اشاره: در دورانی که هیچ نشانی از دانشگاهها وموسسات آموزش عالی نبود، حوزههای علمیه بودند که مشعل هدایت را در دست داشته و مسیر را مشخص میکردند؛ از طرفی علما و بزرگانی نیز بودند که در تمام زمینههای علم از جمله طب، برای خود آوازهای داشتند که از نمونههای آن میتوان به فیلسوف معروف ابن سینا اشاره کرد.
امروز هم طلبههایی هستند که پس از گذراندن دروس مقدماتی و سطح به صورت تخصصی وارد دیگر رشتهها شده و با بنیه علمی حوزوی خود، باعث رونق و پیشرفت جامعه و به نوعی گسترش علوم اسلامی در دیگر عرصهها بودهاند.
دکتر حسینعلی علائی یکی از تربیت یافتگان مکتب امام صادق(ع) است که با دارا بودن سطح 3 تخصصی تفسیر و علوم قرآن، در عرصه پزشکی نیز به عنوان یکی از فرزندان حوزه، منشاء خدماتی به جامعه اسلامی است و هماکنون عهدهدار مسئولیت درمانگاه 22 بهمن تامین اجتماعی قم میباشد.
آنچه پیش روست، گفتوگوی خبرنگار مرکز خبر حوزه با این پزشک حوزوی است که از نظر شما مخاطبان ارجمند میگذرد.
* تولد و آشنایی با قرآن
در سال 1342 در یک خانواده کاملا مذهبی و در یکی از روستاهای اردبیل به نام "فولاد قویی" متولد شدم ، پدرم معلم قرآن بود و بیش از 40 نفر را در روستای خودمان در عرصه آموزش قرآن پرورش داده بود.
اولین چیزی که از همان بچگی وقبل از دوران مدرسه آموختم، خواندن قرآن بود؛ به طوری که در مجالس قرآنی شرکت کرده و از همین مجالس بود که با قرآن آشنا و تشنه معارف آن شدم و در صدد برآمدم تا با این کتاب الهی بیشتر آشنا شوم.
در همان دوران گاهی هم مداحی میکردم که این امر تحسین همگان مخصوصا روحانی محل را برانگیخته و بر حضور من در حوزه و تحصیل علوم اسلامی تاکید میکرد.
دوران ابتدایی و راهنمایی را در اردبیل گذراندم، اما به دلیل نبود امکانات برای ادامه تحصیل به تبریز رفتم، هنگامی که در کلاس چهارم دبیرستان مشغول تحصیل بودم با یکی از اساتید بینش و دینی، علاقه خود را به دروس حوزوی در میان گذاشتم که وی نیز مرا به حضور درحوزه تشویق کرد؛ دوران دبیرستان من مصادف با اوایل انقلاب بود.
* مجبور بودم برخی کتب را چند بار بخوانم!
البته باید یادآور بشوم که قبل از انقلاب کتابهای مذهبی خیلی نایاب بود واین امر برای ما که تشنه معارف اسلامی بودیم درد آور بود تا این که نزدیکیهای انقلاب کمی فضای مطبوعات آزادشد و تا حدودی کتب دینی مانند آثار شهید مطهری و ... در دسترس قرار گرفت؛ چون تشنه معارف الهی بودم چندتا از این کتابها را خریداری کرده و به زادگاهم بردم و آنها را مطالعه کردم، مثل آدمی که پس از تشنگی فراوان به آب رسیده باشد؛ به طوری که برای آشنایی با اسلام و احکام آن و به دلیل کمبود کتاب، مجبور بودم برخی کتب را چندین بار بخوانم؛ البته یکسری از مطالب کتبهای شهید مطهری مانند بحث مطلق و مقید، عام و خاص و مباحث فلسفی را متوجه نمیشدم؛ لذا تصمیم گرفتیم تا به صورت جدی با معارف قرآن آشنا شوم.
در همین دوران و بحثها بود که مسئله جنگ تحمیلی پیش آمد و من نیز بعد از این که در سال 61 دیپلم گرفتم، بلافاصله در تابستان همان سال به عنوان بسیجی به مناطق جنگی اعزام و همانجا جذب سپاه شده و در لشگر عاشورا مشغول خدمت شدم. حدود دو سال عضو رسمی سپاه بودم، اما تصمیم گرفتیم به حوزه بروم، چون دیدیم مباحث اعتقادی من هنوز اغنا نشده است.
* بالاخره استعفا دادم و به حوزه آمدم
اواخر سال 62 چند روزی به حوزه تبریز رفتم، ولی دیدیم چیزهایی که در آنجا میگویند سطحی است، لذا تصمیم گرفتم که به سرچشمه حوزه یعنی قم بیایم؛ بنابراین برای استعفابه سپاه رفته و خیلی اصرار کردم، ابتدا قبول نمی کردند، ولی بالاخره از سپاه استعغا دادم و به قم آمدم و به طور رسمی در سال 63 در امتحان شورای مدیریت شرکت کردم، آن زمان با مدرک دیپلم و معدل بالای 15 در حوزه پذیرش میکردند؛ چون بحبوحه انقلاب فرهنگی بود و دانشگاهها تعطیل بود و دنبال نیروهای کیفی بودند، پس از پذیرش در امتحان حوزه وارد مدرسه امام خمینی(ره) واقع در خیابان باجک(پشت دادگستری)شدم و سه سال مقدمات را در آنجا فرا گرفتم، پس از مدتی وارد سطح شده و از محضر اساتیدی چون وجدانی، محمدی، استادی ،اعتمادی و...بهره بردم.
* دوره سطح را در 7 سال گذراندم
با تلاشهایی پیگیر سعی کردم سطح را در طول 7 سال به اتمام برسانم آن هم به صورت ورود جدی به درس و بحث؛ به طوری که تعطیلات هم برای تبلیغ نمیرفتم و یکسره درس میخواندم، البته به غیر از تبلیغهای رزمی که باعث شد تا 17 ماه توفیق جبهه داشته باشم و در عملیاتهای متعددی از جمله خیبر، کربلای 4 و5 شرکت نموده و مجروح شوم و به افتخار 30 درصد جانبازی نائل آیم.
بعد از اتمام سطح با توجه به این که گرایش ما از همان اول قرآن بود، خیلی علاقه مند به ادامه فقه و خارج نبودم؛ بنابراین به دنبال کلاسهای تخصصی قرآن بودم؛ البته سال 70 رشته تخصصی قرآن نبود، لذا با توجه به علاقه ای که به طب داشتم، تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به دانشگاه بروم.
* ورود به دانشگاه
باید یادآور شوم که در دوران تحصیل حوزه، برخی از سالها را به صورت جهشی خوانده و از تمام فرصتها بهره میبردم؛ برای ورود به دانشگاه نیز از طریق کنکور سراسری اقدام و در دانشگاه تبریز پذیرفته شدم و از همان ابتدا هم فقط دنبال پزشکی بودم، چون به طب سنتی علاقه مند بودم.
خدا را شاکرم که اول تحصیلات حوزوی را گذراندم و بعد وارد دانشگاه شدم؛ چراکه خیلیها بدون خود سازی وارد دانشگاه شدند و خدا را فراموش کردند، لذا دچار خود فراموشی نیز شده بودند.
با زمینههایی که از حوزه و بارمعنوی که از جبهه داشتیم در دانشگاه نیز منشاء اثر بودم؛ به طوری که در طول 7 سال هر جمعه جلسات قرآن داشتیم و دانشجویان را با قرآن و معارف آن آشنا میکردیم.
در کنار درسهای دانشگاهی هرگز از قرآن و معارف الهی جدا نبودم؛ زیرا پزشکی را باب معرفتی برای خود دیده بودم و تمام دروس پزشکی را گامی برای خداشناسی میدیدم و اصولا برای کسب درآمد به حرفه پزشکی نرفته بودم.
* مدتی مطب داشتم تا این که ...
پس از کسب مدرک دوره دکتری، مدتی مطب داشتم تا این که وارد مرکز خدمات حوزه شدم و مسئولیت اسناد پزشکی را پذیرفتم؛ حدود 9 سال در خدمت طلاب بودم و از همان روزهای اول به حجت الاسلام والمسلمین نواب عرض کردم این روش، درست نیست که طلبهها نسخهها را بیاورند و پول آن را دریافت کنند، لذا پیشنهاد شد که برای ارائه خدمت واقعی، دفترچه درمانی برای طلاب صادر کنیم، ابتدا موافقت نشد، لذا ناچار شدیم خودمان به طلاب دفترچه ای بدهیم تا حد اقل در سطح قم و برخی از شهرستانها از آن استفاده کنند، ولی این طرح بازهم ناقص بود؛ پس از بررسیهای طولانی، بحث بیمه تامین اجتماعی در نظر گرفته شد و با این سازمان قرار داد منعقد گردید؛ با تکمیل کار درمان، ماموریت من نیز در مرکز خدمات حوزه تمام شد و از سال 86 وارد سازمان تامین اجتماعی شدم و هم اکنون چند ماه است به عنوان سرپرست درمانگاه 22 بهمن قم مشغول به خدمت میباشم.
* اخذ مدرک سطح 3 تخصصی تفسیر و قرآن
از دانشگاه که برگشتم به دلیل علاقه شدید به قرآن دنبال مراکز تخصصی قرآنی بودم، متوجه شدم مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن زیر نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی راهاندازی شده است، با مراجعه به این مرکز با محدودیت سنی مواجه شدم، اما پس از اصرارهای مکرر توانستم در این مرکز به تحصیل علوم قرآنی بپردازم و پس از سه سال موفق به اخذ سطح 3 (کارشناسی ارشد) تفسیر قرآن شدم.
* منتظر برگزاری سطح 4 هستم
هم اکنون نیز منتظر برگزاری دوره سطح 4 (دکتری) تخصصی قرآن هستم و دوست دارم به جای تخصصهای پزشکی دنبال تخصصهای قرآنی باشم.
* 500 آیه در زمینه پزشکی
قرآن کتاب اقتصاد، نجوم و... نیست، ولی در آیات آن به همین این موارد اشاره شده است، به طوری که در زمینه پزشکی و طب 500 آیه وجود دارد که 150مورد مستقیم و بقیه غیر مستقیم است؛ قرآن و روایات ما پتانسیل کافی دارد تا با مطالعه آن احکام فقه پزشکی را در آوریم.
امروز برندهترین شمشیر قرآن است که باید دقت بیشتری در تفسیر آن شود؛ به طوری که علامه طباطبایی نیز همین کار را کرد و حرفهای خود را با استناد از قرآن بیان نمود و در آخر منابع روایی را نیز میآورند.
در گذشتهها علمایی بودند که در زمینههای مختلف از جمله طب کار کرده و حوزه سابقه آن را دارد، خیلی سالها بعد طب غربی نمایان شده و طب سنتی ما را کنار گذاشت و جنس تقلبی خود را به جنس اصیل ماعرضه کرد
* سخنی با طلاب
امروز طلاب باید دروس حوزه را به طور کامل و دقیق فرا بگیرند و خود را ملزم نکنند که باید خارج بخوانند؛ چرا که جامعه ما نیازمند تخصصهای دیگر از جمله اقتصاد اسلامی، طب اسلامی و ... است که باید طلاب عزیز بر حسب علاقه یکی را انتخاب و پس از اتمام سطح، وارد این رشتهها شده و جامعه را از احکام اسلامی سیراب کنند.
* نکته پایانی
یکی از بحثهایی که حضرت امام(ره) و شهید مفتح مطرح کردند، بحث وحدت حوزه و دانشگاه است که امروز وقتی نامی از آن میآید خیلیها میگویند منظور وحدت فیزیکی نیست؛ درحالی که اگر وحدت فیزیکی نباشد، چه طور میتوان با زبان هم آشنا شد.؟
یکی از راههای تحقق وحدت حوزه و دانشگاه، رسیدن به زبان مشترک است آن هم به صورتیکه عدهای از حوزویان به دانشگاه رفته و عدهای از دانشگاهیان نیز به حوزه وارد شوند و با مسایل هم آشنا شوند؛ به طوری که شاهد بودیم شهیدان مطهری و مفتح وارد دانشگاهها شدند، چون این خلاء را احساس کرده بودند.
یکی دیگر از مباحث، بحث میان رشتهایهاست که به یک بحث جدی تبدیل شده است، اگر میخواهیم قرآن ر ا در جامعه پیاده کنیم، باید اقتصاد قرآنی را بدانیم، لازمه این کار این است که اقتصاد دانهایی داشته باشیم که با قرآن آشنا باشند، در جامعه باید کسانی باشند که هر دو زبان را بفهمند و خوشبختانه امروز مراکزی از حوزه وارد این گونه مباحث شدهاند.
گفتوگو: علی سعادت
پایان پیام 18/313