پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای اقدام به نشر سی گفتار قرآنی در بیان این مرجع تقلید در ایام ماه مبارک رمضان نموده است.

سوره مباركه روم آیه ۱۰

ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأىٰ أَن كَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ وَكانوا بِ‌ها یَستَهزِئونَ﴿۱۰

سپس سرانجام كسانی كه اعمال بد مرتكب شدند به جایی رسید كه آیات خدا را تكذیب كردند و آن را به مسخره گرفتند!

* خطر بزرگ جامعه اسلامی

قرآن مى‌فرماید: «ثمّ كان عاقبة الّذین اسائوا السوأى ان كذّبوا بایات اللَّه»؛ (۱) آن كسانى كه كار بد كردند، بد‌ترین نصیبشان خواهد شد. آن بد‌ترین چیست؟ تكذیب آیات الهى. (...) خطر بزرگ براى جامعه اسلامى این است؛ هرجا هم كه شما در تاریخ مى‌بینید جامعه اسلامى منحرف شده، از این‌جا منحرف شده است. ممكن است دشمن خارجى بیاید، سركوب كند، شكست دهد و تار و مار كند؛ اما نمى‌تواند نابود كند بالاخره ایمان مى‌ماند و در جایى سر بلند مى‌كند و سبز مى‌شود. اما آن‌جایى كه این لشكرِ دشمن درونى به انسان حمله كرد و درون انسان را تهى و خالى نمود، راه منحرف خواهد شد. هرجا انحراف وجود دارد، منشأش این است.(۲)

* اثر متقابل رفتار و اخلاق بر یكدیگر

اغلبِ گمراهیهایى كه وجود دارد، یا به خاطر گناهانى است كه از ما سر مى‌زند و یا به خاطر خصلتهاى زشتى است كه در وجودِ ما نهفته است. «ثمّ كان عاقبة الذین اساؤا السواى‌ ان كذّبوا بایات اللَّه.» گناه، عاقبتش گمراهى است؛ مگر این‌كه نور توبه در دل انسان بدرخشد. این‌كه مدام به ما مى‌گویند «اگر یك گناه كردید، پشت سرِ‌‌ همان گناه توبه كنید. از تكرار گناه، پشیمان شوید و تصمیم بگیرید كه دیگر گناه نكنید» براى این است كه فرو رفتن در باتلاق گناه، كار خطرناكى است و گاهى انسان به جایى مى‌رسد كه دیگر راه برگشتى ندارد.

 یكى گناه است كه وسیله گمراه شدن مى‌گردد و یكى هم خصلتهاى ناپسند است. خصلتهاى زشت، بیشتر از گناهان فعلى به گمراهى انسان مى‌انجامد. اگر ما در هر كار و هر حرف و هر عقیده‌اى، خودپرست و خودرأى باشیم، همدیگر را تخطئه كنیم و بگوییم «فقط من درست فهمیدم و من درست عمل مى‌كنم»، آن‌گاه به هیچ مشورت واستدلال و منطقى اعتنا نكنیم و به هیچ حرف حقّى گوش نسپاریم؛ اگر حسد در وجود ما چنان ریشه دوانیده باشد كه به خاطر آن، زیبا را زشت ببینیم و حاضر نباشیم حقیقت درخشانى را در جایى تصدیق كنیم؛ اگر حبِ‌ّ شهرت، حبِ‌ّ مقام و حبِ‌ّ مال، ما را از پذیرش حقیقت باز دارد، این‌جاست كه پذیراى صفات خطرناكِ گمراه كننده شده‌ایم.(۳)

رفتار‌ها و خلقیات و تربیت‌ها اثر متقابل دارند؛ هم اخلاق در رفتار تأثیر می‌گذارد، هم رفتار بر اخلاق تأثیر می‌گذارد. كار بد كه می‌كنیم، روى دل ما اثر می‌گذارد، روى اخلاق ما اثر می‌گذارد، گاهى روى برداشت‌ها و تلقى‌هاى ما اثر می‌گذارد؛ دلبستگى كه پیدا می‌كنیم، این دلبستگى روى ذهنیات ما اثر می‌گذارد. اعمال و رفتار از یك طرف، و اخلاق و تربیت از یك طرف؛ این‌ها تأثیر متقابل دارند.(۴)

*لغزشهای كوچك به انحراف در عمل و عقیده منتهی می‌شود

نكته‌‌‌اى كه فعالان سیاسى، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیتهاى گوناگون و متنفذین بشدت بایستى مراقب آن باشند، مسئله‌‌‌ى انحراف و فسادپذیرى شخصى است؛ همه‌‌مان باید مراقبت كنیم. انسان‌ها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهى لغزشهاى كوچك، انسان را به لغزشهاى بزرگ و بزرگ‌تر و گاهى به پرتاپ شدن در اعماق دره‌‌‌هائى منتهى می‌كند؛ خیلى باید مراقب بود. قرآن هشدار داده است. در موارد متعدد، در قرآن این هشدار وجود دارد. یك جا می‌فرماید: «ثمّ كان عاقبة الّذین اساؤا السّوأى ان كذّبوا بأیات اللَّه»؛ عاقبت بعضى از كار‌ها این است كه انسان به آن خانه‌‌‌ى بد‌ترین می‌رسد كه تكذیب آیات الهى است. یك جا می‌فرماید: «فأعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛ (۵) خلف وعده‌‌‌ى با خدا كردند، این موجب شد نفاق در دل‌هایشان به وجود بیاید. یعنى انسان گناهى انجام می‌دهد، این گناه انسان را به وادى نفاق می‌كشاند؛ كه نفاق، كفر باطنى است. همین جا در قرآن، كافرین و منافقین در كنار هم هستند. در یك آیه‌‌‌ى دیگر می‌فرماید: «انّ الّذین تولّوا منكم یوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما كسبوا» (۶) اینى كه مى‌‌‌بینید یك عده‌‌‌اى در مقابل دشمن منهزم می‌شوند، طاقت نمى‌‌‌آورند، نمی‌توانند ایستادگى كنند، به خاطر آن چیزى است كه قبلاً از این‌ها سر زده است؛ باطن خودشان را با گناه و با خطا خراب كرده‌‌‌اند. لغزش‌ها انسان را فاسد می‌كند. این فساد، به انحراف در عمل و گاهى به انحراف در عقیده منتهى می‌شود. این هم بمرور پیش مى‌‌‌آید؛ دفعتاً پیش نمى‌‌‌آید كه ما فكر كنیم یك نفرى شب مؤمن می‌خوابد، صبح منافق از خواب بیدار می‌شود؛ نه، بتدریج و ذره ذره پیش مى‌‌‌آید. (۷) ما بایستى كارى كنیم كه اخلاق اسلامى در جامعه رائج شود. وقتى می‌گوئیم انقلاب اسلامى، خب، اسلام یك بخشش اخلاق است. پس بایستى رسالت اخلاقى انقلاب در جامعه تحقق پیدا كند.

یك بخش هم مربوط به عقاید و باورهاست. این عقاید و باور‌ها باید در عمق جان مردم ما رسوخ و نفوذ كند. همین عقاید است كه ما را به میدان مى‌آورد و در میدان نگه می‌دارد. این عقاید باید روى رفتارهاى ما اثر بگذارد. جامعه‌ى ما باید جامعه‌ى گناه نباشد. گناه باید در جامعه روزبه‌روز كم شود. گناه موجب می‌شود كه ما نتوانیم در مقابل دشمن بزرگ خودمان - كه شیطان انس و جن، دشمن ماست - مقاومت كنیم؛ «انّ الّذین تولّوا منكم یوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما كسبوا»، یا در آیه‌ى دیگر: «ثمّ كان عاقبة الّذین اساؤا السّواى ان كذّبوا بأیات اللَّه». عمل بد، به عدم استقامت در میدان منتهى می‌شود. عمل بد، به تغییر باور‌ها منتهى می‌شود؛ «ان كذّبوا بأیات اللَّه». ما تعجب می‌كنیم گاهى اوقات وقتى مى‌بینیم عقاید افراد دگرگونى پیدا می‌كند. حالا به عامه‌ى مردم و به متن جامعه خیلى كارى ندارم؛ انسان گاهى روى نخبگان نگاه می‌كند، وقتى یك خرده تفحص می‌كند، مى‌بیند كه این مربوط می‌شود به همین آیه‌ى شریفه‌ى «انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما كسبوا». یك پوسیدگى در دندان به وجود مى‌آید، به آن نمی‌رسیم، یك وقت مى‌بینیم زیر یك چیز سختى دندان شكست؛ می‌فهمیم ظاهر خوبى داشته، اما پوك بوده. انسان یك شكستگى‌هاى اینجورى را مشاهده می‌كند. خب، این‌ها همه‌اش مربوط به فرهنگ است.(۸)

* لغزش نخبگان و راه علاج آن

خیلی‌ها بودندكه در ركاب پیامبر (ص) شمشیر‌ها زدند؛ ولى نتوانستند سوابق را نگهدارند. امیرالمؤمنین (ع) درباره‌ى شمشیر كسى كه در ركاب پیامبر جنگیده بود، ولى پس از ایشان در جنگى كشته شده بود، فرمود: این شمشیر، چه روزهایى كه در جنگ‌ها، غبار كدورت را از چهره‌ى پیامبر سترد.‌‌ همان شمشیر، شمشیرى بود كه روى على‌بن‌ابى‌طالب كشیده شده بود! (۹) سوابق را باید نگهداشت.

پرونده‌ى الهى، این‌طور نیست. ما حبط هم داریم، «اولئك حبطت اعمالهم» (۱۰) حبطت، یعنى چه؟ حبط، یعنى اعمالشان باد هوا شد و از بین رفت. خیال نكنید كه اگر ما یك روز كار خوبى انجام دادیم و آن را در انبان انداختیم و نگهداشتیم، چنانچه كار بدى هم انجام دادیم، بالاخره آن كار خوب باقى است. نخیر، كار بد در عالم موازین اعمال در پیشگاه خدا این‌طورى است كه كار خوب را از بین مى‌برد. گاهى كار و حركت بد، طورى است كه اصل ایمان را هم از انسان مى‌گیرد.

ما الان این‌گونه افراد را داریم. من كسانى را مى‌شناسم كه چند صباحى كار خوب انجام دادند، بعد بر اثر یك لحظه غفلت و یك اشتباه و یك توقع زیادى و چیزى را كه خیال مى‌كرده حقش است و به او نداده‌اند، در دل گرفته و فاصله‌یى پیدا كرده است. این زاویه باز شدنِ از صراط مستقیم، چیز خیلى خطرناكى است. هرچه هم زاویه كوچك باشد، بتدریج این شكاف باز مى‌شود و هرچه جلو‌تر مى‌رود، از خط دور‌تر مى‌شود. امروز كارشان به جایى رسیده كه علیه اسلام و انقلاب و نظام اسلامى كار مى‌كنند؛ یك روز هم در خدمت همین اسلام و همین انقلاب بودند.(۱۱)

این، علاجش هم مراقبت از خود است. مراقبت از خود هم یعنى همین تقوا. بنابراین علاجش تقواست. مراقب خودمان باشیم. نزدیكان افراد مراقبت كنند؛ زن‌ها از شوهر‌هایشان، شوهر‌ها از زن‌هایشان، دوستان نزدیك از همدیگر؛ «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر» (۱۲) از یكدیگر مراقبت كنیم، براى اینكه دچار نشویم. مردم مسئولین را موعظه كنند، نصیحت كنند، خیرخواهى كنند، بنویسند براى آن‌ها، بگویند براى آن‌ها، پیغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولین هم براى نظام، براى كشور و براى مردم بیشتر است. انسان گاهى در بعضى از حرف‌ها، در بعضى از اقدام‌ها و تحركات، این را احساس می‌كند؛ نشانه‌‌‌هاى یك چنین انحرافى را انسان مشاهده می‌كند. به خدا باید پناه برد، از خدا باید كمك خواست.(۱۳)

 

پی‌نوشت:

۱) روم: ۱۰

۲) بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعهٔ تهران‌ 28/۰۲/1380

۳) بیانات در خطبه‌هاى نمازجمعه ۱4/۱۱/1373

۴) بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى 03/۰۴/1388

۵) توبه: ۷۷

۶) آل عمران: ۱۵۵

۷) خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران 20/۰۶/1388

۸) بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 23/۰۳/1390

۹) الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج ‌۳، ص ۸۳. «فطعنه عمیر بن جرموز طعنة أثبتته فوقع. فاعتوروه و أخذوا سیفه و أخذ ابن جرموز رأسه فحمله حتى أتی [به و بسیفه علیا فأخذه علی و قال: سیف و الله طال ما جلا به عن وجه رسول الله. ص. الكرب و لكن الحین و مصارع السوء. و دفن الزبیر. رحمه الله. بوادی السباع. و جلس علی یبكی علیه هو و أصحابه‌].» عمیر بن جرموز نیزه‌اى به او زد كه از پاى در آوردش، آن‌گاه او را برهنه كردند و شمشیرش را هم برداشتند و ابن جرموز سر او را برید و با شمشیر او به درگاه على (ع) آورد، على (ع) آن شمشیر را به دست گرفت و گفت: به خدا سوگند چه مدت طولانى كه این شمشیر غم و اندوه از چهره رسول خدا زدوده است ولى مرگ و سرنوشت و كشتارگاه بد او را چنین كرد، زبیر را در وادى السباع دفن كردند و على (ع) و یارانش نشستند و بر او گریستند.

۱۰) بقره: ۲۱۷

۱۱) سخنرانى در دیدار با فرماندهان و جمعى از پاسداران سپاه 29/۱۱/1369

۱۲) عصر: ۳

۱۳) خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران 20/۰۶/1388

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha