این وضعیت البته در وجوه و زمینههای مختلفی ظهور و بروز پیدا کرده؛ چه در صورت ظاهر و چه در حقیقت باطن.
به عبارت دیگر در یک اثر سینمایی و یا یک تئاتر، گاه جلوههای ظاهری و صورت اجرایی کار مدنظر قرار میگیرد و گاه متن و محتوای اثر تحلیل میشود.
هر دوی این عرصهها بایستی از قوانین اصولی، فرامین دینی و منویات معنوی، پیروی کنند تا یک اثر هنری بتواند به نتایج قابل قبول و اثربخشی درست و بجایی منتهی شود.
اما یکی از این موقعیتها و شاخههای مهم، جدی و پرمخاطب هنری که به جهات مختلف بیشتر هم در حوزه دید عمومی است و به لحاظ جذابیتهایش، توجه و تمرکز بیشتری را از عموم افراد و آحاد جامعه به خود معطوف میکند، حوزه هنر سینما و نمایش است.
این که سینما و تئاتر ما در حال حاضر تا چه حد منطبق بر آرمانهای دینی و ارزشهای اسلامی پیش می رود، یا مبانی، زمینهها، عقبه و پیشینه آن و نیز نیروهایی که در دوران کنونی در این عرصه فعالیت میکنند تا چه حد بر اساس معیارهای پیش گفته، حرکت میکنند، در این مجال کوتاه فرصت سنجش آن نیست و باید در وقت مقتضی و فرصت مناسب و موسعی بررسی شود.
اما در اینجا و بنا بر یک رخداد در حوزه تئاتر، قصد آن را داریم تا تذکر و تنبهی داشته باشیم به مدیران فرهنگی و رسانه های دینی که وظیفه رصد فضای فرهنگی و هنری کشور و همچنین انذار و جلوگیری از وقایع ناصواب را برای خود قائلند.
اخیراً در سالن ارسباران تهران، نمایشی بر روی صحنه رفته که خاطرههای تلخ و تاریک مخاطبان متدین این هنر را در طول سالهای گذشته، بار دیگر زنده کرده است.
خاطره دیالوگهای تند، زننده و بعضا رکیک و نیز وقایعی که در پشت صحنه و در فضایی ملهم از بی قیدی- و خدایی نکرده- بی حیایی رخ داده و بسیار تأثربرانگیز و تأسف آوراست.
البته این را بگوییم که قصد و غرض ما در این نوشتار نه نیت خوانی است و نه انگ زنی؛ بلکه تنها و تنها نشانه شناسی و بررسی و تحلیل تدین محور، آنچیزی است که رخ داده و قابل تأمل و تفسیر و قرائتهای مختلف هم نیست.
آن چه مسلم است، این است که ما در فقه اسلامی و در احکام دینی مقیدات و اصولی داریم که حق نداریم به هیچ دلیل و با هیچ توجیهی، از آنها عبور کرده و نادیدهاش بگیریم.
چه با دلیل تراشیهای شبه روشنفکرانه امروزی و چه به بهانه هنر نمایش و تخیل و... .
چه چیزی از حکم خدا و اصول اصیل و هدایت بخش اسلام برای یک مسلمان، باهمیتتر و جدیتر است و تخطی از آن گناه محسوب می شود؟
این را هم باید تأکید کرد که تردیدی نیست که بخش قابل توجه و جمع کثیری از هنرمندان ما به دیانت اسلام معتقد بوده و انسانهایی پاک و وفادار به فرامین الهی، اصول معرفتی دین و معارف والای انسانی اسلام عزیز هستند و این تخطیها و عبور از خط قرمزهای شرعی، تنها از عدهای معدود و جمع قلیلی از این قشر گسترده و لطیف و شریف دیده میشود.
که البته بازهم در همین حد، جای تعجب و تأسف دارد!
این که در یک تئاتر الفاظ زننده و رکیک در حین اجرا بر زبان بازیگران جاری شود و یا نمایش موقعیتی برای بروز بیقیدی نسبت به مقیدات دینی و زیر پا گذاشته شدن اصول اخلاقی و شئونات مذهبی گردد و اختلاط و دیگر امور نابجا و خلاف احکام مسلم اسلامی به شکلی تکان دهنده و منقلب کننده رخ دهد، چه جایی برای دفاع باقی میگذارد؟!
آیا همین افراد و کسانی که مسبب به تصویر درآمدن این موقعیتها هستند، دقیقا همان کسانی نیستند که باعث ایجاد فضای بدبینی و حس دافعه در میان عموم مردم مسلمان و به خصوص قشر متدین، نسبت به اهالی هنر و خاصه اصحاب هنر نمایش میشوند؟!
و آیا پیش و بیش از همه، این خود اهالی هنر و فعالان عرصه فرهنگ نیستند که باید در مقابل این فضا و رخدادهای این چنینی، موضعی جدی، بایسته و شایسته داشته باشند؟
آن چه در نمایش «کله پوکها» رخ داده، نمونهای است از وقایعی که هر از گاهی در عرصه هنر شاهدیم؛ چه در تئاتر، چه در سینما و تلویزیون.
عرصهای که میتواند و باید جلوهای باشد برای ظهور و بروز زیباییها و مجاهدتها و حقایق ناب الهی و انسانی.
عرصه هنر که به فرموده امام راحل(ره): « عبارت است از دمیدن روح تعهد در کالبد انسانها».
امیدواریم با همت اهالی هنر و دقت و حساسیت به جا و بیشتر عموم آحاد ملت مسلمان و به ویژه با تدبیر و دقت مدیران فرهنگی و مسئولان ذیربط، دیگر شاهد بروز چنین رخدادهای تلخ و تاریک و تأسف برانگیزی نباشیم.