یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۴ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | May 12, 2024
شهید حسین درگویی

حوزه/ شهید «حسین درگویی» متولد ششم شهریور ۱۳۳۷ در شهرستان دشتی از توابع استان بوشهر است. او از کارمندان جهاد سازندگی بود که به عنوان راننده لودر در جبهه جنوب به ساخت سنگر برای رزمندگان مشغول بود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از بوشهر، استان بوشهر در حماسه دفاع مقدس نقش بسزایی داشت و در این راه شهدای بسیاری را تقدیم کرده است؛ بزرگترین پایگاه‌های نظامی کشور در استان بوشهر قرار دارد و طی هشت سال دفاع مقدس این استان در جبهه‌های زمینی، هوایی و دریایی نقش ویژه و مهمی ایفا کرده هرچند که شهدای آن آنچنان که باید و شاید به نسل امروز همچون دهه هشتادی ها و نودی ها معرفی نشده اند. خبرگزاری حوزه قصد دارد در قالب پرونده ای ویژه و نگاه به تاریخ مجاهدت شهدای این استان در دوران دفاع مقدس، به معرفی آنان بپردازد.

شهید حسین درگویی

شهید «حسین درگویی» متولد ششم شهریور ۱۳۳۷ در شهرستان دشتی از توابع استان بوشهر است. او از کارمندان جهاد سازندگی بود که با سمت راننده لودر در جبهه جنوب به ساخت سنگر برای رزمندگان مشغول بود. سرانجام به دلیل مجروحیتی سخت در خرمشهر به بیمارستان شیراز منتقل شد و دهم خرداد ۱۳۶۰ به شهادت رسید و پیکر پاکش را در روستای بادوله شهرستان دشتی به خاک سپردند.

خاطره‌ای از شهید حسین درگویی از زبان بردارش

مدتی از پیروزی انقلاب گذشته بود که صدام بعثی به ایران حمله کرد، حسین آن زمان وارد جهاد سازندگی شده بود که برای حضور در جبهه اقدام کرد. به یاد دارم در اولین حضورش به جبهه، دچار مجروحتی سخت شد که انتظار زنده ماندنش را نداشتیم. حسین از ناحیه‌ سر و بدن مجروح شده بود و حدود ۲ ‏تا ۳ ‏ماه در بیمارستان فاطمه‌ زهرای بوشهر بستری شد.

چند ماهی از دوره استراحتش گذشت، حالش که بهتر شد مادرم زمینه ازدواجش را فراهم کرد. مراسم خواستگاری انجام شد و قرار مراسم ازدواجش را گذاشتیم اما او گفت: «تا من به جبهه بروم و ‏برگردم، بعد از آن مراسم را برگزار می‌کنیم، الان وقت ازدواج من نیست چون که در جبهه به راننده ی لودر نیاز دارند.».

حسین بعد از ترخیص از بیمارستان، همیشه آرزوی بازگشت به جبهه را داشت. پزشکان و دوستانش با توجه به وخامت حالش به او سفارش می کردند که باید استراحت کنی تا بهبودی کامل پیدا کنی اما عشق به امام (ره)، انقلاب و جهاد در راه خدا او را لحظه‌ای آرام نمی‌گذاشت. دو‏باره به جبهه رفت و در خط مقدم با لودر سنگر می ساخت.

سرانجام برای آخرین بار قبل از اعزامش به جبهه، در یکی از مساجد چغادک همانند کسی که از تحصیلات عالی برخوردار باشد سخنرانی کرد‏ و گفت که من دیگر برنمی‌گردم.

‏حدود یک ماه در جبهه بود که د‏وباره زخمی شد. به محل همان زخم های قبلی ترکشی اصابت کرده بود و به کلیه هایش آسیب جدی وارد شد و آنها را از کار انداخته بود. پس از یکی دو روز بستری در برازجان و بوشهر و بعد از آن انتقالش به شیراز، سرانجام شربت شهادت را نوشید و آسمانی شد و به همرزمان شهیدش پیوست.

انتهای پیام/

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha