از مطالب مهمی که توجه به آن در بحث شریعت مهم به نظر میرسد، آنست که میان شریعت ـ به معنای احکام و حدود و حقوق الهی ـ و اخلاق رابطه تنگاتنگی وجود دارد. به گونه ای که غایت بسیاری از احکام الهی، اخلاقی است. همچنین اوصاف اخلاقی مانند تواضع، عفت، پاکدامنی، صداقت و مانند اینها، تأثیر عمیقی در بهرهگیری بیشتر از احکام برجای میگذارد.
تفاوت های شریعت و اخلاق
میان شریعت و اخلاق از جهاتی مانند موضوع، هدف، قلمرو، ضمانت اجراء و... تفاوت وجود دارد؛ زیرا اخلاق درباره صفات خوب و بد و به تعبیر دیگر فضیلت ها و رذیلت ها بحث میکند و البته این صفات در رفتار و اعمال آشکار میشود. اما فقه و شریعت دربارة وظایف و تکالیف افراد در ابعاد عبادی، اجتماعی، فردی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی و... بحث مینماید.
تفاوت موضوعی میان حوزه اخلاق و شریعت به این است که در فقه و شریعت فعل و رفتار مکلف، از آن جهت که برای انجام یا ترک آن دستوری رسیده باشد، مورد بحث قرار میگیرد؛ به گونهای که اگر فعل خاصی حتی برای یک بار از مکلفی سر بزند، شریعت آن را مورد بررسی قرار میدهد و حکم حرمت، اباحه، وجوب و یا استحباب و کراهت نسبت به آن صادر می کند. اما در اخلاق رفتاری مورد توجه قرار میگیرد که بار ارزشی داشته باشد.
تفاوت شریعت و اخلاق در هدف و غایت نیز آن است که غرض از اخلاق، اصلاح شخص و جامعه است و توجه زیادی به ثواب و عقاب ندارد. اما در فقه و شریعت هم سازندگی فردی در ابعاد مختلف مورد توجّه است و هم سامان بخشیدن به جامعه و در عین حال از ثواب و عقاب هم سخن به میان میآید. به این معنا آنهایی که به وظیفه و مسئولیت خود به صورت صحیح عمل نمودند در آخرت به آنها پاداش داده میشود چه اینکه آنهایی که به وظیفه خود عمل نکردند مواخذه میشوند.
شباهت های شریعت و اخلاق
ولی شباهتهای اخلاق و فقه و شریعت فراوان است: از جمله آنکه هر دو جزء حوزه حکمت عملی به حساب میآید و تحصیل هر دو برای عمل کردن است. همچنین نیت در اخلاق و فقه و شریعت به عنوان یک اصل است؛ به گونهای که در فقه نیت جزء ارکان است، تا آنجا که بهتر از عمل دانسته شده: « نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ »[1] و هر انسانی براساس شاکله و نیت خود عمل میکند: « كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ »[2] که در روایت واژه شاکله به «نیت» تطبیق داده شده است.
از جملة دیگر شباهتها اینکه قوانین و احکام اخلاقی و فقهی دارای سه ویژگی است: الف) لزوم: به این معنا که بر هر مکلّفی که دارای شرائط تکلیف میباشد لازم است آن را اجرا کند. ب) اطلاق: به این معنا که انجام این قوانین مقیّد به قید و مشروط به شرطی نیست. ج) کلیت: به این معنا که احکام اخلاقی و فقهی دستوراتی عمومی است و همه کسانی که دارای شرائط تکلیف و موقعیت یکسان هستند مسئولند به این قوانین و احکام عمل نمایند.
شباهت دیگر در این است که هر دو احکام ثابت و متغیر دارند؛ احکام ثابت مربوط به نیازهای ثابت انسان است و هیچ گاه به حسب شرائط و تحولات جوامع بشری متغیر و دگرگون نمیگردد، مانند نماز و روزه در فقه و شریعت و راستگویی و عدالت در مسائل اخلاق.
احکام متغیر احکامی است که با تناسب شرائط و مقتضیات زمان و مکان قابل تغییر میباشد، مانند احکام معاملات در فقه و شریعت و آداب اجتماعی در مباحث اخلاقی که به یک معنا غایت هر دو، اصلاح فرد و جامعه بوده و میتواند مکمل همدیگر باشد؛ لذا جامعة پایبند به فقه و اخلاق از هر جهت میتواند یک جامعه امن و آرام باشد و هر کس چه در بعد فردی و چه اجتماعی وظیفه خود را به درستی انجام دهد و هیچ گاه به فکر تعدی و تجاوز نه به خود و به غیر نخواهد بود و این از محاسن و نیکیهای جامعه شریعت محور و اخلاق مدار است. در چنین جامعهای از درون هر فردی کنترل و نظارت صورت میگیرد، بدون آنکه نیازی به نظارت بیرونی داشته باشد. البته نظارت بیرونی برای حفظ و صیانت از افرادی که درصدد آلوده کردن جامعه و ایجاد ناامنی هستند، لازم و واجب است. اما طبیعت جامعه پایبند به اخلاق و شریعت خواهد بود و همه خود را موظف و مکلف به ایجاد آرامش و امنیت در جامعه میدانند. بنابراین حوزه اخلاق و شریعت مکمل یکدیگرند، نه اینکه در تقابل و تضاد یکدیگر باشند.