بسمالله الرحمن الرحیم
مسلمانان مسلمانند؟!
لشکر جنگهوی، کراچی، کویته، پیشاور، سپاه صحابه، تکفیر، انفجار و...؛
این روزها، این واژهها رکورددار واژهها در رسانههایند و میرود تا آرامآرام الفبای گفتمان افراطیانی گردد که راه گفتوگو را گم کردهاند. مرز و میز ماهیت انسان و حیوان، سخنگفتن است و خداوند متعال امکان تفکر و تعامل منطقی را با قلم تکوین در وجود انسان نگاشته است، اما حیوانات از این امکان بیبهرهاند و در تعاملات نمیتوانند همچون انسان گفتوگو نمایند و اینگونه است که از آغاز رشد و رویش شخصیتی انسان، والدین و مربیانش، به توان سخنگفتن او، توجه ویژهای ابراز مینمایند.
آنچه این روزها صفحات تارنمای اینترنتی و تیترهای روزنامههای خبری را به خود اختصاص داده، برآیند فکر و فرهنگ فرقهای است که آبشخور آن، افراطگرایی مورد عنایت و حمایت غرب و مولود آنهاست.
مسلمانان همه مذاهب که زیر پرچم اسلام و با اعتقاد به معارف اصلی آن زندگی میکنند، از منظر همه صاحبنظران مذهبی محترماند و اگر اختلافی در فروع فکری وجود دارد، باید با گفتوگویی که ادبیات آن را قرآن، سیره و سنت اهلبیت علیهمالسلام به ما آموخته، به تبادلنظر بنشینیم و اگر به وفاق نرسیدیم، به عقاید یکدیگر بیحرمتی نکنیم، ولا تسبّوالذین یدعون من دونالله فیسبّواالله عدواً بغیر علم، انعام/108.
حال از این منظر، وقتی به حوادث و رویدادهای جاری مینگریم، دوری خود را از آموزههای دینی بهوضوح میبینیم، زیرا افراطیون نه فقط به گفتوگو اعتقاد ندارند، بلکه پا را از جدال، هتک و بیحرمتی به مقدسات نیز فراتر گذاردهاند و حتی اقدام به حذف فیزیکی طرف مقابل با قصد قربت! و بهعنوان عبادت! مینمایند.
و خیابانهای شهرهای شیعیان شهادتپیشه پاکستان، بهخونغلطیدن هزاران مؤمن عاشق در این کشور که طبق برخی از آمار بیشاز شهدای فلسطیناند، صدای انفجارهای دوزمانه، اشک کودکان یتیم شیعه که حتی در تشییعجنازه مطهر پدرانشان امنیت ندارند، شاهدان خوبی بر این مطلبند.
آنچه فاجعهآمیزتر از این فجایع دلخراش و تکاندهنده است، تبدیلشدن این هنجارشکنی به هنجار و نشستن این فرهنگ در جان اندیشه و تفکر نادرست دینی این افراد است.
نیک میدانیم که رخدادهای نابخردانهای اینچنین که کام همه مسلمانان را تلخ مینماید، علیرغم سنگینی بار غم و اندوهش، گذراست، اما اگر این باور ناصواب و بهدور از منطق انسانی و اسلامی، بهعنوان یک آموزه دیرین دینی، با اعتقادات افراطی آمیزش پیدا کند و این تفکر خود را بهعنوان یک جریان به تاریخ تحمیل نماید، بیشک شاهد اتفاقات اندوهبارتری نیز در آینده خواهیم بود.
گرچه جوانههای این مذهبنمای انحرافی در صدر اسلام و خوارج نیز دیده شده، اما وسعت و فراگیری آن در عصر فعلی، متأثر از هدایت و حمایت همهجانبه فکری، سیاسی، رسانهای و مالی غرب است و این امر شاخص تمایزبخش این جریان التقاطی از گذشته خویش است.
سکوت مرگبار رسانههای غربی در مقابل انفجارهای کورکورانه افراطپیشگان، در عراق، پاکستان، سوریه و... بلکه حمایت تلویحی از آنها، نشانگر اتحاد خاستگاه فکری آنان است.
در این میان، نباید نقش کشورهایی که غرب با دانپاشی، طمع سیطره آنها را بر ممالک اسلامی برانگیخته، نادیده انگاشت، زیرا آمریکا با تحریک انفرادی این کشورها، از سویی زمینه را برای تأمین هزینه اختلافافکنی در جهان اسلام فراهم میآورد و از سوی دیگر، با ایجاد میدان رقابت بین این کشورهای قدرتطلب و تهدید آنها، امتیازات جدید را از آنان مطالبه مینماید.
سخنی که عالمان آیندهنگر و متأله شیعه از گذشته بارها آن را پیاپی پیشنهاد دادهاند و نظام مقدس جمهوری اسلامی نیز از آغاز بر آن پای فشرده، انجام گفتوگوی بین دینی و مذهبی در فضایی فکری و فرهنگی است؛ تا از این راه، اهل فکر حرفهای خود را با ادبیات علمی و مستدل، با یکدیگر به تبادل و تفاهم بنشینند.
اگر دیروز، همه اندیشمندان جهان اسلام، این دعوت مصلحانه را به گوش جان میشنیدند، امروز دیگر مجالی برای جولان جریان جهلنشان در بین مسلمانان نبود. حال که عوارض حوادث اخیر را همه، در درون و برون مرزهای جهان اسلام با همه وجود حس و لمس میکنیم، چرا راهکار الهی همراهی در مشترکات اسلامی، گفتوگو در اختلافات فکری و فرهنگی؛ و مدارای اجتماعی، سیاسی در منازعات را، نقشه راه مسلمانان قرار نمیدهیم؟
بهراستی؛ گردش آسیاب سیاسی اسلامستیزان، از جوی خون مسلمانان تا کی؟!
حسن مولایی