حضرت و آنچه بیش از هر واقعه دیگری در زمان حیات زینب(س) به چشم می آید و دل را می فروزد حادثه کربلاست اما تردیدی نیست که تمام زمان حیات آن بزرگوار دمامدم سرشار از ملکوت عبودیت و حقیقت حلم و زیبایی صبر و عظمت تقواست.

باری تاریخ زندگی آن بانوی دو عالم و مرور تک تک وقایع زندگیش از لحظه تولد تا آنِ مرگ جویا و گویای بزرگی و کرامت و بلندمرتبگی کسی است که در دامان برترین و والاترین خلایق عالم و در خانه نورانی علی و زهرا و محضر پرمهر این پدر و مادر آسمانی رشد کرد و به درجاتی رسید که رشک زمینیان و فرشتگان است.

در حقیقت می توان در لحظات و ادوار مختلف زندگی حضرت زینب سلام الله علیها یک الگوی تمام عیار برای عبودیت و ایثار و صبر و وفاداری مشاهده نمود و نمونه عینی تمام این رشادتها و زیبایی ها را در قامت تاریخی این بانوی دو عالم به تماشا شست.

او که هم صبرش و هم دلدادگی اش به امام زمان خویش براستی به اسطوره ها و افسانه ها می ماند و حقیقی ترین عظمتهای زیبای عالم را در خلقت انسان به منصه ظهور و بروز رسانده است.

ظهور و بروزی تام و تمام در آینه داری همه آنچه یک انسان بزرگ و یک عبد صالح و بنده خدایی تبار برای ماندگاری و جاودانگی در همیشه تاریخ بدان نیازمند است.

در تاریخ آمده است که وقتی رسول خدا (ص ) خبر میلاد این نوزاد زیبا و نورانی را شنید براى ديدار او به منزل دخترش ‍ حضرت فاطمه زهرا (س ) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود: «دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم ». فاطمه (س ) نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص ) فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت

 و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (ص ) ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟! رسول خدا (ص ) فرمود: «گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند»

در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (س ) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند))

آری؛ پس از ولادت حضرت زينب (س )، حسين (ع ) كه در آن هنگام كودك سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص ) آمد و عرض كرد: ((خداوند به من خواهرى عطا كرده است )). پيامبر(ص ) با شنيدن اين سخن ، منقلب و اندوهگين شد و اشك از ديده فرو ريخت . حسين (ع ) پرسيد: ((براى چه اندوهگين و گريان شدى ؟)) پيامبر(ص ) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برايت آشكار شود.»

تا اينكه روزى جبرئيل نزد رسول خدا (ص ) آمد، در حالى كه گريه مى كرد، رسول خدا (ص ) از علت گريه او پرسيد، جبرئيل عرض ‍ كرد: ((اين دختر (زينب ) از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گريبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصيبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصيبت جانسوز برادرش امام حسن (ع ) گردد و از اين مصايب دردناك تر و افزون تر اينكه به مصايب جانسوز كربلا گرفتار شود، به طورى كه قامتش خميده شود و موى سرش سفيد گردد.»

و حکایت نامگذاری زینب هم خود، حدیثی دلنواز و غریب است که نشانه هایی روشن از عظمت این نوگل خانه ولایت دارد.

آنگاه که زينب (س ) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س ) او را نزد پدرش اميرالمؤمنين (ع ) آورده و گفت : اين نوزاد را نامگذارى كنيد! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .

در اين ايام حضرت رسول اكرم (ص ) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، اميرالمؤمنين على (ع ) به آن حضرت عرض كرد: نامى را براى نوزاد انتخاب كنيد. رسول خدا (ص ) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گيرم .

در اين هنگام جبرئيل (ع ) فرود آمده و سلام خداوند را به پيامبر(ص ) ابلاغ كرده و گفت :

نام اين نوزاد را ((زينب )) بگذاريد! خداوند بزرگ اين نام را براى او بر برگزيده است .

بعد مصايب و مشكلاتى را كه بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو كرد. پيامبر اكرم (ص) گريست و فرمود: هر كس بر اين دختر بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش حسن و حسين گريسته باشد.

