یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

« جمعه هفته گذشته بود که به همراه خانواده در سفر کلاردشت بودیم و برادرم نیز با خانواده در خودرویی دیگر با ما همسفر بودند. اگر اشتباه نکنم...

« جمعه هفته گذشته بود که به همراه خانواده در سفر کلاردشت بودیم و برادرم نیز با خانواده در خودرویی دیگر با ما همسفر بودند. اگر اشتباه نکنم، حول و حوش ساعت 11 صبح بود که خانم بنده به همراه پسرم وارد مغازه یک کلوچه فروشی در کلاردشت شدند تا سوغاتی بخرند، بنده چون در حال پارک ماشین در محل مناسبی بودم دیرتر از آن ها وارد مغازه شدم.

مغازه دار، نوار ترانه با صدای یک زن آن هم با ولوم بلند گذاشته بود، به همین خاطر همسرم به صاحب مغازه تذکر داد، اما طرف نه تنها گوش نکرد، بلکه یک برخورد زشتی هم با خانواده ما داشت. بعد که من وارد مغازه شدم و وضعیت نامناسب را دیدم، برای این که درگیری ایجاد نشود، پسرم که جوان بود و بر حسب طبع جوانی امکان داشت موضع تندی بگیرد و درگیر شود را از مغازه بیرون بردم. بعد از آن خودم برای تذکر و از باب امر به معروف و نهی از منکر، وارد مغازه شده و با مغازه دار صحبت کردم.

فروشنده می‌گفت؛ اینجا مغازه شخصی من است و هر کاری دلم بخواهد می‌توانم انجام دهم و به هیچ کس هم مربوط نیست!   

خلاصه این که طرف همان جا یک بد و بیراهی هم به من گفت و تازه بعد از آن، صاحب مغازه کناری هم وارد ماجرا شد و من دیدم که چوب بزرگی هم در دست دارد و یک ضربه محکم به کمر و پاهایم زد.

در همین حین، پسر و برادرم داخل مغازه شدند و البته آن ها هم بی نصیب نمانده و کتک خوردند!

در همان گیر و دار و پس از آن که چوب به کمر و پاهایم خورد، خواستم از خودم دفاع کنم دیدم توان آن را ندارم چرا که دست بر قضا استخوان زانوی پای چپم بر اثر ضربه شکسته بود.

علاوه بر پای چپ که به صورت جدی آسیب دیده بود، احساس کوفتگی شدید در پای راست و ناحیه کمر هم می کردم. هم اکنون نیز البته با عصا راه می روم چرا که زانوی چپم کاملا در گچ است.

این را هم بگویم که پسر و برادرم نیز بر اثر ضرباتی که دریافت کردند، دچار کوفتگی عضلانی شدند.

نمی‌دانم چرا ضاربان این طور شده بودند، عین انسان‌های جنون زده رفتار می‌کردند. بعد از این که خانواده ما به 110 زنگ زد ، پلیس آمد و من را به بیمارستان کلاردشت منتقل کردند و باقی قضایا را هم به یاد ندارم و فقط همین را می دانم که ضاربان در بازداشت هستند، اما من چون شنیدم که خانواده یکی از آن ها مذهبی است و دیگری هم پدر کارگری دارد و با کار کردن خرج خانه را می دهد، واقعیتش در این فکر که رضایت بدهم... »

این ها که گفته شد، سناریو یا طرح یک فیلمنامه نیست؛ بلکه حادثه ناگواری است که اخیرا برای یکی دیگر از روحانیون آمر به معروف به وجود آمده است و البته در چندین سایت خبری نیز طی روزهای اخیر آن هم به نقل از حجت‌الاسلام و المسلمین عليرضا سليمي، نمايند‌ه مردم محلات در مجلس شوراي اسلامي بازتاب داشته است.

* سریالی که ادامه دارد...!

سخن از ماجرای ضرب و شتم حجت الاسلام و المسلمین علی عاشوری، مدیر مدرسه علمیه القائم (عج) محلات است؛ حادثه ای که طی دو سه ماه اخیر برای سومین و یا ... بار است که برای روحانیون آمر به معروف و ناهی از منکر اتفاق می افتد و با حالتی تاسف بار، باید گفت گویا این سریال کماکان ادامه خواهد داشت!

* سه حادثه در کمتر از دو ماه

جهت یادآوری حوادث قبلی چندان نیاز به واکاوی تاریخی نیست.

16خردادماه همین امسال بود که حجت الاسلام فرزاد فروزش، امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران که برای نجات یک دختر جوان از چنگال دو نفر از اراذل و اوباش از جان‌گذشتگی کرد، در آستانه نابینایی چشم راست خود قرار گرفت که خوشبختانه با عمل جراحی چشم در بیمارستان رسول‌ اکرم(ص) این خطر برطرف شد.

همچنین پیش از این، حجت الاسلام سید محمود مصطفوی ، امام جماعت مسجد انصار الحسین (ع) تهران ، اردیبهشت ماه در اثر ضربه‌ یکی از اراذل چشم چپش را از دست داده است به طوری که پزشکان بیمارستان لبافی نژاد مجبور به تخلیه چشم او شدند.

*مسئولان قضیه را رها کرده اند!

و بدین سان حجت الاسلام و المسلمین عاشوری، سومین نفری است که در حدود دو ماه اخیر ، مورد حمله هتاکان و حرمت شکنان قرار می گیرد. وی البته در بخش دیگری از سخنان با مرکز خبر حوزه ضمن تشکر از از هماهنگی و زحمات مسئولان کلاردشت به ویژه مسئولان بیمارستان این شهر، صحبت های جالبی هم برایمان داشت: « روی سخن من با مسئولانی است که متاسفانه تا حدودی مساله امر به معروف در جامعه و مقابله با ناهنجاری ها را رها کرده اند؛ این در حالی است که باید امر به معروف را هم به عنوان یکی از فروع دین و نیز اصل هشتم قانون اساسی جدی گرفت و فضا را طوری مهیا کرد که کسی جرات حرمت شکنی به خود ندهد، نه این که مثل الان برخی ها بیایند و آمرین به معروف را به شدید ترین وجه مورد ضرب و شتم قرار دهند...

وقتی در مسیر محلات به سمت شمال در حرکت بودیم، به عینه می دیدیم برخی مسافران خودروهای خود را در کنار جاده پارک کرده و دسته جمعی اقدام به رقص و برخی رفتار های ناپسند و غیر شرعی می کنند. واقعا باید تاسف خورد وقتی انسان می بیند با این همه تذکری که داده می شودف گویا کسی گوشش بدهکار نیست!»

*بی تعارف همه مسئولیم

گفتگوی تلفنی مرکز خبر حوزه با مدیر مدرسه علمیه محلات بهانه ای شد که چند کلمه ای در این خصوص به نگارش درآید. روی سخن با همه است؛ همه ای که هم مسئولان را شامل می شود و هم اقشار مختلف مردم را.

تعارف نداریم هر کسی در این نظام مقدس مسئولیتی حالا چه مسئولیت حاکمیتی و چه مسئولیت از باب مسلمانی دارد، موظف است با مظاهر منکر در جامعه برخورد کند البته این مسئولیت برای مسئولان بار قانونی پیدا می کندو به همان نسبت باید توام با قاطعیت باشد.

*کلامی از مولای آمرین به معروف

مگر می شود شیعه امیر مومنان علی (ع) بود و این فرمایش گهربار حضرتش را فراموش کرد که در باب اهمیّت امر به معروف و نهی از فرمودند:« همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف  و نهی از منکر مثل قطره در مقابل دریاست.»

مولای متقیان همچنین در پاسخ به این شبهه که ممکن است، بر اثر  امر به معروف  و نهی از منکر جان یا روزی کسی به خطر بیفتد ، بیان زیبایی دارد:« امر به معروف  و نهی از منکر نه اجل کسی را نزدیک می سازد و نه روزی او را کم می کند.»

*... و سوالی که باید پاسخ داد

القصه آن که در چنین فضایی مسئولان درگیر مسایل حاشیه ای شده و به جهت اشتغالات سیاسی و غیره ای که دارد، طبیعی است عدم انجام حرکت جدی و اصولی در زمینه های فرهنگی و اجتماعی از سوی نهادهای ذیربط، مردم متدین را بر آن می دارد تا به صورت خودجوش و فردی وارد صحنه شده و نسبت به احیای فریضه مقدس امر به معروف و نهی از منکر اقدام نمایند. در این وضعیت سوال اینجاست آیا نباید از احیاگران بی ادعای این فریضه الهی حمایت مناسب و در خوری صورت گیرد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha