حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد هادی مفتح فرزند شهید آیت الله دکتر مفتح(ره) استاد حوزه علمیه و معاون آموزشی و پژوهشی دانشکده الهیات دانشگاه قم، همزمان با سالروز شهادت پدرش و روز وحدت حوزه ودانشگاه در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه به بیان خاطرات و ناگفته های از این شهید والا مقام پرداخت.
آنچه در پی می آید حاصل این گفتگوست:
شهید آیت الله مفتح چه نقشی در مبارزات انقلابی داشتند؟
آغاز نهضت امام خمینی(ره) در سال 1340 با رحلت آیت الله بروجردی همزمان می شود و حضرت امام به عنوان مرجع تقلید در جامعه شناخته می شدند، یکی از نزدیکان امام و کسانی که در مدیریت نهضت مشارکت داشتند، شهید آیت الله دکتر مفتح بود. از طرفی خطه خوزستان که مهم ترین پایگاه برای رژیم پهلوی بود محل حساسی به شمار می رفت ولذا شهید مفتح آنجا را مرکز فعالیت های سیاسی قرار داد، مرحوم آیت الله جمی، امام جمعه فقید آبادان به بنده فرمودند: "تمام جوش و خروش و نهضت خطه خوزستان مرهون حضور شهید مفتح بود" تا جایی که رژیم این فعالیت ها را برنمی تابد و ایشان را از خوزستان اخراج و تا قم مشایعت می کند و حضور ایشان در کل استان خوزستان ممنوع می شود و حتی عکس های شهید مفتح را به مبادی ورودی خوزستان اعلام می کنند که ایشان نتواند به استان خوزستان گام بگذارد.
با بازگشت ایشان به شهر قم و پیگیری فعالیت ها، رژیم از سال 1349 حضور ایشان در قم را تحمل نمی کند و تصمیم می گیرد اقامت شهید مفتح را در قم ممنوع کند و حتی در ایام عید که به قم سفر می کرد بیشتر از دو یا سه روز نمی توانست در قم حضور داشته باشد، به همین خاطر بیشتر در دانشگاه تهران فعالیت داشت، اما ارتباط خود را با حوزه علمیه حفظ کرده بود.
آیا شهید مفتح شاگردانی نیز در حوزه علمیه تربیت کردند؟
شهید مفتح با همه مضیقه ها و گرفتاری هایی که برای ایشان ایجاد می شد و ممنوع المنبر و ممنوع التالیف شده بود، همتش را بر این استوار کرد تا نویسندگانی را تربیت کند و بر همین اساس گروهی از طلاب را در مجمعی با عنوان "مجمع علمی اسلام شناسی" جمع می کرد و کتاب هایی زیر نظر ایشان ترجمه و تالیف می شد، تا ده شماره از این مجموعه ها که منتشر شد، ساواک دیگر تحمل نکرد و این مجمع را هم تعطیل کرد، امروز برخی از شاگردان ایشان در قید حیات هستند و کتاب های متعددی قبل و بعد از انقلاب اسلامی منتشر کرده و می کنند.
از فعالیت های انقلابی و مبارزاتی شهید مفتح در عرصه بین الملل بویژه در لبنان برای ما بگویید.
همزمان با فعالیت های شهید مفتح در لبنان گروه های مبارز ایرانی مانند شهید محمد منتظری نیز در لبنان بودند؛ این گروه ها با هم اختلافاتی داشتند. دراوایل پیروزی انقلاب که شهید منتظری به ایران آمد، پدرم جلساتی با حضور شهید چمران، شهید منتظری و شهید مهدی شمس الدین نماینده امام موسی صدر، در منزل ما تشکیل داد تا اختلافات گروه های فعال در لبنان از بین برود، چرا که هر سه ایشان، شهید مفتح را قبول داشتند؛ البته ما نیز اطلاع دقیقی از جزئیات فعالیت های پدرم در لبنان نداشتیم، چرا که رژیم پهلوی به دلیل حضور مبارزان ایرانی در لبنان حساسیت خاصی نسبت به آن کشور داشت، و به همین دلیل ایشان چیز زیادی به ما نمی گفت، بعدها در سفرهائی که به لبنان داشتم متوجه شدم که ایشان با اسم مستعار شیخ احمد یا شیخ علی پاکستانی در لبنان حضور پیدا می کرده است، اگرچه ساواک از حضور ایشان مطلع می شده و در اسناد ساواک منعکس است.
به عقیده شما بعد از گذشت بیش از 30 سال از طرح وحدت حوزه ودانشگاه توسط شهید مفتح آیا این مساله به معنای واقعی تحقق یافته است؟
ما هیچ وقت نباید قانع و راضی شویم در هر زمینه ای باید همیشه به بالاتر فکر کنیم، تحلیل خودم این است که ما هنوز به اهداف وحدت حوزه و دانشگاه نرسیده ایم، اما وضعیت ارتباط حوزویان و دانشگاهیان در مقایسه با قبل از انقلاب، زمین تا آسمان تفاوت دارد و خیلی نزدیک شده ایم و نگاه این دو قشر به هم، نگاه قبل از انقلاب نیست؛ البته هنوز به هدف نهایی دسترسی پیدا نکرده ایم. من همیشه به دانشجویان هم می گویم که شما باید احساس کنید هنوز به هدف نهایی نرسیده اید تا همیشه حرکت به سمت جلو و پیشرفت باشد، وگرنه اگر هر لحظه احساس کنیم که به هدفمان دست پیدا کرده ایم، اول توقف ماست.
آیا شهید مفتح در نزدیک کردن اهداف و تحقق وحدت حوزه و دانشگاه با مشکلات و موانعی هم روبرو بودند؟
شخصیت شهید مفتح آموزنده و درس آموز برای حوزویان و دانشگاهیان است، زندگانی شهید مفتح در دو کلمه "تشخیص وظیفه" و "پایمردی در انجام وظیفه" خلاصه می شود. واقعا شهید مفتح صحیح تشخیص وظیفه می داد و در انجام آن نیز پایمردی داشت، از نزدیک شاهد بودیم چقدر ناملایمات گاهی از طرف دشمن و گاهی از طرف دوستان ناآگاه برای ایشان ایجاد می شد، اما ایشان احساس وظیفه کرده واهداف خود را تعقیب می کرد و از سختی هایی که دشنمان و دوستان ایجاد می کردند، تزلزلی در اراده اش ایجاد نمی شد.
فکر می کنید فرزندان شهید مفتح توانسته اند راه و هدف این شهید را ادامه دهند؟
ادعا می کنم همه فرزندان شهید مفتح، راه اصلی ایشان که هدف نگری و وظیفه شناسی و عمل به وظیفه است را ادامه داده اند، ما برادران و خواهران بعد از شهادت پدرم، در این 30 سال اصل نانوشته ای داشتیم بنا به این که از پدرمان یاد گرفته بودیم گرفتار هیاهوها و هیجاناتی که در جامعه ایجاد می شود، نشویم و فقط به وظیفه شرعی خودمان عمل کنیم. اما به این معنا که درس حوزه را خوانده باشند، تنها من تحصیل حوزوی داشته و در کنار آن تحصیلات دانشگاهی و مهندسی برق در دانشگاه و فوق لیسانس و دکترای علوم قرآن و حدیث را دارم..
از نکات جالب زندگانی شهید مفتح شهادت ایشان در صحن دانشگاه بود، نحوه شهادت ایشان به چه صورتی بود؟
پدرم ساعت 9 صبح روز سه شنبه مصادف با 27 آذر ماه 1358 به دانشکده الهیات می رسند و تیم ترور که چندین بار هم ناموفق بودند، این بار حساب شده تر عمل می کنند، مسئول تیم ترور گروه فرقان می گفت: چندین روز ایشان را تعقیب می کردیم. شهید مفتح اجازه نمی داد بیش از دو محافظ داشته باشد، صبح روز 27 آذرماه وقتی شهید پاسدار اصغر نعمتی راننده شهید مفتح مقابل دانشگاه درب ماشین را باز می کند تا پدرم پیاده شود، تروریست مامور کشتن شهید اصغر نعمتی، پشت فرمان به مغز ایشان تیراندازی می کند و ایشان به شهادت می رسد، شهید جواد بهمنی دیگر پاسدار محافظ شهید مفتح و پدرم به حیاط دانشکده الهیات می رسند که تروریست دیگری در حیاط دانشکده شهید بهمنی را به شهادت می رساند و شهید مفتح نیز در سالن دانشکده توسط تروریست دیگری به شهادت می رسد.
دانشجویان با شنیدن این خبر از کلاس ها بیرون می آیند و پیکر شهید مفتح را بر روی دست شان به بیمارستان امیر اعلم در نزدیکی دانشکده الهیات انتقال می دهند، پزشکان خیلی تلاش می کنند، اما در نهایت شهید مفتح به شهادت می رسد.
و اما نکته پایانی...
خون یک عالم حوزوی در دانشگاه به زمین ریخته شد که این الهام بخش وحدت حوزه و دانشگاه است و ایشان شهید این راه شدند.
گفتگو: بیت الله احمدی