*منیت و عبودیت
دعا مظهر بندگىِ در مقابل خداوند و براى تقویت روح عبودیت در انسان است؛ و این روح عبودیت و احساس بندگى در مقابل خداوند، همان چیزى است كه انبیاى الهى از اول تا آخر، تربیت و تلاششان متوجهِ این نقطه بوده است كه روح عبودیت را در انسان زنده كنند. سرچشمه همه فضائل انسانى و كارهاى خیرى كه انسان ممكن است انجام بدهد -چه در حوزه شخصى، چه در حوزه اجتماعى و عمومى- همین احساس عبودیت در مقابل خداست. نقطه مقابل این احساس عبودیت، خودبینى و خودخواهى و خودپرستى است؛ منیت است. این منیت است كه در انسان، منشأ همه آفات اخلاقى و عوارض و نتایج عملى آنهاست. منشأ همه این جنگها و كشتارهاى عالم و ظلمهایى كه به وقوع میپیوندد و منشأ همه فجایعى كه در طول تاریخ اتفاق افتاده -و شما خواندهاید، شنیدهاید یا امروز مشاهده میكنید- احساس منیت و خودخواهى و خودبینى در مجموعهاى از انسانهاست كه سرچشمه این فساد و نابسامانى، در زندگى آنهاست. عبودیت نقطه مقابل این خودخواهى و منیت و خودپرستى است.
اگر این خودبینى و خودخواهى در مقابل خداوند متعال باشد -یعنى انسان خود را در مقابل پروردگار قرار بدهد- نتیجه آن در انسان، طغیان است: طاغوت. طاغوت هم فقط پادشاهان نیستند؛ هركدامِ از ما انسانها ممكن است در درون خودمان -خداى نكرده- یك طاغوت و یك بت تربیت كنیم و پرورش بدهیم. در مقابل خدا سركشى كردن و خودبینى داشتن، نتیجهاش عبارت از رشد طغیان در انسان است. اگر این خودبینى در مقابل انسانهاى دیگر باشد، نتیجهاش میشود نادیده گرفتن حقوق دیگران؛ تجاوز و دستدرازى به حقوق این و آن. اگر این خودبینى در مقابل طبیعت واقع بشود، نتیجهاش میشود تضییع محیط طبیعى؛ یعنى آنچه كه امروز به حق درباره مسأله محیط زیست در دنیا اهتمام هست. نادیده گرفتن محیط طبیعى زیست انسان هم نتیجه طغیان، خودبینى و خودخواهى در مقابل طبیعت است.
دعا ضد همه اینهاست. دعا كه میكنیم، در واقع این حالت خشوع را در خود بهوجود مىآوریم و خودبینى و خودخواهى را در خود سركوب میكنیم و در نتیجه، جهان هستى و محیط زندگى انسانها از طغیان و تجاوز به حقوق و طبیعت محفوظ میماند. لذا فرمود: «الدّعا مُخ العبادة»؛ مغز هر عبادتى دعاست. عبادات براى همین است كه بتواند انسان را در مقابل خداى متعال خاشع و دلش را نیز مطیع و تسلیم كند. این اطاعت و خشوع در مقابل خداوند هم از نوع تواضع و خشوع و خضوع انسانها در مقابل یكدیگر نیست؛ بلكه به معناى خشوع و خضوع در مقابل خیر مطلق، جمال مطلق، حُسن مطلق و فضل مطلق اوست.
*نعمت و فرصت
دعا یك نعمت است و فرصت دعا كردن، یك نعمت است. در وصیت امیرالمؤمنین علیهالصّلاة و السّلام به امام حسن مجتبى علیهالسّلام این معنا وارد شده است: «اعلم انّ الّذى بیده خزائن ملكوت الدّنیا و الآخرة قد أذن لدعائك و تكفّل لإجابتك»؛ خداى متعال كه همه قدرت آسمان و زمین در قبضه توانایى اوست، به تو اجازه داده كه با او دعا كنى و حرف بزنى و از او بخواهى. «و امرك أن تسأله لیعطیك»؛ از او مطالبه كنى تا او هم به تو عطا كند. این رابطه درخواست كردن و گرفتن از خدا، مایه تعالى روح انسان است و همان تقویتكننده روح عبودیت است. «و هو رحیم كریم لم یجعل بینك و بینه من یحجبك عنه»؛ خداى متعال بین خودش و تو واسطهاى، فاصلهاى و حجابى قرار نداده است. هر وقت با خدا شروع كنید به سخن گفتن و عرض نیاز كردن، خداى متعال صدا و درخواست شما را میشنود. با خدا همیشه میشود همزبان شد، میشود گفتگو كرد، میشود مأنوس شد و میشود از او درخواست كرد. این براى بشر، فرصت و نعمت خیلى بزرگى است.
همین ارتباط با خدا و احساس عبودیت در مقابل خداوند، بزرگترین اثر و خاصیت دعا است. از خدا خواستن؛ كه آنوقت خداى متعال هم اجابت خواهد كرد. البته اجابت الهى از طرف پروردگار، هیچ قید و شرطى ندارد؛ این ما هستیم كه با اعمال خودمان مانع اجابت میشویم؛ ما هستیم كه موجب میشویم دعاى ما مورد اعتنا قرار نگیرد كه خود همین، یكى از معارفى است كه میتوان از دعا استفاده كرد و یكى از خصوصیات دعا، همین است.
*گنجینه معارف
یكى از بركات ادعیه مأثورهاى كه از ائمه علیهمالسّلام رسیده این است كه این دعاها پُر از معارف الهى است. صحیفه سجادیه، دعاى كمیل، دعاى مناجات شعبانیه، دعاى ابىحمزه ثمالى -و بقیه دعاهایى كه وارد شده است- پُر از معارف الهى است كه اگر كسى اینها را بخواند و بفهمد، علاوه بر آن ارتباط قلبى و اتصالى كه به ذات اقدس الهى و حضرت ربوبى پیدا میكند، یك مبلغ عظیمى از معارف را هم از این دعاها فرامیگیرد.
من به جوانها قویاً توصیه میكنم كه به ترجمه این دعاها توجه كنند. این دعاهاى عرفه و ابىحمزه، پُر از معارف است. اینكه در دعاى كمیل میخوانیم: «اللّهم اغفرلى الذّنوب الّتى تحبس الدّعا؛ اللّهم اغفرلى الذّنوب الّتى تنزل البلا» یا «تنزل النقم»، همه اینها معارف الهى است؛ معنایش این است كه ما افراد بشر، گاهى خطاها و گناهانى میكنیم كه این گناهان مانع از این میشود كه دعاى ما مورد اجابت قرار بگیرد و قبول بشود؛ گناهانى از ما سرمیزند كه این گناهان بلا را براى ما به ارمغان مىآورد. گاهى بلاهاى عمومى و ملى بر اثر گناهانى بهوجود مىآید و البته اعلام نمیشود كه این بلا براى این گناه بهوجود آمد؛ اما وقتى افرادِ صاحب تدبر، فكر و تدبر كنند، میفهمند كه این بلا از ناحیه چه عملى متوجه این ملت شد. بعضى اوقات اثرِ اعمال سریع است و بعضى با فاصله است؛ اینها را دعا به ما میگوید. یا وقتى در دعاى ابوحمزه عرض میكنیم: «معرفتى یا مولاى دلیلى علیك و حبّى لك شفیعى إلیك»؛ اینكه من تو را میشناسم، خود این، راهنماى من بهسوى توست؛ این كه من تو را دوست میدارم و محبت تو در دل من هست، خودش شفاعتكننده من پیش توست. «و أنا واثق من دلیلی بدلالتك و ساكن من شفیعى إلی شفاعتك»؛ من وقتى این راهنما را مشاهده میكنم، این معرفت خودم به تو را -كه راهنما و دلیل من است- نگاه میكنم، وقتى این محبتى را كه به تو دارم مورد ملاحظه قرار میدهم، میبینم این تو هستى كه این محبت و دلالت را بهوجود آوردى؛ تویى كه دارى كمك میكنى. ببینید این چشم انسان را باز میكند؛ این یك معرفتى را ایجاد میكند؛ این از معارف الهى است؛ كمك الهى، توفیق الهى و عنایت الهى است؛ اینها را در دعاها میتوان پیدا كرد. بنابراین قدر دعا را بدانید.
دعا، خواندنِ خداست؛ حالا میتواند به زبان فارسى یا به زبان خودتان باشد؛ هرچه كه میخواهید با خدا حرف بزنید؛ این، دعاست. هرچه میخواهید با او در میان بگذارید. گاهى هم حاجت خواستن نیست، فقط اُنس با خداست. حاجات هم مختلف است؛ گاهى كسى از خداى متعال، رضاى او را میخواهد یا مغفرت او را مطالبه میكند، این یك جور حاجت است. یك وقت هم انسان چیزهاى مادى را درخواست میكند؛ هیچ مانعى ندارد. خواستن از خدا -هر چیزى و به هر زبانى- خوب است. و همین خواصى را كه عرض كردیم (ارتباط با خدا و احساس بندگى) دارد. البته دعاهاى مأثور از ائمه علیهمالسّلام بهترین مضامین در زیباترین الفاظ و سرشار از معارف الهى است كه قدر آنها را باید دانست و بایستى به آنها متوسل شد.
خطبههاى نماز جمعه تهران؛ 21/07/85