خبرگزاری حوزه - همدان / سینه آنها پر از خاطرات تلخ و شیرین در روزگار پر هیاهوی ایران اسلامی است. خطهای چین و چروک بر صورت آنها خودنمای میکند و محاسنشان سفید رنگ شده، اما هنوز برق شوق یاری ولیفقیهشان در چشمانشان برنده است. هنگامی که پای صحبتهای آنها مینشینیم از روزهای مبارزه با طاغوت به گونهای سخن میگویند که خون هر انسان آزادهای را به جوش میآورد و جهان را به آزادگی فرا میخوانند. آری از افرادی سخن میگویم که آنها را به انقلابیون و مبارزان انقلابی میشناسیم؛ آنهایی که روزگار خوش جوانیشان را صرف مبارزه با طاغوت و ظلم کردند و تا پای جان ندای علی زمانشان را لبیک گفتند.امروز به سراغ یکی از یاران دیرین انقلاب اسلامی رفتیم تا وقایع روزهای داغ و پر شور انقلاب اسلامی در همدان را از او جویا شویم.
علیاکبر فامیل کریمی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در ابتدای سخن خود را این گونه معرفی میکند: متولد سال ۱۳۴۱ در روستای شورین هستم و شغل پدرم کشاورزی بود که خوشبختانه علیرغم مشغله بسیار هنوز از کشاورزی منفک نشدم؛ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بلافاصله وارد جهاد سازندگی شدم و سپس در حوزههای مختلف سازندگی، دفاع مقدس، اجرایی و امنیتی فعالیت داشتم.
وی درباره آغاز مبارزات خود میگوید: پدرم یکی از افراد باسواد و آشنا به رموز حوزههای دینی بود به نحوی که در روستا اجازه امام جماعتی داشتند و در این زمینه زبانزد خاص و عام بود؛ ایشان ارتباط تنگاتنگی با قم و علما داشتند به گونهای که هرگاه روحانیون برای تبلیغ قصد سفر به منطقه غرب کشور داشتند به همدان که میرسیدند سراغ منزل ما را میگرفتند و ما همیشه یک یا دو اتاق برای پذیرایی آنها آماده داشتیم و این امر باعث شد ما با انقلاب اسلامی پیوند بخوریم.
فامیلکریمی با تأکید بر اینکه همه مردم نهضت بزرگ امام خمینی (ره) را همراهی کردند و ما هم جزئی از مردم بودیم، ادامه میدهد: در این آمد و شدها زمزمه مبارزات را میشنیدیم به ویژه در سال ۱۳۵۶ که به اوج رسیده بود؛ آن روزها که دانشآموز بودم، در جلسات قرآن روز جمعه به همراه پدرم شرکت میکردم که یک بخش از این جلسه به مبارزات انقلابی اختصاص یافته بود لذا در کمترین زمان به مبارزان انقلاب اسلامی متصل شدیم.
وی با بیان اینکه انقلابیون واقعاً سختیهایی کشیدند که در حرف آسان است، عنوان میکند: در یک شب که جمعی از روحانیون از دفتر آیتالله گلپایگانی اراکی به منزل ما آمده بودند و اطلاعیه همراه خود داشتند و اکنون سند آن موجود است؛ یکی از آنها که مدتی دستگیر شده بود، برایمان از اوضاع زندان اینگونه تعریف کرد: من ۴۰ روز در زندان انفرادی بودم و بعد از ۴۰ روز من را به یک سلول عمومی آوردند که من لباس مناسبی نداشتم و آقای طالقانی در آن سلول حضور داشت که ترتیبی دادند من استحمام داشته باشم و لباسی در اختیارم گذاشتند که بعداً متوجه شدم ایشان لباس خود را به من دادهاند و با تکهای پارچه خود را پوشاندهاند.
این انقلابی مبارز بیان میکند: در دوران پهلوی بهائیت در همدان فعالیتهای گستردهای آغاز کرده بود که کاملاً سازمانیافته بود به گونهای که در هر روستا یک خانواده به عنوان سمبل در یک خانه مرفه قرار داده بودند که با مبارزات و آزار بچههای انقلاب متواری شدند.
سیبل مبارزات در همدان دانشآموزان بودند
وی اضافه میکند: بعدها وارد دبیرستان شدم که در دبیرستان علویان تحصیل میکردم؛ در سال ۱۳۵۷ اوج مبارزات مردم با طاغوت بود که نماد اصلی مبارزات در همدان دانشآموزان بودند؛ ما هم با آن عقبهای که در خانواده داشتیم در این شرایط فرصتی برایمان ایجاد شد و از یک طرف هم به فعالان انقلابی وصل شدیم.
فامیلکریمی از خاطرات روزهای مبارزه به هنگام دانشآموزی اینگونه تعریف میکند: برای رفتن به مدرسه از وسط تپه هگمتانه عبور میکردیم که در آنجا کلانتری قرار داشت؛ هر روز در این مسیر به شعار دادن میپرداختیم؛ روزی که در دستانم اعلامیه بود و در حال فرار بودم وارد کوچه کلانتری شدم و منجر به دستگیریام شد؛ مأمور شهربانی تشری به من زد و باتونی هم خوردم او یکی از عواملی بود که با پدرم آشنا بود؛ شب در مسجد به پدر تذکر داد که جلوی پسرت را بگیر این کارها برایش خطرناک است.
وی حرکت ۳۰ مهر را محور مبارزات دانشآموزان میداند و اذعان میکند: نکته حائز اهمیت در همدان حضور پررنگ دانشآموزان در تظاهرات و مبارزات بود و محور همه فعالیتهای انقلابی در همدان، دانشآموزان بودند که در نهایت ختم به واقعه ۳۰ مهر شد و محور و گرداننده ۳۰ مهر من به همراه چند نفر بودیم. در آن روز تمام خیابانها را دانشآموزان گرفته بودند و شعار سر میداند که از ساعت ۹ صبح تا ساعت ۱ ظهر ادامه داشت.
حوزه علمیه محلی امن برای مبارزان
این مبارز انقلابی تشریح میکند: موضوعی که مهم و قابل توجه است زمانیکه فشار از طرف نیروهای شهربانی بر ما و دیگر مبارزان زیاد میشد به حوزه علمیه پناه میبردیم چراکه حوزه علمیه محل امنی برای مبارزان بود و مأموران از هجوم به حوزه هراس داشتند لذا به آنجا هجوم نمیآوردند.
وی تأکید میکند: در همه مبارزات انقلابی محور روحانیت بود حتی در ۳۰ مهر هم محور روحانیت بود و ما در طول آن حرکت میکردیم یکی از حرکتهای مهم که دارای اثرگذاری در سطح کشور بود شکل گرفتن ۳۰ مهر بود.
وی ۴ حرکت را در همدان در پیروزی انقلاب اسلامی را اثر بخش عنوان میکند و میگوید: نخست تشییع جنازه مرحوم آیتالله آخوند معصومی که به حرکت مردم همدان تحول بخشید و نقطه عطف انقلاب اسلامی در همدان بود؛ البته در اینجا لازم است بگویم که متأسفانه برخی از افراد این اقدام را به انحصار کشاندند و از آنها گلهمند هستم؛ در حقیقت درک مردم و نقش روحانیت در این حرکت را به خود جلب کردند و گفتند ما آن را سازماندهی کردیم درحالیکه روحانیت آنقدر در بین مردم نفوذ و محبوبیت داشت که مردم مراسم تشییع جنازه را باشکوه و گسترده برگزار کردند و تا باغ بهشت شعارهای انقلابی فریاد میزدند.
فامیلکریمی ادامه میدهد: حقیقتاً این حرکت کاملاً خودجوش و مردمی بود که پشتیبانی آن توسط مبارزان بودند یعنی آقایانی چون مختاران و شهید نیکو منظر به همراه تیم خود محور این امر بودند و پشتیبانی کردند؛ چهلتیکههایی که به سمت نیروهای امنیتی پرتاب شد توسط شهید محمد معزغلامی و شهید ابراهیم شیخ علیان و چند نفر دیگر تهیه شده بود و به حاج مختاران تحویل داده شد که ایشان با شهید نیکو منظر ارتباط داشتند و فرماندهی حرکت آن روز را این دو بزرگوار به دست گرفتند.
فرماندهی تمام عیار شهید مدنی در همدان
وی اظهار میکند: حرکت دوم استقبال از شهید مدنی در همدان بود که نقطه دیگر آغاز پیروزی انقلاب اسلامی در همدان است؛ در تمام مدت مبارزات شهید مدنی تدبیری که برای همدان داشت، همدان با کمترین هزینه در انقلاب اسلامی بیشترین پیشتازی را داشت و این واقعاً از فرماندهی و تدبیر تمام عیار شهید مدنی بود؛ ایشان همه اضلاع را در نظر میگرفت و اجازه افراط و تفریط را به هیچ کس نمیداد.
وی با تأکید بر اینکه اگر این موضوع شکافته شود به یک الگو و متد جدید مدیریت خواهیم شد، بیان میکند: سوم حرکتهای دانشآموزی که در ۳۰ مهر شتاب پیدا کرد و کل کشور را تحت تأثیر قرار داد و چهارم حرکت ایستادن مردم همدان در مقابل ستون زرهی ارتش بود حال اگر این دو حرکت را در کنار هم قرار دهیم یک مدیریت و رهبری در استان همدان به چشم میخورد؛ شاکله این حرکتها که همدان در آن روزهای پر شور انقلاب اسلامی نمود پیدا کرد رهبری، مدیریت و فرماندهی شهید مدنی بود که نوع فرماندهی و مدیریت ایشان در همدان مورد مغفول مانده چراکه نوع مدیریت و فرماندهی ایشان باعث کمترین هزینه و بالاترین نتیجه در همدان شد.
مسئول حراست وزارت علوم و تحقیقات تصریح میکند: پایین آوردن مجسمه شاه یکی دیگر از حرکتهای انقلابی مردم همدان است؛ فرد ریش سفیدی به نام آقای وزیری در پایین آوردن مجسمه نقش مؤثری داشت. حکومت به جایی رسید که خود شبانه مجسمه را پایین آورد اما در نهاوند مردم خود مجسمه را به پایین آوردند.
وی ادامه میدهد: بعد از واقعه ۳۰ مهر زیر نظر قرار گرفتم. پیغامی به پدرم رسید که من به شدت تحت تعقیب هستم، لذا یک روز سرد و یخبندان سوار اتوبوس شدم و به سمت تهران رفتم به منزل همشیرهای که نزدیک دانشگاه تهران بود رفتم؛ وقایع عظیم انقلاب اسلامی و اوج مبارزه که مردم در خیابانها بودند را از نزدیک مشاهده کردم. صحنههای چون تیراندازی و شهادت مردم و جسد آنها در کف خیابانها و اینکه مردم کف دست خود را از خون شهدا خونی میکنند را نظارهگر بودم.
وی عنوان میکند: تظاهرات و حرکتهای مردم تهران گسترده بود و لحظهای متوقف نشدند یعنی به حکومت فرصت ندادند که خود را بازسازی کنند و این پیوستگی حرکت مردم عامل مهم در پیروزی انقلاب اسلامی بود.
فامیلکریمی ابراز میکند: روز ۱۳ بهمن ۱۳۵۷ به همدان برگشتم؛ در روزهای داغ انقلاب قرار داشتیم. همدستی و همراهی عموم مردم و اینکه همه با توجه به بضاعتشان خود را در انقلاب اسلامی دخیل دانستند باعث به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی شد و این امر در دفاع مقدس هم نیز به چشم میخورد.
وی اذعان میکند: هرگاه افراد شاخص خود را از مردم جدا نکردند و با مردم یکدست بودند انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به عالیترین وجه جلو رفت، اما هنگامی که افراد متشخص خود را مدیر بدانند و از مردم جدا شوند مسیر انقلاب خود را گم خواهد کرد مسیر انقلاب اسلامی در هدف متعالی خود پرمشقت است نسل امروز مسئولیت بسیار سنگینتر از نسل ما بر عهده دارد.
ادامه این گفتوگو با محوریت دستاوردهای انقلاب اسلامی از زبان مبارزی که وضعیت زندگی مردم و کشور را در دوران طاغوت و اوایل انقلاب اسلامی درک کرده است را در روزهای بعدی منتشر خواهد شد.
گفتگو: مریم بیک دلو