یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
یا مهدی

نام او، یاد او و امید آمدنش همچون عطر دل انگیز شکوفه های بهاری، مشام جان و دل و روان را تازه می کند و به یادمان می آورد که هنوز می توان در هوای دوست نفس زد و به صبحی چشم امید بست که از پس شب دیجور غم و ظلم و بی عدالتی خواهد آمد و افق هستی را پر از نور و سرور خواهد کرد.

خبرگزاری حوزه/ اگر چشم دلت را باز کنی هر سو نشانه های اوست که در تجلی است.

نشانه های روشن آمدن بهار که از در و دیوار می بارد و بارش باران رحمت و آزادی و عشق و پرواز در آسمان معنویت و آزادگی را مژده می دهد؛ گرچه...:

زمین عطشان ِ لبهایی است که هنوز از پی سالها نور می تراوند وبه خورشید اقتدا کرده اند.
رودها هنوز جانب دستهایی هلهله می جوشند که لب تشنگی را وفاداری آموخت وبرادری را ادب.
آینه ها تکثیر می شوند در رویش روشن ِ تکه هایی که از بهشت ِ تن ِ آفتاب به ارث برده اند
وحنجره ها را داغی سه شعبه می سوزاند که بادهای سراسیمه عطر گیسویش سه ساله را کل می کشند تا مادران جهان تو را رود رود گریه سر دهند.

چه دیده ها که دوخته به در شده و نیامدی

چه عمرها ز دوری تو سر شده و نیامدی

چه روزها که تا به شب نام توبرده شد به لب

چه چشمها که از غم تو تر شده و نیامدی

شنیده بودم از کسی که با بهار می رسی

ببین که از بهار هم خبر شد و نیامدی

بیا ببین در این جهان امام خوب و مهربان

اسیر فتنه ی زمان بشر شد و نیامدی

تمام غصه ام همین شده که گویم این چنین

و امشبم بدون تو سحر شد و نیامدی

صبا به یار آشنا بگو که شاعر شما

ز دوری رخ تو خونجگر شد و نیامدی

از این زمانه خسته ام بیا که دلشکسته ام

به حق مادری که منتظر شد و نیامدی

نام او، یاد او و امید آمدنش همچون عطر دل انگیز شکوفه های بهاری، مشام جان و دل و روان را تازه می کند و به یادمان می آورد که هنوز می توان در هوای دوست نفس زد و به صبحی چشم امید بست که از پس شب دیجور غم و ظلم و بی عدالتی خواهد آمد و افق هستی را پر از نور و سرور خواهد کرد.

درست مثل خورشیدی که از پس ابر، نور می پراکند و جان و جهان را روشن می سازد و هم به دل منتظرانِ روشنایی، گرما می بخشد و هم مهر گیاه را در شریانهای زمین و زمان رشد می بخشد.

و این بیان تابناک و کلام ناب و سخن بارانی حضرت دوست مولا و مقتدای منتظران اخرالزمان امام مهدی (عج) است که فرمود:

 نفع بردن از من در زمان غیبتم مانند نفع بردن از خورشید هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ایمنی بخش اهل زمین هستم ، همچنانکه ستارگان ایمنی بخش اهل آسمانند .

و أما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیبها عن الأبصار السحاب وإنی لأمان لأهل الأرض کما أن النجوم أمان لأهل السماء .

(بحارالأنوار ، ج ۵۳ ، ص ۱۸۱)

و هر کس دلش در تاب و تب یاد و نام او، بوی انتظار گرفته و شوق دیدار سرداده، به یاد داشته باشد که خورشید «ظهور» او پس از «حضور» ناب و تابناکش از پس هزار و یک شبِ انتظار، سربرخواهد کشید و آسمان دلمان را نوری دیر خواهد بخشید؛ نوری از جنس خدا.

آری...:

دعا می کنم باز باران بیاید

بر آوار ِمن حس ِطوفان بیاید

دعا می کنم مثل هر شب نباشم

کسی سمت ِدل های ِلرزان بیاید

به یک تار مو بسته اوضاع گردون

که یک جمعه تکرار ِقرآن بیاید

سراب از نگاه ِتشیع بگیرد

به شب های ِخوابی پریشان بیاید

نسیمی پر از عطر ِکوثر زِخیبر

به چشمان ِخاموش ِکنعان بیاید

غم ِذوالفقار از نگاهش بریزد

به خونخواهی ِ نسل ِانسان بیاید

پر از بغض ِچاه از یتیمان بگوید

به دلداری ِیاس پنهان بیاید

وبر خالی ِسفره های ِدوباره

به نام ِبلندای ِاو نان بیاید

جنون می وزد بر من ای کاش باران

به لب خشکی ِاین بیابان بیاید

کبوتر،کبوتر جهان پر بگیرد

غریب،از غروب ِخراسان بیاید

دعا می کنم مرد ِخورشید پیکر

از آتشفشان های ِایران بیاید

باری؛ هر سنگی را که برداری زمین بوی خون می گیرد

که زمان را فراموشی سم ِ اسبان وگلاب گیری لاله ها میسر نیست.

هنوز از پی سالها فریاد زنی به گوش می رسد که رسول خورشید است وکاروان سالار ِ شقایق ها

وسجاده ها،تلخی تبی را زمزمه می کنند که زنجیر بر زخمش خون گریست تا چله نشینی عشق از خم چهارم بتراود

هیچکس اسارت را تا این اندازه در وضو وعشق وستاره تکثیر نکرده

که آسمان با هر زبانی سجده کند دلتنگ است.

تا جهان زمانش را به وقت ظهور تو تنظیم کند.

 

*اشعار: مریم حقیقت/سیدمجتبی شجاع

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha