یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

اشاره: آرایه‌های فرهنگی برآمده از نهاد دین و پیوستگی آن با اصول رفتاری و اندیشه انسان بی‌شک جلوه‌ای از سعادت و نیک‌کامی در فرا روی انسان قرار می‌دهد و طعم زیبای محبت و وارستگی و تعالی را به او می‌چشاند.

سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه، گفت‌وگویی با حجت الاسلام صالح قنادی با تمرکز بر موضوع سبک زندگی از منظر قرآن و بررسی مولفه ها و شاخصهای سبک زندگی دینی انجام داده و به تحلیل نهادهای فرهنگی همچون رسانه ها و مجموعه نهاد رهبری در دانشگاهها و... پرداخته است.

وی تحصیل کرده حوزه و دانشگاه و قرآن پژوه است و مسئول بخش مشاوره نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها.

*با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، لطفا خلاصه‌ای از سوابق تحصیلی و کارهای پژوهشی خود را ذکر کنید.

تحصیلات جدید من در رشته علوم تربیتی است که هم زمان با آن تحصیل و تدریس در حوزه را شروع کردم. هنگامی که به قم آمدم و در درس خارج حضرات آیت‌الله وحید و آیت‌الله تبریزی حضور یافتم. در مقاطع سطح 2 و 3 حوزه و کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه در رشته های علوم قرآنی و تفسیر تدریس کرد‌ه‌ام. و در نهایت رشته تخصصی تفسیر را در حوزه انتخاب کردم علت اینکه تفسیر را انتخاب کردم این سخن امام بود که گفته بودند، ما بعد از این‌که عمری سایر علوم را خواندیم سراغ قرآن که آمدیم تاسف خوردیم که چرا از اول سراغ قرآن نیامدیم .

 قرآن، جامع علوم ماست و اگر کسی با قرآن سروکار داشته باشد علوم اعتقادی، فلسفه، تاریخ و عرفان و... را در قرآن به دست می‌آورد و به هندسه فکری و زندگی می رسد. تخصص، لازم تعالی علمی است و خوب است انسان در رشته‌ای متخصص باشد ولی باید با علوم و معارف دیگر هم در ارتباط باشد. این جامعیت را می‌توان در قرآن حس کرد، چون انسان ابعاد مختلفی دارد و تطابقی بین نظام تکوین و تشریع است. انسان ذو ابعاد، جلوه‌ای از نظام جهان است تمام این حقایق در قرآن که کتاب تشریع است جلوه کرده و بین انسانی که نمادی از کل جهان است با تشریعاتی که در قرآن آمده تطابق است در نهایت انسان در هر رشته هم متخصص باشد باز به آشنایی به قرآن نیاز دارد یا به صورت تخصصی یا حداقل به عنوان مرجع علمی شناخت و محک داوری، تا داشته‌های علمی و روش زندگی خود را با قرآن محک بزند که آیا تایید می‌شود یا نیاز به تکمیل و تصحیح دارد یا به تردید و انکار می‌انجامد، من سعی کردم در کنار فعالیت علمی با قرآن مرتبط باشم.

اداره مشاوره و پاسخگویی نهاد رهبری در دانشگاه به پرسش‌های دانشجویان در زمینه‌های مختلف پاسخ می‌دهد از سال 80 و 1379 تا الان 48 جلد از کتاب‌های پرسش و پاسخ دانشجویی چاپ شده و هر سال 5تا 10 جلد به آن اضافه می‌شود، علاوه بر این کتاب‌ها لوح های فشرده ای تدوین شده که لوح اول و دوم آن تکثیر شده است و لوح سوم که حاوی بیش از 20000 پرسش و پاسخ دانشجویی است و نسخه موبایلی نرم‌افزار در دست تهیه است در کنار این‌ها، پایگاه اطلاع‌رسانی نیز فعال است که گروه اعتقادی، گروه تاریخ و سیره، گروه قرآن حدیث، گروه تربیتی مشاوره و دیگر گروه‌ها هر کدام سایت تخصصی دارند، سایت نکات قرآن نیز هر دو روز یک بار نکات و مباحث یک آیه را مورد بحث قرار می‌دهد. ماهیانه بیش از 7 هزار سوال را پاسخ می‌دهیم و از سایت‌ها و بعضی مجلات و کتاب‌های پشتیبانی محتوایی می‌کنیم.

* بحث سبک زندگی مورد توجه رهبری قرار گرفته و در ابعاد رسانه‌ای مطرح شده است با عنایت به متون دینی و بویژه قرآن و سنت برای اجرایی کردن آن در زندگی امروز چه باید کرد؟

خوشبختانه از آن جا که ما هم به خدا معتقدیم و خدا به عنوان آفریننده جهان به همه نیازهای انسان احاطه دارد ما یک مرجع علمی و الگوی تمام عیار داریم، اما در مکاتب دیگر تجربه‌های مقطعی مشخص یا قومی خاصی ارائه شده است. مارکس فروید، دکارت، و اوشو و... را در نظر بگیرید معمولا این‌ها تجربه‌هایی شخصی است که دچار آسیب‌هایی در اول زندگی شدند و برای حل آن آسیب‌ها خودشان به نتایجی رسیده‌اند آن را به دیگران ارائه داده‌اند و این‌ها نمی‌توانند برای کل جامعه برنامه ارائه دهند، مرجع علمی ما آفریدگار جهان است که نگاهش همه زاویه زندگی بشر را در بر دارد.

ما علاوه بر موحد بودن، مسلمانیم و همه حقایقی که انبیای قبل از پیامبر ارائه داده‌اند، اسلام نیز دارد و بیشتر از آن قرآن از انبیا قبلی سخن می‌گوید اسلام جامع کمالات خوبان تاریخ است و ظرفیت‌هایی دارد که برای جامعه بشری می‌تواند، یک دین جامع باشد وقتی می‌گوید ربنا آتنا «فی‌الدنیا حسنة و فی‌الاخره حسنه» این نشان دهنده آن است خوبی دنیا و آخرت را جدا نگرفته و یا فرد و ا جتماع و جسم و روح را از هم جدا ندیده است در حالی‌که مکاتب دیگر یا درون گرایند یا عمل گرایند یا فقط به جنبه اقتصادی توجه کرده اند، ولی اسلام جامعیتی دارد که همه خوبی‌ها را با هم دیده و در نتیجه این ویژگی‌ها سبب شده است، اسلام الگوساز باشد و ظرفیت پاسخ به نیازها و سوال‌های ما را داشته باشد، فقط باید تلاش کنیم زیبایی‌های دین را کشف و با ادبیات معاصر به جامعه بشری ارائه دهیم. امام رضا‌(ع) می‌فرماید «رحمةالله امراء تعلم علومنا و علمه الناس فان الناس لو علم محاسن کلامنا فاتبعونا». یعنی اگر مردم بدانند ما چه سخنان خوبی گفته‌ایم (چون بر اساس فطرت است) می‌پذیرند.

*این منابع چه ارتباطی با زندگی امروز ما پیدا می‌کند، ما معتقدیم قرآن، کتاب جامعی است ولی چه مقدار برای زندگی امروز بازآفرینی شده است و چقدر متناسب با شرایط روز به نرم‌افزار زندگی تبدیل شده است؟چرا جامعه امروز ما به ویژه شهرهای بزرگ دستش از برنامه زندگی قرآنی خالی است؟

اول باید سعی کنیم، جامعه علمی و نخبگان جامعه به این باور برسند که خدا و منابع اسلامی می‌توانند مرجع ما باشند، ما تاریخی سراسر آشفته گذرانده‌ایم که دین را به عنوان منبع اصلی در جامعه باور نداشتند و عمل نکردند، لذا جوامع اسلامی عقب افتادگی‌هایی دارند.

در حالی که جوامع غربی از جهت رفاه زندگی و تکنولوژی، پیشرفت‌هایی داشته‌اند و آیا این رفاه و تکنولوژی آنها برخاسته از مکاتب آنهاست و عقب ماندگی ما برخاسته از مذهب است یا علل دیگری داشته است؟ دشمنان می‌خواهند این گونه القاء کنند که عقب‌افتادگی ما بخاطر «دین» است، ولی ما می‌خواهیم به این باور برسیم که بخاطر ظلم حاکمان و بی‌تدبیری‌هاست.

به اعتقاد ما بشر، فطرت مشترکی دارد  اگر تجربیات موفق بشری داریم باید از آن استفاده کنیم، هر کجا که باشد «اطلبوالعلم و لو با الصین» اگر واقعا برنامه قابل قبولی مثل نظم، بهداشت، دارند باید استفاده کرد. فقط نگاه ما این است که چون ما منابع اصیل داریم باید یک محک‌زنی، اتفاق بیافتد تا بدانیم آنچه به دست ما می‌رسد مورد تایید منابع است، یا مورد انکار یا نیاز به تکمیل و تصحیح دارد؛ این در مرحله نظری است.

در مرحله عملی الان یک جامعه چندگانه فرهنگی و اقتصادی داریم و دچار آشفتگی بین الگوهای اسلامی و الگو‌های غربی وارداتی هستیم باید با گفتگوها و ارائه طرح‌ها و ایجاد باورها به تدریج به خط مشخص برسیم و این امکانش هست.

الان وقت آن است که در بحث تحول علوم انسانی و ارائه الگوهای مناسب جامع بشری از پتانسیل منابع اسلامی استفاده کنیم. باید تلاش کنیم نخبگان جامعه، منابع را بازکاوی کرده و به هندسه‌ای واحد و معین برسند، از آن جایی که اندیشمندان در استفاده از منابع دچار چندگانگی‌اند، ایده‌های فردگرا، درون‌گرا، جایگاه فقه حکومتی و مسایل اخلاقی و... فضایی ایجاد می‌کند که نتیجه آن؛ هم‌افزایی، هم‌فکری تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری است ما در این کار عجله نداریم، منتهی باید پایلوت‌ها و نمونه‌ها را ارائه دهیم، حداقل از زندگی شخص شروع کنیم تا با افراد هم ایده  جمع شده و به دیگران ابراز کنیم، تا این حلقه مفقوده تکمیل شود، منتهی این کار را باید افراد سلیم النفس و معتقد،‌ جامع نگر و مسلط به منابع انجام دهند، شخصیت‌هایی مثل امام، شهید صدر، مطهری، رهبری چنین ویژگی‌هایی داشته و دارند اگر نخبگانی که این ویژگی‌ را دارند راهبرد جریانات فکری و نخبه جامعه بشوند، این موضوع می‌تواند به صورت جهشی اتفاق بیفتد.

*دو فضای فرهنگی نقش مهمی در این عرصه دارند «حوزه» و «صدا و سیما» فکر می‌کنید در بیش از سه دهه بعد از انقلاب چه نقشی در تدوین سبک زندگی مردم ایفا کرده اند؟

چون در طول تاریخ، حکومت دست شیعه نبوده، حوزه در بعد اجتماعی، باید اهتمام بیشتری داشته باشد چه در اخلاق اجتماعی و چه فقه حکومتی. البته اخبراً تدریس درس خارج حوزه را شروع کرده‌اند در زمینه اجتماعی نیز عنایت لازم را دارند، البته سال‌های قبل نیز برخی این کار را کرده اند، مثل توجه به نظام اقتصادی و مسایل حقوقی، ولی نیاز به رشد تصاعدی جدی دارد، چون برای درس خارج نیاز به قدرت علمی مطمئن داریم تا جامعه به این اظهار نظرها اعتماد کند. علاوه بر این باید موضوعات حکومتی و اجتماعی اولویت داشته باشد.

طبیعی است که از لحاظ ویژگی فردی و باورمندی به مبانی اسلامی، در حوزه‌های علمیه، نگرانی جدی نداریم، اما در صدا و سیما، اتفاق عکس افتاده است و پیشینه‌ی رنگ گرفته از غرب را داشته‌ایم ارتباطات روحیات و باورهایشان بر آن اساس شکل گرفته و باور لازم به منابع وحیانی ما بین آنها شکل نگرفته و متاسفانه در الگودهی دچار چند گانگی فرهنگی‌اند.

سبک زندگی مثل دوری از تجمل و ساده‌زیستی و ادبیات احترام به بزرگتر و توجه به کوچکتر، چارچوب مشخص و کارشناس معینی در صدا و سیما پیدا نکرده است. در شبکه‌های مختلف این چند گانگی به خوبی دیده می شود که امید داریم با ورود گروه‌های جدید یا ایجاد باورمندی در هنرمندان سابق، آهسته آهسته از این چندگانگی عبور کنیم و به یگانگی فرهنگی برسیم تا مردم هم دچار سرگردانی نشوند.

*با اجازه شما مباحث را جزیی‌تر و صریح‌تر مطرح می‌کنم. الان شما مسئول اداره مشاوره و پاسخ‌گوی نهاد رهبری در دانشگاه‌ها هستید، به نظر شما معدل فکری و رفتار جوانان جامعه به ویژه نسل سوم تمایل به سبک زندگی دینی است یا زندگی غربی؟ البته هر دو اصطلاح با تسامح است.

ما وقتی می‌توانیم در این زمینه نظر دهیم که دو راه را به جوانان ارائه داده باشیم. این‌ها انسان و جوانند، طبیعی است که یک سری گرایش‌ها و خواسته‌هایی دارند. از از سویی فطرت انسانی دارند و از جهت جوانی، نیز گرایش‌هایی دارند و واقعا دنبال زندگی موفق در کنار لذتشان هستند، مشکلی که ما داریم این است بعضی جوانان یک نگاه تاریک یا تحمیلی از آموزه‌های دینی دارند و این نگاه چه بسا مانع گرایش آنها به دین بشود، این تجربه تا جایی طبیعی است که دچار آسیب در رفتارها و سبک زندگی اما الان حس می‌شود این تجربه پیش آمده که آن روش زندگی، تامین کننده خواسته‌ها و لذات آنها به صورت پایدار نیست، ولی متاسفانه این درک بعد از ورود به باتلاق است، اگر جوان از اول می‌دانست که مثلا روابط قبل از ازدواج به کجا می‌انجامد، اصلا اقدام به آن نمی‌کرد، اما وقتی رابطه و محبت برقرار شده و بی‌وفایی‌ها صورت می‌گیرد زندگی به هم می‌ریزد، اینجا برخی افسرده و گوشه‌نشین می‌گردند، یا خدایی نکرده دچار ناهنجاری‌های بعدی می‌شوند، ما دنبال این هستیم که لذت دین‌داری را به صورت لذت پایدار به جامعه جوان خودمان منعکس کنیم، تا جوانان از اول با نگاه باز انتخاب کنند، به نظر من ما نتوانستیم هندسه‌ای برای زندگی جوان تعریف کرده و او را آگاه کنیم، تا درست انتخاب کند اگر این اتفاق بیافتد فطرت بر شهوت غلبه می‌کند، بنابراین الان شاید از نظر ارقام و آمار، گرایش جوانان را به رفتارهای غربی بیشتر بدانیم، اما وقتی در دل کار برویم می‌بینیم برعکس است. الان خود غرب هم فهمیده که زندگی ماشینی پاسخگوی نیاز انسان و جوانان نیست، لذا بحث معنویت‌گرایی را مطرح می‌کنند، اگر ما اسلام که معنویت را با موفقیت در زندگی با هم در نظر گرفته معرفی کنیم این بهترین الگو خواهد بود.

نمی‌توان نسبت به جوانان پیش داوری کرد که گرایش به غرب دارند، به نظر من الگوی مناسب به ‌آنها معرفی نشده یا الگوهای غربی برای آنها باغ سبز جلوه داده شده.

*معرفی این الگو، وظیفه که بوده؟

طبیعی است که عوامل مختلف در این قضیه دخالت دارد پر کنندگان خلا باید خودشان سلیم‌النفس، معتقد و مسلط به منابع باشند. پیامبر‌(ص) این گونه بود. هرکس خوش‌اخلاقی، نظم و نظافت پیامبر را می‌دید، خود به خود سئوالاتش پاسخ داده می‌شد، باید این اتفاق در جامعه ما بیفتد و باید شخصیت‌هایی را در سطح جامعه مطرح کنیم که جوان با دیدن آنها پاسخ سئوالاتش را بگیرد.

*سبک زندگی کنونی جامعه ما تا چه حد با سبک زندگی دینی ارتباط دارد؟

برخی از آموزه‌های ما که برخاسته از سبک زندگی دینی نهادینه نشده است، مثلاً در ماه رمضان و دهه محرم روش، منش، پوشش و عبادت یک حالت قابل قبولی پیدا می کند، ولی متاسفانه این تداوم ندارد و نهادینه نشده. اگر مهندسین فرهنگی ما چند رفتار مثل نماز اول وقت یا پوشش یا ازدواج آسان را نهادینه کنند و فرهنگ‌سازی کنند و اتفاقی که در ماه رمضان و دهه محرم می‌افتد در طول سال توسعه پیدا کند، مشکل ما حل می‌شود.

*آین مباحث کلی را همه قبول دارند منتهی باید دید عملیاتی کردن این سبک زندگی دین چگونه است؟ مثلا نماز اول وقت، عدالت‌ورزی و... در همه ابعاد زندگی چگونه قابل الگودهی در جامعه است؟ مشکل  ما علاوه بر نبودن حلقه رابط بین نخبگان و مردم این است برای اجرایی شدن اینها فکری نشده و ما همیشه دچار آزمون و خطا و افراط و تفریطیم راهکار اجرایی که به جوان ارایه دهیم ندایم، یک وقت کسی منکر اصل قضیه این است بحث دیگری است، اما ما منابع اصیل داریم، ولی برای ارایه برنامه به جوان‌ها هیچ راهکاری ارائه نداده‌ایم اگر صریح بگویم تلوزیون ما دست هالیوود است در ایام عید 97 درصد فیلم‌های ما فیلم آمریکایی است در عرصه کتاب نیز جامعه ما جامعه کتاب‌خوانی نیست و کتاب‌هایی که جوانان ما می‌خوانند در جهت ترویج پوچ‌گرای یا سبک زندگی غربی است، کتاب‌های پرفروش داستانی ما کتاب‌هایی است که ذهنیت انسان غربی را به با ما منتقل می کند در حالی که آنها خودشان از این مرحله عبور کرده‌اند در چنین فضایی ما چه توقعی می توانیم از جوانان داشته باشیم؟

تاثیرگذاری کار فرهنگی ما زمان می‌طلبد

*33 سال به نظر شما کافی نیست؟

نه. من یادم است قبل از انقلاب که ما دوره متوسطه بودیم در مدرسه 413 نفر نماز می خواندیم، یا در آبدارخانه و یا زیر راه پله که جای ایستادن دو نفر بود نماز می‌خواندیم. الان در هر مدرسه و مجموعه نمازخانه است در مقایسه با آن زمان، تعداد نمازخانه حتی در فضای دانشگاهی ما زیاد شده است، دانشگاه‌های مهم و موثر ما مثل دانشگاه شهید بهشتی، شیراز، اصفهان در آن زمان، تحت پوشش غرب بود، هنرستان های ما تحت پوشش آلمان بود.

درس‌های دانشگاه مصرف داخلی نداشت، از جهت داخلی هم در دانشگاه، مسایل فرهنگی ایزوله بود، لذا خانواده‌ها به دختران  خود اجازه ادامه تحصیل نمی‌دادند.

آن موقع از جامعه 30 میلیونی ما مثلاً صدهزار نفر دانشگاهی بودند، الان در هر خانه‌ ما 2، 3 دانشجو داریم. باید به خیلی از فاکتورهای ثابت و متغیر توجه کنیم تا قضاوتی درست در یک مساله داشته باشیم. اما این‌ها نباید سبب توجیه کم‌کاری و بی‌تدبیری و رضایت به وضع کنونی باشد. باید جلوی ناامیدی گرفته شود. قبل از انقلاب بحث پیش به سوی دروازه تمدن بود خانه جوانان، پیشاهنگی با آن وضع خاص درست شده بود که اگر انقلاب چند سال دیرتر اتفاق می‌افتاد، معلوم نبود چه می شد، آن موقع ابزار ارتباطی تلویزیونی و رادیو بود که در خیلی از خانه‌ها تلویزیون نبود، برای یک تحلیل و اقع‌بینانه از وضع فرهنگی باید به همه این‌ها توجه کرد، البته گفتم این توجیه کم‌کاری‌ها نیست، ما باید کار چند جانبه‌ای انجام دهیم که جامعیت اسلام و تحمیلی نبودن دین را نشان دهیم مشکلی که داریم این است که برجسته‌سازی این مشکلات مانع از انجام وظیفه افراد و گروه‌ها می‌شود، ما باید باور داشته باشیم که دین جامعیت پاسخ به نیازها را دارد و خودمان هم فرد معتدل و عاملی باشیم اگر درهر قسمت اینگونه عمل شود و این فرهنگ‌سازی انجام شود، موفق می‌شویم ما فطرت و منابع وحی را داریم که باید آنها را زنده کنیم، اگر فضای مسموم را لایروبی کنیم، خیلی نیاز به طرح و برنامه نداریم، باید مانع را برطرف کنیم یعنی شما مانع فطرت را که غصب و شهوت است برطرف کنید این خودش نور است.

الان فشار روی جوانان و خانواده‌ها زیاد است و نسبت به آینده ابهام دارند.

*یکی از مشکلات مسایل مادی و معیشتی است

بله تامین نشده.مسئله این است که بحث مادی، در ابتدای انقلاب مشکل اصلی نبود. قبل انقلاب سطح زندگی مردم از این پایین‌تر بود مشکلی که الان پیدا شده این است که مردم در کنار این وضعیت خودشان، افرادی را می‌بینند که یک شبه به جاهایی رسیده‌اند در حالی که استحقاقش را ندارند و جوان می‌بیند با کار سالم و تحصیل به آن جا نمی‌رسد، لذا دچار آشفتگی می‌شود ما در سبک زندگی باید به این نفطه برسیم که قناعت و اولویت معنویت ارزش تلقی شود و شخصی که هیچ چیز ندارد، هم احساس عزت کند.

*در دستورات دینی هم هست که در مادیات به فرو دست ودر معنویات به فرداست نگاه کنید.

باید کاری کنیم این را باور کنند، مشکل این است که وقتی یک جوان می‌بیند جوانی هم سن خودش ماشین مدل بالایی سوار شده دلش می‌لرزد، اما اگر این مقدار ظرفیت داشته باشد که آن چه من ‌دارم مثل تحصیلات و زندگی سالم و... حقیر نیست، طرف مقابل هم هر چند زیاد دارد ولی عزیز نیست.

*البته این نافی مسئولیت حاکمان نیست، چون گاهی ما تجویز عرفان و صوفی‌گری به مردم می‌کنیم در حالی که مردم حق دارند در رفاه باشند.

گفتم این کار چند جانبه است بخشی به خودمان و بخش به مسئولین مربوط است. باید ارزش‌ها، گردگیری شود.

*ارتباط نهاد رهبری با دانشجویان چگونه است؟ با توجه به  مسئولیت‌‌تان از 20 نمره، چه نمره‌ای به این ارتباط می‌دهید.

معتقدم نباید همه چیز را صفر و بیست دید. ما مسئول نهاد‌ی داریم که خیلی با جوانان ارتباط دارد و البته مسئولی هم داریم که شاید ساعت 10 سرکار بیاید و 12 هم برود و دانشجوها هم اصلا نشناسندش! نمی‌توان حکم کلی داد.

*متوسطش؟

مسئول نهاد در دانشگاه مثل روحانی محل است، طبیعی است افراد مذهبی دور نهاد هستند ولی با بسیاری هم ارتباط برقرار نکرده‌ایم اگر ارتباط باشد و خوبی روحانی را ببینند چون فطرت پاک است جذب می‌شوند ما نمونه این را در عمره دانشجویی می‌بینیم که چه بین اساتید و چه دانشجویان موارد متعددی بود که می‌گفتند، ما اولین بار بود که پای صحبت یک روحانی نشستیم، علاقمند می‌شوند و ارتباط ادامه می‌یابد.

این نشان دهنده آن فطرت پاک بهره‌برداری نشده است ما باید لذت دین را به آنها بچشانیم تا ببینیم دین گرایند دین گریز، این‌ها چیزی از دین تصور کرده‌اند و از تصور خودشان گریزانند.

*با توجه به شرایط زندگی مدرن زندگی دینی چقدر امکان ظهور و بروز دارد، هنوز که هنوز است بحث اختلاط دختر و پسر در دانشگاه بحث دامنه‌داری است که مذهبی‌ها این فضا را به شدت زیر سوال برده و دنبال تفکیک‌سازی‌اند، مقاومت‌ها هم در مقابل این انجام می‌شود، تصمیم نظام در باره این فضای فرسایشی که انرژی‌ها را هدر می‌دهد و تردید ایجاد می‌کند چیست؟

باید واقع‌بینانه به قصه نگاه کرد، بعضی مخالفت‌ها بخاطر احساس تحقیر و عدم اعتماد به جوانان است برخی هم از نظر سطح درسی و کیفیت آموزشی مخالفند و معتقدندکه با تفکیک ممکن است اساتید خوب در یک قسمت متمرکز شود.

*نظر خود شما چیست؟

اگر ما در هر دو محور واقعی عمل کنیم و فضایی ایجاد کنیم که شرایط مناسب و مساوی برای دختران و پسران فراهم کنیم قضیه حل می‌شود، من یک وقت دانشگاه مرو‌دشت شیراز رفتم که دانشجویان فوق دکتری آن جا درس می‌خوانند مسئول فرهنگی آن جا هم دانشجوی دکتری بود، می‌گفت؛من هم برای دختران هم برای پسران فضای ورزش جدا درست کردم که راحت باشند، وقتی این درست شد اگر دختر و پسری کنار هم روی نمیکت می‌نشستند می‌توانستم اعتراض کنم.

 یا آن وقت که رایانه تازه آمده بود می‌گفت؛ من 12-10 رایانه جدا برای دختران و پسران گذاشتم و دیگر مشکل نداشتم برعکس این هم داریم وقتی یکی از دانشگاه‌های قم جداسازی را انجام داد، تجربه ناموفقی پیدا کرد اساتید و امکانات خوب فراهم نکرد خوب مسلما خانواده مذهبی همچنین فضایی را نمی‌پذیرد، اما اگر فضا و امکانات خوب با بازده خوب درست شد حتی خانواده غیرمذهبی هم دوست دارد فرزندش در محیط سالم درس بخواند در تهران مدارس برنامه مذهبی در بالا شهر داریم که خانم غیرچادری بچه‌اش را به این مدارس می‌فرستد و هزینه هم می‌دهد، چون فضا سالم است، اگر محیط موفق درسی با فضای سالم درست کنیم مثل دانشگاه الزهرا‌(س) همه ترجیح می‌دهند بچه‌ها را آن جا بفرستند.

دوم بحث شخصیت است. شخصیت دختر و پسر با این راه بیشتر حفظ می‌شود، مثلا به اعتقاد ما بحث حجاب دو سویه است از یک طرف نباید مرد دچار گناه شود، از طرف دیگر هم حفظ احترام دختر است. لذا فرد متین از نگاه مرد ناراحت می‌شود چون برای خود شخصیت قایل است.

باید فرهنگ‌سازی کنیم که دختران فکر نکنند چون ما به آنها اعتماد نداریم آنها را از پسران جدا می‌کنیم اگر این دو مشکل را در دانشگاه حل کنیم تفکیک جنسیتی کاملا اجرا می‌شود.

*خیلی ممنون.

سلامت باشید. انشالله‌ این گام‌هایی که برداشته می‌شود کمکی به فرهنگ‌سازی در جامعه و ترویج باورمند ارزشها باشد اگر این اتفاق بیافتد فرد در محیطی مثل آمریکا نیز مثل شهید بابایی یا شهید صیاد، پایبند به دین خواهد بود.

گفت‌وگو: محمدرضا محقق

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha