آشنایی اجمالی با کتاب شریف نهجالبلاغه
مقصود ما از این گفتگو آشنایی کوتاه و مختصری با نهجالبلاغه است. امیدواریم با این مطالب پرتوی از حقیقت نهجالبلاغه بر دل ما شیعیان و پیروان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بیفتد تا بدانیم که نهجالبلاغه چیست.
اگر اندکی با نهجالبلاغه که اثری است انسانی، اجتماعی، فلسفی، تاریخی و هنری آشنا شویم میفهمیم که در کنار چه دریای عظیمی هستیم و احساس تشنگی میکنیم.
نهجالبلاغه مجموعه سخنرانیها، نامهها و کلمات قصار امیر مؤمنان است که مرحوم سید رضی بخشهای برگزیده آن را تدوین کرده است. لذا در هر سه بخش؛ فرمایش مرحوم سید رضی این است در قسمت اول میفرماید باب المختار من خطب امیرالمؤمنین علی و در بخش دوم میفرماید باب المختار من کتب مولانا امیرالمؤمنین علی و در بخش سوم میفرماید باب المختار من حکم امیرالمؤمنین.
مرحوم سید رضی هر بخشی را از چه منظری نگاه کرده است؟
اجازه بدهید این سؤال را اینگونه مطرح کنیم که آیا مرحوم سید رضی از دید اجتماعی نگاه کرده است؟ متأسفانه خیر، آیا از دید فلسفی نگاه کرده است؟ خیر، آیا از دید اخلاقی مطرح کرده است؟ خیر، بیشترین نظرگاه و تکیه مرحوم سید رضی بر زیباییهای هنری است، لذا میگوید نهجالبلاغه، راه شیوا گویی است، بلاغت یعنی گفتار شیوا. مرحوم سید رضی با این دید این کلمات را جمع کرده است چه در خطب چه در نامهها و چه در حکمت.
سید رضی کیست و هدف او از تدوین نهجالبلاغه چه بود؟ و آیا قبل از سید رضی کسی در جمع و تدوین کلمات امیر مؤمنان اقدام کرده بود یا سید رضی اولین کسی است که این کار را انجام داده است؟
توضیح اجمالی مطلب اول این است که سید شریف رضی در سال 359 هجری قمری در بغداد چشم به جهان گشود و پدر ایشان ابواحمد حسین بن موسی است که در سال 406 یا 408 رحلت نمود. ازاینجا معلوم میشود که مدت عمر آن بزرگوار 47 یا 49 سال بوده است و عمر طولانی نداشتهاند. پدر مرحوم سید رضی در سال 369 که سید رضی حدوداً دهساله بود به دستور عضد الدوله دیلمی دستگیر شد و تبعید گردید و از او دو یادگار گرانمایه یعنی سید رضی و برادر بزرگترش مرحوم سید مرتضی علم الهدی که در آسمان علم و فقاهت همواره میدرخشند، بجای ماند. حقیقتاً این دو بزرگوار ازلحاظ پدر و مادر و ازلحاظ نبوغ و نورانیت وجودی که داشتند جزو معدود افرادی هستند که در طول تاریخ عالم تشیع درخشیدهاند و قداست و نورانیت و آثار آنها همواره زبانزد همه بوده است.
کلام سامی ابن ابی الحدید درشان سید رضی
ابن ابی الحدید که خود شارح نهجالبلاغه است درباره سید رضی، جملهای دارد که در شناخت سید رضی مفید است. ابن ابی الحدید میگوید او دانشمندی ادیب و شاعری روشنگر در شعر ازنظر تعبیرات و جملهبندی زیبا و ازنظر معنا عمیق و در قسمتهای مختلف سخن و شعر قوی و نیرومند بود و به هرکدام از فنون شعر و سخن میپرداخت افراد را در شگفتی قرار میداد و درعینحال نویسندهای بزرگ، مردی عفیف شریف النفس و بلندهمت و سخت پایبند به دستورات و قوانین دینی بود.[1] چون آنچه به اینها نورانیت داده همان مسئله تعبد آنهاست که متشرع واقعی بودند و اینکه قرآن کریم وعده داد که «وَ مَنْ یؤْمِنْ بِاللَّهِ یهْدِ قَلْبَهُ»[2] اگر کسی متشرع بود خداوند قلب او را هدایت میکند این وعده الهی ازاینجهت است مرحوم سید رضی و سید مرتضی از این وعده الهی برخوردار بودند.
سید رضی از تدوین نهجالبلاغه با چه انگیزهای نهج البلاغه را گردآوری کرد؟
مرحوم سید رضی در مقدمه نهجالبلاغه به نکتهای اشاره میکند که هدف از تدوین نهجالبلاغه را نشان میدهد اجمال فرمایش ایشان این است که در آغاز جوانی و طراوت زندگی دست به تدوین کتابی در خصائص و ویژگیهای ائمه هدی زدم که مشتمل بر خبرهای جالب و سخنان برجسته آنها بود. پس از گردآوردن خصائص امیر مؤمنان مشکلات و حوادث روزگار من را از اتمام بقیه کتاب بازداشت من آن کتاب را به فصلهای مختلفی تقسیم کرده بودم و در پایان آن فصلی که متضمن سخنان جالب آن حضرت و سخنان کوتاه در مباحث و حکم و امثال و آداب بود آورده شد و برخی از دوستان آن را جالب و شگفتانگیز از جنبههای گوناگون دانستند و از من خواستند کتابی از سخنان برگزیده امیر مؤمنان از جمیع فنون و بخشهای مختلف از خطبهها نامهها؛ مواعظ و ادب در آن گرد آورم زیرا میدانستند این کتاب متضمن شگفتیهای بلاغت و نمونههای ارزنده فصاحت و جواهر سخنان عرب و نکات درخشان و سخنان دینی و دنیوی خواهد بود که در هیچ کتابی جمعآوری نشده و در هیچ نوشتهای تمام جوانب آن گردآوری نشده است زیرا امیر مؤمنان منشأ فصاحت و منبع بلاغت و پدیدآورنده آن است مجموعه بلاغت بهوسیله او آشکار گردیده و قوانین و اصول آن از ایشان گرفتهشده و در ادامه میفرماید خواسته دوستان را اجابت کرده و این کار را شروع کردم درحالیکه یقین داشتم سود و نفع معنوی آن بسیار زیاد است و بهزودی همهجا را تحت سیطره قرار خواهد داد و اجر آن ذخیره آخرت خواهد بود. منظورم این بود که علاوه بر فضائل بیشمار دیگر بزرگی قدر و شخصیت امیر مؤمنان را از این نظر روشن سازم که امام امیر مؤمنان تنها فردی است از میان تمام گذشتگانی که سخنی از آنها بهجای مانده است به آخرین مرحله فصاحت و بلاغت رسیده و گفتار او اقیانوسی بیکرانه است که سخن هیچ بلیغی به پایه آن نخواهد رسید.[3]
مرحوم سید رضی در این مقدمه همان جنبههای فصاحت و بلاغت امیر مؤمنان را در نظر داشتهاند و از این زاویه دیدهاند.
آیا کسانی قبل از سید رضی دست به تدوین خطب امیر مؤمنان زدهاند یا نه؟
این بخش ازاینجهت حائز اهمیت است که برخی افراد گاهی در یاوهگوییهایشان نسبت به نهجالبلاغه میگویند: برخی از خطبهها -که معارف بلند فلسفی و یا معارف عقلی دارد - را سید رضی خود انشاء کرده است و این مطلب از ناآگاهی ایشان است که ما در مقدمه جلد اول شرح نهجالبلاغه بطلان این ادعا را بررسی کردهایم آثار دیگر سید رضی هنوز موجود است و با تمام عظمتی که دارد سید رضی کجا و این خطبههای توحیدی کجا؟ مرحوم سید رضی در جمعآوری نهجالبلاغه با یک مخزن بسیار عظیمی مواجه است و قبل از ایشان علما و بزرگان دیگری نیز کلمات امیرالمؤمنین را جمع کردهاند وایشان از این مخزن عظیم معنوی؛ نهجالبلاغه را گردآوری کرده است که ما به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم تا معلوم شود که قبل از سید رضی بزرگانی بودهاند که این خطبههای امیر مؤمنان را جمع کردهاند و این نکته حائز اهمیت است قرنها بر نهجالبلاغه گذشت و نهجالبلاغه بهعنوان کتابی که روایات آن مرسل است مطرح بوده است ولی امروز به حول و قوه الهی و زحمتی که بزرگان کشیدهاند امروز تقریباً کل نهجالبلاغه با سند است و نهجالبلاغه از ارسال بیرون آورده شده است. امروز باکارهایی که کردهاند و زحماتی که کشیدهاند دیگر نهجالبلاغه بهعنوان یک کتاب روایی مرسل نیست و مستند است.
لطفاً به چند مورد از کسانی که قبل از سید رضی کلمات امیرالمؤمنین را جمع کردهاند اشاره نمایید؟
- زید بن وهب متوفای 96 هجری کتابی تحت عنوان خطب امیرالمؤمنین علی المنابر فی الجمع والاعیاد نوشته است مجموعه خطبههایی که امیر مؤمنان در نماز جمعه و اعیاد ایراد فرمودهاند جمع کرده است ایشان متوفای 96 است یعنی قرن اول است.
- نصر بن مزاحم کتاب خطب علی را نوشته است
- اسماعیل بن مهران از محدثین قرن دوم هجری است که کتاب خطب امیرالمؤمنین را نوشته است
- هشام بن صائب کلبی متوفای 206 کتاب خطب علی را نوشته است.
- ابومخنف لوط بن یحیی محدث مشهور قرن دوم هجری مؤلف کتاب الخطبة الزهرا لامیرالمؤمنین یعنی خطبههای درخشان امیرالمؤمنین را نوشته است که زهرا به معنای درخشندگی است. ایشان در قرن دوم هجری زندگی میکردهاند.
- محمد بن عمر واقدی متوفای 208 که سید رضی برخی از خطبههای نهجالبلاغه را چنانچه خود میگوید از روی نوشتهها و خط او نقل میکنند یعنی محمد بن عمر واقدی که او منبع و مأخذ کلمات سید رضی است.
- ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی محدث و مورخ مشهور متوفای 283 رسائل علی امیر المؤمنین را نوشته است.
- ابوالحسن علی بن محمد مدائنی متوفای 215 خطب علی و کتبه الی عماله را که نامهها و خطبههای امیر مؤمنان برای فرماندهانشان که احتمالاً مسائل سیاسی امیرالمؤمنین باید باشد را نوشته است.
- حسن بن علی بن شعبه حرانی در قرن سوم کتاب تحف العقول را نوشتهاند که معروف و موجود است و خیلی از کلمات امیرالمؤمنین در تحف العقول هست.
- صالح بن ابی حماد ابی الخیر از محدثین بزرگ قرن سوم و از اصحاب امام حسن عسکری (ع) هستند.
- حضرت عبدالعظیم حسنی کتابی مشتمل بر خطبههای علی ابی طالب جمع کردهاند.
- مسعدة بن صدقه از اصحاب امام صادق و امام کاظم کلمات حضرت را جمع کردهاند.
- ابراهیم بن سلیمان خزّار کوفی در قرن سوم ایشان خطبههای حضرت را جمع کردهاند.
- ابو عثمان جاحظ از علمای مشهور عامه متوفای 255 هجری مأة کلمه من کلمات علی همان جاحظ معروف است که صد کلمه از کلمات امیرالمؤمنین را سالها قبل از سید رضی جمعآوری کرده است و...
اینها همه آثاری است که الآن ممکن است نزد ما نباشد اما سید رضی در آن زمان آنها را داشته است پس بنابراین قبل از سید رضی اینهمه آثار جمعآوریشده بود وایشان در میان اینهمه آثار کلمات امیرالمؤمنین را جمعآوری کرده.
معارف نهجالبلاغه را در چه محورهایی میتوان دستهبندی نمود؟
اگرچه مرحوم سید رضی نهجالبلاغه را بادید فصاحت و بلاغت جمعآوری کرده است اما همین نهجالبلاغه در همین حد میبینیم که دارای چه عظمتی است.
1- معارف توحیدی: بهصورت فهرست عرض میکنم که در نهجالبلاغه بخش عظیمی درباره الهیات و ماوراءالطبیعه است. امور عقلی و فلسفی و مسائل توحیدی آنهم در حد اعلی است که در جلد اول شرح نهجالبلاغه حقیر با عنوان معارف توحیدی شرح و بحث شده است. ابن ابی الحدید در ذیل یکی خطب توحیدی حضرت میفرماید: در وادی توحید امیرالمؤمنین مرد یکهتاز است که قبل و بعد از او هیچکس چنین حرفی را نزده است.
2) سلوک و عبادت و مسائل سیر و سلوک انسانی و مسائل عبادی که در حد اعلی آمده است که مسائل اخلاقی هم شامل آن میشود که جلد دوم شرح نهجالبلاغه بنده ناظر بر این بخش است.
3) حکومت و عدالت، بحثهای سیاسی و پیرامون حکومت، امیرالمؤمنین بحثهای حکومت و سیاست را بهعنوان تئوری مطرح نکردهاند که بگویند تئوری پرداز است ایشان در حالی این مسائل را مطرح کرده است که خود حاکم مطلق عالم اسلام است و در شبانهروز درگیر با مسائل حکومتی بوده است. این مطالب در جلد سوم شرح نهجالبلاغه ما با عنوان معارف اجتماعی و تبین اندیشههای سیاسی امیرالمؤمنین است آورده شده است.
4): اهلبیت و خلافت: که اگر عمری باقی باشد ادامه کار نهجالبلاغه ما همین موضوع خواهد شد یعنی مسائلی که در رابطه با اهلبیت و در رابطه با خلاف فرمودهاند مثل خطبه شقشقیه و مسائلی که در کل نهجالبلاغه تلألؤ دارد که حضرت اهلبیت پیغمبر را به عالم بشریت معرفی کرده است.
5): مواعظ و حکمت: که بهترین مواعظ و حکمتها در نهجالبلاغه آمده است، مثلاً در باب دنیا و دنیاپرستی، آن حضرت، دنیا را بهگونهای تعبیر کردهاند که به تعبیر یکی از اساتید برای دنیا آبرویی نگذاشته است حضرت ابتدا دنیا را معرفی کرده است و دنیای ممدوح و دنیای مذموم را شناسانده است که کسی گمان نکند دنیا به معنای داشتن خانه و ماشین و اینهاست. میفرماید: دنیا یعنی آنچه مربوط به من و ماست و امور اعتباری را حضرت بیان کردهاند.
6): حماسه و شجاعت که عالیترین دستورات فرماندهی نظامی در نهجالبلاغه هست را میتوان موردبررسی قرارداد چراکه عالیترین خطبههای حماسی در نهجالبلاغه هست.
7): ملاحم و مغیبات که ابن ابی الحدید درجاهای گوناگون به این مطلب اشاره میکند که حضرت اموری را که در آینده اتفاق میافتد را بیان کردهاند و اگر این بخش نهجالبلاغه تفسیر بشود خود یک کتاب است که امیرالمؤمنین مسائلی را که در قرون آینده اتفاق افتاده را برای مردم بیان کردهاند.
8): قسمت دیگر دعا و مناجات است، عالیترین دعاهای عارفانه و بلندترین مناجات عاشقانه در همین نهجالبلاغه هست که خود دعاها و مناجات نهجالبلاغه یکفصل بزرگی است که خود یک کتاب میطلبد.
9): شکایت و انتقاد از مردم زمان و درد دلها و مشکلاتی که از دست مردم زمانه داشتهاند.
10): اصول اجتماعی
11): اسلام و قرآن
12): اخلاق و تهذیب نفس
13): پیرامون شخصیتها و یک سلسله مباحث دیگر که همه اینها در نهجالبلاغه قابلبحث و بررسی است.
اگر تفسیر موضوعی نهجالبلاغه سامان پیدا کند هرکدام از اینها یک کتاب خواهد بود منتها با این ویژگی که آنچه در نهجالبلاغه هست مستند شده است. میبینیم که اصل این را در توحید صدوق در کافی و آثار دیگر بزرگان که کلمات امیرالمؤمنین را جمع کردهاند موجود است.
شرح موضوعی نهجالبلاغه حضرتعالی بر چه اساسی تنظیمشده است؟
در ابتدا معارفی توحیدی نهجالبلاغه را به بحث نشستهایم چراکه تا توحید درست نشود چیز دیگری درست نمیشود و بعدازآن مسائل اخلاقی و سیر و سلوک است؛ تا توحید درست نشود اخلاق درست نمیشود و تا اخلاق درست نشود جامعه درست نمیشود.
این خطبههای توحیدی و این مطالب پرمغز حضرت در چه جمعی بیان میشد و آیا جمعیت روزگار آن حضرت قدرت فهم این معارف عمیق را داشتند؟
سؤال دقیقی است و باید هم پرسید که نهجالبلاغه که مجموعه سخنرانیها و نامهها و کلمات قصار پرمغز امیر مؤمنان است که از زمان تدوین آن تا امروز بیش از صد شرح بر آن نوشتهشده است این سخنرانیهای سطح بالا که علمای بزرگ و متفکران عالم اندیشه از شیعه و سنی در حاشیه و شرح و تفسیر آن کتابها نوشتهاند و هنوز هم فهم و درک آن برای جامعه علمی دشوار است در کجا ایراد میشد؟ این نکته قابلتوجهی است که انسان باید در آن درنگ کند این خطبههای پرمغز و کلمات در حد اعجاز را حضرت در کجا ایراد میفرمود؟ مکان ایراد این خطبهها نوعاً در مسجد کوفه و در میانهسالهای سیوپنج و چهل هجری یعنی حدود 1400 سال قبل مکان و زمان مشخص است، سطح فرهنگ و اندیشه مردمی که در جامعه اسلامی آن روزگار زندگی میکردند آنچنان بالابود که وقتی علی بن ابیطالب این سخنان عمیق و پرمغز را در منبر ادا میکرد آنها میفهمیدند چون اگر آنها نمیفهمیدند یقیناً امیر مؤمنان چیز دیگری میفرمود پس معلوم میشود آنها میفهمیدهاند الآن بعد از 1400 اینهمه شرح نوشتهشده است هنوز باید اعتراف کنیم فهم نهجالبلاغه برای فضلای حوزه کار سختی است، اینکه عرض میکنم سخنرانی نیست، بنده سالیان متمادی است در خدمت نهجالبلاغه بودهام و باید اذعان کرد که فهم نهجالبلاغه کار آسانی نیست، آن زمان که امیرالمؤمنین این سخنرانیها را داشتند مردم قدرت فهم این مطالب را داشتند که ایشان این صحبتها را بیان میفرمودند؛ ازاینجا به این نکته پی میبریم که سطح درک و آگاهی جامعه از دانشگاه و کلاس نیست.
پیامبر خدا وقتی پدر و مادر عمار یعنی یاسر و سمیه بیسواد و بیفرهنگ را آنقدر بالا آورد که حاضر شدند درراه یک آرمان جان خود را بدهند آنهم در حال شکنجه، برای بالا آوردن اندیشه این دو انسان بدوی بیسواد وجود مبارک پیامبر کلاس درس درست نکرد و دانشگاه نساخت، به آنها دانشهای گوناگون را نیاموخت، پیامبر با این مردم چه کرد؟ پیامبر خدا؛ روح اندیشه انسانی و وجدان انسانی را در ایشان زنده کرد، چشم آنها را باز کرد، بااینکه سواد خواندن و نوشتن نداشتند حکیم شدند که حقایق عالم برای آنها آشکار شد. وجود مبارک امیرالمؤمنین هم در زمان حکومت خود تمام سعیشان این بود که وجدان انسانی انسانها بیدار بشود چون لازمه درک معارف توحیدی این نیست که انسان حتماً کلاس درس و مفاهیم و اصطلاح را بگذراند توحید مربوط به جان انسان است امیر مؤمنان در جامعه اسلامی خودش چنان وجدان انسانها را بیدار کرده بود که وقتی آن کلمات را به مردم میفرمود مردم میفهمیدند و این نکته قابلتوجهی است بالا آوردن سطح فرهنگ مردم، بیدار کردن وجدان انسانی در مردم، نیازمند کلاس درس و آموزههای گوناگون نیست، آنها در جای خودش خوب اما ممکن است در یک جامعه؛ حوزه و دانشگاه در سطح عالی مدرکگرایی باشند اما سطح فرهنگ مردم آن جامعه پایین باشد وجدان انسانی آنها بیدار نشده باشد. پس امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه این را به ما میفهماند که اگر مردم بخواهند روح و وجدانشان آزاد و بیدار باشد راه دیگری دارد و آن راه انسانسازی است که حاکمان اسلامی باید درصدد آن باشند.
مغز و لب خطبهها و سخنان حضرت را چگونه میتوان فهمید و درک کرد؟
خطبهها، نامههای و کلمات قصار آن حضرت دریایی است بیساحل که هرچقدر انسان با نهجالبلاغه انس پیدا کند سطح اندیشه او بالا میرود باید به این نکته توجه داشت که نهجالبلاغه شرح و تفسیر قرآن است و اگر کسی از قرآن خبری نداشته باشد نمیتواند با نهجالبلاغه مأنوس باشد و فهم نهجالبلاغه منوط به فهم قرآن است و نهجالبلاغه اولین و عالیترین تفسیر قرآن کریم است. در جامعه علمی ما باید به سمت انس با نهجالبلاغه حرکتی به وجود بیاید، ما نمیخواهیم این مطلب را در سطح عموم مطرح کنیم این کار شدنی نیست، اگر یک حرکت فرهنگی و علمی برای شناخت نهجالبلاغه در حوزه و دانشگاه به وجود بیاید آنگاه متوجه میشویم که در کنار چه دریای عظیمی نشستهایم و این گله را همواره داریم که چرا هنوز حوزه علمیه ما به این جایگاه نرسیده است که نهجالبلاغه کتاب درسی اصلی آن باشد، الآن دهها هزار دانشجو و دانشپژوه و طلبه مشغول درس و بحث علوم متعدد هستند اما اگر نگاه کنید چند درس معدود نهجالبلاغه در حوزه مطرح است و این جای تأسف دارد.
پیوند امیر المومنین و شبهای قدر بهانهای است که پیرامون درک شب قدر و چگونگی بهرهگیری از این شبها را به بحث بنشینیم اما ازآنجاکه تفصیل بحث مجال دیگری میطلبد لطفاً راجع این موضوع بهاختصار مطالبی بفرمایید؟
مردم چون نمیدانند کدامیک از سه شب معروف ماه مبارک رمضان، شب قدر است در این شبها به عبادت و نماز و تلاوت قرآن و انس باخدا مشغول هستند و سفارشها زیادی هم شده است اما بحث دیگر بحث معرفتی شب قدر است.
آیا شب قدر در حد یک مناسبت است یا یک واقعیت است؟! زندگی عمومی ما اینطور حکایت میکند که شب قدر یک مناسبت است شب قدر شب مهمی است بلاتشبیه در بین مردم میگویند 22 بهمن روز مهمی است که در آن انقلاب پیروز شده است و این روز بهعنوان یک مناسبت مطرح میشود با این نگاه شب قدر شبی است که در آن شب؛ قرآن نازلشده است و در حد یک مناسبت و بزرگداشت مطرح میشود؛ اما شب قدر معرفتی غیرازاین است و با این توضیح که شب قدر یک حقیقت عینی زندگی انسان است و گذشته از مناسبتها که آن مناسبتها آداب خاصی دارد؛ شب قدر یک حقیقت عینی در زندگی انسان است که انسان باید شب قدر را درک کند. از باب تشبیه یک امر معقول و شهودی به یک امر مادی و محسوس این است که شب قدر یک نقطه خاصی است که در آن شب بین زمین و آسمان و بین ملک و ملکوت و بین فرش و عرش یک اتفاق بزرگی رخ میدهد و در آن لحظه خاص در آسمان بهسوی زمین باز میشود و یک دریافت معنوی و درونی برای انسان رخ میدهد.
حقیقت شب قدر یک رویداد روحی برای انسان است که در این رویداد انسان یک اتصال عجیبی با عالم معنا پیدا میکند، اینیک رویداد روحی شگفتانگیز است شب قدر یک حقیقت عینی زندگی انسان است که درک این حقیقت مقدمات معرفتی دارد.
به هوس راست نیاید به تمنی نشود*** کاندر این راه بس خونجگر باید خورد
شب قدر آن پر تلألؤ ترین لحظات زندگی یک انسان عارف است که تعریف و اصطلاح و الفاظ خیلی برای بیان این حقایق کوتاه است؛ شب قدر به معنای مناسبت یک حرفی است و شب قدر بهعنوان یک حقیقت عینی یک رویداد شگفتانگیز روحی برای انسان حرف دیگری است، درک اولی مؤونهای ندارد نهایتاً روز قدر بیشتر میخوابیم و شببیدار میمانیم اما درک دومی مقدمات خیلی مهمی دارد تا جان انسان به لحاظ طهارت و قداست به اوجی نرسد که بتواند با ملکوت ارتباط برقرار کند درک شب قدر برای انسان ممکن نیست.
[1] - رک: شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج1، ص: 33
[2] - تغابن آیه 11
[3] - نهج البلاغة، صبحی صالح ص: 33؛ فإنی کنت فی عنفوان السن و غضاضة الغصن ابتدأت بتألیف کتاب فی خصائص الأئمة ع یشتمل علی محاسن أخبارهم و جواهر کلامهم حدانی علیه غرض ذکرته فی صدر الکتاب و جعلته أمام الکلام و فرغت من الخصائص آلتی تخص أمیر المؤمنین علیا ع و عاقت عن إتمام بقیة الکتاب محاجزات الأیام و مماطلات الزمان ...الخ