سال ها پیش آن هم در آغازین روزهای فعالیت ستاد احیا امر به معروف و نهی از منکر ،یک دانشجوی بسیجی در ماه مبارک رمضان به سبب اعتراض به روزه خواری جوانی، با کارد سلاخی مورد حمله قرار گرفت و بدین سان، رگ گردنش در مذهبی ترین میدان تهران یعنی میدان امام حسین(ع) قطع شد.
نگارنده آن زمان، یعنی سال 78 در کسوت خبرنگاری، اخبار لحظه به لحظه دادگاه شهید هادی محبی مقتول این حادثه را پیگیری و منعکس می کردم . هیچ گاه اقدام پیامبر گونه پدر هادی را در بخشش قاتل آن هم در سر چوبه دار یعنی آن زمانی که یک بار جان روحی قاتل گرفته شده بود و خیلی بیش از یک اعدامی تادیب شده بود را از یاد نمی برم. حرکتی پر از ایثار و از خود گذشتگی که حقیقتا همه را متاثر کرد .....
آن زمان ، قاتل هادی محبی به یک بسیجی تبدیل شد، ولی ظاهرا برخی بجای درس عبرت گرفتن از این حوادث هنوز تصور آرامشی فوق العاده در تعرض به جان و مال و ناموس مردم دارند و نمی توان نادیده گرفت که امنیت متصور این متعرضین نه تنها خیالی نیست، بلکه متاسفانه در سایه اباحه گری اجتماعی سامانه های انتظامی در برخورد با اشرار شکل گرفته است.
در هر صورت ناجا ثابت کرده که هر وقت اراده کند می تواند ریشه یاغی گری اجتماعی را بخشکاند و این در عملیات های کم، اما موثری که این نیرو انجام داده، رویت شده است، اما به واقع درد این است که چرا این اراده وابسته به وقوع حادثه ای جبران ناپذیر و یا رسانه ای شدن یک حادثه است؟!
سوال و دغدغه جدی ماجرا این جاست که به راستی امروز قانونگذار، ضابط قضایی، سامانه قضایی، نهاد های انتظامی و امنیتی و خلاصه هر مجموعه ای که خود را در بهینه سازی روند تعاملات اجتماعی بر مبنای شرع مقدس دخیل می داند، چه تعریفی برای مهمترین سامانه نظارتی مردم بر مردم که بدون بودجه و آیین نامه و تبصره و برنامه چند ساله! و تنها با حمایت مدیران نظام اسلامی قابل انجام است و با نام امر به معروف و نهی از منکر در شرع مقدس نام نهاده شده، قایل است؟
خبرنگار حوزه نیوز در تهران