خبرگزاری حوزه/ شاید بتوان فیلم سینمایی «متروپل» را که هم اکنون بر پرده سینماهای کشور است به عنوان اثری دینی دانست که تلاش می کند یکی از بارزترین وجوه دین باوری و معنویت و انسانیت را با سینماورزی به رخ تماشاگرانش بکشاند.
امام علی (ع) فرمودند: اَحسَنُ العَدلِ نُصرَةُ المَظلومِ؛ بهترین عدالت یارى مظلوم است.
(غررالحکم، ج2، ح 2977)
حکایت فیلم سینمایی «متروپل» حکایت غیرت و تعصب از دست رفته ای است که در این سرزمین روزی و روزگاری وجهه اصلی این مردم و شاخصه اولیه این امت بود.
در این فیلم که داستان زن جوان بیوهای است که برای فرار از دست عواملی که برای آزار او اجیر شدهاند به سینمای متروکهای که دو جوان آن را اداره میکنند پناه میبرد، می توان ردی از معصومیت از دست رفته ای را دید که در کشاکش دردهای روزگار، از پس بار این دیار، رخ نموده و ما را به میهمانی شور و شوق غیرتمندی فرامی خواند.
داستان فیلم با اوج و فرودهای عده ای آدم تدارک دیده می شود که تلاش می کنند در مسیر عادی زندگی خود نقشی از ایثار و فداکاری بیافرینند و بر جلوه های حیات خویش، نوری از صفا و صداقت بپاشند.
فیلم مربوط می شود به زندگی مستأصل و سخت زنی که در گیرودار حفاظت از بچه نابغه اش اسیر دست عده ای مزدور اذین کن می ود و در این مسیر به دامان عده ای جوانمرد پناه می برد تا او را از گزند دشمنانش مصون بدارند و رهایی ببخشند.
جوانان قصه ما که هم تلاش می کنند به ادبیات و رفتارهای سنتی جوانان «داش مشدی» وفادار بمانند و هم روحیه ورزشکاری و پهلوانی خویش را حفظ کنند در این وانفسای ختم خاطره، به رجوعی انسانی و اخلاقی به اسطوره های ربانی این سرزمین رجعت می بخشند؛ اسطوره های همچون پوریای ولی و تختی که هنوز و در ذهن و دل مردمان این سرزمین به راستی و درستی و پاکی و بی آلایشی زنده اند.
زن، با درد و غم و با هزار مصیت از دست دشمنان نابکارش فرار می کند و به خیمه صادقانه و ساده این جوانان پایین شهری باصفا دخیل یاری و حمایت می بندد.
و ادامه داستان که بوی یکرنگی و جوی وفاداری و حمایت از مظلوم را آب حیات می بخشد.
آبی که از آبشخور لقمه حلال و صفا و صداقت نضج می گیرد و در کالبد بیجان سینمای امروز ایران چونان خونی تازه روان می شود.
فیلم متروپل حکایت درد و تعصب و غیرت و یاری و ددرماندگی و حمایت و وفاداری است.
حکایت انسانیت و خون و سرنوشت و همدری و رستگاری.
و در این وادی، این انسانیت و فردیت فداشده در پای جامعه است که به هویت انسانی یک ایرانی مسلمان رنگ امید و طعم انتظار می بخشد.
انتظار صبحی روشن از تبار پاکدامنی و انصاف و ایثار.
جوانان قصه ما حاضر می شوند به خاطر حمایت از این زن در برابر دشمنان دزد نابکار، از جان مایه گذارند و بزنند و بخورند، در حالی که به ظاهر هیچ صیب دنیای برای آنها قابل تصور نیست مگر ضرب و جرح و لطمه و صدمه که از این رهاورد قسمتشان می شود.
اما فیلم تلاش می کند در این وادی از مرز شعور وشیدایی عبور نکند و حتی به مخاطب خود هم باج ندهد؛ بدین معنی که در بیان داتسانی و روایت سینمایی اش، هم واقعیتهای جامعه را در بر می گیرد و هم به انسانیت و یاری و همدلی و حمایت و هدایت انسانی، اشارتی دارد و عنایتی می نماید.
هم تاریکی و پلشتی و درد و مصیبت این دنیا را به یاد می آورد و هم به صفا وفای جوانان اهل دل و پاک طینت این شهر، رجعت می دهد.
هم از غم می گوید و هم از درد می نالد؛ اما ناله اش نه زنجموره ای از بهر بیچارگان که روایتی تعزیه گونه از همه آنچیزی است که بر مردان مرد و دست بسته روزگار می گذرد.
فیلم متروپل با نگاهی انسانی بر آن است تا ما را وارد فضایی روحانی کند؛ و مگر کدام معنویت و روحانیت و ربانیتی را می شناسیم که از یاری همکیش و هم نوع، ارج و اجر بیشتری نزد خدای متعال داشته باشد؟!
همان خدایی که در قران کریم در آیه ای زیبا و شریفه می فرماید:
« وَ ما لَكُمْ لاتُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْية الظَّالِمِ اَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً »؛
«چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكاني كه (به دست ستمگران) تضعيف شده اند، پيكار نمي كنيد همان افراد (ستمديده اي) كه مي گويند : خدايا ! ما را از اين شهر كه اهل آن، ستمگرند، بيرون ببر و براي ما از طرف خود، سرپرست قرار ده و براي ما از طرف خود، يار و ياوري تعيين فرما!» همان خداست که ذهن و دل این کارگردان باسابقه سینمای ایران را به سوی این فیلم و فیلمنامه رهنما می شود تا تصویرگر درد و غم و رنج ستمدیده ایدر میان شهر تاریک این زمان و زمانه باشد.
آری خداوند عز و جل در آیه دیگری در قرآن كريم در سوره شوري مي فرمايد: « وَ الَّذِينَ إِذا اَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ».
و واژه «انتصار» و « استنصار» هر دو به معناي طلب ياري است و ترجمه آيه اينکه:
«و كساني كه هرگاه ستمي بر آنها رسد، «تسليم ظلم نمي شوند» و ياري مي طلبند.»
در حقيقت از يك سو مظلوم و ستمديده، موظف به مقاومت و ايستادگي در برابر ظالم و فرياد زدن و كمك خواستن از برادران ديني است و از سوي ديگر، مؤمنان كه فرياد و استغاثه همکیش و هم نوع ستمديده خود را مي شنوند، مسئول هستند به نداي آنان، جواب مثبت داده و به ياري آنان بشتابند.
چرا که مقاومت در برابر ظلم و ستمگري و جلوگيري از رخنه و نفوذ آن، در لايه هاي اجتماع، بر هر كسي كه قدرت و توانايي آن را داشته باشد به حكم عقل، شرع و فطرت، واجب است.
و چه زیبا گفت مؤلف تفسير الانوار که:
«از جمله واجبات فطري، كمك مظلوم و ستمديده است كه ظلم ستمگر را از مظلوم، دفع نمايند و دست ستمگر را از ستمديده كوتاه نمايند.»
و فیلم متروپل هم نمایی سینمایی از این رویکرد مظلوم یاوری است و حکایتی شوق آور و حسرت بار در رثای غم از دست رفتن مردان مرد که کمر خویش را در راه دفاع از مظلومان ستمدیده به زیر تیغ هر ظلم و جوری کشاندند.
شاید بهترین پایان بر این نقد فیلم جمله ای باشد از دوستی که گفت اين همه خوبي و تاكيد اغراق آميز برخوبي، در فیلم «متروپل» واكنشي است به بدي هاي اطراف. فيلمساز عامدانه بر خوبي ها تاكيد مي كند تا به مخاطب بگويد «بايد» اين گونه بود. يادمان نرود كه كيميايي فقط براي من و شما قصه تعريف نمي كند. او در سينما، هم از ابتدا شان آموزگاري داشت. آموزگاري كه امروز «مهرباني» را به عنوان مشق شب به شاگردان تكليف مي كند.
آری؛ سینمای ما باید امروز درس مهربانی را بدهد که دین ما دین مهرابنی است که مولایمان فرمود:
«هل الدین الا الحب»...؟!