دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 29, 2024
امام حسین علیه السلام

حوزه/ ویژگی مشهود تاریخ امام حسین(ع) آن است که ایشان در دوره خود مرجع علمی مسلمانان بودند و این مرجعیت شامل عرصه های مرجعیت فقهی و اعتقادی می شد.

به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، حوزه علمیه شیعه، حوزه ای کهن است که تاریخ آن به آغاز پیدایش تشیع و بلکه آغاز ظهور اسلام و نبوت پیامبر اسلام بازمی گردد؛ چراکه علم و دانش از آموزه هایی است که در مکتب پیامبر و اهل بیت علیهم السلام جایگاه ویژه ای داشت و از ارزش زیادی برخوردار بود و علاوه بر این ائمه به عنوان وارثان علم پیامبر و قرآن گرچه فرصت خلافت و حکومت نیافتند، اما این باعث نشد از وظایف خود به عنوان امام در تبیین آموزه های دینی غافل شوند و هرگاه فرصتی برای آنها فراهم شد و بنا به مقتضیات زمان به ترویج علوم شیعه و معارف الهی پرداختند و از این رو علاوه بر پیامبر(ص) دوره امامت هیچ کدام از اهل بیت(ع) نیز خالی از جهاد علمی نبوده و در این میان دوره امامت امام حسین علیه السلام نیز از این حرکت علمی جدا نبود و با وجود فشارهای معاویه و یزید، امام حسین(ع) در حد توان خود به نشر علوم و معارف دین توجه داشت و محل مراجعه مسلمانان دوره خود بود. آنچه در ادامه می خوانید فعالیت های علمی حوزه علمیه مدینه در دوره امامت امام حسین علیه السلام برگرفته از کتاب "تاریخ الحوزات العلمیة عند الشیعة الامامیة" می باشد:

مدرسه مدینه پس از پیامبر(ص)

مدرسه اهل بیت علیهم السلام در مدینه امتداد طبیعی مدرسه اسلامی بود که پیامبر(ص) آن را تاسیس کرد و امام علی(ع)، اهل بیت(ع)، علما و نخبگان امت اسلام آن را پرورش دادند و از این رو می توان دوره زندگی امام علی(ع) پس از رسول خدا(ص) را دوره توسعه مدرسه پیامبر(ص) دانست. این مدرسه پس از دوره امیرالمؤمنین(ع) باید توسط اهل بیت(ع) و شاگردان مکتب آنها ادامه می یافت و از این رو مدرسه مدینه پس از هجرت امیرالمؤمنین(ع) در سال 35 هجری و شهادت ایشان در مسجد کوفه 5 سال پس از آن، درهای خود را نبست، بلکه پس از امام علی(ع) نیز با تلاش فرزندان و شاگردان مکتب ایشان به حیات خود ادامه داد.

مدرسه مدینه در دوره امام حسین(ع)

حلقه درس امام حسین علیه السلام در مسجد نبوی مشهورترین و برترین حلقه درس میان حلقات درس در مسجد پیامبر(ص) بود ، به گونه ای که معاویه نیز به این برتری اعتراف کرد و روزی به یکی از افراد قبیله قریش گفت: «هنگامی که به مسجد رسول الله وارد شدم، گروهی را دیدم که گویی پرنده بر سر آنها نشسته و آن حلقه درس ابوعبدالله بود که در آن مجلس خبری از سخنان بیهوده نبود».

ویژگی مشهود تاریخ امام حسین(ع) آن است که ایشان در دوره خود مرجع علمی مسلمانان بود و این مرجعیت شامل عرصه های مرجعیت فقهی و اعتقادی می شد و بدین ترتیب ایشان مرجع مسلمانان در آشنایی با احکام حلال، حرام، مکروه، مستحب و مباح و همچنین مرجع مسلمانان در دفع شبهات اعتقادی بود که از سوی برخی زندیقان و ملحدان منتشر می شد.

مرجعیت فقهی سیدالشهدا(ع)

در مورد مرجعیت امام حسین(ع) در تبیین احکام شرعی روایات زیادی وجود دارد که بر این مطلب دلالت دارد از جمله روایت طبری که سید امین در اعیان الشیعه هم آن را نقل کرده: «روزی فرزدق در حالی که با مادرش به حج رفته بود در مکانی به نام الصفاح یا بستان بنی عامر با امام حسین(ع) برخورد کرد و گفت: مسائلی درباره نذر و مناسک از امام پرسیدم و ایشان پاسخ داد و پس از آن مرکب خود را به راه انداخت و با من خداحافظی کرد. و سید امین در حاشیه این روایت چنین گفته: و این نشان می دهد که آنها (اهل بیت) محل مراجعه و سؤال مردم در مورد احکام دین بوده اند».

مرجعیت اعتقادی سیدالشهدا(ع)

اما در مورد مرجعیت امام حسین(ع) در دفع شبهات اعتقادی آن دوره نیز روایات زیادی وجود دارد از جمله روایت ابن عساکر در کتاب تاریخ خود در بخش ترجمه امام حسین علیه السلام از قول عکرمه از ابن عباس نقل می کند که: «در حالی که ابن عباس با مردم سخن می گفت ناگاه نافع ابن ازرق برخاست و گفت: ای ابن عباس تو همواره درباره مورچه و شپش به مردم فتوا می دهی، به جای اینها خدایی را که می پرستی برای من توصیف کن. در این هنگام ابن عباس به خاطر بزرگی این سخن سر خود را پایین انداخت و این در حالی بود که امام حسین(ع) در گوشه ای نشسته بود و فرمود: ای پسر ازرق به سوی من بیا. اما ابن ازرق گفت: من از شما سؤال نکردم. انب عباس گفت: او(حسین) از خاندان نبوت است که وارثان علم هستند. در این هنگام ابن ازرق به سوی حسین(ع) رفت و حسین به او گفت: کسی که دین خود را بر پایه قیاس قرار دهد تمام عمر خود را در اشتباه خواهد بود و همیشه در حال سؤال و دوری از راه و گمراهی خواهد بود و سخنان زیبایی نخواهد گفت. ای پسر ازرق هم اکنون خدای خود را برای تو توصیف می کنم همان گونه که او خود را توصیف کرده و او را همان گونه معرفی می کنم که خود معرفی کرده. خدای من با حواس درک نمی شود و با مردم قیاس نشود، او نزدیک است، اما نه اینکه به ما چسبیده باشد و دور است، اما نه به این معنا که اینجا نباشد. او یگانه ای است که جزء ندارد. با آیات شناخته و با نشانه ها توصیف می شود و خدایی جز او نیست و او بزرگ و دست نیافتنی است.

 در این هنگام ابن ازرق گریست و گفت: ای حسین تو چه زیبا سخن می گویی! پس حسین به او گفت: شنیده ام تو به کفر پدر و برادرم و خود من گواهی می دهی! ابن ازرق گفت: به خدا سوگند ای حسین که اگر هم این گونه بوده شما مناره اسلام و ستاره های احکام هستید. حسین به او گفت: من هم می خواهم از تو چیزی بپرسم. گفت بپرس. و حسین درباره این آیه از او پرسید که می فرماید: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ»(کهف، 82) ، ای پسر ازرق علت عنایت خدا به این دو پسر چه بود؟ ابن ازرق گفت: پدر آنها. حسین گفت: پدر آنها بهتر بود یا رسول الله؟ ابن ازرق گفت: خداوند متعال خبر داده که شما قومی مجادله گر هستید» .

این روایت که با وجود طولانی بودن، به خاطر اهمیتی که داشت آن را نقل کردیم، نشان دهنده خط فکری و اعتقادی امام حسین علیه السلام در مناظره با دشمنان است تا آنها را به راه درست هدایت کند.

و البته این را هم باید بگوییم که امام حسن و حسین علیهما السلام در دوره حکومت بنی امیه آزادی بیان نداشتند و از این رو روایات اندکی از آنها در فقه و امور دین روایت شده است.

منبع: تاریخ الحوزات العلمية عند الشیعة الامامیة

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha