انقلاب اسلامی ایران مهمترین واقعه قرن بیستم است که علاوه بر ایجاد تغییرات گسترده فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایران، منطقه پیرامون خود و جهان را نیز دچار تحولاتی اساسی نمود. رشد انقلابها و جریانهای اسلامی در برخی کشورها که به تأسی از انقلاب اسلامی ایران شکلگرفت و یا رشد یافت، فقط نمودی از تأثیرات بینالمللی انقلاب اسلامی به شمار میآید. [1]
حرکت انقلابی ملت ایران با هدف تغییر الگوهای فکری و فرهنگ غربی حاکم بر ایران صورت گرفت تا نظامی مطابق با خاستگاه فرهنگی و تمدنی اسلامی ایرانی پی ریزی شود. از آنجا که هویت دینی، تاریخی و فرهنگی جامعه ایران با حضور اندیشهها و معارف دینی در کلیه عرصههای حیات اجتماعی در طی قرنها معنا یافته بود، ترویج اندیشههایی که دین را نادیده میگرفت، به بحرانهای فکری عمیقی انجامید که پسلرزههای آن به کلیهی حوزههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز رسید. در تقابل با این رویکرد غیر دینی، حرکت دینی - اجتماعی سعی کرد تا پاسخی مناسب برای بحران جدید پیدا کند. لذا مهمترین هدف انقلاب اسلامی احیای دین و ارائه الگوی بدیع مبتنی بر هویت دینی و ملی برای ایران بود. [2] انقلاب اسلامی ایران، در نوع خود، و نیز در مقایسه با دیگر انقلابهای جهان، از لحاظ تکوین، حرکت، روند و نتیجه آن دارای ویژگیهای کم نظیری می باشد. وجه مشترک پیدایش همه انقلابها، کم و بیش یکسان است. تمامی انقلاب ها ریشه اجتماعی دارند، هنگامی که ظلم، فساد و بیکفایتی نظام حاکم تحمل ناپذیر شد، تودهها به حرکت در آمده، طغیان میکنند، تا رژیم حاکم را بر اندازند و بهجای آن نظام جدیدی که امیال و خواستهای آنها را تامین کند، بر پا سازند.[3] بر همین اساس ملت ایران با بن مایه دینی خود و پیروی از رهبری حضرت امام خمینی(ره) توانست به حاکمیت 2500 ساله نظام پادشاهی پایان داده و برای اولین بار در جهان، نظامی مبتنی بر آموزههای دینی پایهگذاری نماید، تا الگویی برای سایر ملتهای مسلمان باشد.
مبانی نظام سیاسی در انقلاب اسلامی
دین و سیاست از دیرباز با یک دیگر تبادل و تعامل داشتهاند. دین با تولیداتی مانند «وجدان جمعی» ، «انسجام اجتماعی»، «الگو سازی»، «کنترل درونی»، «مشروعیت»[4] همواره نیازهايی را در نهادهای غیر دینی نهادهای سیاسی برطرف میکرده و در مقابل، نیازخود به اقتدار، حمایت، فعالیتهای تبشیری و تحقق آرمانها را به وسیله نهادهای سیاسی برآورده ساخته است.[5]
یکی از مهمترین مبانی نظام سیاسی که در حاکمیت بعد از انقلاب اسلامی ایران تبلور یافت، احیای کارکرد دین در سیاست و حاکمیت بود . به عبارت دیگر، احياگري اسلامي، به سياسي شدن دين و جامعه ختم ميشود. در اين ارتباط اسلام سياسي با مدرنيته هيچ گونه تعارضي ندارد، محور اصلي احياگرايي اسلامي، مقابله با نسبي گرايي، غرب محوري، فردگرايي و مصرف گرايي ميباشد كه اين مؤلفه ها، نماد مدرنيسم هستند، در حالي كه احياگرايی اسلامي و همچنين اسلام سياسي، جلوههايي از شهر نشيني، صنعتي شدن، توسعه، علم و ... را كه با قالبهاي مدرنيته همخواني دارد، مورد تأييد قرار ميدهد. به عبارت ديگر، اين احياگرايي اسلامي که در مقابله با مدرنيسم و غربي گرايي قرار دارد، انديشه غربي شدن جهان اسلام را مورد نقد قرار ميدهد. احياگرايي اسلامي به سطوح مختلفي از نيازهاي انسان جديد پاسخ ميدهد. از يك سو، نيازهاي عاطفي و اجتماعي كساني كه از بنيانهاي خود جدا مانده اند را بازسازي مي كند و از طرف ديگر آنان را در نهادهاي سازمان يافته بسيج مينماید. پس در مرحله اول، اصليترين نياز مسلمانان را بايد بازسازي قالبهاي هويتي دانست كه آنها را با بنيادهاي هويتي و اعتقادي خود پيوند ميدهد. در اين روند، احياگران نه تنها از الگوهاي ابتكاري بهره ميگيرند، بلكه بايد آنها را كنش گراني دانست كه درصدد مقابله با برخی از ظواهر غرب گرایی ميباشند، يعني از ديدگاه ایشان برخی از جلوههاي مدرنيسم مثل غربگرايي و مصرفگرايي به عنوان موضوعات غير مطلوب و انتزاعي تلقي شدهاند كه بايد با آن مقابله شود. بر اين اساس بر ضرورت فعال سازي كنش گر تأكيد دارند. در مرحله بعد نيز صف بنديهاي هويتي جديدي شكل ميگيرد كه نميتواند ماهيتی بيطرف و مبهم داشته باشد. پس، احياگران اسلامي درصدد خلق تاريخي هستند تا در آن نقش انسانها از معنا و جايگاه لازم برخوردار باشد.
