سوره مباركه نور آیه ۵۴
قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْكُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۵۴﴾
* اعتقاد به خداوند بدون اعتقاد به پیامبر محقق نمیشود
خداى متعال به ما مسلمانان دستور داده است كه از پیامبر تبعیت كنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگى است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلكه در رفتار خود، در هیأت زندگى خود، در چگونگى معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معاملهاش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست. جامعهى اسلامى ما آن وقتى به معناى واقعى كلمه جامعهى اسلامىِ كامل است، كه خود را بر رفتار پیامبر منطبق كند. اگر به طور صددرصد مثل رفتار آن حضرت عملى نیست - كه نیست - لااقل شباهت به آن بزرگوار باشد؛ عكس جریان زندگى نبىّاكرم بر زندگى ما حاكم نباشد؛ در آن خط حركت بكنیم.(۱)
ممكن است كسی بخدا ایمان داشته باشد، لكن به وحی ایمان نداشته باشد، این كافی نیست، لذا در قرآن در موارد عدیده اطاعت پیغمبر پس از اطاعت خدا ذكر شده: «اطیعواالله و اطیعوا الرسول» (۲) خدا را اطاعت كنید و پیامبر را اطاعت كنید. در حالی كه شما پیرو پیغمبر هستید میگوئید: معلوم است من وقتی خدا را اطاعت كردم پیغمبر را هم اطاعت كردهام. بله شما اینجور هستید، چون به پیغمبر (یعنی به وحی) اعتقاد دارید، اما اگر كسی به وحی اعتقاد نداشته باشد آنوقت دیگر اطاعت از پیغمبر وجود ندارد.
در اینكه چگونه اطاعت از خدا تحقق پیدا خواهد كرد؟ جای صدگونه گمان و تصور باطل هست اگركسی به خدا معتقد بود، یعنی عقلش او را در مقابل حقیقت وجود خدا خاضع كرد، دیگر نمیتواند منكر شود. آیا آفرینش را و این ماشین عجیب و پیچیده كائنات را مهندس و سازندهای نیست؟ حالا اگر خدا را قبول كرد، اما وحی را و اینكه خداوند میان خودش و میان انسانها رابطهای ایجاد خواهد كرد اگر قبول نكرد، آنوقت هرچه را به ذهن خود او رسید او را وحی الهی خواهد پنداشت، وحكم الهی خواهد دانست؟! در حالی كه همیشه اینطور نیست كه عقل انسان به راه صواب برود، بلكه در موارد بسیاری هم خطا خواهد كرد. عقل احتیاج به مرشد و كسی كه او را ارشاد كند و به او تعلیم بدهد دارد تا چگونه فهمیدن و چگونه دیدن و تشخیص حقیقت را از باطل بدهد.(۳)
* مراتب اطاعت از خداوند
الف) اطاعت در زندگی فردی
اساس نظام اسلامى بر اطاعت از خداوند است؛ این آن مایز اصلى است؛ «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول»، «ان كنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونى یحببكم اللَّه». (۴) بنابراین اساس نظام اسلامى، اطاعت از خداى متعال است.
اطاعت از خداى متعال، چند مرتبه دارد، چند مرحله دارد: یك اطاعت، اطاعت موردى است. در مواردى خداى متعال میفرماید كه این عمل را انجام دهید - ولو این مسئله، مسئلهى شخصى است - مثلاً نماز بخوانید، یا فرض كنید كه صوم و زكات و بقیهى امور. این یك جور اطاعت است كه انسان امر الهى را اطاعت میكند، نهى الهى را اطاعت میكند.
ب) اطاعت از نقشه الهی در زندگی اجتماعی
از این مهمتر، اطاعت خطى است. یعنى روش و راه و نقشهاى كه خداى متعال براى زندگى معین میكند؛ این را یك مجموعهاى از مردم اطاعت كنند تا این نقشه تحقق پیدا كند. این نقشه با اَعمال فردى حاصل نمیشود؛ این یك حالت دیگرى است، یك مسئلهى دیگرى است، مسئلهى بالاترى است؛ یك كار جمعى نیاز دارد تا اینكه نقشهى الهى، هندسهى الهى در وضع جامعهى اسلامى تحقق پیدا كند. فرض بفرمائید كه در مكه مسلمانها اعمال خودشان را انجام میدادند؛ اما جامعهى اسلامى در مكه با جامعهى اسلامى در مدینه كه حكومت اسلامى در آن تشكیل شد، متفاوت است. یك كار جدید، یك حركتِ فراتر از حركات فردى به وجود آمد و لازم است؛ كه اگر این تحقق پیدا كرد، آن وقت «لأكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»؛ (۵) زندگى، زندگى خوبى خواهد شد؛ زندگى سعادتمندانهاى خواهد شد؛ آثار و بركات و نتائج مطلوبى كه بر اطاعت امر الهى مترتب است، بر زندگى مترتب خواهد شد.(۶)
*تأثیر نظام اسلامی بر اعمال فردی
نظام اسلامى به انسانها سعادت میدهد. نظام اسلامى هم یعنى آن نظامى كه مبنى بر هندسهى الهى است براى جامعه؛ مبنى بر نقشهى خداست در جامعه. اگر این نقشه تحقق پیدا كرد، خیلى از تخلفات فردى و شخصى و جزئى قابل اغماض خواهد بود. روایت معروفى است كه نقل حدیث قدسى را میكند: «لأعذّبنّ كلّ رعیّة اطاعت اماما جائرا لیس من اللَّه و لو كانت الرّعیّة فى اعمالها برّة تقیّة». نقطهى مقابلش: «و لأعفونّ عن كلّ رعیّة اطاعت اماما عادلا من اللَّه و ان كانت الرّعیّة فى اعمالها ظالمة مسیئة». (۷) یعنى كار فردى و تخلف فردى در یك نظام عظیم اجتماعى كه حركت عمومى به یك سمت درستى است، قابل اغماض است؛ یا شاید به تعبیر دقیقتر، قابل اصلاح است؛ بالاخره میتواند اینجامعه را، این افراد را به سرمنزل مقصود برساند؛ برخلاف اینكه اگر چنانچه نه، اعمال فردى درست بود، اما روابط اجتماعى، نظامات اجتماعى، نظامات غلطى بود، نظامات جائرى بود، نظاماتِ از ناحیهى خدا نبود، از ناحیهى شیطان بود، از ناحیهى نفس بود، اعمال فردى نمیتواند اینجامعه را بالاخره به سرمنزل مقصود برساند؛ آن چیزى كه مطلوب شرایع الهى است از سعادت انسان، آن را نمیتواند برایشان به وجود بیاورد. بنابراین مسئلهى اطاعت كلان و اینكه انسان خط الهى را جستجو كند و بیابد و آن را دنبال كند، بسیار اهمیت پیدا میكند. نظام اسلامى بر اساس توحید است. پایهى اصلى، توحید است.(۸)
پینوشت:
۱) بیانات در خطبههاى نمازجمعه 05/۰۷/1370
۲) نور: ۵۴
۳) بیانات در جلسه نهم تفسیر سوره بقره 01/۰۸/1370
۴) آل عمران: ۳۱
۵) مائده: ۶۶
۶) بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 06/۱۲/1388
۷) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ۱، ص ۳۷۶. «قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً» امام باقر(علیهالسلام) فرمود: خداى تبارك و تعالى فرموده است: بدون شك افرادی را كه در اسلام با پیروى از امام ستمگرى كه از جانب خدا نیست دیندارى كنند، عذاب میكنم هر چند كه آن رعیت در كردار خود نیكوكار و پرهیزگار باشد و هر آینه افرادی كه در اسلام با پیروى از امام عادل از جانب خدا دیندارى كند، در میگذرم هر چند كه آن رعیت نسبت به خود ستمگر و بدكردار باشد.
۸) بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 06/۱۲/1388