به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حجتالاسلام والمسلمین علی نهاوندی، مدیر گروه فلسفه هنر مجمع عالی حکمت اسلامی، طی مصاحبه با هفته نامه افق حوزه به موضوع نشان دادن تأثیرات عینی و نقش مؤثر فلسفه در زندگی فردی و اجتماعی افراد پرداخته است که تقدیم حضور علاقمندان می گردد.
تبیین رابطه هنر با طبیعت، هستی و انسان در فلسفه هنر
• فلسفه هنر چیست و بهدنبال چه اهدافی است؟
فلسفه هنر به تبیین مبادی و مبانی غیرهنری هنر یا بهتعبیر دیگر، به تبیین مبادی فلسفی هنر میپردازد. هدف فلسفه هنر آن است که از فلسفه اسلامی به هنر اسلامی پل بزند. منشأ و سرآغاز هنر، غایت و مصادیق و کارکردهای هنر، مهمترین پرسشهایی است که فلسفه هنر، عهدهدار پاسخگویی به آن است. فلسفه هنر از جمله فلسفههای مضاف است که به تبیین چیستی هنر و مبانی نظری و فلسفی آن میپردازد.
• آیا فلسفه هنر نوعی فلسفه مضاف است؟ فلسفه هنر چه نسبت و ارتباطی با فلسفه بهمعنای متافیزیک دارد؟
هنوز فلسفه هنر در کشور ما خیلی تخصصی نیست.یکی از اقسام فلسفههای مضاف، فلسفه هنر است. از این مبانی نظری و فلسفی با عنوان مبانی متافیزیکی و مابعدالطبیعی هنر نیز نام برده میشود.
• چه رابطه مشخصی بین مکاتب فلسفی غرب و فلسفه اسلامی ناظر به مباحث فلسفه هنر وجود دارد؟ تضاد؟ تقابل؟ تکمیلکننده؟ عام و خاص من وجه؟
ابتدا روشن باشد که فلسفه یک سنت فکری است و فلسفه اسلامی تا اندازهای به افلاطون و ارسطو مدیون است.
به نظر بنده رویکرد و مبانی فلسفه اسلامی در هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و جهانشناسی با مبانی فلسفه هنر در غرب، از گرگیاس (در رساله «درباره هلن») تا نظرات جرج دکیی که آخرین نظریه بنیادی در تبیین ماهیت هنر را ارائه میدهد و همچنین فلسفه هنر در شرق مانند کنفسیوس، بودیسم و هندوئیسم، در تقابل و تضاد است. برای نمونه عرض میکنم: در علل اربعه، فلسفه هنر غربی اصالت را به ظاهر و فرم میدهد در پی جاودانه کردن همان شئ است که انسان به چشم میبیند و در غایت، بر دو اصل اصالت لذت و اصالت منفعت قائل است. مثلاً سمبل در نگاه غربی، یعنی ظاهری که به ظاهر دیگر دلالت میکند. لکن در نگاه هنر اسلامی، سمبل و نماد، یعنی ظاهری که به باطنی دلالت میکند.
این دو دستگاه فکری فلسفی (اسلامی و غرب) در چه لایههایی توان همپوشانی دارند: لایههای عمیق هستیشناسی و معرفتشناسی و یا لایههای رویین و کاربردی چون فلسفههای مضاف؟ به نظر بنده از یکسو فلسفه هنر اسلامی، هنوز به مصاف هنر غربی نرفته است و طول و عرض جغرافیایی تفکر حکمی هنر غربی را بررسی همهجانبه نکرده است و از سوی دیگر رجوع به منابع حکمی و فلسفی جهان اسلام، در استخراج نظریههای هنری و کشف موضع فلسفه اسلامی در مورد هنر، بهشدت ضرورت دارد که در صورت مواجهه در تمام میدانهای حکمی و تمام لایهها تفاوت دیدگاه و نظر داریم.
• کدام یک از سه مکتب فلسفی جهان اسلام (مشاء، اشراق، حکمت متعالیه)، توان بیشتری جهت رویارویی با چالشهای دنیای امروز و توان ارائه راهکارهای عملیاتی بیشتری در حوزه فلسفه هنر دارد؟
هر چند فلاسفه اسلامی در هر سه دستگاه فلسفی بخش مستقلی را در آثار خود به فلسفه هنر اختصاص ندادهاند؛ اما بهطور پراکنده در لابهلای مباحث گوناگون، به طرح مباحثی پرداختهاند که در قالب فلسفه هنر میگنجد. چنانچه در مورد معرفتشناسی و فلسفه علم هم، وضع به همین منوال است. به نظر بنده مکتبهای فلسفی که رویکردشان بهگونهای است که ابعاد اجتماعی زندگی بشر را مورد توجه قرار دادند، مانند فارابی دستمایههای بیشتری در این حوزه دانشی دارند؛ همچنین چارچوب نظری حکمت متعالیه نیز، از جامعیت بیشتری در پاسخ به پرسشهای بنیادین حکمت هنر دارد؛ لکن برای فهم مباحث صدرا و نوآوریهای وی، آشنایی با سهروردی برای فهم تفاوت ابنسینا با ملاصدرا مهم است. بهخصوص در بحث خیال که مایه اصلی هنر است.
• آیا باید دست به گزینش مطالب فلسفی غرب زد؟ این گزینش در چه سطحی باید باشد؟ معیارهای شما برای این گزینش چیست؟
شاید بتوان در موضوع و مسئله زیباییشناسی شروع جدید و بستر گفتمانی با فلسفه غرب و شرق ایجاد کرد؛ همچنین مفهوم خیال، مثال و جمال در معرفتشناسی و انسانشناسی حوزه زیباییشناسی اسلامی، نقشی اساسی دارند و بهیقین میتوان گفت که شناخت بهتر و دقیقتر فلسفه هنر اسلامی، مستلزم رسیدن به درکی صحیح از این مفاهیم است.
طبق دیدگاه شیخالرئیس، خیال، مبدأ قریب همه آثار هنری است. ابنسینا درباره قوه خیال و متخیله بهوجه مبسوط بحث میکند که در آفرینش هنری، نقش مهمی ایفا میکنند. منشأ بعید هنر نیز در نزد شیخالرئیس، میل غریزی به محاکات و میل فطری به زیباییجویی است.
همچنین میتوانیم بحث زیبایی را در آرای ملاصدرا و هگل و ایدهآلیستهای آلمانی با هم مقایسه کنیم.
• مسایل فلسفه اسلامی در تعامل با نیازهای زمان خود طرح شدهاند، چه فرمولی برای امتداد آن مسایل به نیازهای دنیای امروز دارید؟ روش شما چیست؟
فلسفه هنر بهعنوان فلسفه مضاف در دو لایه اصیل و تبعی یا میانجیگری مؤثر است.
به نظر بنده دنیای امروز بهشدت از منشأ زیبایی و اثر هنری غافلاند که این طرح بسیار خوبی برای تعامل است.
یکی از مباحث محوری در فلسفه هنر ،بحث زیبایی است. فیلسوفان اسلامی تعاریف و دیدگاههای ویژه درباره زیبایی دارند. به عقیده حکمای اسلامی زیباییهای موجود در این عالم، جلوههای ناقص و مقیدی از زیبایی مطلق؛ یعنی حقتعالی هستند. دومین بحث محوری در فلسفه هنر، نقش خیال در پیدایش آثار هنری است. حکمای اسلامی به وجه مبسوط به بحث خیال و قوه خیال و عالم خیال و تأثیر آن در پیدایش آثار هنری مثل شعر پرداختهاند.برای نمونه منشأ زیبایی از نظر فیلسوفان اسلامی این موارد است.
ابنسینا میگوید: واجبالوجود دارای زیبایی محض و حُسن محض است و مبدأ و منشأ زیبایی و حُسن هر چیزی است. در تلقی متعالی صدرالمتالهین از فلسفه هنر، منشأ هنر برخی اسما و صفات الهی از قبیل خالقیت و احسن الخالقیت حق تعالی دانسته شده است؛ به این بیان که همه انسانها بهنحو تشکیکی، خلیفه خداوند و وارث صفات الهیاند. هنرمندان هم با خلق آثاری در حد خود، تجلی بخش این اسما و صفاتند.
هر زیبایی و کمالی، پرتوی از زیبایی و کمال خداوند است و حق تعالی سرچشمه هر نیکی و کمال، و منشأ هر زیبایی و حُسن است.هر چقدر ادراک و شهود زیبایی قوی باشد، به همان اندازه، لذت هم شدید خواهد بود؛ از این رو وقتی مناظر زیبا را از نزدیک مشاهده میکنیم، بیشتر لذت میبریم.
• منظور از کاربردی بودن فلسفه بهطور عام و فلسفه هنر بهصورت خاص چیست؟ فلسفه قرار است، چه دردی از جامعه، مردم و علم را دوا کند؟
به نظر بنده رسالت هنر آن است که ساخت ادراکی بشر را با عالم مثال و امر معقول روبهرو کند تا در عالم حس، جیات عقلانی که همان حیات طیبه قرآنی است، حاصل شود که این امر رسالت خاص کاربردی کردن فلسفه هنر است.
فلسفه دانشی عقلی است. زمانی که فلاسفه از هنر سخن میگویند؛ یعنی اینکه هنر هم یک مسئله حکمی و عقلانی است. اگر ما بهدنبال تمدن نوین اسلامی هستیم، هر تمدنی را که ریشه در بنیادهای حکمی و هنری خود دارد، باید شنایایی کنیم. ارسطو هنر را یک علم ذاتی میداند؛ نه اکتسابی و میگوید: هنر صورت چیزهایی است که در ذهن هنرمند وجود دارد و ذهن هنرمند، آن صورت را با مواد تطبیق میدهد و اثر را خلق میکند. وقتی هنرمند یک اثر هنری را خلق میکند، به این معنی است که صورت آن اثر از قبل در وجود او بوده است. ارسطو میگوید: هنر چیزی است که اخلاق را در جامعه ارتقا داده و سرگرمی و تفنن هم داشته باشد. از نظر افلاطون نیز هنر چیزی است که بهوسیله آن اخلاق در جامعه ارتقا پیدا کند.
از طرفی صورت دیگر هنرمند، حکیم است؛ چراکه باید توان مواجهه با امور معقول را داشته باشد.
در فلسفه هنر تبیین رابطه هنر با طبیعت، هستی، انسان و... از محورهای اصلی بحث است.
• فلسفه هنر بهطور خاص چه نیازهایی را پاسخ میدهد؟ بهعبارت دیگر اگر معرفتشناسی نباشد، چه مشکلی پیش میآید؟ و اگر باشد، دنیا چه تفاوتی خواهد داشت؟
هنر ریشه در جهانبینی و هستیشناسی دارد. اگر هستیشناسی هنرمند عارفانه باشد، همه جهان را جمال و جلال مطلق الهی میبیند و این احساس زیبای خویش را به دیگران منتقل میکند.
هنر میتواند بر شیوههای زندگی اجتماعی، اعتقادات مذهبی، باورهای اخلاقی، عادات و آداب و رسوم، سیاستهای حاکم بر جامعه و در کل فرهنگ معنوی جامعه اثرگذار باشد.
هنر اثر بسزایی بر ارتقای سطح کیفی و در رشد فکری فرهنگی اجتماعی و حتی اقتصادی جامعه خواهد گذاشت. امروزه هنر نیرومندترین وسیله ارشاد و برندهترین سلاح برای مبارزه با شرک و نفاق و فساد اخلاقی میتواند باشد؛ همچنین هنر بهعنوان مؤثرترین و کارآمدترین اثر در تربیت، بهکار گرفته میشود و رسالت هنر تبیین عینی و ایجاد رشد و کمال برای جوامع انسانی است. یکی از نکات مثبت فلسفه بهطور عام و فلسفه هنر بهطور خاص آن است که در غرب، فلسفه امتداد سیاسی و اجتماعی پیدا کرد؛ اما در فلسفه شرقی و اسلامی شاهد این امتداد نیستیم.
• «کارکردهای هنر برای شخص هنرمند و مخاطبها چیست؟» «کاربردهای هنر چیست؟» «آیا هنر میتواند معرفتزا یا معرفتافزا باشد یا نه؟»
دربردارندگی هنر از حیطههای مادی و غریزی تا حوزههای معرفتی و معنوی، از جمله ویژگیهای ارزشمند آن است که این عرصه از تاریخ و تمدن بشر را به عرصهای پویا و مستمر تبدیل کرده است. فلسفه هنر میتواند انعکاس فرایند و استخراج حقایق ناب و تصفیه اوهام از یکسو و تفسیر فلسفه زندگانی بشر در حیات طیبه از سوی دیگر باشد که با حذف هنر، در حقیقت حذف انسانیت از قاموس بشر را شاهد هستیم.
• آرمان و هدف نهایی شما در تحقق فلسفه هنر چیست؟ الآن در چه مرحلهای هستید؟ فاصله چقدر است؟ موانع طی این طریق چیست؟ چه چیزهایی به حرکت در این مسیر سرعت میبخشند؟
ابتدا شاید خلطی در مطلب پیش آید که دفع دخل مقدر میکنم و آن این است که کاربست فلسفه هنر در سطح فردی و اجتماعی غیر از کاربست محصولات هنری در این دو سطح است که مثلاً بررسی نقش اثر هنری در نظام تربیتی، اخلاقی، آموزشی و... را فواید آن میدانند. فلسفه هنر در خلق اثر هنری و فرایند تحقق آن در عرصههای گوناگون هنری مؤثر است.
تحقق فلسفه هنر در عرصه زیباییشناسی جامعه و معرفتشناسی، از طریق کشف حقایق عقلی و تنزیل آن بهواسطه قوه خیال به محسوسات و نیز در قوس صعود ترقی حقایق حسی به لطایف عقلی و علوی مؤثر است.
و نیز باید به مقومات هنر در حکمت اسلامی توجه نمود.
• رقبای داخلی و خارجی ایده فلسفههای مضاف و فلسفه هنر بهطور خاص چه کسانی هستند؟ رابطه بین شما و آنها چیست؟ آیا هممسیر هستید یا در دو جهت مخالف؟
ما در ابتدای راه هستیم و جهتیابی دقیقی ندارم؛ ولی میدانم که کم نیستند، تعداد مراکز و مؤسساتی که با همین دغدغه تلاش علمی و تحقیقی مینمایند؛ لکن متأسفانه ما هیچ شبکه منسجم و با برنامهای که پشتیبانی، هماهنگی و حمایت از عقبه فلسفی و حکمی هنر و مراکز تولید ادبیات عقلی هنر اسلامی را داشته باشد، نداریم. به نظر بنده گفتمان امروز جهان گفتمان هنر است و جوانان از آن استقبال میکنند؛ بنابراین هنر متعالی باید نقطههای اوج زیبایی معنوی و کمال روحی انسان را به بشریت معاصر عرضه کند.
• چه کتابهایی را در زمینه فلسفه هنر جهت مطالعه به طلاب و مشتاقان این رشته توصیه میکنید؟ آیا پیشنهاد سیر مطالعاتی هم دارید؟
1. «حکمت اُنسی و زیباییشناسی عرفانی هنر اسلامی» تألیف زندهیاد دکتر محمد مددپور
2. کتاب «فلسفه هنر اسلامی» اثر محمد آسیابانی
3. کتاب «فلسفه هنر اسلامی» نوشته حسن بلخاری قهی
4. کتاب «فلسفه هنر و زیبایی» به کوشش ابوالحسن غفاری
5. کتاب «تجلی معنا در هنر اسلامی» اثر جاناتان بلوم، شیلا بلر، کارل جی دوری، ریچارد جی دوری، ریچارد اتینگهاوسن و اولگ گرابر
6. کتاب «فلسفه هنر ابنسینا» اثر هادی ربیعی
7. کتاب «فارابی و فلسفه هنر دینی» اثر دکتر نادیا مفتونی
8. کتاب «حکمت هنر و زیبایی در اسلام» به نویسندگی شهرام پازوکی
9. کتاب «نظریه هنر و زیبایی در تمدن اسلامی» نوشته حسن بلخاری قهی
10. کتاب «مبانی متافیزیک زیبایی و هنر» اثر محمد بینانیمطلق
11. کتاب «نظریههای معاصر هنر» اثر نوئل کرول
مقالات
درآمدی بر فلسفه هنر از دیدگاه فیلسوفان اسلامی
حسین هاشمنژاد، قبسات 1385 شماره 39 و 40
• از بین متفکران و فیلسوفان مسلمان و غربی چه کسانی و چه بخشهایی از نوشتهها یا ایدهها و نظراتشان کاربرد بیشتری در حوزه فلسفه هنر دارند؟
بنده برخی از نظراتی را که در حکمت هنر در بخش عملی و کاربردی فلسفه هنر نزدیک است، در آثار ذیل معرفی میکنم:
1. اعوانی، غلامرضا، حکمت و هنر معنوی، طهران، گروس
2. جعفری، محمدتقی، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام (تهران: وزارت ارشاد)
3. نصر، سیدحسین، هنر و معنویت اسلامی، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۵
4. بورکهارت، تیتوس، هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، سروش، ۱۳۶۵
5. بورکهارت، تیتوس، مبانی هنر معنوی (مجموعه مقالات)، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۲
6. بورکهارت، تیتوس، هنرمقدس، ترجمه جلال ستاری، تهران، سروش، ۱۳۶۹
7. مددپور، محمد، حکمت انسی، تهران، حوزه هنری
9. خزایی، محمد، هنر اسلامی (مجموعه مقالات)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲
10. زکی، محمدحسن، هنر ایران در روزگار اسلامی، ترجمه محمدابراهیم اقلیدی، تهران، صدای معاصر، ۱۳۷۷
11. آیتاللهی، حبیبالله، تاریخ هنر، تهران، الهدی، ۱۳۸۰
12. یانگ، جولیان، فلسفه هنر هایدگر، ترجمه امیر مازیار تهران: گام نو، 1384
13. البهنسی، دکتر عفیف، هنر اسلامی
14. بلخاری، حسن، سرگذشت هنر در تمدن اسلامی، تهران، نشر حسنافرا، ۱۳۸۳
15. مددپور، محمد، حکمت معنوی و ساحت هنر، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۵
• توصیههای روشن شما به طلاب جهت تحصیل و پژوهش در حوزه فلسفه هنر چیست؟
هنر را چه ابزار گفتمانی بدانیم چه جوهر معنا، در هر صورت با فرهنگ دینی عجین است و در تمدنسازی اسلامی ضروری است؛ لذا بخشی از حوزههای علمیه باید از این عنصر به نفع پیشبرد اهداف دینی استفاده نمایند. در تفکر اسلامی عنصر «زیبایی»، هنر و صنعت را به یکدیگر پیوند میدهد و اسلام در تبیین جوهر زیبایی، بیانات عمیق و دقیقی دارد که این مهم، باید به اهالی هنر از طریق حوزه منتقل شود.
نکته دیگر آنکه اگر بخواهیم، از هنر غربی فاصله گرفته و هنر متعالی داشته باشیم، هنرمند باید این توان را پیدا کند که با صعود به عالم عقل، از درگاه خیال منفصل جمال، محسوس را تولید کند و تربیت چنین هنرمندی، کار حوزههاست که فرایند تولید چنین اثر هنری را میدانند. منظورم آن نیست که طلبه هنرپیشه یا کارگردان یا مجسمهساز شود؛ بلکه حوزویان فرآیند سیاستگذاری و برنامهریزی و محتوای تربیتی و آموزش دستگاههای هنری را بناسازی کنند و در اختیار آنان قرار دهند.
و نیز پاسخ به پرسشهایی در خصوص فلسفه هنر، فقه هنر، اخلاق هنر به عهده حوزه میباشد.