آیتالله علی بحرینی از علمای دیار عالمخیز بوشهر، خاطرات و ناگفتههای فراوانی از عالم طلبگی و نیز حشر و نشر با بزرگان دین در حوزه علمیه نجف و قم دارد. حوزهنیوز در مصاحبه اختصاصی با این عالم وارسته ناگفتههایی را از مراوده علمی عالمان این دو حوزه بزرگ بازگو کرده است.
*با سلام. ضمن معرفی اجمالی بفرمایید که چگونه وارد حوزه علمیه شدید؟
بنده علی بحرینی در سال 1307 در کردوان علیا در استان بوشهر متولد شدم. در قدیم، مدارس دولتی در دهستانها نبود و فعالیت آموزشی در مکتب خانهها صورت میگرفت. در آن زمان قرآن و کتابهای فارسی و خط را در این مکتب خانهها نزد یکی از اقوام به نام شیخ علی انجم افروز فراگرفتم. مقداری از مقدمات صرف و نحو را نزد پدرم (شیخ احمد بحرینی) که از علمای مطرح در آن منطقه بود و که حتی قضاوت میکرد، فراگرفتم و بقیه دروس را نزد پسر عمویم شیخ حسن امامی حجتی خواندم.
*چه شد که تصمیم گرفتید دروس دینی بخوانید:
جد ما 200 سال قبل، از بحرین در این منطقه (کردوان) ساکن شدند این هجرت به واسطه هجوم اجانب به بحرین بود. در بحرین بزرگان و شخصیتهای مهمی بودند که به این منطقه آمدند. وقتی اجانب آمدند، علما انتظار داشتند شاه ایران (ناصرالدین شاه) از ایران لشکری را اعزام و اجانب را بیرون کند، ولی نتوانستند کاری بکنند و علما هم مجبور شدند خاک بحرین را ترک کنند و در «کنگان و دیر» و مناطق دیگر مستقر شدند. جد ما عمویی به نام شیخ احمد داشت که بزرگ کردوان به نام رییس فولاد به وی میگوید، در این منطقه عالم نداریم به فرزند خود یا پسر برادرت بگو بیاید مشکلات ما را حل کند از این رو به جد ما پیشنهاد میکنند در کردوان مستقر شوند و ایشان نیز پذیرفتند؛ بعدها نیز ایشان حوزه علمیه سیاری تشکیل میدهند و اهل فضل را تربیت میکند. شیخ محمد دارای سه فرزند بود و تعداد شاگردان ایشان به 200 نفر هم میرسید. کسانی که میخواستند به حوزه بروند، مقدمات را در این جا فرا میگرفتند و تا زمان مرحوم پدرم نیز چنین وضعیتی حاکم بود.
*چگونه طلبه شدید؟
به تحصیل علوم حوزوی علاقه داشتم؛ هم من و هم برادرم. البته ما پنج برادر بودیم و دامادمان نیز (شیخ محمد محمودی) از علما بودند؛ به همراه ایشان به نجف رفتیم و دروس حوزوی را ادامه دادیم. در سال 1327 در زمان حضرات آیات سید محسن حکیم، خویی، شاهرودی، اسطهباناتی، سید عبدالهادی شیرازی، سید عبدالاعلی سبزواری و...، حوزه نجف رونق بسیاری داشت و ما در این دوره در نجف ساکن شدیم. در این زمان مقدمات را نزد شیخ عباس اخوان و شیخ محمد محمودی (داماد) خواندیم و سیوطی را در محضر علمایی چون سیدعباس شادگانی و سید کاظم سرابی خواندیم. نزد شیخ محمد علی (مدرس اهل افغانستان)، شهید آیت الله مدنی، سیدمرتضی خلخالی و شیخ محمد امامی حجتی و محمودی، لمعتین خواندم. رسایل را هم نزد حضرت آیت الله سیستانی که سطح تدریس میکردند خواندم. درس کفایه را هم نزد آیت الله میرزا کاظم تبریزی و شیخ مجتبی لنکرانی و شیخ صدرایی بادکوبه و آیت الله راستی کاشانی تحصیل کردم. برای تحصیل در خارج نیز به محضر آیت الله خویی، میرزا باقر زنجانی، آیت الله سید محمود شاهرودی و آیت الله سید محسن حکیم رفته و دروس را در محضر این بزرگان تحصیل کردم، البته ضمن تحصیل، به تدریس هم مشغول بودم. یعنی هنوز درس خارج را شروع نکرده بودم، لمعتین و سیوطی و معالم را نیز تدریس میکردم. در آن زمان تقریرات دوره اصول آیت الله خویی را به طور کامل نوشتیم، ولی چون این کار با عجله انجام شد و به دلیل مشکل بیماری چشم، مجال چاپ این 17 جلد را پیدا نکردم. به خاطر دارم آیت الله العظمی خویی(ره) شبها درس اصول میگفتند و روزها نیز در مسجد خضره در صحن مقدس امام علی(ع) که هم اینک در آن مدفون هستند، به تدریس فقه مشغول بودند. در آن زمان و بعد از هر درس تقریرات ایشان را مینوشتم و بعدها بعد از مراجعت به ایران آیت الله خویی در 30شعبان 1392 به بنده اجازه نامه امور حسبیه را اعطا کردند. بعد از بازگشت از نجف، مدت کمی در گناوه مستقر شدم و بعد از آن به قم مهاجرت کردم و در درس آیات عظام گلپایگانی و میرزاهاشم آملی، شرکت نمودم. زمانی که برادرمان در گناوه مرحوم شد به بندر گناوه رفتم و در آن جا نیز به فعالیتهای علمی و اجتماعی مشغول شدم که کتاب اخلاقی سه جلدی را نیز در این منطقه نوشتم.
در دهه پنجاه و بعد از آن که صدام، اقدام به اخراج ایرانیها کرد. آقا به ایران مراجعت کرده و در مدرسه حجت دو سال به تدریس لمعتین مشغول بودم. در آن زمان سیدهاشم بوشهری نیز به همراه عده ای دیگر از طلاب در این دروس حاضر میشد. بعدها در منزل برادرمان و محلهای دیگر به تدریس مشغول بودم که شاگردانی نیز در این دروس شرکت میکردند برخی از آنها امروز در مناصب مهمی از جمله امام جمعه شهرها به فعالیت مشغول هستند در سالی که امام رحلت کردند(1368) دوباره به گناوه برگشتم و برای تبلیغ در منطقه دشتی حضور پیدا کردم.
*جناب عالی به برخی از اساتید خود اشاره کردید. کمی در باره آیت الله سیستانی، سلوک رفتاری و اخلاقی و شیوه علمی ایشان بیشتر توضیح دهید.
در آن زمان با حجت الاسلام والمسلمین سید احمد تقوی که امروز در دهدشت مدیر مدرسه علمیه است و سید مرتضی نوری و سید محمد رایگان، رسائل و مکاسب را نزد آیت الله العظمی سیستانی در مدرسه بخارایی که نزدیک حرم امام علی(ع) بود خواندیم. دو قسمت رسایل را در محضر ایشان بودیم و ادامه آن را نیز نزد آیت الله مدنی خواندم. درس رسایل آیت الله مدنی و آیت الله فلسفی در پشت بام مدرسه آیت الله سید محمد کاظم یزدی دایر میشد تا در تابستان از شدت تابش آفتاب در امان بمانیم. در آنجا آیت الله مدنی به تدریس مکاسب نیز میپرداختند. مدتی را نیز نزد سید مرتضی خلخالی از شخصیتهای بزرگ بودند که صدام نیز آقازاده و نوادگانش را شهید کرد تحصیل کردم. در آن زمان شیخ مرتضی ( وکیل آیت الله بروجردی در بحث شهریه در عراق) به دلیل شناختی که از فعالیت علمی ما داشتند معرف اعطای شهریه آیت الله بروجردی شدند.
در خصوص آیت الله سیستانی نیز باید عرض کنم که ایشان شخصیت خلیق و نرم خویی هستند و همواره به طلاب احترام میگذاشتند. در تدریس نیز این متانت را حفظ میکردند با متانت درس میگفتند. همیشه دو سه خط از متن را بیان میکردند و بعد تطبیق عبارت میکردند.
*مرجع اعلم در آن چه کسی بود؟
در آن موقع سید باقر صدر آینده درخشانی داشت. بعد از رحلت آیت الله سید محسن حکیم، مردم برای مرجعیت به سید باقر و سید یوسف حکیم مراجعه کردند که ایشان نیز به مردم فرمودند؛ مرجع اعلم، آیت الله خویی است.
*فضای سیاسی نجف چطور بود؟
اوایلی که امام خمینی(ره) به نجف نیامده بودند، به دلیل اینکه رسانههایی مثل رادیو و تلوزیون وجود نداشت، حرفها و اخبار از طرف مردم به ما میرسید. یک روز در حوزه اعلام کردند که شاه ایران میخواهد امام را محاکمه کند. به همراه طلاب تصمیم گرفتیم به سوی منزل آیت الله حکیم رفته و با ایشان صحبت کنیم، ایشان هم گفتند قطعاً در این زمینه اقدام میکنیم و بعد از آن به منزل آیت الله خویی رفتیم. پس از ترکیه، امام خمینی(ره) به سوی نجف عازم شدند که در بدو ورود، استقبال خوبی هم از ایشان به عمل آمد و بنده به همراه آیت الله مدنی به استقبال ایشان آمدیم. حضرت امام (ره) آنجا فعالیتهای حوزوی خود را آغاز کرده و مدتها در مدرسه بروجردی نماز جماعت میخواندند. بعدها نماینده آیت الله بروجردی به نام حجت الاسلام خلخالی از سید محمد تقی بحرالعلوم خواست که از امام بخواهد به مسجد شیخ طوسی بروند و آنجا امام جماعت شوند و تدریس کنند که امام نیز پذیرفت و بنده نیز مدتی در دروس ایشان به خصوص در بحث ولایت فقیه شرکت کردم.
*حضور حضرت امام(ره) چه تاثیری در بحثهای فقهی و سیاسی در نجف داشت؟
بحث سیاسی در آن زمان آنچنان مطرح و به قول معروف داغ نبود، ایشان بیشتر تدریس داشتند و البته فعالیت مخفیانه ای نیز در بحث سیاسی میکردند. در آن زمان از نجف همراه کاروانی از طلاب که شیوه مرسوم طلبگی بود به مکه رفتیم و در آن جا یک جوان به واسطه حمل اعلامیههای حضرت امام، اعدام شد.
*فضای اخلاقی در نجف به چه شکل بود و آیا آن موقع بزرگان آن وقت درس اخلاق هم میگفتند؟
آیت الله راستی که درس سطح میگفتند، روزهای چهارشنبه را به تدریس اخلاق میپرداختند، ولی این درس شکل مستقلی نداشت. در مواقع مختلف، علما، منبرهای اخلاقی برگزار میکردند. ماه رمضان آقای مدنی منبر میرفت و در وفیات هم در منزلشان درس اخلاقی برگزار میکردند. آیت الله امامی کاشانی هم در مسجد شیخ انصاری حضور یافته و به بحثهای اخلاقی میپرداختند. شیخ مرتضی انصاری هم که از بزرگان وعاظ قم و از وعاظ مهم ایران بود، منابر اخلاقی برگزار میکردند و درسهای اخلاق که در منازل بزرگان و علما برگزار میکردند، طلاب بسیاری را جذب میکرد. آیت الله مشکینی(ره) نیز یک ماه در مدرسه آیت الله بروجردی درس اخلاق میگفتند. شیخ عبدالحسین واعظ زاده و آیت الله شبر هم اخلاقیات میگفتند. فضای اخلاقی در حوزه نجف خیلی خوب بود و اگر بخواهیم فضای حوزههای امروز را با آن زمان نجف مقایسه کنیم، باید بگوییم در آن زمان، امور مادی در میان طلاب، آنچنان سرایت نکرده بود. اگر روحانی آن زمان خانه نداشت، آنچنان برایشان مهم نبود زیرا همت اصلی آنان در عرصه تدریس و تحصیل و پرورش عالمان دین بود. میرزا باقر زنجانی که از علمای بزرگ آن زمان بود و تالی تلو آیت الله خویی بود، آن زمان خانه نداشتند تا اینکه در اواخر عمرش یک خانه صد متری از سوی آیت الله حکیم برایشان تهیه شد. شیخ حسین حلی از اساتید بزرگ بود که ایشان هم خانه نداشتند و آیت الله حکیم منزلی کوچک برایشان خریداری کردند. کسی در فکر این مسایل مادی نبود و مادیات روی روحانیت اثرنگذاشته بود؛ هدف اصلی طلاب از تحصیل، علم اندزوی و عمل به قرآن و علومی که فراگرفته بودند، بود. طلاب فقط به فکر درس خواندن و عمل کردن و آموزش مردم بودند. یکی از عادات پیشین علمای دشتی این بود که همواره از نجف بر میگشتند و در منطقه خود به تدریس و تعلیم و انجام فعالیتهای فرهنگی و دینی میپرداختند که به همین دلیل بود منطقه دشتی و دشتستان از نظر مباحث دینی و اخلاقی و فرهنگی در جایگاه بسیار خوبی قرار داشت. رجعت به دیار خود از عادات قرآنی علمای نجف بود بعد از تکمیل دروس در آنجا نمی ماندند و برای نشر معارف اهل بیت(ع) به دیار و وطن خود مراجعه میکردند تا مناطق خود را آباد کنند که متاسفانه امروز این اتفاق خیلی کم میافتد و طلبههای که میآیند برنمی گردند؛ طلاب باید به مناطق خود برگردند و به تبلیغ بپردازند.
* آیا خود شما مقید بودید از نجف به ایران و استان بوشهر مراجعت کنید؟
بله، این علاقه وجود داشت. وقتی از نجف به گناوه برگشتیم به قصد حضور در دهستان خود عازم شدیم، ولی بعد از رصد محیط متوجه شدم که اوضاع برای فعالیت چندان مساعد نیست. برای رفتن به گناوه نیز پیشنهاداتی مطرح شد ولی با اینکه از نظر مادی نیز اوضاع خوبی را بوجود آورده بودند، احساس کردم برای فعالیتهای بیشتر باید به منطقه دیگری بروم و از این روی، در مسجد ولی عصر(عج) گناوه به تدریس و فعالیتهای علمی و فرهنگی میپرداختم. بعد از نماز اخلاقیات میگفتیم و روزهای جمعه هم مجالس عمومی داشتیم که مجالس قرآن و دعا بود و ما نیز به ذکر مباحث اخلاقی و اعتقادی میپرداختیم.
* کمی از فعالیتهای کنونی تان بگویید؟
فعالیتهای بنده به لحاظ وضعیت خاص جسمانی در حوزه وعظ ومنبر و مطالعه دنبال میشود . در دهه اول عاشورا و دهه آخر صفر منبر اعتقادی برگزار میکنم و به دلیل ضعف جسمی هفته ای دوبار هم برنامههای وعظ داریم و جمعهها هم برنامه منبر دارم.
* از برکت مستقر شدن علما در مناطق خود بگویید.
همه ما باید بدانیم تنها برای رضای خدا کار کنیم و کار برای دنیا به دلیل فانی بودن آن ارزشی ندارد. در این مدت هم سعی کرده ام در منطقه ای که حضور دارم، علاوه بر پاسخ به مراجعات، حل و فصل اختلافات و ارایه مباحث فرهنگی، فعالیت مفیدی را ارایه کنم. به طور قطع وجود حداقل چند فاضل در بین مردم از بروز مشکلات جدی در میان آنان جلوگیری میکند و به طور کلی حضور آنان باعث ایجاد نظم دینی و اجتماعی میشود.
* در قم از محضر کدام یک از بزرگان بهره مند شدید؟
در قم به محضر آیت الله العظمی گلپایگانی و میرزاهاشم آملی رسیدم. محور درس آیت الله العمظمی گلپایگانی مسایل فقهی بود درس ایشان منظم و مفید بود. محضر آیت الله میرزاهاشم آملی نیز در درس مکاسب بهره مند شدم. آن زمان در قم محفل درسی این حضرات، با استقبال بسیار خوبی مواجه بود، ولی به حجم تعداد طلاب امروز نبود.
* چه شناختی از علمای مطرح منطقه دشتی دارید؟
در قبرستان کردوان میتوان نشان این بزرگان را یافت، زیرا تعداد بسیاری از علما و بزرگان در این قبرستان مدفون هستند که از آن جمله میتوان به شیخ محمد بحرانی ( جد اعلا) اشاره کرد که در زمان مرحوم شیخ انصاری بعد از مرحوم صاحب جواهر مردم در این منطقه به ایشان ارجاع داده شدند. پسر عموی مان شیخ محمد بحرانی و عموی دیگر ما شیخ عبدالله و میرزا جواد هم از بزرگان این منطقه بودند که در این قبرستان مدفون هستند . جد اعلای مادری مان و بسیاری از بزرگان و وعاظ و علما از دیر باز در این منطقه به درس و بحث و قضاوت مشغول بودند.
* نظرتان در خصوص وضعیت حوزه علمیه بوشهر چیست؟
به حمدالله در این سالها حوزه علمیه در بوشهر متحول شده، البته در گذشته هم بافت جمعیتی مردم استان بوشهر مذهبی بوده است
*پیشنهاد شما برای تقویت باورهای دینی در جامعه چیست؟
همین کاری که شما در حال حاضر انجام میدهید، یعنی نشر دین از طریق تماس با علما و نشر معارف اهل بیت(ع) به وسیله مصاحبه و انتشار مطالب مفید، در جهت تقویت باورهای دینی است، زیرا اگر رسانهها به سراغ روحانیت بروند و از آنها برای نقل معارف استفاده کنند، بدون شک وضعیت بهتر خواهد شد. در منطقه برازجان، کاکی، خورموج و مناطق دیگر بوشهر، در کل کشور نیز میتوانید به سراغ علمایی بروید که خدمات ارزشنمدی در زمنیه نشر معارف اهل بیت(ع) انجام داده اند تا از این طریق، طلاب جوان نیز برای تلاش بیشتر در این مسیر تشویق شوند.
در استان بوشهر علمایی همچون سیدعبدالله بلادی و یا شیخ علی بوشهری، با کتاب میراث که متاسفانه این کتاب ارزشمند هنوز به چاپ نرسیده است، خدمات ارزشنمدی را در جهت توسعه و ترویج مکتب اهل بیت(ع) انجام داده اند که باید نسبت به انتشار آثار آنان نیز اقدام شود و از آنان تجلیل به عمل آید.
*تالیفات جناب عالی بیشتر در چه موضوعاتی است؟
با هدف نشر اخلاق و اعتقادات، کتاب تهذیب نفس را در سه جلد تالیف کردیم که در آن به ابواب دانش و علم، مسایل اعتقادی، امر به معروف، اسرار نماز، مباحث ا خلاقی از جمله تقوا و شرح خطبه حمام و مباحث مطروحه در نهج البلاغه و قرآن و مباحث مربوط به توبه و زیارات پرداخته ایم. کتاب فرزانگان کردوان را نیز به منظور معرفی چهرههای علمی و حوزوی این منطقه تالیف کردم.
* نارساییهای جسمی و عدم نشاط برای کارهای علمی در سنین بالا از مشکلاتی است که کمابیش برخی از علما را در سنین بالا دچار میکند، راز نشاط و سرزندگی شما چیست؟
بنده قریب به بیست سال است شام نمی خورم و سعی کردم به دستگاه گوارشم استراحت دهم. به وقت بودن ساعت خواب و مطالعه و عدم پرداختن به مباحث تهی از معرفت، بخشی از کارهایی است که همیشه دنبال میکنم. در هر مجلسی که حاضر میشوم به جای پرداختن خود و جمع به بحثهای مختلفی که سودی در بر ندارد، بحثهای علمی را مطرح میکنم و دیگران را هم در آن شرکت میدهم. یعنی در جمعهای گپ و گفت خودمانی نیز سعی میکنیم از اعتقادات و مباحث اصلی دینی و علمی بگوییم تا مورد استفاده قرار گیرد. به دیگران هم توصیه میکنم، ایمان شناسی و زندگی ایمانی را در خود تقویت کنند. کتابهای اخلاقی قوه مجریه احکام است و به ما میآموزند که چگونه با اصلاح اخلاق در راه خدا گام برداریم. بزرگان از جمله صاحب جواهر 15جلددرباره نماز نوشته اند یا شیخ رضا همدانی دو جلد در این عرصه به نگارش درآورده اند تا ما با این معارف آشنا شویم. در دیدارهای هم که با سران سیاسی و اجتماعی و فرهنگی گناوه داریم، همواره بر تقویت بحث امر به معروف و ارشاد مردم تاکید داریم.
قبلاً در هر قریه و روستایی مجتهدینی بودند که مشکلات مردم را در این مسایل رتف و فتق میکردند. به طور کلی باید طلاب به تربیت و پرورش انسانها مشغولیت دائم داشته باشند. پیامبر اکرم(ص) نیز با سالها تلاش خستگی ناپذیر نخبگان بزرگ تاریخ از جمله امام علی(ع) سلمان و اباذر و مقداد را تربیت کردند. خوشبختانه امروز مردم ما مردم بسیار خوبی هستند که باید در خدمت آنها بود.
* کدام یک از شخصیتهای علمی دشتی بر شما تاثیر گذار بود؟
تا 18 پشت از نیاکان بنده از علما بودند که در بحرین و ایران سابقه فعالیت داشتند. بعد از مرحوم پدرم، از جمله کسانی که در این منطقه در طول دوران تحصیل وطلبگی کمکهای بسیاری به من داشتند شیخ حسن حجتی، شیخ عباس و شیخ محمد محمودی بودند که هر گاه مشکلی در بحثهای علمی داشتم از محضر این بزرگواران استفاده میکردم. از علمای بحرین نیز که از اقوام ما بودند نیز مسایل بسیاری میدانم و امیدوارم خداوند برای مردم ستم دیده بحرین نیز فرجی حاصل کند و آنان را از این وضعیت نجات دهد.