معناي غيبت
غیبت در اصطلاح علم اخلاق آن است که در غیاب کسی به بیان آن چه نقلش مایه ناخشنودی او میشود بپردازند. خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد مثل خانه، لباس و... .
*تفاوت غیبت و تهمت
حضرت صادق عليهالسلام فرمود:«غیبت آن است که درباره برادرت چیزی بگويی که خدا آن را پوشانده است، اما چیزی را که در وجود او آشکار و ظاهر است، مثل تندخوئی و شتابزدگی، (گفتن آن) غیبت نیست اما بهتان آن است که درباره شخصی چیزی گفته شود که در او نیست.».(1(
*شرایط حرمت غیبت:
۱- شخصی که در غیاب او عیبش بازگو میشود، مسلمان باشد.
۲- غیبت در صورتی است که عیب او را بگوید، اما اگر کمال او را ذکر کند، غیبت شمرده نمیشود.
۳- آن عیب نزد عموم ناپسند باشد.
۴- غیبت شونده به آن عیب نزد مردم معروف نباشد.
۵- قصد کاستن از وجهه او را داشته باشد.
۶- شنونده داشته باشد.(2(
*انواع غیبت
غیبت بر چند قسم است:
* گفتاری: یعنی انسان نقص برادر مؤمنش را به دیگری بگوید.
* نوشتاری: یعنی عیوب مسلمانی را بنویسد و یا در مجلّه و روزنامه منتشر شود.
* کرداری: مثل راه رفتن شبیه كسي كه لنگ است، یا به چشم و ابرو و حرکت دست و سر و امثال اینها اشاره به نقص کسی کند که اینرا «محاکات» ميگویند.
* کنایی: مثل اینکه بگوید فلان کاسب آدم خوش انصاف! و ارزان فروشی است! و طوری بگوید که کنایه از بیانصافی و گران فروشی فرد مورد نظر باشد.
* تعریض: مثل اینکه بگوید الحمدلله من مبتلا به فلان خصلت و یا فلان عمل نیستم و نظرش گوشه زدن به کسی است که دارای فلان خصلت یا فلان عمل است.(3(
* اشارهای: روایت است «زنی بر عایشه وارد شد چون بیرون رفت، عایشه با دست خود اشاره کرد که این کوتاه است. رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود:«غیبت او را کردی».(4(
*استماع غیبت:
گوش دادن به غیبت مانند خود آن به اتفاق جمیع فقها حرام است بلکه بدتر از غیبت است. زیرا شنونده غیبت یا با شنیدن غیبت شاد نمیشود ولی با زبان نیز آنرا بد نمیشمارد و در دل نیز بدش نمیآید، یا از شنیدن آن خوشحال میشود، اما از راه تظاهر به زهد تصدیق نمیکند و گاهی از روی ریاء منع هم میکند در حالیکه قلباً طالب آن است و چه بسا حیلهها به كار ميبرد که غیبتکننده، بیشتر غیبت کند مثل اظهار تعجب.(5(
حضرت علی عليهالسلام فرمودند:«شنونده غیبت یکی از دو طرف غیبت کننده است.».(6) پس شنونده غیبت از گناه غیبت بر کنار نیست، مگر اینکه با زبان آنرا رد کند.
* رد غیبت:
ردّ نمودن غیبت بر کسی که امكان آن را داشته باشد واجب است و ظاهراً رد غیبت غیر از نهی از غیبت است و مراد یاری کردن از شخص غیبت شده است.(7(
رد غیبت باید با نوع غیبت متناسب باشد؛ اگر عیب نفسانی کسی بازگو میشود، بگوید: تو چگونه از درون کسی خبر داری؟
اگر عیب درباره بدن شخص باشد، بگوید: عیب آن است که نزد خدا نقص شمرده شود. گاه عیب در زمینه دینی است. در این صورت تا میتواند حمل بر صحت کند و اگر راهی برای توجیه نبود، بگوید: هر مؤمنی غیر از معصومین ممکن است به خطا بیافتد، شاید توبه کند.(8(
* آثار رد غیبت
در روایات برای رد غیبت آثاری ذکر شده است:(9(
نصرت دنیا و آخرت و نوید رفتن به بهشت از آثار و برکات رد غیبت است
* دفع بلایا
پیغمبر صلياللهعليهوآله فرمود:«هر کس غیبت برادرش را در مجلسی بشنود و از او دفاع کند و جلوی غیبت او را بگیرد خداوند هزار نوع شر را در دنیا و آخرت از او دور میکند و اگر جلوی غیبت را نگیرد، بلکه خوشش هم بیاید، گناه و کیفرش به اندازه معصیت غیبتکننده خواهد بود».(10(
توبه از غیبت دو جنبه دارد: یکی جنبه حق خدایی و دیگر حق النّاس. توبه از جنبه اول پشیمان شدن و طلب عفو و مغفرت است.
اما جنبه دوم؛ اگر به شخصی که غیبت او را نموده، خبر نرسیده باشد و چنانچه به او بگويد غيبت تو را كردم، گمان ضرر و فساد باشد و ایجاد دشمني گردد یا آن شخص مرده باشد و یا دسترسی به او ممکن نباشد، راهکار این است که برای او استغفار کند و در ثواب بعض عباداتش او را شریک گرداند و محبت و احسان به او نماید تا جبران حقّش شود اما در صورتی که به او خبر رسیده باشد میبایست از او طلب حلّیت کند و به هر زبانی که ممکن است به نحو اجمال یا تفصیل، رضایت خاطر او را فراهم سازد.
حضرت امام صادق عليهالسلام فرمودند:«از پیغمبرصلياللهعليهوآله پرسیدند: کفاره غیبت چیست؟ فرمودند: هر زمان به یادش افتادی از خداوند طلب آمرزش کنی برای آنکه غیبتش کردهای ».(11(
1-غیبت متجاهر به فسق (يعني كسي كه بدون ترس در ميان مردم گناه ميكند) در همان گناهي که در بين مردم انجام ميدهد.
2-در مقام تظلّم نزد کسی که قادر بر رفع ظلم باشد.
3-كمك بر رفع منکر.
4-نصح مستشیر، «یعنی خیرخواهی کسی که در امر تزویج یا امانت و امثال اینها با انسان مشورت کند».
5-بیان عیوبی از شاهد یا قاضی که مؤثر در رأی دادگاه است.
6- شهادت بر عمل حرام با قصد قربت.
7- ضرورت شناساندن کسی که به لقبی از قبیل لنگ، کور، لوچ و... مشهور است.
8-حفظ نمودن خود به واسطه غیبت از شر دیگری.
9-ردّ کسی که ادّعای نسبی بکند که ندارد؛ مخصوصا دعوی سیادت.
10-ردّ دعوی باطل.
11-به منظور نهی از منکر باشد؛ یعنی قصدش این است که به او برسد و عمل زشتی را که مرتکب میشود ترک کند.
12-اسم طرف را نبرد، حتی در عدد محصوری؛ مثل اینکه بگوید در فلان شهر یا قبیله و امثال اینها.
حضرت امام رحمةاللهعليه در اینباره میفرمایند:«در مواردی که غیبت واجب است؛ باید اقدام نمود، ولی نیت را از هوای نفس و متابعت شیطان باید تلخیص نمود، ولی در مواردی جواز ترک آن اولی است. هر امر جایزی را انسان نباید مرتکب شود؛ خصوصاً این طور از امور که مکاید نفس و شیطان در آن خیلی کارگر است».(12(
غیبت پیامدهای زشت و آزار دهندهای برای غیبت شونده و غیبت کننده به بار خواهد آورد که شامل موارد ذیل میباشد:
* پیامدهای زشت غیبت در دنیا:
۱. ریختن آبرو وشکستن حریم. ۲. ایجاد دشمنی و اختلاف. ۳. سلب اعتماد. ۴.تبلیغ زشتیها. ۵. تضعیف وحدت.
* پیامدهای آخرتی غیبت:
۱. مانع پذیرش اعمال نیک. ۲.انتقال نیکیها. ۳. تأخیر پاداش و تقدیم مجازات. ۴. عذاب قبر. ۵. تجسم زشت در روز قیامت. ۶. از بین برنده اعمال نیک. ۷. محروم شدن از بهشت.
* پیامدهای معنوی غیبت:
۱. نابود کننده دین. ۲. خروج از ولایت الهی. ۳. خارج شدن از زمره مؤمنان.
خلاصه اینکه اگر در اسلام غیبت به عنوان یکی از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردی و اجتماعی آن است.
انگیزه غیبت:
درمان غیبت نیاز به شناسایی انگیزههای آن دارد که در بيان این اسباب میتوان به موارد ذیل اشاره داشت:
۱- فرو نشاندن خشم بر کسی که به او غضب کرده.
۲- همراهی با دیگران.
۳-خنثی کردن اثر حرفی که درباره او زده شده است.
۴- برای تبرئه کردن خود از اتهام.
۵- مباهات و تکبر؛ گاهی شخص برای اینکه فضیلت خود را اثبات کند، عیب برادر دینیاش را ذکر مینماید.
۶- حسد به کسی که مردم به او احترام کنند و دوستش دارند.
۷- مزاح و شوخی.
۸- مسخره کردن دیگری و خوار شمردن او.
۹- دلسوزی؛ که با دیدن عیب مؤمنی، از روی دلسوزی به باز گفتن آن میپردازد.
۱۰- خشم برای خدا، به اینکه در رفتار زشتی که از دیگران میبیند، چنان خشمگین میشود که ضمن اظهار نفرت، نام آن فرد را هم ذکر میکند.
*راههای درمان غیبت:
غیبت مانند بسیاری از صفات ناپسند تدریجا به صورت یک بیماری روانی در میآید، به گونهای که غیبتکننده از کار خود لذت میبرد و از اینکه پیوسته آبروی این و آنرا بریزد احساس رضا و خشنودی میکند و این یکی از مراحل بسیار خطرناک اخلاقی است. اینجا است که غیبت کننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزههای درونی غیبت که در اعماق روح او است و به این گناه دامن میزند بپردازد.
اما معالجه اجمالی غیبت به متذکّر شدن آیات و اخباری است که در عقوبت غیبت ذکر شده است. اگر به آنها معتقد باشد و بداند که آن مایه خشم خدای تعالی است.(13(
درمان تفصیلی، آن است که انگیزههای غیبت را شناسایی کند و به درمان هر یک بپردازد. از جمله این اسباب میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
اینکه بدانی خدا به غیبت کننده خشم میکند و چگونه خشم او را در رضای مخلوق جويی و بپسندی که دیگران را خشنود کنی و مولای خود را حقیر سازی، مگر اینکه خشمت برای خدا باشد و آن هم لازم ندارد که نام خشمگیر شده را ببری بلکه باید باز هم برای خدا خشم کنی و به رفیقانت که غیبت کردند خشم کنی. زیرا با بدترین گناه خدایت را نافرمانی کردند.
راه دیگر این است که بفهمی دشمنی خدا سختتر از دشمنی مخلوق است و با غیبت به خشم خدا دچار میشوی و طرفی نمیدانی مردم از تو خشنود میشوند یا نه؟
انسانی که دیروز نطفه گندیده بود و امروز حامل قاذورات و فردا مردار متعفّنی است، جای افتخار و مباهات برای او نیست و اگر به اینکه مسلمان و مؤمن است افتخار میکند باید در نظر داشته باشد که عواقب امور را، کسی نمیداند. باید بداند که مزاح اگر موجب کذب و ایذاء و غیبت و سایر معاصی نشود حرام نیست و از فضول کلام است بلکه مقدار کمی که موجب انبساط و طیب خاطر باشد ممدوح است، ولی در مسأله غیبت منجر به گناه میشود و حرام است.
باید ملاحظه کنی که اگر خواستی دیگری را نزد مردم رسوا کنی به رسوا کردن خود نزد خدا و فرشتهها و انبیاء دست زدی و اگر بیندیشی در افسوس و شرم و رسوائیت در روزی که گناهان او را به دوشت بگزارند و به دوزخت برانند از رسوا کردن او به هراس میافتی.
بدان که شیطان به تو حسد برده و به واسطه غیبت حسناتت را به سوی آن فرد رهنمون میسازد.(14(
*پينوشتها:
1- اصول کافی،ج۲، ص۳۵۸.
2- تهرانی، مجتبی؛ اخلاق الهی، ج۴، ص۳۹-۴۱.
3-طیب، سید عبد الحسین؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۳۱.
4- بحار الانوار، ج۲، ص۲۲۴.
5-نراقی، مولامهدی؛ علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ج۲، ص۳۹۵.
6-خوانساری، جمال الدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، ج۷، ص۱۶.
7- دستغیب، عبدالحسین؛ گناهان کبیره، ج۲، ص۲۶۹.
8-اخلاق الهی، ج۴، ص۴۷-۴۶.
9- مهدوی کنی، محمد رضا؛ اخلاق عملی، ص۷۶-۷۷.
10-شیخ حر عاملی؛ آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام، ترجمه محمد علی فارابی، ص۲۰۸.
11-دیلمی، حسن بن ابی الحسن؛ ارشاد القلوب الی الصواب، ج۱، ص۱۷۶.
12-موسوی خمینی، روحالله؛ شرح چهل حدیث، ص۳۱۴.
13-أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۴۰.
14-بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۳۱.
منبع- نسیم وحی