حوزه نیوز ؛ انقلاب که به ثمر نشست، هم در عرصه فرهنگ و هم در جبهه عمران و اقتصاد خود را سرباز پا به رکاب امام امت می دانست؛ مجله «نهال انقلاب» که پاگرفت، جزو اولین کسانی بود که برایش مقالاتی می نگاشت، در عین حال همواره در فکر ایفای سهم خویش در عمران و آبادانی ایران اسلامی بود، کما این که در آبرساني، جاده سازي و برق رساني به روستاهاي محروم آن هم در ماه های آغازین شکل گیری جمهوری اسلامی، با همه سختی ها و بی امکاناتی ها، ازهیچ کوششی فروگذار نکرد.
شهيد ابوالفضل(سعيد) قهرماني در بيست و سومین روز از دومین ماه سال 1340 در خانوادهاي متوسط و مذهبي در تهران چشم به جهان گشود.
در سنين کودکي همراه پدر به مسجد خاتم الاوصياء ميرفت و این گونه بود که در اولین ارتباط های خود با دنیای خارج از خانواده، مکبري خانه خدا را آموخت و قيام وقعود نمازگزاران را هدايت کرد. دوران ابتدايي خود را در دبستان عارف با موفقيت سپري کرد و پس از آن دوران راهنمايي و متوسطه را در مدارس زرافشان و دانشمند تهران به خوبی گذراند.
در همان ایام نوجوانی ، 9 سال بیشتر نداشت که همراه با چند تن ازبچههاي محل در زير زمين کوچک خانه شان، به عشق سالار شهیدان ، حسينيهاي بر پاکرده و ايام محرم و صفر را در آن حسينيه محقر و بی ریا، به سوگ ارباب بی کفن و یاران باوفایش نشستند.
سال های پر التهاب انقلاب که سر رسید، انگار گمشده اش را یافته بود؛ سراز پا نمی شناخت. در تکثير و توزيع اعلاميههاي رهايي بخش حضرت امام خميني(ره) فعاليت چشمگيري از خود نشان می داد. در مساجد امام حسين(ع)، الهادي، علي(ع)و خاتم الاوصياء تهران، همواره جزءاعضاء فعال بود. با این همه اما پس از انقلاب اسلامي و اخذ مدرک ديپلم نیز نزد برادرش حجت الاسلام اکبر قهرماني(حاج ابوالقاسم مقدسي) به فراگيري آموزش علوم پايه اسلامي و زبان عربي پرداخت.
وي پس از اينکه عضو جهاد سازندگي شد براي عمران و آباداني روستاهاي محروم کشور راهي استان سيستان و بلوچستان شد و در آبرساني، جاده سازي و برق رساني به روستاهاي محروم آن ديار سهم به سزايي داشت. به علت وجوداشرار و قاچاقچيان در آن منطقه وبه انگيزه سرکوب آنان به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست. برای او اسلام بود که اهمیت داشت و نه صرفا ایران ؛ این گونه بود که در همان سال ها، بارها به افغانستان رفت و در کمک رساني به مجاهدين افغاني نیز شرکتی فعال داشت.
پس از بازگشت به تهران جزء اولين نويسندگان مجله نوپاي انقلاب و از بنيانگذاران مجله نهال انقلاب بود و در قصهها، مقالات و نوشتههاي خود از مشاهدات عيني در جبهههاي نبرد حق عليه باطل الهام می گرفت.
چند روزی بیشتر از آغاز سال 63 نگذشته بود که در عمليات پاکسازي ميدان مين مجروح شد. درهمين سال در دانشگاه علو م قضايي پذيرفته شد اما به واقع هيچ دانشگاهي جز مکتب امام جعفر صادق(ع) نمی توانست روح بلند او را آرام کند و به همين سبب ابتدا در مدرسه علميه مجتهدي و سپس در مدرسه تلاش ، به دروس حوزوي مشغول شد و تا فقه استدلالي نیز پيش رفت.
تلاش او در جذب کودکان و نوجوانان به مذهب و اصول متعالي اسلام به صورت عمقي، ريشهاي و چشمگير بود. هر چه پيشتر ميرفت حقارت دنيا در نظرش بيشتر نمايان ميشد.
آری! این سرباز بی ادعای امام (ره) در فرازي از وصيتنامهاش چنین می نویسد؛
«من به جايي رسيدم که احساس ميکنم مال خدا هستم و بايد هر چه زودتر نزد خدا بروم، خداي منان،خدايي که من نميدانم چگونه از او سخن بگويم.»
سرانجام این شهید والامقام در 12 شهريور ماه 1365 و در ايام محرم در هنگام موعظه برادران رزمنده اش در منطقه حاجي عمران بر اثر اصابت گلوله خمپاره به ندای هل من ناصر مولا و مقتدايش اباعبدالله الحسين(ع) لبيک گفت و شهد شيرين شهادت را به دل و جان نوشيد و پيکر مطهرش در بهشت زهرا(س) آرام گرفت.