به گزارش سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه / حضرت آیت الله جوادی آملی در نوشتاری پیرامون قرآن کریم به چند ویژگی برجسته آن اشاره کرد ه اند :
خاصیت نورانی قرآن
خداي سبحان، قرآن كريم را به عنوان نور به جهانيان شناسانده و چنين فرمود: ﴿يا أيّها الناس قد جاءكم برهانٌ من ربّكم و أنزلنا إليكم نوراً مبيناً﴾[1]؛ ﴿قد جاءكم من اللّه نور و كتاب مبين﴾.[2]
خاصيت نوراني بودن قرآن آن است كه هم معارف آن روشن و مصون از ابهام و تيرگي است و هم جوامع بشري را از هرگونه تاريكي اعتقاد يا تيرگي اخلاقي يا ابهام در شناخت يا سرگرداني در انتخابِ راه يا تحيّر در ترجيح هدف و مانند آن ميرهاند و به شبستان روشن صراط مستقيم و هدف راستينِ بهشتِ «عدن» ميرساند؛ ﴿كتاب أنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلي النور﴾. [3]
تناسب تجلّي خداي سبحان در قرآن كريم، اقتضاي چنين سمتي را براي اين كتاب آسماني دارد؛ زيرا كلام مبدئي كه ﴿نور السموات و الأرض﴾[4] است، حتماً بايد روشن و روشنگر باشد.
بيان موجبات سعادت در قرآن
خداي سبحان، قرآن كريم را به عنوان تبيان همه چيز به انسانها شناسانده و چنين فرموده است: ﴿و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شيء و هديً و رحمةً و بشري للمسلمين﴾؛[5] يعني هر چيزي كه در تأمين سعادت انسان سهم مؤثر دارد، در اين كتاب الهي بيان شده است و اگر انجام كاري عامل فراهم نمودن سعادت بشر است، در آن آمده و اگر ارتكاب عملي مايهٴ شقاوت بشري ميگردد، پرهيز از آن به صورت يك دستور لازم در آن تعبيه شده است.
اشتمال قرآن بر همهٴ معارف و اخلاق و اعمال الهي و انساني به طور رمز يا ابهام يا معمّا و مانند آنها كه از قانون محاوره و اسلوب تعليم و تربيت جداست، نميباشد؛ بلكه به طور روشن است؛ زيرا خداي سبحان از جامعيّت قرآن نسبت به همهٴ اصول اسلامي به عنوان «تبيان» ياد كرده است.
پس هيچگونه كمبودي در اين كتاب نيست تا از خارج جبران شود؛ نه كمبود قانون و دستورهاي انساني و نه كمبود شناخت و معارف اسلامي و نه قصور در تبيين آنها؛ يعني هم از لحاظ محتوا و مضمون، بينياز از مطالب بيگانه است و هم در تعليم و تفهيم آنها بياني رسا و لساني گويا دارد كه از زبان ديگران بينياز و از قلم بيگانگان مستغني است؛ زيرا خاصيت «تبيان كل شيء» بودن، همين است.
بهره مندي صاحبان قلب سالم از درک قرآن
خداي سبحان، ادراك معارف اين كتاب عظيم الهي را مخصوص كساني دانست كه داراي قلباند و آن را مركز علم حقيقي ميداند و گروهي كه قلب خود را از دست دادهاند يا آن را بيمار كردهاند، از فهم اسرار قرآني محروماند. منظور از قلب در تعبيرهاي عربي يا عنوان دل در تعبيرهاي فارسي، همان روح مجرّد و لطيف الهي است كه خداوند به انسانها مرحمت نموده و استعداد دريافت هرگونه كمالي را داراست و تعلق به دنيا و هرگونه تبهكاري او را از اوج كمال يا لياقتِ تكامل اسقاط ميكند و پردهٴ ضخيمي جلوي آن ميآويزاند كه حقايق را نبيند و فقط به خاطرات نفساني و آرمانهاي شيطاني كه از قواي دروني يا وسوسههاي شيطان سر بر ميآورند، مينگرد و به تحقّق بخشيدن آنها ميكوشد.
چون انديشه و علم، يك وجود مجرد است، نيل به آن، نه در اختيار مغز مادّي است و نه در عهدهٴ قلب مادّي كه در تمام حيوانها وجود دارد؛ بلكه مخصوص روح مجرّد انساني است كه دستگاه مادّي مغز و مانند آن كارهاي فيزيكي و مقدمات مادّي آن را به عهدهدارند و وجود متافيزيكي آن فقط به عهدهٴ روح مجرّد است.
گرچه بحث تفصيلي تجرّد روح و اينكه قلب كه در قرآن و حديث استعمال ميشود، همان روح مجرّد انساني است، به محل مناسب خود موكول ميشود، ولي برخي از شواهدي كه دلالت ميكند بر اينكه منظور از قلب، همان روح مجرّد است، نقل ميشود.
[1] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 174.
[2] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 15.
[3] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 1.
[4] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 35.
[5] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 89.