پيامبر (ص ) گريان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زينب (س ) نهاد و گريه سختى كرد، زهرا (س ) از علت آن پرسيد. پيامبر (ص ) بخشى از بلاها و مصايبى را كه بر زينب (س ) وارد مى شود، براى زهرا(س ) بيان كرد.

حضرت زهرا (س ) پرسيد: ((اى پدر! پاداش كسى كه بر مصايب دخترم زينب (س ) گريه كند كيست ؟ پيامبر اكرم (ص ) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش كسى است كه براى مصايب حسن و حسين (ع ) گريه مى كند))

اما در قدر و منزلت و بزرگی و عظمت حضرت زینب کبری(س) سخن بسیار و معرفت یافتن بر این حقایق هم دشوار است.

امام سجاد (ع ) خطاب به عقيله بنى هاشم ، زينب كبرى (س ) مى فرمايند:

«يا عمه! انت بحمد الله عالمة غير معلمه ، و فهمه غير مفهمه »

عمه جان ! تو عالمه اى هستى بدون اينكه معلم داشته باشى ، و فهميده اى هستى بى آن كه كسى مطالب را به تو فهمانده باشد

« حذلم بن كثير از فصحاء و سخنوران و نيكو گفتاران عرب است كه از فصاحت و زبان آورى و نيكو گفتارى و از بلاغت و رسايى سخن و مطابق اقتضاى مقام و مناسب حال مخاطب سخن گفتن زينب تعجب نموده و به شگفت آمده ، و از برترى فضل و كمال و علم و دانش و شجاعت و دلاورى پسنديده آن مخدره ، حيرت و سرگردانى او را فرا گرفته ، به طورى كه نتواسته او را به كسى تشبيه و مانند نمايد، مگر به پدرش سيد و مهتر هر بليغ و فصيحى . پس از اين رو گفته كانها تفرع عن لسان اميرالمؤ منين يعنى گويا حضرت زينب (س  (سخنانش را در كوفه  از زبان اميرالمؤ منين (ع ) قصد و آهنگ مى نمود، و هر كه درباره كربلا و در احوال و سرگذشت هاى حسين (ع ) كتابى نوشته ، اين خطبه و سخنرانى را نقل نموده است . »

آری؛حقیقت آن است که تاریخ زندگی آن بانوی دو عالم و مرور تک تک وقایع زندگیش از لحظه تولد تا آنِ مرگ، جویا و گویای بزرگی و کرامت و بلندمرتبگی کسی است که در دامان برترین و والاترین خلایق عالم و در خانه نورانی علی و زهرا و محضر پرمهر این پدر و مادر آسمانی رشد کرد و به درجاتی رسید که رشک زمینیان و فرشتگان است.

و مگر می توان از زینب گفت و از حسین نه؟ که یاد زینب نام و یاد حسین را به ذهن و دل و دیده و زبان و بنان تداعی می کند و جاری می سازد.

آری؛

در کرببلا به دردها درمان داد

جان داد ولی جان به ره جانان داد

بر برگ گل لاله نوشتند به خون

از هجر حسین، زینب آخر جان داد

درود خدا و همه پاکان و نیکان تمام روزگاران، بر زینب عقیله بنی هاشم(س) و امید آنکه ما نیز از رهپویان لایق و صادق آن بانوی دو عالم باشیم!

تسلیت و تعزیت باد رحلت دخت گرامی زهرای اطهر(س) و نور دیده علی مرتضی(ع).

 

منابع:

·     خطابه زينب كبرى (س ) پشتوانه انقالب امام حسين (ع ) صفحات 55 - 57 اثر دانشمند محترم محمد مقيمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32 و 22.

·          الخصائص الزينبيه ، ص 155 ناسخ التواريخ زينب (س ) ص 47

·          فاطمه زهرا (س ) دل پيامبر، ص 854

·          بحاالانوار، ج 45 ص 64

·          زينب كبرى ، ص 153

·          اشعار، هاشم وفایی

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha