به گزارش مرکز خبر حوزه، حجت الاسلام و المسلمين حسين انصاريان را مردم به عنوان يكي از خطباي با سابقه مي شناسند اما وي يكي از مبارزان انقلاب اسلامي نيز هست كه چندين بار به دليل مبارزه عليه رژيم پهلوي به زندان افتاد.
استاد انصاريان با حضور در برنامه «آن روزها» راديو معارف به بيان خاطرات خود از سالهاي مبارزه عليه رژيم پهلوي پرداخت .
آنچه در پی می آید ،مهمترين مطالبي است که این خطیب حوزوی در اين برنامه مطرح كرد:
اواخر سال 1323 در خوانسار به دنيا آمدم. در كودكي با خانواده به تهران آمديم. در 13 سالگي با شيخ علي اكبر برهان كه صاحب نفس بود آشنا شدم. از آن زمان تا كنون نمونه ايشان را نديده ام. من در دبستان و دبيرستاني كه ايشان تاسيس كرد، تحصيل كردم و سپس با تشويق افرادي همچون مرحوم الهي قمشه اي و به ويژه مرحوم ميرزا علي فلسفي به قم رفتم و تا درس خارج را ادامه دادم، نمي توانم بگويم به منبر علاقه داشتم، اما اين را هدايت خداوند مي دانم.
از آنجا كه تربيت شده مرحوم برهان بودم، روحيه ضد فساد در من شديدا وجود داشت؛ از اين رو هنگامي كه نخسين اعلاميه امام را كه به عَلَم نوشته بودند، ديدم، جذب امام شدم. امام به عَلَم نوشته بودند: « اگر مي خواهي بفهمي كه ما چه مي گويیم بيا قم تا به تو حالي كنيم .» از آن پس منتظر اعلاميه هاي بعدي امام بوديم تا آن را پخش كنيم .
*اعلامیه ها را درون خانه های سران رژیم انداختیم
اعلاميه ها را در كيسه پارچه اي مي گذاشتيم و به مردم مي داديم، به اين توجه نمي كرديم كه ساواك ما را دستگير مي كند. زماني كه اعلاميه چهلم فيضيه و پس از آن هم اعلاميه كاپيتولاسيون منتشر شد با يكي از معلمان دبيرستان به نام فرقاني آشنا شدم و با دوچرخه او اعلاميه پخش مي كرديم. 500 اعلاميه را تا كرديم و با همديگر به خيابان ( شاه رضا) انقلاب فعلي رفتيم، سران رژيم آنجا زندگي مي كردند، اين اعلاميه ها را در خانه ها و ماشين هاي آنان مي انداختيم . فكر كنم خدا مي خواست صداي اسلام از قلم امام به آنها هم برسد و من هم در اين راه واسطه اي بودم.
*پرونده را به امام دادم
بعضي از اين افراد در دستگاه هاي حكومت كار مي كردند. يكي از آنها به نام مهدي شريعتمداري كه در دادگستري كار مي كرد، روزي به من گفت پرونده اي مربوط به شكايات مردم عليه شاه و .... در اختيار دارم، آيا مي تواني آن را به امام برساني؟ گفتم : بله . به محضرامام رفتم و پرونده را به ايشان دادم. بعد از آن به قم رفتم و كم و بيش به بيت امام رفت و آمد مي كردم.
*کتاب ولایت فقیه امام را توزیع کردیم
من به همراه يك روحاني به نام آقاي جعفري رساله امام را همراه با عكس ايشان مخفيانه چاپ و منتشر كرديم. زماني كه امام موضوع ولايت فقيه را مطرح كردند، اين كتاب را از تجريش تا جنوب شهر در جاهايی كه جمعيت بود مي بردم و بين مردم توزيع مي كردم. رژيم خيلي دنبال اين بود كه رساله و عكس را چه كسي چاپ كرده، اما هيچگاه نفهميد.
*نوار سخنرانی را به پاریس بردند
سال 57 در تهران بودم. امام در ماه رمضان اعلاميه دادند كه بر گويندگان واجب است همه مظالم دستگاه را بگويند . بر اساس همان اعلاميه روز 21 رمضان در مسجد لاله زار سخنراني كردم و ده دليل آوردم كه شاه واجب القتل است و هر كس به او دسترسي داشته باشد و او را نكشد، روز قيامت مسئول است. نوار اين سخنراني به پاريس رفت و امام در يك سخنراني گفتند: آنقدر دلاوري و نشاط و شجاعت در ملت ايران و گويندگان هست كه راحت حكم قتل اين مردك را مي دهند.
*مادر همسرم اعلامیه ها را زیر لباسش مخفی کرد
سال 50 بود من در خانه 23 نوع عكس امام داشتم كه در كمد نگهداري مي كردم. عكس نواب و واحدي و قرآني كه خواهر نواب به من هديه كرده بود هم آنجا بود. تا مأموران داخل خانه ريختند، مادر همسرم اعلاميه ها را جمع و زير لباسش مخفي كرد، مأموران همه خانه را زير رو كردند، اما سراغ كمد نرفتند؛ يعني كمدي كه عكس هاي مختلف به ويژه عكسي كه در رساله چاپ شده بود در آن بود.
*گفت درويش كدام فرقه اي؟ گفتم گنابادي!
با چشم بسته مرا به انفرادي بردند، چون محرم و صفر بود و نرسيده بودم صورتم را اصلاح كنم، موهاي صورتم زياد شده و موهاي لبم بلند شده و روي لبم ريخته بود. وقتي مرا براي بازجوي بردند بازجو با عصبانيت پرسید: تو پخش كننده اعلاميه خميني هستي؟ پدرت را در مي آورم، ده سال زندان محكومي. من گفتم: من آقا خميني را نمي شناسم و اصلا مكتب و آيين من، مرجعيت نيست، من يك درويشم. گفت: تو درويشي؟ تا گفتم بله، گفت: درويش كدام فرقه اي؟ گفتم گنابادي، ناگهان بلند شد و مرا بوسيد و گفت: پسر ما با هم برادريم، چطور شده كه شما را به اينجا آودند و سپس دستور آزادي مرا صادر كرد.
*حكم قتل شاه را دادم
دفعه دوم كه دستگير شدم، براي همين سخنراني بود كه حكم قتل شاه را دادم . به 15 سال زندان محكوم شدم اما بعد از يك ماه و در آستانه پيروزي انقلاب آزاد شدم.
گفتنی است براساس اعلام رادیو معارف، برنامه "آن روزها"، در ایام دهه فجر، هر روز ساعت 21:15 دقيقه پخش مي شود و مبارزان انقلاب در آن به بيان خاطرات زيبا و شنيدني از سالهای پيش از پيروزی انقلاب، تبعيد امام و رخدادهاي دهه فجر سال 57 مي پردازند.