حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد قهرمانی امام جمعه میاندوآب که علاوه بر امامت جمعه، مدیریت حوزه علمیه آذربایجان غربی را نیز بر عهده دارد در گفتگو با سرویس استانهای خبرگزاری حوزه به بیان خاطرات تلخ و شیرین دوران 30ساله تبلیغ خود پرداخت.
*آغاز راه
تبلیغ را از جبهه های حق علیه باطل شروع نمودم و از سال 1362 بامر تبلیغ معارف اسلامی در داخل و خارج کشور پرداختم.
واقعیت این است که انجام این ماموریت الهی باید از راههای درست و علمی و انجام گیرد و مبلغ علاوه بر اطلاعات دینی و معارف اسلامی با متد و روشهای نوین تبلیغی آشنایی داشته باشد و ابزارهای لازم تبلیغی را برای خود فراهم آورد. بعضی از ابزار های تبلیغی ذاتی فرد است و بعضی هم اکتسابی است.
کسانیکه رسالت الهی را تبلیغ نمایند و غیر از خداوند از هیچ کس هراسی نداشته باشند و بدانند که خداوند برای حسابرسی کافی است یکی از برزگترین مسئولیت های پیامبران الهی را که همان هدایت و ارشاد مردم بوده انجام داده و خداوند متعال در آیات متعدد به این مسئله اشاره فرموده است.
این دسته آیات در رابطه با وظایف و مسئولیت های پیامبران الهی در قرآن کریم و بسیاری از روایات که علماء و عالمان دینی را وارث پیامبران الهی معرفی نموده ، همان رسالت و مسئولیت در عصر غیبت امام عصر (عج بعهده علماست؛ یعنی همان رسالات الهی که پیامبران خدا انجام میدادند، علماء در غیبت انبیاء و ائمه باید انجام دهند، براساس این رسالت و مسئولیت خطیر، بنده هم از اوّل طلبگی ام این وظیفه را احساس کرده و تبلیغ را از جبهه های حق علیه باطل شروع نمودم و از سال 1362 بامر تبلیغ معارف اسلامی در جای جای میهن اسلامی و کشور های مختلف پرداختم و امروز هم در سنگر امامت جمعه انجام وظیفه می نمایم .
هیچ گاه خسته نشدم
هیچوقت از تبلیغ و نشر علوم الهی احساس خستگی و سنگینی نکرده و نخواهم کرد، هیچ لذتی شیرین تر از هدایت انسان بسوی خدا برایم متصور نیست، در این خصوص توصیه رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) هنگام رفتن به یمن را که فرمودند:« لئن یهدی الله بک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس»[1] یعنی هدایت یک نفر بسوی خدا بهتر است برای تو از هر آنچه آفتاب بر آن ميتابد را سر لوحه کار خود قرار دادم.
رمز موفقیت در تبلیغ
ایمان به هدف، استقامت، محکم و استوار بودن، خوش خلقی، طبیب دوّار، عاشق مردم بودن، ایثار و از خود گذشتگی و صداقت از اهم صفات انبیاء الهی در قرآن و کتب دیگر است، مبلغان دینی با توجه با اینکه وارثان انبیاء الهی هستند باید از لحاظ اخلاقی، علمی ، سیرتی و صورتی شبیه ترین انسان به رسولان الهی باشند، یعنی اگر مثلاً رسولان الهی صادق ترین انسانهای روی زمین بودند باید یک مبلغ دینی هم صادق ترین انسان روی زمین باشد و اگر انبیاء الهی پاکترین انسان بودند، باید مبلغان اسلامی هم چنین باشند. امروز گمشده انسانها همان ایمان ، صداقت و عمل صالح است ، اگر علماء و مبلغان دینی متخلّق به اخلاق الهی و رسولان الهی باشند قطعاً مردم به آنها اقتدا خواهند کرد اگر طبق فرامین حضرت رسول (ص) عمل نمودیم موفق و موثر خواهیم بود.
مردم به زندگی ما توجه دارند
نوع زندگی حضرت امام (رض) و مقام معظم رهبری مصداق بارز تاسی از پیامبر وایمه هدی است، امروز می توان ادّعا کرد یکی از افراد نزدیک به رسول خدا (ص) از لحاظ سیرت و صورت مقام معظم رهبری است و به خاطر همین ویژگی مورد توجه و علاقه مردم هستند ، بنا براین اگرما نیز در میدان تبلیغ از روشهای رسول گرامی اسلام بهره ببریم قطعاً در هر نقطه ای از عالم باشیم مورد توجه و مورد احترام و تکریم قرار خواهیم گرفت و سخنان ما در دل مردم تاثیر گذار خواهد بود.
روش عشق و علاقه زیاد به مردم، هم سطحی با محرومان ومستضعفان جامعه، فداکاری و ایثار و از خود گذشتگی و بی مزد و بی منّت در جهت هدایت و ارشاد مردم قدم برداشتن از مهم ترین روشهای تبلیغی رسول گرامی اسلام است که باید از این روشها الگوبرداری نمود .
هزینهای که جبران شد
وی با اشاره به خاطره ای از تبلیغ خود در 20سال پیش گفت:در سال 1371 به یک روستا در آذربایجان غربی جهت گذراندن تعطیلات تابستان سفر کردم و در مدت سه ماه تابستان برای بچه های آن روستا کلاس قرآن تشکیل دادم ولی استقبال خوبی نشد، که برای افزایش دانش آموزان تصمیم گرفتم اعلان کنم در آخر تابستان اردوی مشهد مقدس خواهیم داشت، با اعلان اردوی مشهد تعداد دانش آموزان به سیصد نفر افزایش پیدا کرد و با برنامه های دینی، فرهنگی، قرآنی و ورزشی مدت دو ماه از تابستان را سپری نمودم و در پایان تعداد چهل نفر از دانش آموزان را برای سفر اردوی مشهد انتخاب نمودیم. ولی هر جا مراجعه کردیم برای مساعدت به اردوی مشهد با ناکامی مواجه شدیم و نهایتاً مجبور شدم با خانواده ام صحبت کنم و برای انجام این سفر مقدس طلاهای همسرم را فروختم، با عشق و شور فراوان عازم مشهد شدیم، سفر بسیار شیرین و لذت بخشی بود و بسیار موثر برای بچه ها و دانش آموزان که تعدادی از آنها هم جذب حوزه علمیه شدند.
هنگام برگشت از مشهد مقدس به شهر قم رفتیم و دیداری با حضرت آیت الله فاضل لنکرانی استاد عزیزم ترتیب دادم و از محضر این عالم ربانی و مرجع عالیقدر استفاده کردیم، معظم له بعد از سخنرانی از حقیر سوال کردند این دانش آموزان را از چه طریقی به این اردو آوردید، عرض کردم که خودم این کار را انجام دادم، پرسیدند پولش را از کجا تامین کردی؟ عرض کردم خداوند عنایت کرد، پرسیدند بالاخره چطوری؟ من عرض کردم، استاد خداوند جور کرد، بالاخره باید بگویید چطوری، عرض کردم حضرت استاد بنده طلاهای همسرم را فروختم و این دانش آموزان را برای اردو آوردم، استاد با شنیدن این سخن، مبلغی به بنده دادند که بیشتر از مبلغ هزینه شده بود و خداوند بوسیله این مرجع عالیقدر هزینه سفر مشهد مقدس را تامین نمود.
توکل بر خدا در تبلیغ
در سال 1379 جهت تبلیغ در کشور ترکمنستان شهر عشق آباد مسجد امام رضا (ع) در ماه محرم دعوت شدم، ولی بدلیل تعقیب پلیس و اداره «ک-گ-ب» آن کشور از اجابت دعوت معذور بودم، ولی نهایتاً اصرار بسیار زیاد سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سبب شد دعوت را قبول کنم ترس زیادی داشتم و جدّاً نگران دستگیری بودم لذا به دوستان عرض کردم بنده معذورم باز هم دوستان اصرار کردند که شیعیان و دوستان ترکمنستانی تاکید دارند که آقای قهرمانی بیاید، وقتی محبت و علاقه دوستان عشق آبادی را به بنده گفتند جواب مثبت دادم و به خداوند توکل کردم، آستانه عید نوروز بود جهت سفر به عشق آباد به مشهد مقدس رفتم و در مشهد یک شب میهمان امام رضا (ع) بودم و شب تا سحر در حرم بیتوته کردم و دعا و مناجات خواندم و خودم را بیمه امام رضا (ع) کردم و در لحظه خداحافظی، به حضرت عرض کردم، یابن رسول الله من نوکر و خادم و مبلغ و مبشر مکتب شمایم و شما که یک آهوی زبان بسته را ضمانت کردید، حالا من روسیاه و مبلّغ مکتب خویش را ضمانت نمایید و اگر ضمانت کردید به من یک اطمینان و آرامش خاطر عطا کنید. در این حین یک اطمینانی به من عارض شد و در عالم رویا آنحضرت مجسم شدند و دست ضمانت و عنایت بمن دادند و بنده فردای آنروز با اطمینان خاطر به عشق آباد سفر کردم، هنگام پیاده شدن از هواپیما در عشق آباد یک ماشین پلیس با آژیر آمد سمت هواپیما و یک افسر از ماشین پیاده شد و به سمت ما آمد با صدای بلند گفت، قهرمانی کدام یک از شماست با ترس و لرز گفتم من هستم، ولی خیلی ترسیدم و گفتم بی چاره شدم، نرسیده آمدند سراغم و الان مستقیم مرا به زندان میبرند، ولی با دیدن چهره گشاده ایشان و ادب و احترام مقداری آرامش پیدا کردم، با ادب و احترام کیف مرا گرفت و درب ماشین را باز کرد و گفت بشین، مرا سوار کرد و به سمت سالن تشریفات فرودگاه بردند و یک تیم پلیس هم مرا با آهنگ خاص استقبال کردند و بعد از پذیرایی مختصر در فرودگاه من را تا مسجد امام رضا (ع) شهر عشق آباد بدرقه کردند و در آن مسجد شروع به سخنرانی و برنامه های دینی محرم کردم، و در طول مدت تبلیغات خارج از کشور فقط یک مورد این چنین با احترام و استقبال پلیس وارد یک کشور خارجی شدم و تبلیغ کرده ام و هیچ مشکلی از اول تا آخر پیدا نکردم و این تبلیغ بسیار هم با برکت بود و
حمایت الهی در تبلیغ
در سال 1380 منتظر دعوت به کشور قزاقستان بودم متاسفانه دعوت دیر انجام شد و در داخل کشور جهت تبلیغ به مسجد امام حسین(ع) شهر نوشهر مازندران قول، دادم بعد از مذاکره با اهالی نوشهر از قزاقستان اصرار زیادی میکردند و از لحاظ مادی و معنوی کشور قزاقستان خیلی مطلوب بود، ولی نهایتاً تصمیم گرفتم به وعده ای که به اهالی نوشهر داده ام وفادار بمانم، اتفاقاً مزایای مادی خارج از کشور هم مورد نیاز شدید بنده بود با توکل بر خداوند متعال دعوت خارج را رد کردم، ولی دلم آنجا بود بخاطر نیازهای زیادی که آنجا احساس می کردم.
با همه مشکلات مادی بالاخره جهت انجام امر تبلیغ به شهر نوشهر مازندران و نهایتاً از لحاظ مادی هم سه چهار برابر مزایای خارج از کشور نصیبم شد و خداوند متعال نشان داد که رزق و روزی دست او است و هرجا بخواهد میرساند.
صبر و بردباری در تبلیغ
در سال 1376جهت تبلیغ به کشور ترکمنستان به شهر مرو رفتم، ولی در مرو پلیس گیر داد و بنده را از آن شهر اخراج کرد و جهت تبلیغ به شهر بایرامعلی رفتم، بعد از چند روز توسط پلیس دستگیر شدم و پس از بازجویی و اخذ تعهد مرا از آن شهر اخراج کردند، و بعد از بایرامعلی به شهر یولاتن رفتم، ولی بعد از اقامه اولین نماز ظهر در مسجد، پلیس به سراغم آمد و مرا از آن شهر نیز اخراج کرد، بنده با یاس و نا امیدی تصمیم گرفتم به کشور خود برگردم، ولی برای بازگشت استخاره کردم و آیه ای از قرآن چنان روحیه ای به من داد که تصمیم گرفتم به یک شهر دور افتاده بروم و ان شا الله بتوانم در آنجا بمانم و تبلیغ نمایم، بعد از تفکر روی نقشه ترکمنستان یک شهر را از روی نقشه انتخاب کردم به نام شهر کاکا، که در 100 کیلو متری عشق آباد و برای عزیمت به آنجا با یک ماشین دربستی به مبلغ 50 دلار به شهر کاکا رفتم و محله شیعیان رفتم و بعد از پرس و جو، مسجد تخریب شده شیعیان را پیدا کردم و جهت اقامه نماز به طرف مسجد رفتم، ولی مسجد تقریباً ویران شده بود، وارد شدم، جایی برای نماز خواندن و وضو گرفتن نبود از مسجد بیرون آمدم و یک نفر که نزدیک مسجد منزل داشت صدایش کردم و جهت تجدید وضو به منزل ایشان رفتم و بعد از وضو، نماز را هم در منزل آنها خواندم بعد با او راجع به مسجد صحبت کردم و از خادم مسجد سوال کردم ایشان گفتند: مردی به نام میرزا خیرالله به امورا مسجد می رسید، ایشان شش ماهی می شود که فوت کرده است و مسجد هم در حال ویرانی است، گفتم آیا ایشان (میرزا خیراله) فرزندی هم دارد، گفت: بله آقا ایشان چهار تا فرزند پسر دارند، ولی به امور مسجد رسیدگی نمی کنند، یکی از آنها در همین نزدیکی کفاشی و کفش فروشی دارد که اسمش رستم است، گفتم نشانیش را بدهید، رفتم سراغ رستم، درحالیکه سخت مست بود، بالاخره با ایشان سر صحبت را باز کردم و با هزار مکافات خودم را به ایشان تحمیل کردم، گفتم من از ایران به عشق زیارت پدرت مرحوم میرزا خیرالله آمده بودم، حالا که ایشان فوت کرده، شما باید جور مرا بکشید و چند روزی مرا میهمان کنید تا ان شا الله بتوانم به ایران برگردم، بالاخره غروب به سمت منزل آقا رستم حرکت کردیم و یک شب در منزل ایشان ماندیم و شب دوم به بنده علاقه زیادی پیدا کرد و نهایتاً شب سوم توبه کردند و همه شیشه های مشروب منزل را شکستند، شروع کردند به یادگیری نماز و وضو و طهارت. کم کم نماز را یاد گرفت آرام آرام در منزل ایشان نماز جماعت برپا شد، تعدادی از همسایه ها را هم متوجه ارشاد و هدایت کردیم و در مدت اقامت بیست روزه، تعداد 30 نفر به جماعت حاضر می شدند، بعد از اقامت یک ماهه و فراهم شدن زمینه تبلیغ گسترده، تعداد صد و هفتاد و چند نفر دانش آموز برای کلاس های قرآنی ثبت نام کردند، کار بازسازی مسجد را هم آغاز کردم و در اکثر مجالس شهر حضور پیدا کردم، الحمدلله در مدت بسیار کم شهر یکپارچه تحت تبلیغات و ارشاد قرار گرفت، بسیار مشتاقانه از تبلیغ دینی استقبال کردند، بعد از یک ماه به ایران آمدم و به همراه خانواده به شهر کاکا برگشتم، به لطف الهی کارهای بسیار مهمی انجام دادم و مسجد و برنامه های مذهبی و دینی کاملاً رونق گرفت، آقا رستم را هم بعنوان نماینده خود و روحانی آن محل آموزش دادم و جهت تکمیل دوره های آموزشی مدت شش ماه او را به ایران آوردم که در جامعهالمصطفی تعلیمات دینی ببیند و در کاکا موثر واقع شود ایشان هم با عشق وعلاقه مسائل دینی را یاد گرفتند و الان در آن شهر مشغول تبلیغات دینی هستند.
ویژگی های مبلغان در کلام وحی
مبلغان دینی برای توفیق در تبلیغ باید از ویژگیها و شرایطی برخوردار باشند که بدون آن ویژگیها، از تبلیغ خود بهره چندانی نخواهند برد . گاهی نبود این شرایط، تبلیغات دینی را خنثی ساخته و یا ضد تبلیغ خواهد بود .
با گذری بر سخنان دو مبلغ بزرگ و راستین جهان اسلام; حضرت امام خمینی رحمه الله و مقام معظم رهبری، می توان برخی از این ویژگیها را از جمله، توجه به خداوند ،خودسازی و تهذیب نفس ، اخلاص، بینش و آگاهی، دانستن روانشناسی، ساده زیستی و پرهیز از تجملات ، آشنایی با زبان ، ادب و مهربانی با مردم ، عقل و تدبیر، استقامت و پایداری، استخراج نموده ودر عرصه های مختلف به کار گرفت.