قالاللَّهالحكیم فى كتابه: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. «و من یعمل سوء أو یظلم نفسه ثمّ یستغفراللَّه یجداللَّه غفوراً رحیماً».
در دعایى كه در روزهاى ماه مبارك رمضان وارد شده است، اینطور مىخوانیم كه «و هذا شهرالإنابة و هذا شهر التوبة و هذا شهر العتق من النّار». ماه، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست...
استغفار، یعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب بركات الهى را به روى انسان باز مىكند. همه آنچه كه یك فرد بشر و یك جامعه انسانى از الطاف الهى احتیاج دارد -تفضّلات الهى، رحمت الهى، نورانیت الهى، هدایت الهى، توفیق از سوى پروردگار، كمك در كارها، فتوح در میدانهاى گوناگون- بهوسیله گناهانى كه ما انجام مىدهیم، راهش بسته مىشود. گناه، میان ما و رحمت و تفضّلات الهى، حجاب مىشود. استغفار، این حجاب را برمىدارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوى ما باز مىشود. این، فایده استغفار است. لذا شما چند جا در آیات قرآن ملاحظه مىكنید كه براى استغفار، فواید دنیوى و گاهى فواید اخروى، مترتّب دانسته شده است. مثلاً: «استغفروا ربّكم ثم توبوا إلیه ... یرسل السّماء علیكم مدرارا» و از این قبیل. همه اینها، اینطور قابل فهم و قابل توجیه است كه راه این تفضّلات الهى، به بركت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعه انسانى باز مىشود. لذا استغفار مهم است.
*وقتی زمین گیر میشوید!
خودِ استغفار، در واقع جزئى از توبه است. توبه هم یعنى بازگشت به سوى خدا. بنابراین، یكى از اركان توبه، استغفار است؛ یعنى طلب آمرزش از خداى متعال. این، یكى از نعمتهاى بزرگ الهى است. یعنى خداوند متعال، باب توبه را به روى بندگان باز كرده است، تا آنها بتوانند در راه كمال پیش بروند و گناه زمینگیرشان نكند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلاى انسانى ساقط مىكند. هر كدام از گناهان، ضربهاى به روح انسان، صفاى انسانى، معنویت و اعتزاز روحى وارد مىآورند و شفّافیت روح انسان را از بین مىبرند و آن را كدر مىكنند. گناه، آن جنبه معنویتى را كه در انسان است و مایه تمایز انسان با بقیه موجودات این عالم مادّه است، از شفّافیت مىاندازد و او را به حیوانات و جمادات نزدیك مىكند.
گناهان در زندگى انسان، علاوه بر این جنبه معنوى، عدم موفّقیتهایى را نیز به بار مىآورند. بسیارى از میدانهاى تحرّك بشرى وجود دارد كه انسان بهخاطر گناهانى كه از او سرزده است، در آنها ناكام مىشود. اینها البته توجیه علمى و فلسفى و روانى هم دارد؛ صرف تعبّد یا بیان الفاظ نیست. چطور مىشود كه گناه، انسان را زمینگیر مىكند؟ مثلاً در جنگ اُحد، بهخاطر كوتاهى و تقصیر جمعى از مسلمین، پیروزى اوّلیه تبدیل به شكست شد. یعنى مسلمین، اوّل پیروز شدند، ولى بعد كماندارانى كه باید در شكاف كوه مىنشستند و پشت جبهه را نفوذناپذیر مىكردند، به طمع غنیمت، سنگر خودشان را رها كردند و بهطرف میدان آمدند و دشمن هم از پشت، آنها را دور زد و با یك شبیخون، حملهاى غافلگیرانه كرد و مسلمانان را تار و مار نمود. شكست اُحد، از این جا بهوجود آمد.
در سوره آلعمران، شاید ده، دوازده آیه و یا بیشتر، راجع به همین قضیه شكست است. چون مسلمانان از نظر روحى بهشدّت متلاطم و ناآرام بودند و این شكست برایشان خیلى سنگین تمام شده بود، آیات قرآن هم آرامششان مىداد، هم هدایتشان مىكرد و هم به آنها تفهیم مىنمود كه چه شد شما این شكست را متحمّل شدید و این حادثه از كجا آمد. بعد به این آیه شریفه مىرسد كه مىفرماید: «إنّ الذین تولّوا منكم یوم التقى الجمعان إنّما استزلهم الشیطان ببعض ما كسبوا». یعنى این كه دیدید عدّهاى از شما در جنگ اُحد، پشت به دشمن كردند و تن به شكست دادند، مسأله اینها از قبل زمینهسازى شده بود. اینها اشكال درونى داشتند. شیطان اینها را به كمك كارهایى كه قبلاً كرده بودند، به لغزش وادار كرد. یعنى گناهان قبلى، اثرش را در جبهه ظاهر مىكند؛ در جبهه نظامى، در جبهه سیاسى، در مقابله با دشمن، در كار سازندگى، در كار تعلیم و تربیت، آن جایى كه استقامت لازم است، آن جایى كه فهم و درك دقیق لازم است، آن جایى كه انسان باید مثل فولاد بتواند ببرّد و پیش برود و موانع جلوِ او را نگیرد. البته گناهانى كه توبه نصوح و استغفار حقیقى از آنها حاصل نشده باشد. در همین سوره، آیه دیگرى هست كه آن هم به صورت دیگرى، همین معنا را بیان مىكند.
قرآن مىخواهد بگوید، تعجّبى ندارد كه شما شكست خوردید و در جبهه جنگ، برایتان مشكلى پیشآمد. از این قبیل مسائل پیش مىآصید و قبلاً هم پیش آمده است. مىفرماید: «و كأین من نبىّ قاتل معه ربیون كثیر فما وهنوا لما أصابهم فى سبیل اللَّه و ما ضعفوا و مااستكانوا». یعنى چه خبر است؟ شما از این كه در جنگ اُحد، شكستى برایتان پیش آمده است و عدّهاى كشته شدهاند، همه متلاطم و ناراحت شدهاید و بعضیها احساس ضعف و یأس مىكنید. نه؛ براى پیامبران قبلى هم در میدان جنگ حوادثى پیش مىآمد كه بهخاطر آنچه كه پیش مىآمد، احساس ضعف و سستى نمىكردند. بعد مىفرماید: «و ما كان قولهم إلّا أن قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى أمرنا». یعنى در گذشته، وقتى اصحاب و حواریون پیامبران در جنگها و حوادث گوناگون دچار مصیبتى مىشدند، روى دعا به جانب پروردگار مىنمودند و عرض مىكردند: «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فىامرنا»؛ خدایا! گناهان و زیادهرویها و بىتوجّهیهایى را كه در كار خودمان كردیم، بیامرز. این، در واقع نشان مىدهد كه حادثه و مصیبت، از آنچه كه خود شما با گناهان فراهم كردید، ناشى مىشود. این، مسأله گناهان است.
* اثر گناه و راه بازگشت
پس ببینید! گناهانى كه انسان انجام مىدهد، این تخلّفهاى گوناگون، این كارهایى كه ناشى از شهوترانى و دنیاطلبى و طمعورزى و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به داراییهاى موجود در دست آدمى و نیز حسد و حرص و غضب است، بهطور قطعى دو اثر در وجود انسان مىگذارد: یك اثر، معنوى است كه روح را از روحانیت مىاندازد، از نورانیت خارج مىكند؛ معنویت را در انسان ضعیف مىكند و راه رحمت الهى را بر انسان مىبندد. اثر دیگر این است كه در صحنه مبارزات اجتماعى، آن جایى كه حركت زندگى احتیاج به پشتكار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را مىگیرد و اگر عامل دیگرى نباشد كه این ضعف را جبران كند، انسان را از پا درمىآورد. البته گاهى ممكن است عاملهاى دیگرى مثل یك صفت و یا كار خوب در انسان باشد كه جبران كند. بحث بر سر آن موارد نیست؛ اما گناه، فىنفسه اثرش این است.
آنوقت، خداى متعال نعمت بزرگى به انسان داده كه نعمت مغفرت است و فرموده است اگر شما از این كارى كه كردید -كه اثر این كار باید بماند- پشیمان شدید، باب توبه و استغفار باز است. شما با گناهى كه مرتكب مىشوید، مثل این است كه زخمى به بدن خودتان زده و میكروبى را وارد بدنتان كرده باشید؛ بیمارى اجتنابناپذیر است. اگر مىخواهید اثر این زخم و این بیمارى و این ضربه، در وجود شما از بین برود، خداى متعال بابى باز كرده و آن باب توبه و استغفار و انابه و بازگشت به خداست. اگر برگردید، خداى متعال جبران خواهد كرد. این، نعمت بزرگى است كه خداى متعال به ما داده است.
در دعاى وداع ماه مبارك رمضان -كه دعاى چهلوپنجم صحیفه سجادیه است- امام سجّاد علیهالصّلاةوالسّلام به ذات مقدّس ربوبى عرض مىكند: «أنت الّذى فتحت لعبادك باباً إلى عفوك»؛ تو آن كسى هستى كه به روى بندگانت، درى به عفو خودت باز كردى. «و سمیته التوبة»؛ و اسم آن باب را باب توبه گذاشتى. «و جعلت على ذلك الباب دلیلاً من وحیك لئلا یضلّوا عنه»؛ و یك راهنما هم از قرآن و وحى براى این در گذاشتى تا بندگان تو این در را گم نكنند. بعد از جملاتى مىفرماید: «فما عذر من اغفل دخول ذلك المنزل بعد فتح الباب و إقامة الدلیل»؛ انسان، دیگر عذرش چیست كه از این درِ گشوده و از این مغفرت الهى، استفاده نكند! راه مغفرت الهى هم، استغفار -یعنى طلب مغفرت- است. از خدا باید مغفرت را بخواهید.
حدیثى از نبىّ مكرّم اسلام دیدم كه ایشان فرمودهاند: «إناللَّه تعالى یغفر للمذنبین إلّا من لایرید أن یغفر له». یك روز، پیامبر به اصحابش اینطور فرمود كه خداى متعال گناهكاران را مىآمرزد؛ مگر آن كسى را كه خواسته نیامرزد. بعد اصحاب سؤال مىكردند: «قالوا یا رسولاللَّه من الذى یرید أن لایغفر له»؛ آن كسى كه خداى متعال مىخواهد او را نیامرزد، كیست؟ «قال من لایستغفر»؛ آن كسى كه استغفار نمىكند. پس، استغفار كلید درِ توبه و مغفرت است. با استغفار، مىشود آمرزش الهى را بهدست آورد. استغفار، این قدر اهمیت دارد. استغفار، یعنى طلب مغفرت از خدا.
خطبههاى نماز جمعه تهران؛ 28/10/75