شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۸ شوال ۱۴۴۵ | Apr 27, 2024
کد خبر: 956008
۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۶:۴۴
حاج محمود کریمی

حوزه/ وارد رواق امام خمینی(ره) شدم. آنجا قرار بود که حاج محمود کریمی مناجات بخواند و چه مناجاتی. آن هم مناجاتی که در این شب های خسته و بی رمق جان گرفته از رمضان با نوای حاج محمود خوانده شود.

خبرگزاری حوزه - مشهد / روزگار غریبی است. هیچ کس از حالش راضی نیست. با هر کسی صحبت می کنی، ناله دارد. بغض دارد و غم دارد. رسوب های روی دل راه را برای حرف زدن بسته است. یکی غم نان دارد، یکی نان دارد غم تنهایی دارد. یکی نان دارد و تنها هم نیست، غم درد بی درمان دارد و... خلاصه این روزها آنچه از گلوی بشر پایین نمی رود، یک جرعه آب خوش است و بس.

بر دوش کشیدن این همه بار و غم و بغض دیگر کار ما نیست. قلب ها دیگر تاب تپش بیشتر ندارند، یا خودت غم داری یا غم دیگران روزگارت را خراب می کند. ولی هرچه هست باید راه نجاتی باشد. باید جایی باشد که این بارها را روی زمین گذاشت و نفسی تازه کرد. تازگی ها این موجود نامریی هم آمده است و دیگر غصه های بشر را به سقف چسبانده است. دیگر نه جایی می توان رفت نه غم دل را با روی شانه های مادر گریست و خالی کرد.

وقتی شانه ها و آغوش مادر و پدرت هم دیگر نمی تواند مایه آرامشت باشد از بیم این ویروس جدایی انداز، دیگر کجا باید رفت و چه باید کرد؟ 
و کجا بهتر از خانه امام رئوف. کجا بهتر از صحن گوهرشاد، کجا بهتر ازصحن انقلاب و ایوان طلا و چه زمانی بهتر از شب های رمضان؟ برای کسی که تا اینجای عمرش هنوز ماه رمضان حرم را درک نکرده است، اینجا بودن برایش یعنی بهشت. یعنی فردوس برین. اینجا هر کسی یک جوری دلش را به آستان گره زده است. یعنی اینجا همان جایی است که باید بارها را گذاشت و دل ها را سبک کرد. غم ها را زدود و دستمالی برداشت و شیشه دودگرفته دل را جلا داد.  

همیشه منتظر یک اشاره می مانم که هر که چه دارم بگذارم و دلم را به زیارتت بیاورم. حالا که اینکه تو مرا این چنین خواستی و به اینجا آوردی دیگر خودش یه چیز دیگر است. اینکه تو مرا به صحنت کشاندی خودش یک نشانه است، نشان ای که دیگر غم هایم دارد تمام می شود. با تو از همه غم هایم رد می شوم. غم خودم که هیچ غم های آنانکه التماس دعا گفتندو سلام رساندند. 

با خوش خیالی و سرمستی در صحن هایت قدم میزدم و از اینکه مهمان سفره پر مهرت شده ام لذت می بردم. وارد رواق امام خمینی(ره) شدم. آنجا قرار بود که حاج محمود کریمی مناجات بخواند و چه مناجاتی. آن هم مناجاتی که در این شب های خسته و بی رمق جان گرفته از رمضان با نوای حاج محمود خوانده شود.

قبل از شروع مراسم، با هماهنگی گروه رسانه ای صوتی و تصویری آستان به محل استراحت حاج محمود رفتم که حال او را پیش از مراسم ببینم. اتاق خلوت بود و تنها یکی از فعالان حرم بود و یک پسر کوچک ۲ ساله در کنارش که حوصله اش سر رفته بود و نق میزد. آنجا بود که دیدم حاجی از حال خودش خارج شد و زبان کودکی گشود. هر کاری می کرد که این کودک را خوشحال کند و آخرش هم خنده را به لب کودک نشاند. هر کس که می آمد جلوی پایش بلند میشد و دست به سینه با او سلام می کرد. کمی آنجا نشستم و برای رعایت اصول بهداشتی سریع محل را ترک کردم و به داخل رواق رفتم و منتظر شروع مراسم شدم.

حاجی آمد و با همان حال سنگین همیشگی مناجات را شروع کرد. بسم الله اول را که گفت سیم ها یکی یکی وصل می شد و غم ها و غصه هایی که مثل توده بد خیمی در دل ها مانده بود به اشک مبدل شده و از چشم ها سرازیر شد. حال و هوای رواق حال عجیبی است. تازه همین مناجات را که همیشه از تلوزیون می دیدم دلمان پر میکشید و تاول های دلمان را مرحم می گذاشت ولی حالا خدا قسمت کرد و امام هم دعوت مهمان حریمش شدیم.

کرونا همه معادلات را بهم زده است. اینجا هم برای اینکه بساط روضه و آخرین نقطه امید عاشقان از بین نرود همه چیز بر همین اساس چیده شده است. خادم حرم می گفت که سالهای قبل تا چشم کار می کرد زایر در این رواق بود ولی امسال روی هر فرش فقط یک نفر می نشیند. همه چیز حول محور امنیت و سلامت زائران است.

مناجات خوانی که شروع شد تازه انگار این جماعت گم کرده خودشان را در این نوای عارفانه پیدا کرده اند و با صدای ملکوتی و فضای روحانی حرم ترکیبی از نوای دلنشین الهی بر جانشان می زدند و عاشقانه سر به آستان کبریایی می گذاشتند. توبه و استغفار و انابه به درگاه خدایی که همین نزدیکی است و درهای رحمتش را به سوی بندگان غم زده اش گشوده است.

مناجات که خوانده می شد تازه به این فکرمی افتادم که چقدر جای مادرم اینجا خالی است. چقدر جای دوستانم  خالی است! جای همه آنها دعا کردم و به جان همه مردم و دوستانی که بهتر و زلال تر از آب روان است، اینجا حال همه دست دیگری. حتی حال آقای فیلمبرداری که با بغض و گریه صحنه ها را ضبط و از رسانه ملی به جهانیان ارسال می کند. 

وسط مراسم بود که برای کاری به بیرون از رواق آمدم. دیدم که همین حال درون رواق در بیرون رواق و در صحن ها بیشتر از داخل است. هر کسی که روی فرش های صحن نشسته بود با کلام به کلام مناجات ارتباط برقرار می کرد. مادری را دیدم که کودک معلول ذهنی خودش را به صحن آورده بود و در حین مناجات خوانی دستش را به آسمان گرفته بود و خدا خدا می کرد. چه جان های خسته ای را در صحن می دیدی که در پی یک روزنه می گشتند که زندگی شان را از این رو به آن روی کند. و هیچ جا بهتر از حرم امام رضا(ع) آن هم در شب های رمضان نیست.

جای همه مومنین و دلباختگان آستان رضوی در این شبهای بهشتی سبز سبز.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha