پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
آیت‌الله عبدالجلیل مقداد

او مؤمن به معادلات الهي و غلبه آنها بر معادلات زمين و ماده بود. او معادلات زمين و حساب‏هاي مادي را در مقابل وعده آسمان، محقر و کوچک مي‏دانست.

به گزارش خبرگزاری حوزه، آيت الله عبدالجليل مقداد متولد 1339 شمسي در بحرين و از شاگردان شهيد صدر است. وي از علماي برجسته و جوان بحرين و نيز از رهبران گروه وفاء اسلامي است. وي در انقلاب اخير بحرين به دليل سخنراني‏هاي بيدار کننده، دستگير و روانه زندان شد و حکومت آل خليفه وي و تعدادي ديگر از رهبران اين گروه را محکوم به حبس ابد کرد. آن چه در زير مي‏آيد، گزيده‏اي از سخنراني وي در روزهاي 27 و 28 جمادي الاول سال 1429ق. به مناسبت سالگرد رحلت امام خميني، در فضاي سخت امنيتي حکومت آل خليفه در جمع مردم روستاي بني جمره است.

ما شرايط بسيار دشواري را مي‏گذرانيم و نياز مبرمي به روشنفکري و درخشندگي راه و روش اين مرد بزرگ داريم. شايد که بتوانيم مرهمي بر زخم جاري مان و درماني براي وضع ناهنجارمان بيابيم.

به درستي که تعاليم و احکام دين گاهي مجمل مي‏باشند و به دليل اختلاف نظر و تفسيرهاي متضاد و اختلاف سليقه‏ها، عقل در فهم آنها متحير مي‏ماند و سيره اولياي خداوند است که آن اجمال را از بين مي‏برد و رازها را از احکام دين و تعاليم آن بر مي‏دارد. اکنون سيره اين مجاهد بزرگ را ياد آوري مي‏کنم شايد اجمال را برداشته، راه و روشي را توضيح دهد و فراخواني باشد براي آشنايي بيشتر با زندگي اين مرد بزرگ و من سعي مي‏کنم برخي از ويژگي‏هاي اين مرد بزرگ را ذکر کنم.

*ثبات و پايداري

ثبات پدري شجاع و پايداري او، ناشي از ارزش‏هاي ديني و اصول دين است؛ نه پايداري بر خودخواهي و هواي نفس. او هميشه در حال تذکر به مسئولين نظام اسلامي؛ براي ثبات و پايداري بود و تذکر مي‏داد که اگر دشمنان از شما عقب نشيني در عملکرد و موضعتان، گرچه يک قدم ببينند، در پيشروي به طرف شما، طمع مي‏کنند و ثبات بر مواضع و پايداري‏تان، دشمنان را از هدف گرفتن شما و پيشروي به طرف شما، منع مي‏کند. فکر نمي‏کنم براي اثبات اين گفته، نياز به اقامه برهان و دليل داشته باشم؛ بعد از اين که حوادث و وقايع، آن را تصديق کرده است.

آن چه را که اين انقلاب مبارک از پيروزي‏ها محقق کرد و به آن چه از دستاوردها رسيد - بعد از عنايت الهي- به برکت ثبات و اصرار بر مواضع اصولي و عدم عقب نشيني از آن بود و امروز نتايج آن پايداري و ثبات را برداشت مي‏کنند. او با عزت و بزرگواري، زنده است و زير سايه بزرگي و عظمت مي‏نشيند. اگر او عقب نشيني و چشم پوشي وخضوع مي‏کرد و هنگام وقوع فجايع، وحشت مي‏کرد، آيا براي او ممکن بود که در جاي بلندي و عظمت بايستد و به آن پيشرفتي برسد که کشورهاي دنيا به ديد تعجب و بزرگي به آن نگاه کنند؟

*معيار و ميزان

امام به مسئولين تذکر مي‏داد و به آنها مي‏گفت: اگر ديديد که دشمن از شما و اعمالتان راضي است، پس بدانيد که در آن جا خلل و عدم تعادلي در شما به وجود آمده، چون دشمنان از شما راضي نمي شوند و اگر از شما راضي شدند، اين امر، کاشف از آن است که راه و روشي که بر آن هستيد، با اهداف آنها تضادي ندارد يا لااقل مصالح آنها را تهديد نمي‏کند. امام مي‏فرمود: دشمنان امت و ظالمان، راضي نمي‏شوند از ما؛ مگر اين که خلل و عدم تعادلي درراه و روش عملمان وجود داشته باشد.

اين، يک معيار و استاندارد واضح است و مقياس واندازه اي است که غالباً اشتباه نمي‏کند. پس اين معيار را از اين مرد بزرگ بگيريم و آن را بررفتار و عملکردمان منطبق کنيم؛ تا اين که با خود و با توده مردممان راستگو باشيم؛ تا ميوه‏هاي زيادي را به اذن خداوند بچينيم.

*توکّل بر خداوند و اطمينان به پيروزي

او مردي زميني، اما متّصل به آسمان بود.

او رهبري الهي بود.

او مؤمن به معادلات الهي و غلبه آنها بر معادلات زمين و ماده بود. او معادلات زمين و حساب‏هاي مادي را در مقابل وعده آسمان، محقر و کوچک مي‏دانست.

او معادله اي را که مفادش يکي در برابر يکي بود، دروغ مي‏دانست و به گفته خداوند تعالي ايمان مي‏آورد که «ان يکن منکم عشرون صابرون يغلبوا مائتين و ان يکن منکم مائه يغلبوا الفا من الذين کفروا بانهم قوم لا يفقهون؛1 اگر بيست نفر از شما صبور و پايدار باشند، بر دويست نفر [از دشمنان] غلبه مي کنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کافران غلبه خواهند کرد؛ زيرا آنها گروهي هستند که نمي‏فهمند».

*دوستي ملت

او ملتش را دوست مي‏داشت و ملتش نيز او را دوست مي‏داشتند؛ علاقه‏اي نزديک که از تعارفات و آداب و رسوم گذشته، در قلب‏ها استقرار يافته بود و موجب پرداخت هزينه از دوستدار و دوستداران شد؛ پس آن هزينه که دوستدار تقديم کرد، در موارد زير مي‏آيد:

1 . اطمينان به مردم و ايمان به آنها

به امام گفته شد که مردم از جنگ و فداکاري‏ها و از خود گذشتگي‏هاي زياد خسته شدند. امام در جواب فرمود: من اين ملت را بيشتر از شما مي‏شناسم.

2 . ستايش از ملت

او کسي است که از ملتش به ولي نعمت تعبير مي‏کرد و هميشه مسئولان را خطاب قرار مي‏داد که اين ملت، ولي نعمت شماست و آنان بودند که شما را به اين مقام‏ها که الآن در آن هستيد، رساندند و اين ملت است که شما را از زندان خارج کرد و زندانبانان شما را راند. پس اين ملت را فراموش نکنيد و براي خدمت آنها برخيزيد و برايشان تواضع کنيد و سفارش مي‏کرد که جريانات امور را به اطلاع ملت برسانيد و امور را از آنها مخفي نکنيد؛ زيرا آنها خودي و از افراد خانواده هستند؛ پس درست نيست که امور را از آنها مخفي و پنهان کنيد.

3 . ميزان، رأي امت است

امام اين عبارت را بسيار تکرار مي‏کرد که ميزان، رأي ملت است و منظور او از اين گفتار، امضاي اصول حکومت‏ها و دولت‏هاي سکولار نبود؛ بلکه او با اين عبارت، مي‏خواست به اراده ملت در دايره و زمينه‏اي که حق دارند، احترام بگذارد؛ تا آنها اراده خود را اظهار کنند و در ميدان سياسي نقش مهمي ايفا کنند و آن اراده اثر بخشي‏اش را در بسياري از لحظه‏هاي حساس و تاريخي، ثابت کرد و ملت نيز با او تعامل و همکاري کردند و گران‏بهاترين‏ها را تقديم او کردند و به رهبري و حکمتش ايمان آوردند و راهبري و عشق و دوستي شان را به او تسليم کردند و به او تعلق يافتند.

4. تکليف الهي

امام عظيم الشان ما مي‏فرمود: «ما موظّفيم که به تکاليفمان و اداي مسئوليت واجبي که بر گردن ماست، عمل کنيم و بر نتايج آن هر چه باشد، مسئول نيستيم. اگر نتيجه‏ها محقق شد، پس خير است وگرنه، پس به تکليف و مسئوليت عمل کرديم. پس بر انسان شايسته نيست که اسير نتايج شود. شايسته نيست که محاسبات مادي، جلوي حرکت انسان را بگيرد و نتايج از ديدگاه ديني و اصولي، از اداي تکليف و قيام به مسئوليت، تخلف نمي‏کند و بسيار پيش مي‏آيد که مسئوليت به انسان تعلّق مي‏گيرد و تکليف بر او الزامي مي‏شود؛ ولي او اين مسئوليت و تکليف را انجام نمي‏دهد که يا به خاطر شکي است که بر او غالب مي‏شود و يا به خاطر محاسبات اشتباهي است که بر آنها اعتماد مي‏کند.

در خاتمه اين چشم انداز، دوست دارم اشاره کنم که ما ياد اين مرد بزرگ را هر سال زنده نگه مي‏داريم و سخنرانان صحبت مي‏کنند و اين مرد بزرگ، ستايش مي‏شود و عملکردها و دستاوردهاي او ذکر مي‏شود و خيلي از ما‏ها اين مرد را الگوي شايسته‏اي براي مجاهدان و ديگران، در اين راه پر از خار مي‏پنداريم؛

ولي بر ما است که بپرسيم و بگوييم: آيا ما به اين مرد و روش جهادي او اعتقاد داريم؟ آيا او را رهبر خود مي‏دانيم؟ آيا از عملکرد اين مجاهد عظيم تأثير مي‏پذيريم و آيا اين راهي که مي‏رويم و عملکردي که انجام مي‏دهيم، با راهي که او رفت، تطبيق دارد؟

منبع: ویژه‌نامه پرسمان

پي‏نوشت:

1. انفال، آيه 65.

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha