هرگز نمیتوان ارزش همه زمانها را برابر دانست، چنان که نمیتوان همه مکانها را برابر شمرد برخی زمانها و مکانها ارزشی والا دارند، ماه رجب ارزشمند است، ماه سلوک و زدودن زنگارهای شیطانی از آیینه دل است؛ ماه ولایت و بر افروختن چراغ معرفت در شبستان وجود است؛ ماه رجب، گاه اعتکاف است در این ماه، که هنگامه تحول است، عاکفان کوی دوست، با حضور در صحن و سرای دوست، پلههای سلوک را پیموده و پله پله به خداوند نزدیکتر میشوند، معتکف روزهاش، نمازش، حضورش در مسجد و دیگر اعمالش مائه تقرب است. در خانه دوست، سفرهای از مغفرت و بخشایش گسترده شده و عاکف با صیقل روح و روان زنگار گناه از دل میزداید و مهیای ضیافت بزرگ در ماه وصال میگردد، ماهی که عشاق از سفره پر فیض الهی، لقمههای راز بر میچینند و عطر قرآن از ژرفای دل بار یافتگان، مشام جان را مینوازد.
اعتکاف پرورش جسم و جان است، انسان آمیزهای است از این دو و نیازمند پرورش در ابعاد وجودی خود، انسان به دنبال سعادت و کمال است، روح انسان نیازمند نیایش است، مناجاتی شیرین و زیبا، هم کلامی موجودی ضعیف با منشا قدرتها، از آغاز خلقت تا صحنه رستاخیز راز و نیاز زیباترین هنر آدمی است.
غفلت بد است در برخی موارد بدتر، جریان زمان در گذر است و به از دست دادن آهی ماند و افسوسی که به هیچ نیرزد.
انسان دشمنی دارد در اوج حیلهگری، با چنین دشمنی، هشیاری باید و سرعت در خیرات، زمان اعتکاف است خالق مهربان قرب خلایق میطلبد در فکر پرورش روح و روان انسان است و مقررات دینی را تشریع میکند، تنوع عبادت دلیل نیازهای گوناگون انسانی است، هر عبادتی جوابگوی نیازی از اوست، نماز، زنگار غفلت از روان میزداید و صیقل روح و روان است. روزه، پالایشگاه خلوص و نردبان صعود است. روزدار در آسمان عبادت و عبودیت را میآزماید و آیینه قلبش را نورستان خدایی میکند. حج، شرکت در آزمون الهی و قطع تعلقات و دلبستگی دنیوی است. عبادات مالی، چون خمس و زکات و صدقات، دمیدن روح ایثار و گذشت در وجود آدمی است، اما اعتکاف، آمیزهای از چند عبادت با فضیلت است. روزه که خود عبادتی ارزشمند است شرط اعتکاف است. حضور در مسجد و خواندن نماز هم شرط آن است. عاکف سه روز در مسجد جامع، مقیم میگرد و جز برای ضرورت، کوی دوست را ترک نمیگوید. خود را از حلال باز میدارد تا با تمرین بندگی، جهاد با نفس را بیازماید. اعتکاف عهد مودت و میثاق مجدد با پروردگار است.
در فضیلت اعتکاف این بس که معادل طواف کعبه و همتای رکوع و سجود است. خدای منان میفرماید: وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ؛ «بقره، 125»، «و ما به ابراهیم واسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنان از هر گونه آلودگی تطهیر کنند.
اساساًً ارزش آدمی را عملش میرساند، معتکف، انسانی بزرگوار شریف است، به اندازه شرافت و فضل عملش، مقدس اردبیلی یگانه زمان در علم و عمل، در شرافت و فضیلت اعتکاف گوید: «مبادا کسی گمان کند که اعتکاف مقدمه عبادتی دیگر است، کسی که با طهارت و روزه در مسجد مقیم میشود و تعهد قربت در اعتکاف مینماید، این عمل عبادت است. اعتکاف عبادتی مستقل است به مثابه حج و عمره و روزه و نماز و هر عبادت مستقل دیگر.» «مجمع الفایده و البرهان/ باب اعتکاف، ص 351».
و ایام بیض در پیش است، زمان عرشیشدن فرشیان، اعتکاف با همه فضیلتش زن و مرد را به خود میخواند، انسان را میخواند تادر دنیای های و هوی و دود و دم، معراج انسانیت را به تماشا بنشینیم. فرصت طلایی عمر در پیش است و ایام در گذر، پس همتی باید تا با حضور سبز از همسفران کوی دوست بگردیم.
اعتکاف در حقیقت در خانه ولایت وقوف پیداکردن و در خانه دل نهانخانه غیب با حق سخنگفتن و از غیر، لب فروبستن و به خدا پیوستن است.
اعتکاف پشت پا زدن به تعلقات نفس است. معتکف میکوشد تا از فرش زمین نفس، به عرش آسمان دل، پرواز کند و در آشیانه دوست منزل گزیند.
اعتکاف عاشقان را به طواف حرم امن الهی یعنی دل میبرد «القلب حرم الله» و نفس را با اسم «حافظ حق» نگهبان دل قرار می دهد. «ولاتسکن فی حرم الله غیر الله» در حرم خدا غیر خدا را ساکن مکن، اعتکاف انسان در پیشگاه حق را زمان خاص و وقت خاص نیست؛ زیرا که عارف را حضور دائم باید، که حضور دائمش اعتکاف اوست و انقطاع الی الله به طور مدام، زبان حال و قال اوست؛ این اعتکاف چند روز در مسجد جامع هر شهری، ظل و آیت و علامتی از برای آن»اعتکاف حقیقی انسان است، تا کدامین صاحب دلی بدین بارگاه قدسی الهی باریابد.
معتکف شدن در مسجدی برای چند روزی برای همگان میسر است؛ ولی متعکف در خانه حق شدن و دل را به صاحب دل دادن و استقامت در طی مسیر داشتن کاری است بس دشوار.
اعتکاف به دفتر دل رسیدن و طلسم را گشودن و از اسرار غیب آگاه شدن و به قیام قیامت جان رسیدن است. اعتکاف به حساب خود رسیده است قبل از آنکه به حسابش برسند. «حاسبوا قبل أن تحاسبوا»
اعتکاف صاحبدل، رَحلِ اقامت افکندن و وصف دل را تا قیامت جان شنیدن است و در دل شب نیز از نوای سینه و نای گلو، «های و هوی» برآوردن است.
اعتکاف، روزه گرفتن، سکوت کردن و از غیر و نامحرم دور شدن و از معاشرت پرهیز کردن و از حرف و کلام غیر تبری جستن و با هم نوعان خویش که هم دل اند، انس داشتن و از لذایذ مادی، دوری گزیدن و از زندان نفس آزاد شدن و با غسل و نیت، جان را تطهیر کرن و با عمل امّداوود، دستورالعمل از کاملان گرفتن است.
خود را یافتن و دل بدان کامل و اصل سپردن و در نهایت، قرآنی شدن است؛ که « لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (واقعه، آیه79)»؛ جز پاکان نبایدآن را مس کنند.
برای نیل به هدف بزرگ تزکیه و تهذیب نفس و سیر و سلوک، آدمی را اعتکاف باید، اعتکاف در محیطی خلوت و ملکوتی، به دور از هیاهوی زندگی.
در عصر سلطه مادیت، بر سراسر جوامع انسانی، دنیاطلبی معیار برتری و عزت گردیده و از دین و معنویت که ریشه در اصل و فطرت بشر دارد جز شبحی کمرنگ چیزی بر جا نمانده.
چه زیبا و شیرین است که اهل معنا در خلوتی روحانی در خانه خدای خود به اعتکاف نشسته و خود را به دریای بیکران رحمت دوست سپرده و از او برای گذر از این مرحله سخت یاری جویند.
نویسنده: زهرا عاشوری