بررسی و تبیین چشم انداز های پیش روی انقلاب اسلامی( کارکرد سیاسی دین) :
در دوران کنونی، سکولاریزم به عنوان شرط توسعه و پیشرفت جوامع غیرمذهبی شناخته شده، اما اسلام در میان خود و سکولاریزم، غیريت سازی نموده، همانگونه که تعلیمات کاتولیکهای مسیحی مبنی بر رهبانیت را نیز مردود اعلام کرده است. لذا بایستی گفت که نگرش اسلام به امور دنیوی، نگرشی ویژه و منحصر به فرد میباشد، به عبارت دیگر مسلمانان به همان اندازه که در امور دینی و ایمانی خویش متصل و وابسته به اسلام هستند، در امور دنیوی خویش هم لزوماً به اسلام وابستگی و پیوند دارند، در نگرش اسلامی، اهمیت دنیا برای آماده کردن انسان در جهت ورود به جهان آخرت بوده و جاودانگی در حیات اخروی است. بنابراین همه امور دنیوی مربوط به انسان، برای آماده ساختن وی جهت ورود منزلگاه آخرت کاربرد دارند و در همین راستا سیاست نیز از امور دنیوی مرتبط با انسان میباشد.
با انقلاب اسلامی و با روی کارآمدن نظام اسلامی در ایران، سیاست بر خلاف تعریف غربی خود مطرح گردید، یعنی سیاست در نگرش اسلامی - ایرانی، علاوه بر اینکه شامل دو بعد دنیوی و انسانی است ، بعد دیگری نیز دارد که از طرفی بر خود آن نیز احاطه دارد. و بدین سبب، سیاست دین مهمتر از سیاست به معنای جدید آن میباشد و این سیاست دین چیزی نیست جز ارتباط سیاست و خداوند و آخرت که در بعد توحیدی سیاست قرار میگیرد. این تعریف جدید از سیاست و بیان کاربرد دینی آن در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) برای انقلاب اسلامی تجلی یافته و بعد از انقلاب نیز در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و سیستم حکومتی ما متبلور گردید.
احياي كاركردهاي سياسي دين
بنابراین مهمترین جنبه انقلاب اسلامی ایران شاید این باشد که این انقلاب نشانگر بازگشت قدرت سیاسی اسلام و احیای دین در جامعه جهانی است. اهداف اسلام همگی جهان شمول بوده، هدف نهائی اسلام این است که کلیه افراد بشر را به زندگی تحت لوای اسلام و تسلیم از روی میل به مشیت الهی ترغیب نماید. واقعیت این است که قدرت سیاسی اسلام تجدید شد تا نقش خود را در صحنه سیاسی جهان ایفا کند.
*وقوع انقلاب اسلامی
قدرتهای غربی گمان میکردند که اسلام را به عنوان یک عامل سیاسی از صحنه تاریخ خارج کردهاند، تا اینکه انقلاب اسلامی ایران با ظهور خود، روحی تازه در کالبد بیجان اسلام دمید و قدرت واقعی اسلام ناب محمدی(ص) را به جهانیان نشان داد؛ همچنین الگوی بی نظیر برای سایر کشور ها اسلامی که بعد از گذشت بیش از سه دهه از پیروزی شکوهمند آن، شاهد الگو گیری کشورهای عربی از این انقلاب کبیر در قالب بیداری اسلامی هستیم.
آینده انقلاب در چشم انداز مبارزه با جنگ نرم
بیتوجهی به مقولة جنگ نرم، هزینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فراوانی را به طور مضاعف در خصوص نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران افزایش داده به طوری که ظرفیتهای ملی را نیز به هدر میدهد. با توجه به اهمیت این مقوله باید اذعان داشت که سیاستگذاری در حوزة جنگ نرم و عملیات روانی با بخشینگری و جزئیبینی راه به مقصود نمیبرد، بلکه باید به آن به مثابة دانشی بنیادین نگریست که پیکرة سیاست و فرهنگ بر آن بنا نهاده میشود.[6] آمریکا و حتی رژیم غاصب اسراییل در جریان جنگ نرم میان خود و جمهوری اسلامی ایران، گزینه های مختلفی را امتحان کرده و بعضاً در بسیاری از موارد شکست خود و یا حتی مقابله به مثل ایران را در این زمینه ها حتمی دانستهاند. اگرچه گسترش چشمگیر رسانههای دیداری و شنیداری و همچنین فضای مجازی و استفاده از آن در سیستم اداری، نظامی و حتی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، و همچنین ورود کانالها و شبکه های ماهواره ای به خانواده های ایرانی هموره با سبک و سیاق زندگی غربی، روز به روز در حال تکامل و فراگیری بیشتر است، با این حال پیشرفت جمهوری اسلامی ایران در عرصه تکنولوژی های مبتنی بر فضای مجازی و کنترل این فضا و همچنین افزایش کیفی و کمی برنامههای رسانههای دیداری و شنیداری مبتنی بر ارزشهای اصیل و معارف غنی اهل بیت(ع) باعث شده که از ضربه پذیری جمهوری اسلامی در این عرصه کاسته شود.
با ورود کشور های غربی به مباحثی چون آزادی های دینی و تبلیغ فرقه های انحرافی که بویی از اعتقادات دینی ایرانیان نبرده و فقط با برخی ظواهر دنیایی، قصد فریب جوانان و ملت مسلمان ایران را دارد، در صدد تغییر ارزش ها و هنجار های مورد قبول مردم در جامعه ایرانی و نیز راه اندازی جنگ نرم تمام عیاری علیه باورها و آرمان های انقلاب اسلامی است.
غرب همچنین با تبلیغ برخی فرقه های منحرف سعی دارد تا اعتقادات ریشه دار و اصیل ایرانیان را به سخره گرفته و با ترویج آرمان های غربی خود و قدیمی نشان دادن برخی از اعتقادات ما ایرانیان و شیعیان ، تا آنجا که ممکن است ما را از باورهایمان دور سازند، به طور مثال، در برخی از این تبلیغات آنچنان چهره بدی از نماز خواندن و دعا خواندن مسلمانان نشان می دهند که جوان امروزی شاید از اینکه این تکلیف الهی خود را در میان سایر افراد جامعه انجام دهد، شرمنده شده و یا خجالت بکشد ، اما همین جوان با انجام انواع کار های خلاف عفت و برخلاف ارزش و باور های دینی خود در میان سایر افراد به مقبولیت دست مییابد و هرگز به خاطر قبح کاری که مرتکب شده، سرزنش که هیچ، بلکه توبیخ و تنبیه نیز نگردد.
کلام آخر:
حرکت انقلابی ملت ایران با هدف تغییر الگوهای فکری و فرهنگی غربی و غیر دینیای صورت گرفت تا نظامی مطابق با خاستگاه فرهنگی و تمدنی ایران اسلامی را ایجاد نماید. [7] و انقلاب اسلامی ایران مهم ترین هدف خود را احیای دین و ارائه الگویی بدیع مبتنی بر هویت دینی و برای کشورهای جهان قرار داد. این امر بعد از گذشت سی وش سال از انقلاب اسلامی ایران، هم اکنون در بسیاری از کشورهای عربی و شمال آفریقا تبلور یافته و انقلابهایی با چهره دینی و مشترک با پیامها و شعارهای انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاده است که همچنان در حال وقوع می باشد. لذا با توجه به اهمیتی که حفظ این الگو و باور برای سایر مسلمانان جهان دارد، فقط ارزشهای اصیل اسلامی و پای بندی به آرمان های مقدس انقلاب اسلامی ایران از وظیفههای مهم هر فردی است که به این انقلاب عشق ورزیده و هویت خود را مدیون آن می داند.
مرتضی اشرافی
[1] . مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ایران معاصر و غرب جدید، درآمدی تاریخی – فلسفی بر ریشه های انقلاب اسلامی ( مجموعه مقالات) ، تهران، انتشارات موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384 ص 7.
[2] . طاهایی، جواد، درآمدی بر مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مجمع تشخیص مصلحت نظام، پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، گروه پژوهشی سیاست خارجی، 1387 ، ص 104 و 105
[3] . عميدزنجاني، عباسعلي؛ انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، تهران، نشر كتاب سياسي، 1371، ص 43
[4] . رجایی، فرهنگ؛ فلسفه سیاست و مشکله ما ، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، ش 62-61، سال هفتم ، ص 8.
[5] . نجف لک زایی، نگاه نا تمام، مجله:پگاه حوزه-اسفند ماه 1379 ، شماره 8
[6] . پژوهش و تحقیق - جورج سوروس و انقلابهای مخملین ، انتشارات مؤسسه تحقیقاتی و مطالعاتی ابرار معاصر ایران ، چاپ دوم / شهریور 85 .
[7] . طاهایی ، جواد ، درآمدی بر مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ، تهران ، مجمع تشخیص مصلحت نظام ، پژوهشکده تحقیقات استراتژیک ، گروه پژوهشی سیاست خارجی ، 1387 ، ص 104 و 105 .