خبرگزاری حوزه | عزازیل نام داشت، عزیز شده درگاه الهی بود تمامی مخلوقات، ملائک و افلاکیان به مقام و جایگاه او غبطه میخوردند؛ تنها یک نماز و سجده کوتاه او به درگاه الهی شش هزار سال طول کشید.
هیچکس فکرش را هم نمیکرد که این عزیز شده درگاه الهی روزی ابلیس شود، ابلیسی که مورد لعن تمام کائنات و افلاکیان است.
ماجرا از آن روزی آغاز شد که جبرائیل به او گفت ای عزازیل آیا میدانی که خداوند مخلوقی جدید آفریده است که قرار است زمین رام و مسخر او باشد میدانی که این موجود قرار است مقرب درگاه الهی شود عزازیل که این سخنان را شنید لبخندی بر لب داشت و گفت با وجود من چه نیاز به مخلوقی دیگر مگر ما آنچنان که زیبنده درگاه الهی است، ثناگوی حق نیستم، جبرائیل گفت بلی ولی در خلقت این مخلوق رازی سر به مهر وجود دارد که جز خداوند هیچکس را علمی به این راز نیست.
عزازیل سخنان جبرائیل را جدی نگرفت؛ چراکه به عبادت خویش مغرور شده بود همان عبادتی که قرار بود او را محبوب حق کند؛ امروز حجاب میان او و حضرت حق شده بود. بالاخره روز موعود فرا رسید روزی که عزازیل هرگز انتظارش را نداشت و خداوند از خلقت مخلوقی آدم نامی پرده برداشت و او را به افلاکیان معرفی کرد، همه به خاطر راز سر به مهری که تنها ذات حق از آن آگاه بود این تازه آفریده شده را سجده کردند جز یک نفر.
عزازیل زمانی که از دعوت تمامی افلاکیان و مخلوقات در عرش الهی برای معرفی مخلوقی خاص آدم نام با خبر شد هرگز فکرش را نمیکرد که آن کالبد بی جان و آن مجسمه گلی که بارها در ملکوت از درون آن داخل و خارج شده بود روزی خلیفه الهی در زمین شود؛ چرا که زمین مأمنی بود که همه به دنبال سروری بر آن بودند و همه به دنبال این بودند که از جانب خداوند در این ملک فرمانروایی کنند ولی امروز تخت فرمانروایی و خلیفه الهی آن به موجودی رسیده بود که از مادهای بی ارزش خلق شده بود بله حرف عزازیل درست بود شاید آدم از مادهای پست و بی ارزش خلق شده بود؛ اما آنچه که به او عزت و جایگاه میداد این بود که خداوند در او روح دمیده بود و قداست او نه به واسطه خلقت از ماده بی ارزش بلکه به این علت بود که روحی الهی و وجودی الهی در او حلول کرده بود؛ اما عزازیل که بصیرت نداشت و بصیر نبود سجده نکرد؛ چرا که اگر بصیر بود میدانست که به ماده بی ارزشی که آدم از آن خلق شده بود سجده نمیکند بلکه به روح الهی که در این موجود دمیده شده بود و به واسطه اینکه روحی الهی در او به ودیعه نهاده شده بود مسجود بود نه به خاطر خلقت از گل.
بله عزیز شده درگاه الهی چون بصیرت نداشت ابلیس شده و مورد لعن تا ابدیت قرار گرفت.
از آن ماجرا زمان زیادی میگذرد ولی چون ابلیس هنوز به اهمیت بصیرت پی نبرده همچنان مطرود درگاه الهی است.
روایت زندگی عزازیل نشان میدهد که بصیرت در عاقبت به خیری مخلوقات تا جه اندازه سهیم است و خداوند چون نسبت به بندگان مهربان است برای اینکه بی بصیرتی بشریت را به جهنم رهنمون نشود برای آنها انبیا و پیامبران را بر انگیخت و خداوند براساس فهم در طول تاریخ بشر را تربیت کرد و زمانی بر اثر رشادتهای انبیای الهی بشر به درجهای رسید که میتوانست پذیرای خاتم الانبیا، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله باشد خداوند در عصر جاهلیت که بشر از تربیت دینی دور شده و ظلمات شیطانی جهان را فرا گرفته بود حضرت محمد مصطفی به نبوت مبعوث شد تا دستگیر بشر در مسیر هدایت باشد و حضرت رسول صلی الله علیه وآله همواره به مسلمانان توصیه میکرد که خداوند همواره در حال امتحان و آزمایش آدمی است و بصیرت تنها عنصری است که میتواند بشر را از خطر سقوط در مسیر ابلیس شدن نجات دهد؛ حضرت رسول بارها از آزمایش قوم بنی اسرائیل برای مسلمانان گفته بود اینکه زمانی که قوم بنی اسرائیل به چشمه آب رسید برای اینکه خداوند ایمان آنها را امتحان کند آنها را از خوردن آب بر حذر داشت اما تنها عدهای اندک آب ننوشیده و دیگران به بهانههای مختلف آب نوشیدند. حضرت رسول صلی الله علیه و آله در طول تاریخ ۲۳ ساله صدر اسلام میخواست مسلمانان را با این نکته مهم آشنا کند که در مسیر بندگی مهمترین نکته اطاعت است اینکه انسان هیچگاه در زندگی بر نبی و امام خویش پیشی نگیرد و حتی به اندازه ذره فلفلی از امام و پیامبر عصر خویش جلوتر حرکت نکند؛ چرا که حتی قدمی به اندازه ذره فلفل جلوتر از امام معصوم و پیامبر میتواند انسان را به تباهی بکشد و آنچه که در مسیر بندگی خداوند انسان ساز است اطاعت محض و بی چون و چرا از امام و نبی الله است؛ اما با وجود اینکه حضرت رسول صلی الله علیه و آله بارها بر این اطاعت بی چون و چرا تاکید کرده بودند و مزد رسالت را مودت به اهل بیت خویش معرفی کرده بودند تا به این ترتیب بشر هرگز گمراه نشود اما حسادت کینه ورزی و خودخواهی مسلمانان بعد از رسول خدا، مسلمانان را نیز به درد ابلیس مبتلا کرد و کرسی نشین سقیفه شدند.
فرق امیرالمومنین در مسجد کوفه شکافته شد، جگر حسن بن علی پاره پاره شد، سر حسین بن علی بر نیزه رفت، علی بن حسین علیه السلام با زهر کین به شهادت رسید، باقرالعلوم به زهر کین مسموم گشت، جعفر بن محمد بر منبر رسول خدا در مسجد مدینه به شهادت رسید و امام موسی کاظم سالها در زندان به دام شیطان گرفتار گشت به گونهای که پس از شهادت جای غل و زنجیر به جای انگشتری خاتم بر دست و پای ایشان نقش بسته بود؛ اما کینه ابلیس تمامی نداشت انگار او میخواست انتقام بی بصیرتی خویش را از فرزندان آدم علیه السلام بگیرد؛ بنابراین با توصیه او هشتمین خورشید آسمان امامت نیز به اجبار در قصر توس زندانی شد؛ اما این بار بانویی فاطمه نام مانند مادرش فاطمه زهرا مأمور بود که برای همیشه بر بی بصیرتی خط بطلان کشیده تا در پناه بصیرت و اندیشه تربیت دینی بشر و هدایت و کمال او بیمه شود؛ بنابراین زمانی که هشتمین خورشید آسمان ولایت در غربت طوس در قصر مأمون زندانی بود، فاطمه معصومه از مدینه راهی خراسان شد تا در مسیر هجرت با سخنرانیهای زینبی خویش، عاشورایی بسازد که در نتیجه این بصیرت عاشورایی انسان آخرالزمانی که محروم از نعمت دیدار امام خویش است طعم شیرین بصیرت را در کام خویش احساس کرده و در پناه این شیرینی بصیرت یاریگر محدثان، وارثان و نایبان عام امام غایب از نظر عصر آخر الزمان باشند.
هجرت شهادت گونه فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم مانند شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تاریخ ساز شد و مبدا تاریخی برای بصیرت، مبدایی که قرار بود بصیرت آن در عصر آخر الزمان اسلام شیعی را از یوغ طاغوتهای مستکبر نجات دهد و اینگونه بود که با حضور فاطمه معصومه در قم هر چند که امام رضا علیه السلام به شهادت رسید، امام هادی علیه السلام زندانی شد و امام عسگری علیه السلام در ۲۵ سالگی شربت شهادت نوشید؛ اما در عصر آخرالزمان مردم ایران در پناه بصیرت فاطمی سفری را آغاز کردند که سرانجامش رهایی از یوغ طاغوتها برای تمامی بشریت خواهد بود.
آری در عصر آخرالزمان به واسطه میعادگاهی که حضرت معصومه سلام الله علیها بر گرد خویش در شهر قم فراهم کرده بود در زمانی که حکومت پهلوی مؤمنان ایرانی را زیر چکمه استعمار خویش سرکوب کرده بود باز بصیرت فاطمی به داد مردم ایران رسید بصیرتی که در سال ۵۶ موجب شد که مردم شهر قم بر محور بصیرت شیرین فاطمی جلوی انتشار مقالهای که میرفت برای همیشه کار فرزندان بصیر فاطمی حضرت زهرا سلام الله علیها را با همراه کردن جریان مردمی با مسیر توهینهای خویش تمام کند و برای همیشه بر عنصر بصیرت خط بکشد و عنصر بصیرت را در غبار تاریخ و در آسمان تاریک حکومتهای طاغوتی گم کند به یکباره به داد مردم رسید و مردم قم نه مانند کرسی نشینان سقیفه، بلکه به موجب بصیرتی که ملائک درگاه الهی بر اساس آن به آدم ابوالبشر علیه السلام سجده کردند در مقابل انتشار این مقاله توهین آمیز ایستادند و حتی سربریدن فرزند امام خمینی (ره) نیز نتوانست در دل مردم رعب ایجاد کند بلکه موجب شعلهور شدن حرکتهای اعتراضی و قیامهای مردمی شد تا جایی که قیام ۱۹ دی مردم قم به قیام انقلاب اسلامی در سال ۵۷ ختم شد و سال ۵۷ نقطه عطفی شد که در آن انقلاب اسلامی ایران به انقلاب اسلامی پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی در صدر اسلام متصل گشت و این انقلاب که مهمترین میراثش و مهمترین داشتهاش بصیرت مردمی است برای همیشه فریاد آزادی بخش بشر را از یوغ ابلیس قسم خورده درگاه الهی سر داده است و امروز اگر چه طاغوتها و کارگزاران ابلیس با ایجاد رعب، ترس، تزویر، ریا، ترور و شهادت و ترور قاسمهای سلیمانی میخواهند از جهانی شدن نام قاسم اصلی که قاسم مقام بهشت و جهنم است یعنی حضرت امیر مؤمنان، امام علی علیه السلام جلوگیری کنند، اما هجرتی که فاطمه معصومه سلام الله علیها آغاز کرده است هجرتی بصیرت آفرین است که بشر را تا لبیک به آخرین موعود و ذخیره الهی در زمین همراهی خواهد کرد و شاهد حکومت صالحان و تحقق این وعده الهی که زمین به مؤمنان و مستضعفان ارث داده خواهد شد، خواهد بود و این وعده الهی را تا انقلاب امام زمان به نظاره خواهد نشست؛ زیرا اگر بصیرت باشد، طوفانهای سهمگین ابلیس در حد یک «ها» برای خاموش کردن یک شمع خواهد بود.
فاطمه قاسمی