آری؛ یاران آخرالزمانی امام عصر(عج) که با خون خویش نهال اسلام و انقلاب را آبیاری کردند و رفتند و این یادگار را در زیر رواق مقرنس یادها و خاطره هایشان برای ما برجای گذاردند، به ما میراث داران خویش اعتماد و اتکا نمودند و اینک این مائیم و آنچه بر گرده ایمان و عملمان سنگینی می کند و نتیجة هشت سال که نه هزاران سال جهاد و رشادت همه مردان و زنان راه خداست از اولین تا واپسین.
شهدای روحانی اما نگارگری خدا در آوردگاه علم و عملند و مصادیق تام و تمام ایمان و کار، روح و رفتار و فکر و ذکر؛ آنها که توشه علم را با پای رفتن در هم آمیختند و درس و بحث طلبگی را در صورتی دیگر اما با همان سیرت در جبهه ای دیگر بپا داشتند و بسیجی راه عشق شدند که بسیج مدرسه عشق است.
وصیتنامه این نیکان و پاکان روزگار، خود سندی بر رشادت و شرافت آنهاست و نماد و نموداری از آنچه و آنکه ولایت بر آنها داشت.
به این واژه ها نگاه کنید که چطور نجابت و معصومیت و حس بی دریغ و بی شائبة مسئولیت پذیری از آن می بارد و ذهن و دلمان را خیس غروری ناب و تابناک از درک کردن محضر چنین مردانی می سازد:
«...اگر به خاطر مشکلات و به اسم پایان ماموریت و غیره بخواهیم برگردیم، نوعی سقوط است. برادران پیوسته از خدای خود بخواهید که توفیق ادامه نبرد را از ما نگیرد.
خدا می داند روز قیامت وقتی روزهای جبهه مان را ببینیم و روزهای مرخصی را هم ببینیم، گریه خواهیم کرد که ای کاش مرخصی نرفته بودیم.
برادران، پیشروی و عقب نشینی در خاک، شکست و پیروزی نیست، حقیقت پیروزی، وحدت و انسجام و حقیقت شکست، اختلاف ماست.
خدا می داند که من این روزها دارم زجر می کشم، چرا که می بینم برادرانمان چه زیبا به پیشگاه خدا می روند. خدا نکند که عاقبت ما، جور دیگری باشد...»
جملاتی به بیان و بنان طلبه شهید میثمی که تیمسار شمخانی در وصف او می گوید:
« دوست، برادر، مرشد، استاد، همرزم عزیزی را آن روز ما به ابدیت سپردیم . سبکی تابوت او نشانی از روح بی گناه و جسم بی آلایشش بود. تعریف راستین و عملی زی طلبگی بود. خواهنده خیر نه برای خودش که برای دیگران بود. با نام و لقب و شهرت همواره دشمنی سر سختی داشت. هرگز به کسی بروید نگفت: من کلامی به جز بیایید از او نشنیدم. او را هرگز شهید نکردند. بلکه میثمی شهید شد.»
«او حتی برای زیارت خانه خدا هم حاضر نبود لحظه ای جبهه های نبرد حق علیه باطل را ترک کند، چرا که معتقد بود جبهه اجر زیارت خانه خدا را هم دارد.»
آری؛ یاران آخرالزمانی امام عصر(عج) که با خون خویش نهال اسلام و انقلاب را آبیاری کردند و رفتند و این یادگار را در زیر رواق مقرنس یادها و خاطره هایشان برای ما برجای گذاردند، به ما میراث داران خویش اعتماد و اتکا نمودند و اینک این مائیم و آنچه بر گرده ایمان و عملمان سنگینی می کند و نتیجة هشت سال که نه هزاران سال جهاد و رشادت همه مردان و زنان راه خداست از اولین تا واپسین.
باز هم همان سوال همیشگی که گرچه شاید تکرار، غباری از غفلت بر آینه اش نشانده باشد اما باز هم اگر لحظه ای و ذره ای شهد حضور بیابیم تنمان را می لرزاند و ایمانمان را به مسلخ محاکات می برد که:
« بعد از شهدا ما چه کردیم؟!»