اشاره؛ بررسی آسیبشناسی عزاداری امام حسین(ع) و توجه به شبهات در راستای پالایش عزاداری اصیل و لزوم توجه به محوریت اشک و ناله و بیان معارف اهلبیت در این گونه مجالس از جمله مباحثی است که سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین سید احمد حسینی خراسانی از اساتید حوزه علمیه قم انجام داده است که در ذیل منتشر می شود.
حجتالاسلام والمسلمین حسینی خراسانی علاوه بر تدریس فقه و اصول علاوه بر حضور در همایشهای داخلی و بینالمللی مقالات و پژوهشهای متعددی در عرصه هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی، حقوق بینالملل، صنعت توریسم و ... ارائه داده است.
*یک نگاه تاریخی به بحث عزاداری اباعبدالله(ع) چه ویژگیهایی دارد و تبیین سیر تطور عزاداری حسینی از ابتدا تا کنون به چه شکل است؟
مسئله پیشینه عزاداری حسینی در یک نگاه کلی به دو مرحله قابل تقسیم است گاهی بحث عزاداری به عنوان یک واقعیت مربوط به نظام هستی از جنبه متافیزیکی و عرفانی و معنوی مطرح است که اسناد و مدارک فراوانی در دست می باشد که از زمان حضرت آدم(ع) تا خاتم(ص) عزاداری بر ماجرای جانسوز عاشورا مورد توجه همه انبیا(ع) بوده است به حیثی که با شنیدن ذکر اباعبدالله(ع) احساس تاثری به آن بزرگان دست می داده است.
روایات موید این مطلب در حد تواتر است که موجب قطع و یقین به وجود چنین جریانی در زندگی انبیا (ع) میباشد.
از حضرت آدم (ع) تا حضرت رسول اکرم (ص) و از امیرالمومنین (ع) تا حضرت زهرا (س) و امام مجتبی (ع)، مسئله منحصر به فردی وجود دارد که پیش از یک رخدادی همه پیشینیانش، بر یک فرد بگریند و حتی تولد آن فرزند عزیز هم با گریه و اشک همراه باشد که این مسئله در همه اسناد و کتب مهم روایی عامه و امامیه از جمله کتاب «سیرتنا و سنتنا» و «سیرة نبینا و سنته» نوشته علامه امینی هم آمده است که در پاسخ به اشکال جمعی از روشنفکران اهل سنت نسبت به عزاداری حسینی بیان شده است که گفتهاند این شیوه عزاداری و اشک و آه و ناله که شیعه آن را بنا نهاده چه وجهی دارد که مرحوم علامه امینی(ره) در این کتاب به طور دقیق، مستدل، مفصل و بر مبنای اخبار و روایات معتبر، پاسخی در خود به این اشکال آفرینیها داده است.
در این سیر تاریخی میرسیم به زمان خود حضرت اباعبدالله که در ادامه سیره و بیان پیامبر و سایر معصومین(ع) بر مسئله عزداری و اشک ریختن و ذکر مصیبت بر آن حضرت تاکید داشتهاند و ادامهای بر حرکت تاریخی سایر معصومین(ع) بوده است.
مثالهای فراوانی در این حوزه هست و از آن جمله بیان امیرالمومنین(ع) در مسیر کوفه به صفین در منطقه کربلا، رسیدند و حضرت در آن وادی به موضوع عاشورا اشاره میکنند و با تعابیر مختلف و خطاب به اباعبدالله(ع) میفرمایند که اینجا محل شهادت توست و بدین شکل بر این امر تاکید مینمایند.
و نیز در ماجرای معروفی که وقتی امام حسین(ع) شاهد شهادت برادرشان بودند، حضرت امام مجتبی(ع) خطاب به اباعبدالله(ع) فرمودند: یا حسین (ع) چرا بر من گریه میکنی؟ اباعبدالله(ع) گفتند: چرا گریه نکنم بر فرقت برادری همچون شما؟ امام مجتبی(ع) فرمودند: همه عالم باید بر تو گریه کنند یا حسین(ع) ! و در همانجا بود که بیان معروف «لایوم کیومک یا اباعبدالله» را امام حسن(ع) فرمودند.
و این مسئله جزو مسایل مسلّم تاریخ و از جمله وقایع متواتر بوده است که عامه و خاصه بدان ایمان داشتهاند.
و مرحوم ابن قولویه قمی در کتاب کامل الزیارات نقل کرده است که بارها پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س) گریه میکردند و در پاسخ به اینکه چرا میگریند، میفرمودند که ما در غم عزای شما یا اباعبدالله(ع) میگرییم.
این قضیه را میتوان از جنبه ماورایی، یا غیبی یا عاطفی یا معنوی نگریست و تحلیل نمود.
از یک جهت دیگر هم بعد دیگری از ماجرای عزای حسینی مربوط به بعد از شهادت است که در برههای دیگر و به صورت عینی، پس از وقوع واقعه جانگداز و فاجعهبار عاشورا مطرح میگردد.
و آن عزاداری ائمه(ع) در غم جانسوز اباعبدالله(ع) در حادثه کربلا که توسط همه حضرات معصومین(ع) و در راس همه عقیله بنیهاشم حضرت زینب کبری(س) به منصه ظهور رسیده است اوج آن هم در ماجرای حرکت کاروان اسرا از کربلا به سمت کوفه و شام است که در همه منابع معتبر آمده و از جمله در تاریخ یعقوبی و نیز متون شیعی که بر طبق آن حضرت زینب(س) نگاهی به چهره حضرت سجاد(ع) کردند و دیدند بهت عجیبی وجود ایشان را گرفته و حضرت زینب(س) احساس کردند که گویا میخواهد روح از بدن امام سجاد(ع) خارج شود و با بیاناتی تلاش کردند این حالت را بشکنند و آن جملات عجیب و تکان دهنده را فرمودند: که ای یادگار گذشتگان! و ای امید آیندگان! ای یادگار برادرم! چه شده که این حالت را در تو میبینم؟!
که در اینجا امام سجاد(ع) سکوت را شکستند و گفتند: چگونه این حالت حزن و عزا را نداشته باشم در حالی که این صحنه دلخراش و رقتانگیز را میبینم؟
و در ادامه فرمودند اینجا بدین شکل نخواهد ماند و کربلا تبدیل به کعبه آمال دلهای شیدا خواهد شد و خاستگاه کانون خداپرستی و عدالتخواهی و حریت خواهد شد.
باید گفت نقطه عطف بررسی سیر تاریخی عزاداری اباعبدالله(ع) بعد از دوران اسارت کوفه و انتقال اسرا به شام و تصمیم خلیفه اموی به برگرداندن اهلبیت(ع) به مدینه، تقاضای خاندان امام حسین(ع) بود که اجازه خواستند تا چند روزی به ندبه و عزاداری بر اباعبدالله(ع) بپردازند.
و مجلس عزای رسمی حسینی در شام برگزار شد و علیرغم همه محدودیتها، اقامه عزا، برای اولینبار، بعد از حادثه، در شام و توسط خود اهلبیت(ع) و با مدیریت حضرت زینب(س) و حضرت سجاد بر پا شد.
و با این اقدام نقطه عطفی بر شروع بعد دیگری از امر عزاداری اباعبدالله(ع) پس از حادثه عاشورا شکل گرفت.
*ویژگیهای مجالس عزداری زمان ائمهاطهار(ع) چه بوده است آیا نمادها و نشانههای عملی خاصی از این مجالس در شکل و شمایل عزاداریها و نحوه سوگواریها به دست ما رسیده است؟
اجازه دهید بحث قبلی را تکمیل کنم و بعد به این پرسش حضرتعالی برسم.
بعد از بازگشت از اسارت هم، مجلس عزا به شکل باشکوفی در بدو ورود اهلبیت اباعبدالله(ع) به مدینه با خطابه حضرت سجاد(ع) برگزار شدکه با شیون و فغان عجیبی همراه بود، این فضا ادامه داشت و با وجود همه محدودیتها و ممنوعیتها، گاه مجالس به صورت خانگی و در خفا، شکل میگرفت و ائمه(ع) حتی شاعران را دعوت و ترغیب به سرودن اشعار در مدح و مراثی حادثه عاشورا و عزای سیدالشهدا(ع) میکردند و این چراغ را روشن و این حرکت را زنده نگاه میداشتند و این یک سیره در زمان حیات همه حضرات ائمه(ع) بود.
اسناد مدارک و روایات فراوانی هم موید همین شکل و شیوه عزاداری در طول زمان حیات ائمه(ع) تا زمان حضرت حجت(عج) وجود دارد.
* این مجالس که در زمان ائمه(ع) برگزار میشده، چه ویژگیهای ساختاری و چه نوعی از اجرا و آیین برگزاری داشته است؟
عزاداری در میان شیعه، بعد از عصر غیبت تا به امروز فیالجمله از نظر زمانی و از نظر شکلی و ساختاری، ارثی است که از ائمه(ع) به شیعه رسیده است.
از سیاهپوشی «گرفته تا حضور زنان و مردان به صورت تفکیک شده و البته همزمان در مجلس عزا و نیز اقامه عزا» که «شعرخوانی» و « مرثیه سرایی» و «سینهزنی» باشد و نیز زمان برگزاری مراسم از ابتدای محرم تا عاشورا و فروکاستن رونق و شکوه پس از تاسوعا و عاشورا همگی جزء میراث عزاداری چه در بعد زمان و چه به لحاظ شکل و شمایل اجرا، از زمان ائمه(ع) به ما رسیده است و یادگار آنها است.
و این سیره و سنت حضرات معصومین(ع) است که به ما رسیده و در منابع معتبر مختلفی هم به ثبت رسیده است.
شیخ صدوق در کتاب شریف امالی باب 27 حدیث دوم و پنجم و نیز در عیون الاخبار الرضا(ع) دو روایت نقل شده است، حضرت رضا(ع) نقل کردهاند که وقتی محرم شروع میشد حضرت موسیبنجعفر(ع) محزون و غمگین میشد و دیگر لبخند بر چهره مبارک ایشان دیده نمیشد و هر چه روزهای محرم پیش میرفت این حزن و اندوه بیشتر میشد تا به اوجش در تاسوعا و عاشورا میرسید و این سنت و شیوه و منش همه حضرات ائمه(ع) بوده است.
البته ذکر مصیبت اباعبدالله(ع) به صورت موسمی و مناسبتی در همه ایام سال بوده است و در ایام عزای دیگر حضرات معصومین(ع) و یا در رخدادهای مصیبتزای دیگر هم امر به گریه بر مصیبت اباعبدالله(ع) شده است.
خلاصه اینکه این شکل و شیوه برگزاری مراسم و نیز تاکید بر سرودن شعر درباره مراثی و منقبت و عزای حسینی، همگی ریشه در سیره اهلبیت(ع) دارد.
اما نکته اینجاست که بعضی امور با گذشت زمان و بنابر موقعیت فرهنگی و ویژگیهای قومی و قبیلهای در نقاط مختلف عالم ممکن است تغییراتی در نحوه عزاداری پدید آورده باشد، اما اصل موضوع عزاداری و محورهای این نوع سوگواری، میراث زمان ائمه(ع) است.
* برخی عزاداریها گاه قابل تأمل است و به نظر میرسد گاهی دستخوش تغییرات نامطلوب شده است. و برخی اشعار مبتذل و بیمایه نیز برخی سبکهای مداحی موجب انحراف از عزاداری اصیل شده است، با این وضعیت باید چه مواجههای داشته باشیم و اصلاح این فضا چگونه باید باشد؟
در این خصوص حرفهای گفتنی نا گفته بسیار است.
اولا نسبت به برخی موضعگیریها و نظرات و تفکراتی که درباره این موضوع مطرح میشود، خیلی موافق نیستم و گاه نظراتی که برای اصلاح و پاسداشت این موضوع مطرح میشود، خیلی قابل قبول نیست و آن اینکه ما معتقدیم دین را با همه مظاهر و احکام و فروعش، حادثه عاشورا حفظ کرده است.
عاشورا حافظ دین است و اخلاق و فرهنگ و تربیت و سیاست و همه ابعاد زندگی این مردم دیندار، به برکت عاشوار و عزاداری اباعبدالله(ع) حفظ شده است.
این حادثه منشا حرکتهای عظیمی بوده است و بخشی از بزرگترین جنبشهای اجتماعی مردم در طول تاریخ و از جمله نهضت اسلامی خودمان، از این نقطه الهام گرفته است.
اگر بناست فرهنگ و هویت و تربیت و سیاست و مشکلات مختلف جامعهمان را هدایت کنم و مدیریت موفقی دربارهاش انجام دهیم، باید با تکیه بر سرمایه عظیم امام حسین(ع) و مکتب عاشورا انجام دهیم.
زیباترین از این نمیشود گفت که «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است».
و همه ابعاد زندگی و حیات جامعه ما از منطق و استدلال و شریعت و دیانت و سیاست و... باید در مکتب عاشورا و بر مبنای آن، شکل و قوام بگیرد و بر مبنای این الگو جلوه یابد.
اما نکته اینجاست که چه چیزی عاشورا را حفظ کرده است؟ این سوالی مهم و مبنایی است. اینکه چه چیزی عاشورا را با همه این ویژگیها حفظ کرده است.
آیا منابر و مجالس تفسیر و وعظ و خطابه عاشورا را حفظ کرده؟ اینها همه مهم است اما عاشورا را اینها حفظ نکرده است بلکه چیزی که عاشورا را حفظ کرده است «اشک و گریه» است.
این نه یک بیان و تحلیل انسانی، بلکه برگرفته از متن و نص بیان امام معصوم(ع) و شخص حضرت اباعبدالله(ع) است که فرمود «انا قتیل العبرة»، من کشته اشکها هستم.
در تحلیل اینکه چه چیز عاشورا را حفظ کرده نمیتوان به تحلیل انسانی اتکا کرد چرا که تحلیل انسانی درصد خطای زیادی دارد و احتمال اینکه راه به خطا ببرد بسیار است پس باید به بیان معصوم که ذرهای احتمال خطا در آن نیست، اتکا کرد.
خود اباعبدالله(ع) در روایاتی پر شمار و به عبارات مختلف که فشرده آنها همین تعبیر «انا قتیل العبره» میشود، چگونگی حفظ قیام خویش را بیان فرمودهاند.
در حفظ این قیام در مضمون روایات عناصری دخیلند مثل بکا، تباکی، عبرة، دمعه و... که همگی اینها از خانواده اشک و گریهاند.
مثل فریاد، شیون، ناله و نیاحت که شاید در جای دیگر درست و بجا نباشد ولی در مجلس عزای حسینی اینها اصل و متن و اساسند.
در احادیث (ع) عاشورا برای حفظ و رونق و توسعه این نهضت، باید از عنصر مقدس «گریه» استفاده کنیم چون اصل است.
اگر در این مجالس عزا، تفسیر و احکام و اخلاق و تحلیل سیاسی هم گفته میشود که باید گفته شود باید با محوریت عزاداری و گریه بر حسین(ع) انجام شود.
اگر این عنصر گریه کمرنگ شود و یا نباشد، مجالس عزا، موفق نخواهد بود و از اصالتش و سیره و منش ائمه(ع) فاصله خواهد گرفت. مردم از جهت تعلق خاطر و عواطفی که نسبت به اباعبدالله(ع) دارند، در این مجالس گریه میخواهند کربلا میدان «آتش» است و «عطش».
«زان تشنگان هنوز به ایوق میرسد فریاد العطش ز بیابان کربلا»
عطش در حادثه کربلا اصل و محور است مثل «گریه» که آنهم اصل و محور است و تفسیر و اخلاق و احکام و آموزش و... در کنار «گریه» شکل میگیرند و ظهور و بروز مییابند.
حادثه عاشورا را در طول تاریخ و با تمام محدودیتها و مشکلات و سختیهایش برای برگزاری مراسمها، این بعد عاطفی و این عنصر اشک، حفظ کرده است.
پس مبنا «گریه» است.
امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با ظلم، روشنگری، هدایت اصلاح امور و... همه جزو اهداف عاشورا است که جز مسلمات است بیهیچ تردیدی، بحث در «حفظ قیام» است که در همه ادوار مختلف، آنچه عاشورا را حفظ کرده، همین بعد عاطفی و عنصر اشک و گریه است.
اصول و فضایل دیگر باید با محوریت عزاداری و مبنا بودن گریه، مدیریت شود.
اما نکته مهمی که در کنار «آسیب»های عزاداری مطرح است و گاه از نگاه بزرگان و علمای ما مغفول مانده بحث «شبهات» است.
این نکته بسیار بسیار مهمی است.
ما باید این حادثه عاشورا را حفظ کنیم و حفظ این حادثه هم با حفظ همه نهادهایش از پرچم و علم و کتل گرفته تا سینهزنی و زنجیززنی و برپایی خیمه و... امکانپذیر خواهد بود.
صد البته ممکن است در این مسیر آسیبهایی دامنگیر مراسم و مجالس شده باشد، شناسایی و برخورد منطقی و معقول با این آسیبها هم لازم است و البته باید با تکیه بر همین عنصر عاطفه و اشک باشد.
ما باید این عرصه را «مدیریت» کنیم و نه مقابله.
عقیده من این است که «خیمه خیابانی» جوانان، تقابل با«مسجد» نیست. حضور چشمگیر مردم در خیابانها را نباید به حساب خلوت شدن مساجد بگذاریم، بلکه ما هم باید به این خیل عزاداری در خیابانها بپیوندیم چرا که ماه محرم ماه عزا و فریاد و شیون و عزاداری اینگونه است و شیوه علمای سلف و بزرگان ما در گذشته هم اینگونه بوده است که گاهی حتی با سروپای برهنه در این برنامهها حضور مییافتهاند.
ما نباید به «مقابله» با عزاداری عاطفی و مردمی بپردازیم بلکه باید با آن همراهی محبتآمیز کنیم و مدیریتش بنماییم.
چه بسا یک مجلس تعزیهخوانی از یک محفل سخنرانی تفسیر یک مجتهد، خواهان و مخاطب بیشتری داشته باشد.
چرا؟ آنجا مجلس شور و شیون و عزا و عاطفه و اشک و جلوههای بصری است و اینجا مجلس فکر و موعظه و بیان صرف.
ایام عاشورا و عزاداری هم شرایطش از این جنس است و ما هم به عنوان علماء باید در آن مجلس تعزیه حضور بیابیم و تذکر مصلحانه و اصلاحات مشفقانهما ن را هم با بیانی محبتآمیز ارائه دهیم و به اصطلاح مدیریتیش کنیم و نه مقابله چرا که مقابله به نتیجهای حاصل نخواهد شد.
خلاصه اینکه در حادثه عاشورا یک مطلب «اصل» است و آن «گریه» است و دیگر امور، بر مبنا و محور این اصل، شکل میگیرد.
*اتفاقا نبودن گریه و کمرنگ شدن آن، یکی از آسیبهای مجالس عزاداری امروزی است اما بحث دیگر، شعر است نظر شما در این خصوص چیست.
شعر، جایگاه بیبدیلی در مجالس عزاداری دارد شعر جایگاه جلوه و ابزار بیان معارف مجالس عزاست.
والاترین و بالاترین وسیله برای ابراز عواطف و برترین مولفه سوگواری است اما به نظر میرسد در عزاداریهای به اصطلاح امروزی این عنصر بیبدیل، دستخوش آسیب شده و گاه حتی متاسفانه به وادی ابتذال کشیده شده است.
من ضمن اینکه همین دغدغه را دارم و راهکارش را هم مشخص کردم.
اجازه دهید بحث کوتاهی درباره آسیبشناسی مجالس عزاداری داشته باشیم.
اما قبل از طرح آسیبشناسی، بحث دیگری داریم به عنوان شبههشناسی یعنی هر دوی اینها، این سرمایه عظیم و کیان بزرگ و ارزنده اسلامی را تهدید میکنند یعنی هم آسیبها و هم شبههها کیان عزاداری حسینی را تهدید میکنند.
با این حال من معتقدم اگر بنا باشد اولویتبندی کنیم، خطر شبههها، در اولویت اول است و بعد، خطر آسیبها قرار میگیرد.
اما این شبههها چیست؟
روایتی از یکی از شاگردان مرحوم ابن قولویه قمی صاحب کتاب کاملالزیارات به عنوان متمم و مستدرک این کتاب در ذیل باب هشتاد و هشت از این کتاب شریف، نقل میکند.
راوی روایت، حضرت زینب(س) از جناب امایمن از وجود مقدس امیرالمومنین(ع) است.
بعد از آنکه فاجعه جانسوز پیش آمد و ماجرا به عصر عاشورا رسید، اهلبیت(ع) و امام سجاد(ع) با موقعیت هولناک روبرو شدند حضرت زینب(س) با یک مدد غیبی صبورانه و بصیرتآمیز حضور یافتند و جملاتی را به امام سجاد(ع) عرض کردند که من از پدرم در بستر شهادتشان شنیدم که راجع به این ماجرا گفتند: پیشوایانی از کفر و پیروانی از اهل ضلالت و گمراهی تمام تلاششان را بکار خواهند بست تا قبور آثار شهدای کربلا را محو کنند و نام و یاد و ذکر و خاطره آنها را از تاریخ پاک کنند ولی موفق نخواهند شد تا به اینجا که میرسند آقا علی(ع) فرمودند:
ان ابلیس-لعنةالله تعالی- فی ذلک الیوم یطیر فرحا فیجور الارض...
ابلیس که رییس شیطانهاست در روز عاشورا از شدت خوشحالی به پرواز درآمده و در کره ارض به همه جا میرود و با صدای بلند به شیطانها میگوید: ای جمعیت شیطانها ما از ذریه آدم انتقاممان را گرفتیم با کشتن حسینبن علی(ع) و ادامه میدهد که فجعلوا شغلکم تشکیک الناس فیهم و حملهم علی عداوتهم...
همه توانتان را بکار بگیرید در جهت ایجاد شک و شبهه.
تشکیک راههای مختلف و محورهای گوناگونی دارد. از جمله این موارد، حمله و تشکیک نرمافزاری و نه سختافزاری و نه از موضع دشمن، بلکه در لباس دوست به محورهای عزاداری و از جمله به موضوع گریه بر امام حسین(ع) است.
در این زمینه بابیانها و در قالبهای مختلف در طول دورانهای گوناگون،تشکیک و شبههافکنیهایی از سوی افراد مختلف صورت گرفته است آنهم با عنوانهای فریبنده و لغزنده به اعتقاد من، مهمترین حملهها و شبههافکنیها نسبت به مقوله گریه بر امام حسین(ع) رخ داده است آن هم در قالبها و با ادبیات مختلف و گاه هم فوقالعاده فریبنده.
اول نگاه عرفانی، میگویند مگر کشته شدن در راه خدا گریه دارد؟! ما باید به جای گریه، مجلس شادی برای امام حسین(ع) تشکیل دهیم!
که این نگاه کم هم طرفدار ندارد و در رسانههای ما هم عدهای بدشان نمیآید آن را ترویج کنند!
دوم نگاه خیرخواهانه، میگویند گریه بر حادثهای که هزار و چهارصد سال از وقوع آن گذشته، امروز چه دردی را درمان میکند؟ جز اینکه زخمهای کهنه را مورد خراش قرار داده و کینههای فراموش شده را شعلهور کند و وحدت را خدشهدار کند.
این نظریه هم طرفداران زیادی دارد و در تاریخ هم اسم و ربطشان ثبت شده است.
سوم نگاه روشنفکرانه؛ میگویند گریه یعنی چه؟! چه فایدهای برای آن مترتب است؟!
بخصوص وقتی زمینههایش هم وجودداشته باشد مثلا در منا و در موسم حج میگویند شیعیان چرا در روز عید قربان، بر حسین(ع) اشک میریزند؟!
بالاخره عید است یا عزا؟!
نگاه چهارم هم نگاه کاملا شیطانی است که عدهای رسما فتوی بر حرمت گریه در مجلس عزای حسینی میدهند!
البته این فتوا از ناحیه برخی که هویتشان دشمنی با حسینبنعلی(ع) است چندان غیر منتظره نیست ولی عدهای هستند که بعضا عنوان «حجتالاسلام » هم بر آنها نهادهاند و گروه زیادی هم تحت تاثیر او هستند مثل «غزالی» که همین حرف را درباره گریه زدهاند که جای تعجب دارد!
البته در مورد غزالی سه احتمال مطرح است:
اول اینکه این حرفها را از روی تقیه زده باشد و به آن اعتقاد نداشته باشد و شرایط مجبورش کرده باشد که چنین بگوید از روی ترس.
دوم اینکه از روی طمع این حرفها را گفته باشد و نه از روی باور. طمع جاه و مقام و ریاست او را به گفتن چنین حرفی کشانده باشد برای حفظ موقعیت.
احتمال سوم اما این است که شاید این باور غزالی است که فتوی میدهد حرام است بر واعظان که بر بالای منبر، مردم را در عزای امام حسین(ع) بگریانند!
که باید گفت اگر حقیقت امر، همین احتمال باشد باید گفت بدا به حال غزالی!
البته ما این احتمالات را ثبوتا مطرح کردیم و این امر این حقیقت را میرساند که القا شبهه جزء مسایلی است که به درخواست ابلیس در دورانهای مختلف وجود داشته و دارد و مویدی است بر این واقعیت.
نظریه دیگر متعلق به ملای روم است و طرفداران زیادی هم دارد.
که البته برخی از این طرفداران هم خیلی خودشان را مبارز و انقلابی میدانند واین نظریهای است آمیخته از عرفان و مبارزه که میگویند چرا بر حسین بن علی (ع) گریه کنید؟ بر خودتان گریه کنید!
حسین بن علی که نیاز به گریه ما ندارد! بر وضعیت فلاکتبار خودتان گریه کنید!
البته این حرف درستی است، ملتهایی که هویت و فرهنگ خود را از دست داده و در اسارت دشمن هستند جا دارد بر خودشان گریه کنند ولی گریه بر خود، منافاتی با گریه بر حسین بن علی (ع) ندارد.
ما میگوییم بر حسین (ع) گریه کنند تا بر خودشان هم گریه کنند و موجبات تامل و حرکت و رهایی از این وضعیت بر ایشان مهیا شود.
ما همه اینها را شبهه میدانیم که مصادیق همان حرف و خواسته ابلیس است که القاء شبهه را از همه ایادیاش خواستار شد.
ما باید نسبت به همه این مسایل دقت کنیم و به دام این شبهات فریبنده و پرزرق و برق و لغزنده نیافتیم.
لذا باید عزای حسین (ع) در همین قالبهای پرچم و خیمه و فریاد و گریه و شیون و... پررنگتر شود و در آن سستی ایجاد نشود.
عدهای هم امروز از این شبههها غافلند و به دام مقابله با عواطف پاک مردم، آنهم با شیوههای نادرست و غیرمنطقی و تقابلجویانه میافتند که باید از آن حذر کنند.
با عواطف مردم بازی نکنیم
نیروی انتظامی موظف است در عین حال که به رسالت خود عمل میکند، بایستی شئونات عزاداری حسینی و عزاداران سیدالشهدا (ع) را هم مراعات نماید و با ملاطفت و مدارا و بدون خشونت و هر گونه اسائه ادبی نسبت به نشانهها و پرچمها و تصاویر هیئات عزاداری عمل کند.
نباید با عواطف مردم بازی کرد و همه باید به هوش باشند. اما از شبههها که عبور کنیم باید به آسیبها بپردازیم
من هم مثل شما با این تعبیر موافق نیستم که عزاداریها را به مدرن و سنتی تقسیمبندی کنیم بکله باید بگوییم اصیل و غیر اصیل.
عزاداریها بنابر زمان و مکان و قومیت و رسوم و آئینها ممکن است تفاوتهایی داشته باشد که منطبق بر اقتضائات و فراخور آن فضای خاص، شکل بگیرد که طبیعی هم هست.
ساز و کار عزاداری ممکن است مختلف باشد ولی باید اصیل و در راستای اهداف اباعبدالله (ع) باشد و این بحث در فقه هم مطرح شده و روشن است.
مثلاً نیاحت و غنا که امر لهو و مفسدهانگیز و فاقد قصد عقلایی است در موضوع نوحهسرایی حسینی، تخصصاً خارج است چون غنایی را که حرام میدانیم یعنی لهو و لعب و به دور از غرض عقلایی و در حالی که نوحهسرایی ابا عبدالله (ع) عین عبادت است و اساساً داخل در آن عنوان نیست که بخواهد خارج شود.
ما برای شعر و مداحی ارزش قائلیم و معتقدیم منبر و مداحی مکمل همند و جایگاهشان در کنار هم است و هر دو به یک مقصد و منظورند و در مقابل هم قرار ندارند.
منتها شعری که در مداحی مورد استفاده قرار میگیرد باید در راستای اهداف و آرمانهای امام حسین (ع) و در محدوده همان فلسفه عزاداری باشد.
پس خلاصه بحث این شد که اولاً مباحث مربوط به عزاداری حسینی به دو بخش شبههها و آسیبها تقسیمبندی میشود.
ثانیاً شبههها بر آسیبها مقدمند و باید به آنها بیشتر و دقیقتر و با اولویت پرداخت ثالثاً شبههها مربوط به دشمنان و آسیبها در محدوده دوستان اباعبدالله (ع) قابل طرح و توجهاند.
وقتی آسیبها از ناحیه دوستان دیده شد باید مدیریت شود.
مدیریت هم با تقابل و طرح و انکار و دشمنی صورت نمیگیرد، بلکه از موضوع دوستی و عطوفت و محبت صورت میپذیرد.
در همین بحث شعر، باید بزرگان شعر و امثال محتشم کاشانی و دعبل خزاعی و دیگران را به مداحان معرفی کنیم و از آنها بخواهیم برای مداحی به اشعار غنی رجوع کنند و اگر شعر هم تولید میکنند باید هماهنگ با روح عاشورا و اهداف و آرمانهای امام حسین (ع) باشد.
مقیاس شعر درست هم،نه سنتی و نو بودن، بلکه این است است که شنونده با شنیدن شعر، خود را در حسینیه میبیند یا در باشگاه ورزشی یا مجلس لهو لعب؟!
*به نظر شما خطبا و وعاظ، برای نوآوری و ایجاد جذابیت بیشتر برای مخاطبانشان چه تدابیری باید بیاندیشند؟
نوآوری خطبا، در برداشتهای نو است؛ چرا که متن و تاریخ همان است که بوده و هنر عالم این است که به این برداشتهای نو نائل آید.
یکی از آسیبها هم این است که کرسی مقدس منبر، وقتی توسط اهلش به دست گرفته نشد، نااهلان آن را به دست میگیرند!
متاسفانه به راحتی این کرسی مقدس و عزیز و با عظمت رها شده و به دست دیگران افتاده.
*پس دلیل اصلی را در این حوزه، غفلت بزرگان میدانید؟
قطعاً غفلت بزرگان است و جای بحث نیست.
ما متاسفانه ادبیاتی در بینمان رایج شده که کسی که عالم است منبر نمیرود و کسی که منبر میرود عالم نیست! در حالی که برجستهترین عالمان ما از تواناترین منبریها بودهاند و من همین جا باید بگویم فقه و فقاهتی که منبر را دون شأن خودش میداند معلوم میشود که نه فقه را فهمیده و نه منبر را!
منبر یک جایگاه رفیع و بلندی است که هر کسی نمیتواند در آن جایگاه قرار بگیرد.
این ضروت، ایجاب میکند که منبر را اهلش دوباره به دست بگیرند و از نااهلان بازستانند.
عالم به زمان، باید برداشتهای نوی را از قرآن و حدیث و بر مبنای حوادث روز فهم کند و بیان نماید تا این درایت بتواند روایت را با بیانی ارزشمند و مفید به مخاطب عرضه نماید.
*نظر شما در خصوص شیوه رفتاری مداحان در جامعه به ویژه نگاه به مداحی به عنوان شغل چیست؟
اولاً باید عرض کنم این مسئله اختصاص به مداحان ندارد و آقایان منبری هم چه بسا همین جور در بینشان باشد.
ثانیاً این مطلبی نیست که از نگاه دین به دوره مانده باشد مداحی یا منبری یعنی اقامه مجلس عزاداری امام حسین (ع) پس یک عبادت است عبادت هم نسخ و هویتش عنصر مادی کردن را برنمیتابد.
بله! با این حقیقت آسمانی و عبادی نباید معامله کاسبی شود، چرا که مداحی و منبری، کسب و شغل نیست بلکه شأن است.
پس قرار داد بستن، چانهزنی و از قبل پول به حساب ریختن، هیچکدام با شأنیت مجالس عزای حسینی سازگار نیست.
اما دراین میان اگر کار برای خدا باشد و مردم هم برای خدا و بنابر شرایط و مقتضیاتشان کمک کنند و مبلغی بپردازند، ایرادی ندارد.
البته جزء آسیبهاست. و باید مدیریتش کرد آن هم در فضایی کاملاً محبتآمیز، صمیمانه و خیرخواهانه و با ادبیاتی کاملاً مودبانه و من معتقدم اگر این گونه باشد تاثیرگذار خواهد بود.
*بسیار ممنونم بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید و ما را پذیرا شدید.
گفتوگو: محمدرضا محقق