یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
کد خبر: 324244
۱۶ آذر ۱۳۹۲ - ۰۷:۱۰

فیلم سینمایی«ترنج»، آخرین ساختi مجتبی راعی، که هم اکنون بر پرده سینماهای کشور است، داستان یک مینیاتوریست ایرانی می‌باشد که همراه با یک مدیر هنری به پاریس می‌رود تا در نمایشگاه گروهی شرکت کند.

خلاصه ای از داستان فیلم

فیلم سینمایی«ترنج», آخرین ساختة مجتبی راعی، که هم اکنون بر پرده سینماهای کشور است، داستان یک مینیاتوریست ایرانی می‌باشد که همراه با یک مدیر هنری به پاریس می‌رود تا در نمایشگاه گروهی شرکت کند.

 بنابراین تصمیم گرفته می‌شود تا او در آینده یک نمایشگاه انفرادی بگذارد، اما اتفاقی که در هواپیما می‌افتد، وی را به مسیر جدیدی می‌اندازد.  مسیری که «دید»ش را به زندگی عوض می‌کند.

*شمه ای از کارنامه و سوابق کارگردان

"ترنج" سومین اثر در سه گانة راعی، پس از ساخت فیلم‌های "تولد یک پروانه" و "سفر به هیدالو" در رسیدن به یک زبان بصری دینی است.
"ترنج" پس از فيلم هاي انسان و اسلحه (1367)، تابستان 58 (1368)، تونل (1371)، جاي امن (1372)، غزال (1374)، تولد يك پروانه (1376)، جنگجوي پيروز (1377)، سال سخت در خمين (صنوبر) (1380) ، سفر به هيدالو (1384) و عصر روز دهم (1388) یازدهمين ساخته مجتبي راعي در مقام كارگردان است.

مجتبی راعی فارغ التحصيل كارگرداني سينما از دانشكده سينما تئاتر دانشگاه هنر است،
وي نخستين فيلم خود، با نام «انسان و اسلحه» را به عنوان پايان نامه تحصيلي ارائه داد و اين آغازگر فعاليت حرفه اي او بود. راعي در كنار كارگرداني و نويسندگي، به تدريس كارگرداني نيز مشغول است.

*ارزش‌های متن و بطن یک فیلم دینی

فیلم سینمایی «ترنج» را می توان اثری دانست که در سینمای ایران تلاش کرده تا تصویری از یک ایده ایمانی و نمونه ای از یک سینمای دینی را در حد وسع ایده و ویژگی های داستان و مختصات این قالب سینمایی ارایه دهد.

در این فیلم ما شاهد روندی بر زندگی یک هنرمند طراح و مینیاتور ایرانی هستیم که نه تنها با قوه، استعداد هنری، سرپنجه و قلم مویش، بلکه با دل و ایمانش دست به کار می برد و نقش بر صفحه و پرده می زند.

او که در حال اجرای مینیاتوری از بهشت است به دوزخ «خودبینی»، «شیفتگی»، «مادیت» این دنیا، می رسد، در همین جاست که برزخ روحی و تردید و ترددهای او آغاز شده، او را در خود فرو می برد.

در این دوران او با خود محاکات دارد و از این رهاورد، وارد دنیایی از سوال، ابهام و تردید در حیطه کاریش که البته پیوندی دیرین و عمیق با روح و روحیه و عقاید او دارد می شود.

*از محاکات فردی تا رسیدن به رستگاری هنری

داستان به نحوی پیش می رود که ما شک، تردید، رخوت و نخوت ناشی از آن را در وجناتی از هنرمند نجیب، مومن فیلم می بینیم و البته مقاومت او را در برابر آنچه خارج از هنر و بیرون از دایره عقاید روحانی، عواطف فطری و ویژگی‌های شخصیتی‌اش می بیند.

فیلم، همزمان با روایت داستان این شخصیت هنرمند و مینیاتوریست ایرانی، مخاطب را با خود به دنیای هنر نقاشی و مینیاتور ایرانی که از جمله هنرهای اصیل، نجیب و باسابقه این مرزو بوم پرگهر است، می برد.

در واقع کارگردان بر بستری از بازشناسی و یادآوری این هنر اصیل و ترسیم کاراکتری جذاب از پیرمردی نقاش، ما را با خود به جهان معنانی بلند عرفانی و انسانی می برد و از این رهاورد، نمادها و نمودهایی از معرفت را برایمان به ارمغان می آورد.

اینکه هنر را نباید به مادیت دنیا یا شهرت این جهانی فروخت و ذات اصیل، نجیب و پاک هنر دینی که ترسیم‌گر معنویت، عظمت خلقت و بالتیع خالق متعال آن است را نباید در مذبح هوی و هوس، قربانی نمود.

*نقبی به روزگار و شرایط هنرمندان اصیل ما در روزگار حسرت، عسرت، رخوت و نخوت

در عین حال ما در این فیلم شاهد نوع وضعیت و شرایطی که بسیاری از هنرمندان ما، خاصه آنها که به هنرهای اصیل و سنتی ایرانی و اسلامی دل داده و مشغولند، هستیم و با مصایب، مشکلات و تنگناهای آنها بیشتر آشنا می شویم.

از تنگناهای مادی و معیشتی گرفته تا درک نشدن توسط اطرافیان، از تردیدها و ابهام های منتشر و مستتر در خود کار هنری گرفته، تا وجود دلال هایی که این عرصه پاک، منزه، زیبا و اصیل را محل و موقفی برای ترک‌تازی های خویش کرده اند.

چه تلخ است اینکه عصاره جان یک هنرمند و آفرینشی که از شیره جان او تغذیه کرده، به ظهور وبروز رسیده و پدیدآمده دستآویزی شود برای سوداگران مال، جاه و شهرت و مکنت دنیوی که از نجابت، صداقت و سادگی این هنرمندان سودجویی کرده و متاع معنوی آنها را پلکانی برای رسیدن به حوایج پست دنیوی خویش می‌سازند.

اما نکته اصلی در مورد فیلم ترنج همان تصویرگری عرفانی از هنر ناب معنوی ماست که می تواند در قالب‌های مختلف هنری ظهور یابد: از سینما گرفته تا شعر، از نقاشی گرفته تا موسیقی و از تئاتر گرفته تا داستان.

*چرا «ترنج» را نمونه ای از سینمای دینی می دانیم

این که یک هنرمند تلاش کند بر خویشتن خویش فایق آید، از وساوس شیطان برهد و تصویر بهشتی را از دل برزخ ابهام و تردید این جهانی اش بیرون بتراود، اینکه در مقابل مطامع دنیوی ایستادگی کند و هنرش را به ثمن بخس این دنیا نفروشد، اینکه پابرجا و ماندگار در برابر شداید زمان و زمانه ایستادگی کند و پاپس نکشد، اینکه هنر خویش را نه جلوه دوزخ و شیطان، بلکه صورت‌گری بهشت خدا، تسکین و دلنوازی مردمان سازد و خلاصه اینکه به اصالت‌های هنری و اعتقادات دینی و هویت انسانی خویش وفادار بماند، همه و همه نشانه‌هایی روشن و تجلیاتی عمیق، زیبا و جاودانه از هنر مردان خداست که تا جهان باقی است، مانا خواهد ماند:

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha