خبرگزاری حوزه/ فیلم جدید کیومرث پوراحمد بر اساس ایده ای از «حبیب احمدزاده» و داستان آن درباره سرگذشت یکی از نیروهای اطلاعات و عملیات لشگر زرهی نجف اشرف در عملیات والفجر ۴ است.
واحد اطلاعات عملیات لشکر مصمم است رادار رازیت عراق را در یکی از جبهههای غرب از کار بیاندازد. برای این کار هرمز را که متخصص مباحث الکترونیکی اما بیگانه با فضای جنگ است پیدا کرده با راضی کردن او موفق میشوند رادار دشمن را کور کنند. بدین ترتیب نیروهای لشکر 8 نجف اشرف موفق به انجام عملیاتشان میشوند.
فیلم جدید کیومرث پوراحمد کارگردان نام آشنای سینمای ایران ادامه ای است بر روند فیلمسازی تجربه مند او.
کیومرث پوراحمد، دانشآموخته کارگردانی سینما است. او کارش را با نقدنویسی آغاز کرد و از ۱۳۵۳ با دستیاری در مجموعه تلویزیونی آتش بدون دود وارد سینما شد. ازمیان آثار او میتوان به فیلمهای بلند ناتوره، بی بی چلچله، لنگرگاه، شکار خاموش، شرم، نان و شعر، به خاطر هانیه ، خواهران غریب و شب یلدا ، چند فیلم کوتاه و مجموعههای تلویزیونی تابستان سال آینده ، پلکان ، تار و پود ، یادگار دایی جواد ، آلبوم تمبر اشاره کرد . همچنین مجموعه داستانی قصههای مجید ازاین کارگردان است.
فلیم «پنجاه قدم آخر» گرچه آغازی امیدوارکننده دارد و داستانش را به خوبی شروع می کند اما در ادامه دچار کندی و کاستی هایی شده و به اصطلاح نبض فیلم از دست سازنده اش خارج می شود و به جایی منتهی می گردد که چندان قابل اتکا نیست.
گرچه نفس حضور یک کارگردان باسابقه که در کارنامه فیلمسازیش آثار ارجمند و خاطره انگیزی مثل قصه های مجید را دارد که اثری ملی است و به خاطر هانیه را که اثری دینی و عاشورایی است در جو فیلمهای جنگی و دفاع مقدسی می توان به فال نیک گرفت، اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که این بارقه خوب و امیدبخش، باید با یک روند استاندارد و صحیح، امتداد یابد وگرنه به نتیجه درخور و قابل قبولی منجر نمی شود.
فیلم علاوه بر اینکه شروع بجایی دارد، ایده خوب و غافلگیرکننده و دست نخورده ای هم داراست که به آن قابلیتهای قابل توجهی می بخشد.
این در حالی است که تا کنون کمتر در سینمای جنگی ایران، شاهد بوده ایم که فیلمی جدی درباره فردی غیرنظامی که قرار است مدتی محدود در جبهه ها حضور داشته باشد، شاهد بوده باشیم.
همین امر باعث می شود در آغاز فیلم پوراحمد را جذاب و گیرا بسنجیم و نکاتی مثل وسوسه اولیه مرد جوان و دیگر ادوات روایی مثل رابطه عاطفی با مادرش و یا نقاط دیگر همچون تناقض های رفتاری و البته موقعیت خاص او که با عرف رایج در منطقه جبهه، خوانایی و همراهی دقیق و کاملی ندراد، برایمان جذاب باشد.
و نباید فراموش کرد ایده های دیگری مثل ماجراهای آموزش تیراندازی و پرتاب نارنجک، مأموریت پرتعلیق در موضع دشمن، و… هم در امتدادیافتن حس جذاب گونه فیلم جایگاه درخوری یافته است.
این روند اگر در طول فیلم و بخصوص در نیمه دومش ادامه می افت می توانست تبدیل به روالی معقول و متناسب در پیشرفت روایت جنگی فیلم پدیدآورد.
بخصوص که در ادامه مسیر داستان، اضافه شدن آدمها و موقعیتهای عاطفی و عاشقانه و ملموس انسانی، کمک قابل توجهی به لحاظ ایده سازی به متن داستان کرده بود.
اما متأسفانه این روند ادامه نمی یابد و به دلیل تعجیل و سرسی شدن و باسمه ای گردیدن فیلم، قوام اولیه رو به فروپاشی می برد.
و در همین روند هم هست که اتفاقاتی مثل پناهندگی و مرگ ناگهانی افسر عراقی و ماجرای نامه سپردنش به مهندس جوان و یا رخ نمودن معاشقه برق آسای بین مهندس و دختر کُرد، و نیز حس تنهایی مهندس در میانهی راه و یادآوری زندگی فروپاشیده قبلی او و البته تبعاتی که در بیغذایی و ترمیم جراحتهایش دارد، و بالاخره آن صحنه عجیب و غریب رقص در وسط رودخانه، همه و همه فیلم «پنجاه قدم آخر» را به مسیری می برد مه نباید و نشاید!
ضمن اینکه باید بپذیریم در امتداد همین روند نزولی فیلم، آن صحنه های خاص مربوط به برگزاری پیکنیک خوشسرانه در وسط جنگ با دختر کُرد، و… تکمیل کننده مولفه ها و عناصری هستند که فیلم را از مسیر مناسب اولیهاش خارج کننده و روایتش را به نوعی انحراف مضمونی مبتلا می سازند.
و بالاخره اینکه بار دیگر یادآوری می کنیم که اصل حضور یک کارگردان باسابقه که در کارنامه فیلمسازیش آثار ارجمند و خاطره انگیزی مثل قصه های مجید را دارد که اثری ملی است و به خاطر هانیه را که اثری دینی و عاشورایی است در جو فیلمهای جنگی و دفاع مقدسی را می توان و باید به فال نیک گرفت، و به استمرار چنین وقایعی امید بست اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که این بارقه خوب و امیدبخش، باید با یک روند استاندارد و صحیح، امتداد یابد وگرنه به نتیجه درخور و قابل قبولی منجر نمی شود.
«پنجاه قدم آخر» یک فیلم با ایده ای جذاب و شروعی قدرتمند است که می توانست با حوصله و دقت بیشتر و کارشناسی هنرمندانه و سینماورزی عمیق تر، تبدیل به یکی از آثار ماندگار سینمای دفاع مقدس و کارنامه پوراحمد شود. و حال که این اتفاق در این اثر نیافتاده، این امید هست که این کارگردان شناخته شده سینمای ملی ایران، بتواند در آثار بعدیش اش بیش از پیش بدرخشد و آثاری ارجمندتر و قابل قبول تری برای تصویرگری رشادتها و مجاهدتهای جوانان مسلمان ایرانی به ظهور و بروز رساند.
همان اتفاقی که در آثار قدیمی او همچون «قصه های مجید» و «بخاطر هانیه» و... و حتی همین فیلم «پنجاه قدم آخر» هم بارقه هایش را دیدیم.