یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۱ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | May 19, 2024

توهين‌ها، شبهات و ... در زمان فعلي، براي نابودي اسلام نيست، بلکه هدف آنان، نابودي تشيّع و ايجاد انحراف در اسلام اصيل و جايگزيني اسلام آمريکايي به جاي آن است.

به گزارش سرویس استانهای خبرگزاری حوزه از اصفهان، حضرت آیت الله مظاهری ضمن تبریک به مناسبت ایام دهه کرامت تثبيت مذهب تشيّع را مرهون تلاش‌ علمي امام رضا(ع) دانسته واظهارداشتند: این امام همام(ع) در دوران به اصطلاح ولايتعهدي با بيان معارف حقيقي اسلام و تشيّع در تثبیت تشیع تلاش های فراوان نمودند و لذا این دوره از منظر تاريخ بسيار حائز اهميّت است

این مرجع تقلید در ادامه سخنان خود با تاکید بر هوشیاری و آگاهی در حفظ و صیانت از اسلام ناب محمدی افزود: امروز دشمنان اسلام با حرکت‌‌هايي مانند اهانت به پيامبر اکرم«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در صدد ضربه زدن به اسلام حقيقي مي‌باشند و بايد دانست که بسياري از جسارت‌ها و توهين‌ها، شبهات و ... در زمان فعلي، براي نابودي اسلام نيست، بلکه هدف آنان، نابودي تشيّع و ايجاد انحراف در اسلام اصيل و جايگزيني اسلام آمريکايي به جاي آن است. ایشان گفتند: امروز دشمنان اسلام به خوبي دريافته‌اند که تشيّع راستين توطئه‌هاي آنان را بي‌اثر و خنثي کرده است، لذا با نفوذ در دانشگاه‌ها و مراکز علمي يا رسانه‌هاي جمعي، به شبهه‌افکني مي‌پردازند و اعتقادات بسياري از افراد، به خصوص جوانان را دچار لغزش مي‌کنند.

مشروح سخنان حضرت آیت الله مظاهری در ادامه تقدیم خوانندگان محترم حوزه نیوز می گردد:

*نگاهي گذرا بر زندگاني امام هشتم(ع)

امام هشتم، علي بن موسي الرّضا«سلام‌الله‌عليه» در سال 11 ذي القعده سال 148 هجري قمري در مدينه منوّره به دنيا آمدند. اسم آن بزرگوار على و كنيه ايشان ابوالحسن الثانى و لقب مشهور آن حضرت، رضا است. امام رضا«سلام‌الله‌عليه» ، 55سال عمر کردند و در آخر ماه صفر سال‏ 203 هجرى به دست مأمون عباسى مسموم و شهيد شدند.‍[1]

در سن 35 سالگي امامت به ايشان منتقل شد و مدّت امامت آن بزرگوار، 20 سال بوده است. حدود 17 سال از اين دوران در مدينه منورّه امامت کردند و پس از آن، ايشان را به اجبار به خراسان آوردند و بعد از سه سال، با نفاق به شهادت رساندند.

دوران سه ساله حضور امام رضا«سلام‌الله‌عليه» در خراسان، فوق العاده براي حضرت سخت بود، ولي در عين حال، براي بقاي تشيّع و اسلام اصيل، بسيار مفيد و مؤثّر بوده است. سختي اين دوران به اندازه‌اي است که خود حضرت در ادامه شعر مشهور دعبل خزاعي، فرمودند: اين مصائب و سختي‌‌ها،دل مرا پاره پاره کرد و آتش زد:

«وَ قَبْرٌ بِطُوسَ يَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ             تَوَقَّدَ فِي الْأَحْشَاءِ بِالْحُرُقَاتِ‏

إِلَى الْحَشْرِ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ قَائِماً             يُفَرِّجُ عَنَّا الْهَمَّ وَ الْكُرُبَات‏»[2]

و قبرى در طوس است و چه مصيبت بزرگى دارد كه درون را با شعله‏هاى سوزانش آتش مى‏زند. تا روز حشر كه خداى تعالى قائم را برانگيزد و غم و اندوه را از ما بزدايد.

*زمينه‌هاي ولابت‌عهدي امام رضا(ع)

در زمان هارون الرّشيد، ممالک اسلامي شامل حدود دو سوّم جهان بود و اسلام،‌ ترقّي و گسترش عجيبي يافته بود. سرزمين اسلامي به قدري گسترده بود که هارون وقتي به ابري نگاه مي‌کرد، مي‌گفت: اي ابر برو و هرکجا مي‌خواهي، ببار، زيرا هرجا بباري، در مملکت من باريده‌اي!

بعد از مرگ هارون، شورش‌هاي بسياري در همه ممالک اسلامي برپا شد و با افروخته شدن اختلافات شديد ميان فرزندان هارون، يعني امين و مأمون،‌ اين درگيري‌ها به شدّت بالا گرفت.

مأمون و امين، هر دو پسران هارون الرّشيد بودند و هرکدام براي به دست گرفتن اين حکومت بزرگ، تلاش مي‌کردند. امين از نظر نسَب، بالاتر از مأمون بود، زيرا مادري باهوش به نام زبيده داشت. ولي مادر مأمون، يک کنيز بود. در مقابل، امين، فردي عيّاش، بي عُرضه و خوش‌گذران بود، ولي مأمون، زيرک و باهوش بود و در امور حکومتي رفتاري همراه با کياست و زرنگي از خود نشان مي‌داد. 

پس از درگيري‌هاي بسيار ميان لشکريان مأمون و امين، بالأخره امين کشته شد و مأمون بر تخت خلافت نشست. با کشته شدن امين، شورش‌ها و درگيري‌‌ها در ممالک اسلامي زيادتر شد و حکومت عبّاسيان و مأمون را به لرزه انداخت. مأمون براي خاموش کردن آتش شورش‌ها، به فکر چاره‌جويي افتاد. او  تعداد بسياري از عقلاء، علماء و سياست‌مداران ممالک اسلامي را در خراسان جمع کرد، و براي اصلاح امور، از آنها مشورت خواست و نظرخواهي کرد. همه آنها بالاتّفاق گفتند اگر رياست علي بن موسي الرضا«سلام‌الله‌عليه» در حکومت عبّاسيان نمايان شود، مي‌توانيم بر اوضاع نابسامان ممالک اسلامي فائق آييم. لذا مأمون براي حفظ حکومت خود، چاره‏اى نداشت جز اينكه حضرت رضا«سلام‌الله‌عليه» را كه در آن عصر، محبوب‏ترينِ افراد بودند، به خراسان فرا بخواند و ايشان را به عنوان خليفه يا وليعهد برگزيند تا شايد بدين وسيله اوضاع و احوال آرام شده و بتواند مخالفين را سر جاى خود بنشاند.

وقتي با زور، ولي ظاهري آراسته، امام رضا«سلام‌الله‌عليه» را به خراسان آوردند، مأمون گفت: من حاضرم کنار روم و رئيس ارتش باشم و حضرت علي بن موسي الرّضا«سلام‌الله‌عليه» خليفه باشند. امام رضا«سلام‌الله‌عليه» از دغل بازي، دروغ و نفاق مأمون خبر داشتند و مي‌دانستند که او نمي‌خواهد حق را به حق‌دار بدهد، بلکه با اين  سياسي کاري خود، فقط قصد دارد از آن امام براي سرکوب و خاموش کردن آتش شورش‌ها سوء استفاده کند. بنابراين هرچه مأمون اصرار کرد، پيشنهاد او را نپذيرفتند. 

امام رضا«سلام‌الله‌عليه» مرتّباً به مستشاران مأمون متذکّر مي‌شدند که بگذاريد من با شما استشاره داشته باشم و اينگونه شورش‌ها را تمام کنم، ولي در سياست شما دخالتي نداشته باشم،زيرا سياست مأمون و هم‌فکران او مورد تأييد ما نيست. ولي آنها نپذيرفتند و مأمون را به اصرار هرچه بيشتر تشوق و ترغيب ‌کردند.

*پذيرش ولايت‌عهدي

مأمون با اين انديشه که با آمدن امام رضا«سلام‌الله‌عليه» در رأس حکومت عبّاسي، مي‌تواند به شورش‌ها پايان ببخشد و حکومت عبّاسيان را از براندازي و بحران نجات دهد، به شدّت  بر خلافت امام رضا«سلام‌الله‌عليه» و سپس ولايت عهدي ايشان اصرار و تأکيد مي‌ورزيد.

پس از رد شدن پيشنهاد خلافت توسّط امام«سلام‌الله‌عليه»، مأمون پيشنهاد ‌ولايت‌عهدي و قائم مقامي را مطرح ساخت که آن نيز با مخالفت حضرت روبرو شد. مأمون سخنان تهديدآميزي بيان کرد و گفت: اكنون تو هم چاره ندارى و بايد آنچه را از تو مى‌خواهم بپذيرى! بالاخره با زور و اصرار فراوان مأمون، و نظر مشورتي مستشاران حکومتي، ولايت‌عهدي را بر عهده امام رضا«سلام‌الله‌عليه» گذاشتند.

هنگامي که امام رضا«سلام‌الله‌عليه» با اجبار و اکراه، مجبور به پذيرش ولايت‌عهدي شدند، فرمودند: به شرطي مي‌پذيرم که در سياست‌بازي‌ شما دخالت نکنم. حکمي صادر نکنم و در عزل و نصب کسي دخيل نباشم. [3]

پس از آن، امام رضا«سلام‌الله‌عليه» روزها مجلس درس و بحث برقرار مي‌کردند و با يک حرکت فرهنگي، معارف بلند تشيّع ناب علوي را تبيين مي‌فرمودند. همچنين ايشان در ضمن درس خود، در جلسات مناظره و نظاير آن، به رفع شبهات ديني و تشريح مباحث کلامي مي‌پرداختند.

*تثبيت تشيّع، مرهون تلاش‌ علمي امام رضا(ع)

روشن‌گري ديني و علمي امام رضا«سلام‌الله‌عليه» در دوران به اصطلاح ولايتعهدي و بيان معارف حقيقي اسلام و تشيّع توسّط ايشان، از منظر تاريخ بسيار حائز اهميّت است.

توجه به اين نکته اساسي لازم است که دشمنان دين و ديانت، هميشه درصدد انحراف مسلمانان از راه حق و دوري آنان از مسير اصيل و اصلي اسلام و تشيّع بوده و هستند. امروزه نيز رسانه‌هاي مختلف، با حرکت‌‌هايي مانند اهانت به پيامبر اکرم«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در صدد ضربه زدن به اسلام حقيقي مي‌باشند و بايد دانست که بسياري از جسارت‌ها و توهين‌ها، شبهات و ... در زمان فعلي، براي نابودي اسلام نيست، بلکه هدف آنان، نابودي تشيّع و ايجاد انحراف در اسلام اصيل و جايگزيني اسلام آمريکايي به جاي آن است. آنان به خوبي دريافته‌اند که تشيّع راستين توطئه‌هاي آنان را بي‌اثر و خنثي کرده است، لذا با نفوذ در دانشگاه‌ها و مراکز علمي يا رسانه‌هاي جمعي، به شبهه‌افکني مي‌پردازند و اعتقادات بسياري از افراد، به خصوص جوانان را دچار لغزش مي‌کنند.

در زمان امام رضا«ع» نيز با توجّه به گسترش فراوان ممالک اسلامي و برخورد مسلمانان با مذاهب گوناگون، آداب و رسوم مختلف و افکار متفاوت، شبهات بسياري را در ذهن مسلمانان و شيعيان مي‌پروراند که در برخي موارد، شبهات مطرح شده، ساخته و پرداخته مخالفان و معاندان براي نابودي و براندازي تشيّع و اسلام حقيقي بود. از اين رو، حضرت امام رضا«سلام‌الله‌عليه» بهترين راه براي مبارزه با اين شبهات را تبيين هرچه بيشتر معارف والاي تشيّع و به بيان ديگر، حرکت نرم فرهنگي و مبارزه علمي مي‌دانستند. بنابراين با فعاليّت مستمر علمي خويش، موجبات تثبيت فرهنگ تشيّع را فراهم ساختند و به رفع شبهات پرداختند. حضور امام رضا«سلام‌الله‌عليه» در منصب ظاهري ولايت‌عهدي و حرکت علمي ايشان، خود به خود، موجب خاموش‌شدن شورش‌ها و بحران‌ها در حکومت عبّاسيان گرديد که هم براي مأمون خوشايند بود و هم موجب تثبيت تشيّع شد.

امام رضا«سلام‌الله‌عليه» با حرکت‌هاي علمي و فرهنگي خود، توانستند يک شجره طيّبه قرآني ايجاد کنند و درياي متلاطم اسلام را به دست مبارک خود، آرام فرمايند.

البته مأمون عليرغم زرنگي و کياستي که داشت، پس از بازگشت آرامش به مملکت و فروکش کردن بحران‌هاي حکومت، دچار نفهميدگي شد و با تصميمي اشتباه که برخاسته از حقّه‌بازي و بدجنسي او بود، گروه بزرگ مشاوران را که اينک به شاگردان امام رضا«سلام‌الله‌عليه» تبديل شده بودند، با ارعاب و تهديد و دستگيري، از اطراف ايشان پراکنده کرد و بالاخره امام رضا«سلام‌الله‌عليه» را مسموم و شهيد نمود.

استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«قدّس‌سرّه» در وصيّت نامه سياسي ـ الهي خود راجع به تشيّع مي‌فرمايند: «ما مفتخريم كه مذهب ما جعفرى است كه فقه ما كه درياى بى‏پايان است، يكى از آثار اوست.»[4] علاوه بر افتخار حضرت امام «قدّس‌سرّه» باید بگوییم: ما مفتخریم که مذهب ما مذهب جعفری است و یکی از آثار این مذهب ارزشمند «اعتقادات» ريشه‌دار و دامنه‌دار ما است و همچنین ما مفتخریم که مذهب ما مذهب جعفری است و از دیگر آثار آن، دریای بیکران و پرمحتوای «اخلاق» است.

اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» با تربيت هزاران شاگرد، روايات بي‌شماري در فقه، اعتقادات و اخلاق، به جامعه بشريّت هديه کردند و کتب ارزشمندي نظير «کافي»، «بحارالانوار» و «وسائل الشّيعه»، حاوي بخشي از آن روايات است. ولي از آنجا که اکثر آن روایات از لسان مبارک امام صادق«سلام‌الله‌علیه» صادر گردیده است، مذهب شيعه را جعفري مي‌نامند و از اين جهت، شيعيان آن امام بزرگوار را افتخار خود مي‌دانند و به وجود شريف ايشان مي‌بالند. 

افتخار بزرگ ديگري که شيعيان دارند، آن است که ريشه‌ها، شاخه‌ها و ميوه‌هاي شجره طيبه قرآن، مرهون تلاش و مجاهدت علمي و عملي حضرت امام رضا«سلام‌الله‌عليه»  است.

مثل کلمه طيبه کشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السما تا باذن ربها

امام حسين«سلام‌الله‌عليه» در موقعيّتي که دين اسلام به حاکمي مانند يزيد بن معاويه دچار شده بود، با شهادت خود و اسارت خانواده، اسلام را از خطر زوال و نابودي نجات دادند؛ لذا بقاي اسلام، مرهون شهادت امام حسين«سلام‌الله‌عليه» است. راجع به امام صادق«سلام‌الله‌عليه» نيز بايد گفت که تلاش‌هاي ايشان و تربيت شاگردان و تبيين معارف شيعي، باعث احياي فرهنگ حقيقي اسلام شد و بقاي علمي و فرهنگي تشيّع، مرهون زحمات و تلاش‌هاي امام صادق«سلام‌الله‌عليه» و شاگردان ايشان است. امّا بايد دانست که ريشه‌دار شدن، تثبيت و ثمربخشي اين شجره طيبه قرآني که توسط امام حسين«سلام‌الله‌عليه» احيا شد و معارف آن به واسطه امام صادق«سلام‌الله‌عليه» تبيين گرديد، مرهون مجاهدت امام رضا«سلام‌الله‌عليه» است. گرچه دوران طلايي و البته پررنج حضور آن حضرت در ايران و در مقام ولايت‌عهدي، سه سال بيشتر طول نکشيد، ولي آنچنان تأثيرگذار بود که باعث جاودانگي معارف شيعي در دنيا گرديد. اگر اين سه سال، طولاني‌تر بود، مسلّماً ترقّي و تعالي معارف شيعه، گسترشي چشمگيرتر داشت.

لذا بسيار شايسته است هنگام زيارت امام رضا«سلام‌الله‌عليه»، به ايشان خطاب کنيد: ما مفتخريم که شما امام هشتم ما هستيد و توانستيد شجره طيبه قرآن را به ما نشان دهيد و درخت اسلام را ريشه دار، شاخه دار و ثمربخش نماييد.  

افتخار ديگر شيعيان، خصوصاً شيعيان ايران، آن است که زير سايه مبارک امام رضا«سلام‌الله‌عليه»، در پناه آن حضرت و تحت عنايات ايشان قرار دارند. از اين‌رو کساني به زيارت امام هشتم«سلام‌الله‌عليه» مشرّف مي‌شوند، بايد افتخار کنند که آن حضرت آنان را طلبيده‌اند و توفيق زيارت به ايشان عطا شده است. همچنين زائرين گرامي بايد بدانند که امام رضا«سلام‌الله‌عليه»، طبق وعده‌اي که داده‌اند و قطعاً به آن ملتزم هستند، در چند موقف حسّاس، مانند هنگام مرگ، قيامت، صف محشر، هنگام حساب و کتاب و پل صراط، به ديدار زائرين خود مي‌آيند[5] و معلوم است، قدوم مبارک ايشان رافع عذاب در آن مواقف خواهد بود.

*روايت سلسلة الذّهب

يکي از روايات معتبر و جالب توجّه امام رضا«سلام‌الله‌عليه»، روايت مشهور به «سلسلة الذّهب» است.

مأمون دستور داده بود در هنگام انتقال امام رضا«سلام‌الله‌عليه» از مدينه به خراسان، حضرت را به صورت مخفيانه به خراسان بياورند و از داخل شهرها رد نشوند. در بين راه رسيدن به خراسان، مسيري جز گذر از شهر نيشابور نبود. در آن زمان، اهالي نيشابور همگي شيعه بودند، لذا حضرت امام رضا«سلام‌الله‌عليه» نيز تمايل داشتند از داخل شهر عبور کنند. با ورود حضرت به شهر، استقبال بسيار باشکوهي از امام رضا«سلام‌الله‌عليه» انجام شد و چندين هزار نفر به استقبال آمدند. امام«سلام‌الله‌عليه» در هودجي قرار داشتند و صورت ايشان نمايان نبود. مردم مرتّب اصرار و التماس مي‌کردند که بتوانند صورت و جمال حضرت را ببينند و سخني از حضرت بشنوند. با فراهم شدن شرايط، امام رضا«سلام‌الله‌عليه» پرده هودج را کنار زدند و روايت عجيب و مستندي را نيز بيان فرمودند. حضرت روايت را به خداوند متعال مستند کردند و فرمودند: من از پدرم و پدرم از پدرش تا رسيدند به علي بن ابيطالب و ايشان از پيغمبر اکرم و پيغمبر اکرم از جبرئيل و جبرئيل از خداوند نقل کرده‌اند که خداي تعالي فرموده است:

*ورود در قلعه محکم الهی مصونیت از عذاب الهی است

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»

هرکه به راستي بگويد «لا اله الاّ الله» در قلعه محکم خداست و معلوم است که هرکه در قلعه محکم خدا باشد، از عذاب الهي محفوظ خواهد بود.

آنگاه پرده هودج را انداختند و سکوت حاکم در آن اجتماع عظيم، به ولوله و سر و صدا تبديل شد، زيرا همه مي‌خواستند باز جمال مبارک حضرت را ببينند و امام«سلام‌الله‌عليه» روايتي که ظاهرا ناقص بود، کامل کنند. وقتي مرکب حضرت به راه افتاد، باز حضرت پرده هودج را کنار زدند و فرمودند:

«بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[6]

حصن و حصين بودن کلمه «لا اله الاّ الله»، شرط و شروطي دارد که شرط اوّل آن، «ولايت» است. «لا اله الاّ الله» وقتي دژ محکم الهي است که از جانب شيعه و معتقدان به ولايت سر بزند، در دل رسوخ کرده باشد و علاوه بر شعار و اعتقاد قلبي، در عمل پياده شود. به عبارت ديگر کسي که با زبان به «لا اله الاّ الله» اقرار کند و در دل بدان معتقد باشد و در عمل خود را به آن ملتزم کند، بهشت براي او واجب مي‌شود و جهنّم بر او حرام است.

قلعه و دژ مستحکم الهي، ‌سه رکن دارد که اگر هرکدام از اينها نباشد يا محکم نباشد، قلعه الهي مستحکمي براي انسان نخواهد بود، اوّل عقيده قلبي، دوّم زبان و شعار و سوّم عمل و متابعت.

در ساير آموزه‌هاي قرآن کريم و اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» نيز التزام به اين سه رکن بسيار حائز اهميّت است. قرآن شريف در آيات بسياري، ايمان و عمل صالح را به صورت توأمان بيان مي‌فرمايد و اين پيوستگي به معناي ملازمت بيان، اعتقاد و عمل با يکديگر است.

الحمد لله در جمهوري اسلامي، شعار توحيد و ولايت پابرجا و برقرار است، امّا مهم‌تر از اين، که لازم و ضروري است، اعتقاد قلبي و ظهور اين اعتقاد در عمل است که متأسّفانه کمرنگ شده و همگان بايد اهتمام بيشتري نسبت به آن داشته باشند. اهميّت دادن به نماز اوّل وقت و به صورت جماعت، اهتمام به قانون مواسات و ديگر گرايي، کمک به سايرين، انفاق و از همه مهمتر، اجتناب از گناهان، نمودهاي بارز عمل به اعتقاد «لا اله الا الله» است.

امام رضا«سلام‌الله‌عليه» شيعه آلوده به گناه را شيعه حقيقي نمي‌دانند، نه تنها امام رضا، بلکه امام حسين و ساير معصومين«سلام‌الله‌عليهم» نيز شيعه بدون عمل صالح و شيعه گناهکار را شيعه نمي‌دانند، زيرا خداوند متعال در قرآن کريم به صراحت مختصات شيعيان را بيان کرده و از جمله مي‌فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ

منظور از عبارت«خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»، بنابر تصريح روايات و نيز اقرار اهل سنّت با انصاف، شيعيان هستند. لذا قرآن کريم مي‌فرمايد: برترين افراد شيعيان هستند و شيعيان کساني هستند که علاوه بر ايمان و اعتقاد قلبي، عمل صالح داشته باشند.

بنابر اين کسي که قصد تشرّف به زيارت امام رضا«سلام‌الله‌عليه» را دارد، بايد اوّل نسبت به گذشته خود توبه کند و سپس خود را به انجام ظواهر شرع و دستورات ديني، مقيّد و ملتزم نمايد تا به عنوان يک شيعه حقيقي مورد توجّه آن حضرت واقع شود.

*روايتي براي خواص

مرحوم صدوق«ره»، روايت نادري را از امام رضا«سلام‌الله‌عليه» نقل مي‌کند که حضرت در جلسه خصوصي مستشاران از قول پدر بزرگوار خود از قول پدران خود تا پيامبر و ايشان از قول جبرئيل و او از قول خداوند متعال نقل مي‌کند که فرمود:

«وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي‏»[7]

ولايت علىّ بن ابى طالب«سلام‌الله‌عليه» حصار من است، پس هر كس در حصار من داخل شود، از عذاب من ايمن خواهد بود.

آنچه حضرت در ميان عموم مردم نيشابور از قول خداوند متعال نقل فرمودند، آن بود که کلمه «لا اله الا الله» حصن و حصار محکم الهي است، ولي در جمع خواص، سياست‌مداران، علماء و عقلاء مانند آنچه در مورد«لااله الاّ الله» بود را فرمودند و به دليل شرايط زماني و اهميّت موضوع، مي‌خواستند آنان اين روايت را منتشر نمايند. اين روايت نيز مانند روايت سلسلة الذهب، شرط ولايت را در خود نهفته دارد و کسي در قلعه محکم الهي وارد مي‌شود که به ظواهر شرع، مقيّد و در يک کلمه، صد در صد تابع «ولايت» باشد.

پي‌نوشت‌ها:

===================

1. الكافي، ج ‏1، ص 486

2. عيون اخبارالرّضا، ج 2، ص 264

3. الکافي، ج 1، ص 489

4. وصيّت‌نامه سياسي‌ ـ الهي، ص 7

5. من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 584: «مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَان‏»

6. عيون اخبارالرّضا، ج 2، ص 135

7. عيون اخبارالرّضا، ج 2، ص 136

انتهای پیام  18/313

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha