پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024

خبرگزاری حوزه/ با اهل شرف، انس و الفت مى‌گرفت و دانشمندان را گرامى مى‌داشت، شوخى مى‌كرد اما غير از حق سخنى نمى‌گفت؛ رفتار، کردار و مرام پیامبر اسلام(ص) راهنمای سبک زندگی بشر است.

خبرگزاری حوزه به مناسبت سالروز رحلت جانگداز رسول مهربانی بخشی از سیرت و سنت الهی او را که امروز گمشده بشریت است به قلم مرحوم حاج شیخ عباس قمی از «کتاب توتیای دیدگان» تقدیم می‌کند.

*غایت اعتدال

خداوند - تبارك و تعالى - مى‌فرمايد:  ن و القلم و ما يسطرون * ما انت بنعمة ربّك بمجنون * و انّ لك لأجراً غير ممنون * و انّك لعلى خلق عظيم. (قلم/4)

نون. سوگند به قلم و آن‌چه مى‌نگارند كه تو - به لطف و رحمت پروردگارت - عقل كامل و نعمت نبوت يافتى و هرگز (چنانكه كافران مى‌پندارند) جن‌زده نيستى. تو را در مقابل خدمت رسالتت پاداشى نامحدود است و در حقيقت تو به خويى بزرگ آراسته‌اى.

اخلاق پيامبر اکرم(ص) در سر حد كمال و غايت اعتدال بود؛ تا جايى كه خداوند متعال آن را ستايش كرد و فرمود: و انّك لعلى خلق عظيم.

در اخلاق و آفرينش از ديگر پيامبران برتر بود و هيچ‌كدام به پايه دانش و فضيلت و بخشندگى ايشان نرسيدند.

چهره شريف‌شان مانند ماه شب چهارده مى‌درخشيد. توصيف‌گر ايشان مى‌گويد: كسى را همانند او قبل و بعد از ديدارش نديده‌ام و بشر نیز هرگز همانند او را نخواهد ديد.

پيامبر اکرم(ص) بسيار باحيا و متواضع بود. کفش و لباسش را وصله می‌کرد، بزرگوارانه به اهل خانه‌ كمك مى‌كرد. فقرا و بيچارگان را دوست مى‌داشت، با آنان مى‌نشست و به عيادت بيمارانشان مى‌رفت و در تشييع جنازه آن‌ها شركت مى‌نمود. هرگز بينوايى را كه زمين‌خورده فقر بود، تحقير نمى‌كرد. عذر را مى‌پذيرفت و با كسى رفتار ناراحت‌كننده نداشت. با بى‌پناهان و بندگان راه مى‌رفت و از پادشاهان هراس نداشت. براى خدا خشمگين مى‌شد و به رضاى خدا راضى بود. پشت سر اصحاب خود حركت مى‌كرد و مى‌فرمود: پشت سرم را براى فرشتگان روحانى خلوت كنيد.

با هر كس روبه‌رو مى‌شد، پيش از او سلام مى‌كرد. نماز را طولانى و خطبه‌هاى جمعه را كوتاه مى‌خواند. با اهل شرف، انس و الفت مى‌گرفت و دانشمندان را گرامى مى‌داشت. شوخى مى‌كرد اما غير از حق سخنى نمى‌گفت.

*دعای همیشگی پیامبر(ص)

يكى از دانشمندان گويد: «پيامبر خدا(ص) به درگاه خداوند بسيار تضرع و دعا مى‌نمود. هميشه از خداوند متعال مى‌خواست كه او را به اخلاق پسنديده و رفتار نيكو مزين فرمايد. در دعاهاى خويش مى‌گفت: «خداوندا، صورت و سيرت مرا نيكو گردان.» و مى‌فرمود: «خداوندا، مرا از انجام سيرت‌هاى ناپسند دور دار.

خداوند دعاى او را اجابت فرمود و قرآن را بر او نازل كرد و او را بدان تأديب فرمود. پس سيرت و اخلاقش قرآنى و ادب و رفتارش از آن بود. از جمله فرمان‌هاى تأديب خداوند عزوجل اين بود:

خذ العفو و أمر بالعرف و اعرض عن الجاهلين (اعراف/199)

عفو را پيشه خود ساز و به نيكوكارى امر كن و از مردم نادان روى گردان.

ان‌ّالله يأمر بالعدل والاحسان و ايتاء ذى‌القربى و ينهى عن‌الفحشاء والمنكر والبغى (نحل/90)

خداوند به عدل و نيكوكارى و بذل و عطا به خويشاوندان امر و از افعال زشت و منكر و ظلم نهى مى‌نمايد.

و اصبر على ما اصابك (لقمان/17)؛ و بر آن‌چه بر تو آمد صبر كن.

فاعف عنهم و اصفح (مائده/13)؛ پس آنان را ببخشاى و از آنان درگذر.

ادفع بالتى هى احسن (مومنون/96)؛ با بهترين نحوه (بدى را) پاسخ ده.

و آيات ديگر... و آن‌گاه كه اخلاق و آفرينش را كامل گردانيد، او را ستايش كرد و فرمود:

و انّك لعلى خلق عظيم (قلم/4)؛ همانا تو داراى خلق و خوى عظيمى هستى.

آن‌گاه مردم را نسبت به مكارم اخلاق، با بهترین نحو ترغيب و تشويق فرمود.

اخلاق حضرتش در  كتب دانشمندان شيعه و سنى

*من برای نفرین نیامده‌ام

قاضى عياض در الشفاءگويد:  روايت شده زمانى كه دندان‌هاى پيش حضرتش در جنگ احد شكست و صورت مباركش زخمى گرديد، اين امر بر يارانش بسيار گران آمد. گفتند: چرا آنان را نفرين نمى‌فرماييد؟ فرمود: من براى نفرين كردن فرستاده نشده‌ام؛ بلكه براى رحمت و دعوت آمده‌ام. آن‌گاه دعا فرمود: «اللهم اهد قومى فانهم لا يعلمون»؛ بار خداوندا! امت مرا هدايت و راهنمايى فرما كه نادان‌اند.

* سخاوت و بخشش

در «کرم، سخاوت و بخشش» هيچ‌كس با رسول‌خدا(ص) برابرى نمى‌كرد، هر كه او را شناخت، او را ستود. امير مؤمنان(ع) فرمود: پيامبر خدا(ص) سخاوت‌مندترين مردم و خوش‌برخوردترين آن‌ها بود. هر كه با او هم‌نشينى كرد و او را شناخت، دوست‌دار او شد.

از رسول‌خدا(ص) روايت شده كه فرمود: «انا اديب‌الله و على اديبى، امرنى ربّى بالسخاء والبرّ، و نهانى عن‌البخل والجفاء، و ما شىء ابغض الى‌الله عزّوجلّ من‌البخل و سوءالخلق، و انّه ليفسدالعمل كما يفسدالطين‌العسل. (بحارالانوار،16/231)؛

من پرورش‌يافته خدايم و على پرورش‌يافته من. پروردگارم مرا به كرم و بخشش و نيكى امر و از بخل و خشك بودن نهى فرمود. هيچ‌چيز از بخل و بداخلاقى نزد خداوند عزّوجلّ مبغوض‌تر نيست. اين صفات، كردار را فاسد مى‌گرداند؛ همچنان‌كه گل عسل را از بين مى‌برد.

*درختی که همواره با طراوات بود

و از امام جعفر صادق(ع) روايت شده: رسول‌خدا(ص) به جعرانه رفت و اموال را ميان مردم آن‌جا تقسيم نمود و هركس چيزى از حضرتش مى‌خواست، به او مى‌داد تا اين‌كه به حدى مزاحم آن‌حضرت شدند كه ناچار به يك درخت پناه برد؛ اما جامه تنش را گرفتند. پشت حضرت زخمى گرديد. هم‌چنان از ايشان مال مطالبه مى‌كردند تا از درخت دورش ساختند. فرمود: مردم، جامه‌ام را باز پس دهيد. به خدا سوگند اگر به اندازه درخت‌هاى تهامه ثروت (يا شتر) داشتم، ميان شما تقسيم مى‌كردم و مرا ترسو و بخيل نمى‌يافتيد.

در ماه ذى‌القعده بود كه از جعرانه خارج گرديد. (امام صادق(ع)) فرمود: آن درخت (بعد از آن) همواره از طراوت و شادابى چنان بود كه آب روى آن پاشيده باشند.

اموالى كه آن‌حضرت آن‌جا ميان مردم تقسيم فرمود، از غنايم جنگ حنين بود.

جابربن عبدالله رضى‌الله‌عنه گويد: هرگز از پيامبر اكرم(ص) چيزى خواسته نشد كه پاسخ منفى دهد.

* شجاعت و دليرى

آن حضرت در شجاعت و دلاورى در موقعيتى شناخته‌شده قرار داشت. در موارد بسيار سخت حضور يافت و دليران و شجاعان در موارد بسيارى از برابرش مى‌گريختند. ثابت‌قدمى بود كه هرگز صحنه را ترك نمى‌كرد و پيشروى بود كه هرگز به دشمن پشت نمى‌نمود.

گويند: زمانى كه آن‌حضرت خشمگين مى‌شد - «كه هرگز براى غير خدا خشمگين نمى‌گرديد» - كسى جرأت برخورد با ايشان را نداشت. از امير مؤمنان(ع) نقل شده كه فرمودند: «انا كنا اذا حمى (اشتد خ ل) الباءس و احمرت الحدق اتقينا برسول‌الله(ص) ، فما يكون احد اقرب الى‌العدوّ منه.»

و لقد رايتنى يوم بدر و نحن نلوذ بالنبى(ص) و هو اقربنا الى‌العدوّ و كان اشدّالناس يومئذ باءسا، (بحارالانوار،16/232)؛

هرگاه جنگ به اوج هيجان و شدت مى‌رسيد و چشم‌ها سرخ مى‌گرديد، به رسول‌خدا(ص) پناه مى‌آورديم؛ هيچ‌كس چون او به دشمن نزديك نبود. به ياد دارم در روز بدر همگى ما در پناه پيامبر(ص) قرار داشتيم و او از همه ما به دشمن نزديك‌تر بود و در آن‌روز از همه مردم سخت‌تر مى‌جنگيد. دل‌هاى دشمنان از شدت مقاومت، مضطربانه به ترس مى‌افتاد؛ چندان‌كه مردان دلير بسان ستوران خاموش و گنگ مى‌ماندند. هركس رسول‌خدا(ص) يار و ياورش باشد، اگر شيران در بيشه‌هايشان با او روبه‌رو شوند، (از بيم او) خاموش مى‌مانند.

*حيا و اغضا

اغضاء يعنى چشم‌پوشى از آن‌چه انسان طبيعة دوست ندارد. آن‌حضرت در دو صفت در جايگاهى بس رفيع و در مكانى والا و شايسته قرار داشت. خداوند تبارك و تعالى مى‌فرمايد: ان ذلكم كان يؤذى النبى فيستحيى منكم، (احزاب/53)؛ اين كار شما پيامبر را آزار مى‌دهد و او از شما شرم مى‌كند.

ابوسعيد خدرى گفت: رسول‌خدا(ص) بسيار باحيا بود؛ هرگاه از او چيزى خواسته مى‌شد، آن‌را عطا مى‌فرمود. او گويد: پيامبر(ص) از دختران در پرده باحياتر بود و اگر از چيزى كراهت داشت، ناخشنودى را در چهره آن‌حضرت مى‌ديديم.

 از حيا و بزرگى سخنى ناخوشايند به كسى نمى‌گفت و اگر مى‌شنيد كسى چيزى گفته است كه حضرتش دوست نداشت، نمى‌فرمود: چرا فلانى چنين گفته؟ بلكه مى‌فرمود: «چرا گروهى چنين مى‌كنند و چنان مى‌گويند؟»

 بدين ترتيب نامى از گوينده نمى‌برد، ولى از كارش نهى مى‌نمود. روايت شده است آن‌حضرت از شرم و حياء چشمان خويش را در چهره كسى خيره نمى‌كرد. از چيزهايى كه از گفتن‌شان كراهت داشت ولى بايستى مى‌فرمود، به كنايه ياد مى‌كرد.

*پیامبر(ص) از نگاه علی(ع)

اامير مؤمنان(ع) در وصف پيامبر(ص) مى‌فرمود: كان اجودالناس كفا، و اجرءالناس صدرا، و اصدق‌الناس لهجة، و اوفاهم ذمة، و الينهم عريكة، و اكرمهم عشرة. من راه بديهة هابه، و من خالطه فعرفه احبّه. لم ار مثله قبله و لا بعده، (بحارالانوار،16/231)؛

 از تمام مردم بخشنده‌تر و از همه شجاع‌تر و از همه راست‌گوتر و از همه به عهد و پيمان وفادارتر بود. اخلاقش ملايم‌تر از همه و در معاشرت بزرگوارترين بود. اگر كسى او را ناگهانى مى‌ديد از او مى‌هراسيد و اگر كسى با او همنشين مى‌شد و او را مى‌شناخت، او را دوست مى‌داشت. قبل و بعد از او مانند او را نديدم. هر كس براى حاجتى مى‌آمد، با او مدارا، هركس از او چيزى مى‌خواست، به او مى‌داد يا (دست كم) با او خوش‌رويى مى‌كرد. همه مردم مشمول كرم و بخشش آن‌حضرت بودند. براى آنان چون پدرى به حساب مى‌آمد و همگى در برابرش مساوى و يكسان بودند. اگر كسى از او دعوت مى‌كرد، دعوتش را مى‌پذيرفت. هديه را قبول مى‌كرد - هرچند كه پاچه گوسفندى بود - و آن‌را جبران مى‌نمود. براى پروردگار- عزّوجلّ- خشمگين مى‌شد و هرگز براى خويشتن خشم نمى‌گرفت. حق را -حتى اگر به ضرر خود و اصحابش بود- اجرا مى‌كرد. بشّاش و خوش‌رو بود. اخلاقى ملايم داشت و مهربان بود. خشن و ترش‌رو و فريادگر و ناسزاگو نبود. از كسى عيب‌جويى نمى‌كرد. كسى را بسيار نمى‌ستود. از آن‌چه نمى‌پسنديد، چشم‌پوشى مى‌كرد. هيچ‌كس از او نااميد نمى‌شد.

*ده سال در محضر پیامبر(ص)

 انس گويد: ده‌سال در خدمت رسول‌خدا(ص) بودم. هرگز در اين‌مدت به من پرخاش نكرد و درباره كارى كه انجام داده بودم، نفرمود: چرا انجام دادى؟ و درباره كارى كه انجام نداده بودم، نفرمود: چرا انجام ندادى؟ پيامبراکرم(ص) با اصحاب خود مزاح مى‌كرد. و با آن‌ها مى‌نشست و صحبت مى‌كرد و با كودكان‌شان بازى مى‌نمود و آنان را در دامن خويش مى‌نشاند. دعوت آزاد و بنده و كنيز و فقير را مى‌پذيرفت. براى عيادت بيماران به دورترين نقاط مدينه مى‌رفت. پيكر مردگان را تشييع مى‌فرمود و پوزش، عذرخواه را مى‌پذيرفت. هرگز در خوراك و پوشاك، خويش را از بندگان و كنيزان خود برتر نمى‌داشت. هيچ آزاد يا بنده و يا كنيزى نبود براى حاجتى نزدش بيايد جز آن‌كه با او براى برآوردن حاجتش تلاش مى‌نمود. بداخلاق و تندخو و سخت‌دل نبود. در هنگام نشستن بر چيزى تكيه نمى‌داد. در خاموشى كسى بر او پيشى نمى‌گرفت. نگاهش را به چهره كسى نمى‌دوخت. هديه را مى‌پذيرفت؛ حتى اگر يك جرعه شير بود. براى خداى خويش خشمگين مى‌شد نه براى خويشتن. انس گويد: پيامبراكرم(ص) اگر يكى از دوستان يا يارانش سه‌روز غيبت مى‌كرد، احوال او را مى‌پرسيد. اگر غايب بود، براى او دعا مى‌فرمود؛ و اگر حاضر بود، به ديدن او مى‌رفت؛ و اگر مريض بود، او را عيادت مى‌كرد.

* روايت شده: پيامبر(ص) هنگامى كه سواره بود، نمى‌گذاشت كسى در ركاب او پياده بيايد؛ يا او را با خود سوار مى‌كرد

رسول‌خدا(ص) هرگز پاهايش را در برابر يارانش دراز نمى‌كرد و اگر با كسى دست مى‌داد، دست خويش را از دست او جدا نمى‌كرد تا این که آن شخص خود دست خود را جدا کند.

روايت شده: اگر پيامبر خدا(ص) در حال نماز بود و كسى در كنار او مى‌نشست، نماز را زودتر به پايان مى‌رسانيد و از نياز آن‌شخص سؤال مى‌فرمود، ‌پس از رسیدگی به کار او مجدداً به نماز مى‌ايستاد. جز در زمانى كه وحى بر او نازل مى‌شد، به هنگام پند و اندرز و ايراد خطبه؛ بيش‌از همه مردم لبخند بر لب داشت و خوش‌خوترين بود.    

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha