خبرگزاری حوزه، | در آستانه سالگرد ارتحال آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره) گفتوگویی با استاد سید تقی جواهری از شاگردان این عالم وارسته پیرامون شخصیت آن مرجع فقید انجام داده ایم که تقدیم خوانندگان گرامی می شود:
سرآغاز سخن
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره) دارای ابعاد علمی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی بودند، بنده پس از دریافت ششم ابتدایی وارد حوزه علمیه قم شدم، در آن موقع حدود ۱۴ سال بیشتر نداشتم. پس از طی مقدمات وارد بحث مکاسب شدم، بعد از تحقیق و بررسی در بحث مکاسب محرّمه آن فقید سعید شرکت کردم، معظمله با یک آرامش فوقالعاده و با دقت هر چه بیشتر مطالب مرحوم شیخ اعظم را بیان میکردند.
درس ایشان جذابیت خاصی داشت، جمعیت زیادی شرکت میکردند از جمله آنها فرزند برومند مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به نام حاج سید احمد آقا بود که وقتی ایشان وارد کلاس درس میشدند به توصیه استاد همه شاگردان به احترام پدر بزرگوارشان از جای خود بلند میشدند.
مرحوم حضرت آیت الله فاضل لنکرانی گذشته از اینکه استاد ما بودند، مربی اخلاق هم بودند و بر نحوه زندگی ما اشراف داشتند، یک نمونه از آقایی و بزرگواری را بگویم، معظمله وقتی متوجه شدند که بنده تصمیم بر ازدواج دارم در این امر مرا یاری میکردند و گاه برای خواستگاری همراه با یکی از علما که از اقوام و خویشان ما بودند با خاندان طرف مقابل صحبت میکردند. در جلسات خصوصی برادری مهربان و در کارگشایی گاه نامه برای بعضی از مراجع وقت مینوشتند و کوچکترین توجهی به اینکه شاید کسر شأن باشد نمینمودند، معمولاً برای بزرگان حوزه سخت بود که نامه بنویسند ولی معظمله وقتی تشخیص میدادند که باید قدمی بردارند بدون ملاحظه آن اقدام میکردند، در تواضع و فروتنی ممتاز بودند، وقتی رساله تقیه مداراتی را نوشتند به بنده فرمودند خوب است جزوه ما را مطالعه کنید که اگر نکتهای به نظرتان رسید ما را مطلع سازید.
در زمانی که در تبعید بودند ابتدا به بندر لنگه و بعد به یزد، ما با عدهای از دوستان خدمتشان رسیدیم، بسیار خوشحال بودند که عمل به وظیفه مینمایند، مرحوم شهید بزرگوار آیت الله صدوقی میفرمودند، آیت الله فاضل که به یزد ما آمدند برای ما و شهر ما برکت بودند، البته ایشان میفرمودند ما از اقامت اجباری که توسط طاغوت به عمل آمده ناراحتیم ولی از اینکه توفیق جبری نصیب ما و شهر ما شده بسیار خوشحالیم. مرحوم آیت الله العظمی فاضل در شهر یزد و در زمان تبعید گذشته بر ارشاد مردم و توجه خاص به نظرات امام امت رحمة الله علیه مشغول مطالعه و نوشتن مطالب علمی هم بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی خدمات زیادی داشتند از جمله تشکیل شورای مدیریت حوزه که در رأس آقایان معظمله بودند. مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی در جهت تقویت جمهوری اسلامی از هیچ کاری دریغ نداشتند یکی از کارها قبول یکی از شعبههای دادگاه عالی بود که معظمله من و یکی از دوستان را به عنوان معاونین خود انتخاب کردند و در اموری که اختلافانگیز بود به صحنه میآمدند و گاه به تلفن و گاه با واسطه. یادم هست یک زمانی به اینجانب تلفن زدند و فرمودند خدمت فلان عالم بزرگوار بروید و واقعیت را بیان کنید، لازم است این نکته را بگویم که اگر معظمله در قید حیات بودند خیلی از گفتگوها که در بین علمای انقلابی واقع شد تحقق نمییافت، خلاصه مرجعی بودند جامع، از بُعد علمی، اخلاقی، سیاسی و انقلابی.
پس از پیروزی انقلاب شایستگی معظمله برای مرجعیت تامه بر همگان روشن گردید و به مقام مرجعیت رسیدند و کارهای ارزندهای شکل گرفت که ذکر آنها در این مختصر نمیگنجد. ناگفته نماند که همه آن خیرات و برکات با کمک فرزندانشان به ویژه آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی بود
س) یک دغدغهای که امروز جامعه ما دارد این است که طلاب دنبال الگو میگردند، بنا به فرمایش حضرتعالی آیت الله فاضل لنکرانی یکی از شخصیتهای الگو برای جامعه و حوزه علمیه بود، طلاب کدام یک از ابعاد شخصیتی آیت الله العظمی فاضل لنکرانی را میتوانند الگو برداری کنند.
سبک تدریس مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی ، یعنی ورود و خروج از بحث بسیار ممتاز بود که همین باعث میشد طلبه و شاگرد به وجد میآمد، هر روز که در درس شرکت میکردیم نحوه ورود و خروج ایشان در درس باعث میشد برای فردا بیشتر جدّی بشویم، بیشتر مطالعه داشته باشیم و زودتر در درس حضور پیدا کنیم، این نحوه تدریس ایشان خودش خیلی مهم بود که برای خیلیها الگو است که انسان چطور باید وارد بحث بشود و چگونه خارج شود. در حقیقت ایشان به تمام جوانب احاطه داشت به نحوی که حتی آن شاگردی هم که یک مقدار ضعف داشت با بیان شیوای ایشان آن مطلب را درک میکرد و متوجه میشد.
بعد از درس به تمام معنا مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی آماده بودند اشکالاتی که طلاب و پژوهشگران و شاگردان محترم به ذهن دارند جوابگو باشند بدون اینکه ایشان تند و عصبانی شوند، با تمام وارستگی و حالت طبیعی جوابگوی طلاب محترم بودند این از جهت تدریس که خودش یک الگوی بسیار خوبی است برای کسانی که میخواهند تدریس کنند.
جریان دیگر احاطهای است که ایشان به وضع شاگردان داشتند، کدام طلبه زحمت میکشد درس میخواند و پیش مطالعه خوبی دارد، کدام کمتر توجه دارند. من یادم هست یک موقعی ایشان یک نامهای نوشتند که الآن آن نامه را دارم، من که قابل نیستم ولی تعبیر ایشان این بود که ایشان طلبهای است که به تمام معنا آماده برای درس خواندن است و اینکه تحصیل را ادامه میدهد و در مقام ترقی بیشتر میباشند، تعبیر ایشان این است که کمتر مثل ایشان را دیدهام که اینطور با علاقه باشد، چون ما هیچ روزی از درس را تعطیل نمیکردیم، تمام روزهایی (که ایشان مشغول درس و بحث و تدریس بودند) حضور پیدا میکردیم، تدریس ایشان به قدری جذاب بود که عملاً یک شارژی برای ما پیدا میشد که وقت بیشتری صرف کنیم و در شب بیشتر وقت بگذاریم، پس یکی دیگر از نکاتی که باید از ایشان پیروی کنیم، احاطه ایشان به اوضاع زندگی شاگرد بود که این خودش یک الگو است که باید بین مدرس و شاگرد باشد، تنها به این نباشد که مُدرّس درس را بگوید و بعد هم که تمام میشود برود، ایشان به تمام معنا به وضعیت شاگرد وارد بودند و برنامه را طوری قرار میدادند که همهاش باعث تشویق بود و انسان شوق بیشتری پیدا میکرد.
دیگر از ویژگیهای ایشان که باید الگوی ما باشد، وقت قرار دادن برای شاگردان بود. ما مکرر خدمتشان میرسیدیم و به ما وقت میدادند که خدمت برسیم، مخصوصاً روزهای جمعه که ما خدمتشان میرسیدیم.
معظم له در جوانی تقریرات مرحوم آیت الله العظمی بروجردی را نوشته بودند، در حالی که سنشان در حدود ۲۵ سال بوده، دو جلد کتاب نهایة التقریر که تقریرات درس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی است که به قلم خود ایشان نوشته شده و پدرشان گاهی اینطور تعبیر میکردند ـ با آن لهجهای که داشتند ـ میفرمودند من مجتهد تحویل دادم. این خودش خیلی مهم است پدری که خودش ملا بود و از افراد مورد اعتماد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بود و خودش صاحب نظر و مجتهد بود، اینطور تعبیر کند نسبت به فرزندش که من مجتهد تحویل دادم این خیلی جالب بود. غرض این است که مدرس اگر بخواهد مدرس بشود اولاً در ورود و خروج بحث باید با دقت باشد یک مرتبه آنچه که دارد همه را بخواهد به میدان بریزد باعث میشود که آن شاگرد آن حواسی که باید داشته باشد از دست بدهد، آن دقتی که باید باشد و مطلب را خوب بگیرد از دست بدهد. ایشان در ورود و خروج خیلی متین وارد میشدند و [ورود و خروجشان بسیار] حسابشده بود، و از طرفی شاگرد هم به اینکه فقط در درس حضور پیدا کند و ایشان هیچ احوالی از او نگیرد، نبود.
از خصوصیات دیگر تواضع و فروتنی ایشان بود، بنده قابل نبودم، ایشان رساله تقیه مداراتی را خیلی عالی نوشتند تقریباً کسی وارد این قضیه نشده بود، من که شاگرد ایشان بودم به من فرمودند یک نگاهی کنید و اگر چیزی به نظرتان میرسد بگویید. در جلساتی که غیر از درس و بحث بود همانند یک برادر رفتار میکردند، ما قاعدتاً از ناحیه استاد هیبتی مشاهده میکردیم، ولی به قدری ایشان متواضعانه رفتار میکرد که ما مثل یک برادر ایشان را میدیدیم.
و دیگر اینکه ایشان به خیلی از بزرگانی که بنده یاد دارم نسبت به آنها خدمت کردند، مخصوصاً آنهایی که غریب بودند و در حوزه علمیه قم آشنایی نداشتند ایشان بودند که تقویت میکردند.
و اگر اختلافاتی بود ایشان سعی بر این داشتند که اختلافات [را رفع کنند تا] نباشد. در جریان کتاب شهید جاوید، خیلیها توقع داشتند که ایشان ردی بر این کتاب ننویسند، ولی با آن زیرکی و آن استعدادی که داشتند با داماد مرحوم امام (حضرت آیت الله اشراقی) کتاب پاسداران وحی را نوشتند که در آن زمان به نظر من یک کار بسیار مهمی بود. یک وقتی فرمود که آقای صالحی نجف آبادی به من گفتند کتاب من را مطالعه کردید اشکالی به نظرتان نیامد، میفرمودند: گفتم نه تنها اشکال بلکه اشکالات داشت. منظور این است که ایشان وقتی تشخیص میدادند که باید یک کاری انجام بگیرد و این لازم است که باید این چنین بشود، فکر اینکه یک کسی شاید از اینکه به میدان آمدهاند ناراحت است اصلاً کاری به اینها نداشتند آنچه وظیفهشان بود آن را انجام میدادند.
س) نکاتی در رابطه با ارتباط آیت الله العظمی فاضل لنکرانی با شاگردانشان فرمودید، خاطراتی که از ایشان برای حضرتعالی و یا برای دیگران آموزنده بود، خود شما از خاطراتی که با ایشان دارید بیان کنید.
با شاگردان خود رفاقت داشتند، بلکه پدری میکردند. آماده بودند که این جوان متأهل بشود و برای خواستگاری مهیا میشدند و نمیگفتند که آنجا بخواهم بروم شأن من نمیباشد و جای من نیست. اینها در قاموس ایشان نبود. همین که شاگرد دلش میخواست با آن بیت ارتباط بگیرد ایشان میرفت، بدون اینکه فکر کند کسر شأن باشد.
در مقام تواضع و فروتنی ایشان، عرض میکنم معظم له چند سالی از اصحاب استفتاء امام رحمت الله علیه بودند که به مدینه و مکه مشرف میشدند. در آنجا آن کسی که جوابگوی به تمام معنا بود (و طرف قانع میشد و قضیه را دنبال نمیکرد) مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی بود. گاهی میدیدم ایشان از مسجد الحرام به دفتر نمایندگی امام میآیند. خسته بودند و طواف هم انجام داده بودند و طواف هم برایشان مشکل بود، یک مسئلهای برایم پیدا میشد و به فکر بودم که خدایا خدمت ایشان بروم و بگویم؟ ایشان هم دارند تشریف میآورند، اگر بخواهم بروم ایشان در آن حال که هستند، ولی میگفتیم توکلت علی الله خدمتشان میرسیدیم. با کمال تواضع و فروتنی، با اینکه از طواف برگشته بود و خیلی هم هوا گرم بود مسئله بنده را حل میکرد و مشکل حل میشد و تشریف میبردند.
معظم له گاه برای زیارت به عتبات عالیات میآمدند. در نجف اشرف معمول بود که برای تقویت روحی علما، پنجشنبه و یا جمعه به کوفه میرفتند. مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی با یکی از دوستانشان آمده بودند آنجا، تا چشمشان به بنده یا امثال بنده میافتاد ، بدون اینکه حالا با رفقای خودش قرار گرفته و میل ندارد با یک جوانی در این جمع حضور پیدا کند، صدا میزدند که فلانی ما اینجا هستیم و ناهار ترتیب دادیم شما اینجا باشید. این خودش یک اخلاق عملی است. اینها ارتباطاتی است که طلبهها با استاد داشتند یعنی میدیدند و اینها خودش طلبه را جا میانداخت.
س) از اهمیت ایشان نسبت به خانواده و تربیت فرزندان، با توجه به اینکه شما نزدیک به ایشان بودید، مطالبی که میتواند برای امثال بنده مفید باشد بفرمائید.
مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی با خانواده و فرزندانشان بسیار مهربان و صمیمی بودند. نسبت به فرزندان بزرگوارشان عنایت خاصی داشتند مخصوصاً نسبت به حضرت آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی که بارها گفتهام این بیت با وجود ایشان ادامه پیدا کرد خدا ایشان را حفظ کرد برای یک چنین روزی که وقتی معظم له والد بزرگوارشان از دار دنیا میروند جایگزین بسیار مناسب برای مرحوم پدرشان باشند. البته در زمان حیات هم خیلی کمک بودند، بالأخره آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی توانستند این وضعیتی که برای خود آقا بود آن رفت و آمدی که برای آقا بود، الحمدلله همانطور برقرار باشد و بیت به همان صورت جلو برود و آنهایی که علاقه مند بودند علاقه مندیشان برقرار باشد. علی ای حال نسبت به فرزندانشان کم نگذاشتند و تصمیم شان بر این بود که فرزندانی خدمتگزار داشته باشند که بحمدالله الآن همه فرزندان ایشان مخصوصاً آیت الله آقای حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی، خدوم و خدمتگزار هستند.
مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی اگر کاری برای کسی انجام میداد، توقعی نداشت طرف مقابل برایشان کاری انجام دهد. از جمله خدمتگزاریهای ایشان، وقتی ایشان در شورای مدیریت قرار گرفتند، از من و بعضی دوستان خواستند که عضو ممتحنین حوزه علمیه قم باشیم. ما دو نفر به انتخاب آیت الله العظمی فاضل لنکرانی وارد هیئت ممتحنه شدیم. (و هم اکنون هم امتحانات شفاهی ادامه دارد و این از برکات ایشان است.)
از جمله سفارشاتی که به شاگردان و به اینجانب میکردند این بود که معظم له تأکید میکردند یا تدریس کنید و از تدریس غافل نباشید یا بحث داشته باشید. نظر ایشان بر این بود که اگر همبحث قوی پیدا نکردید به تدریس بپردازید. ایشان به تدریس خیلی تأکید داشتند.
س) از مرحوم والد ایشان آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالله فاضل لنکرانی که معروف به فاضل قفقازی بودند یاد کردید، برای من جالب بود و نمیدانستم حضرتعالی ایشان را هم درک کردید، خاطرهای از شخصیت ایشان اگر چیزی به ذهن شما میرسد، بفرمائید.
پدر بزرگوار مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی در بیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی خیلی مورد توجه بودند. یادم میآید و آن زمان طلبه مبتدی بودم و یک استادی داشتیم جامع المقدمات را برای بنده میگفت و ایشان به من فرمود من وقتم قبل از درس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی است. شما بیایید مسجد بالاسر تا به شما درس بگویم و وقتی آقا منبر میروند بلند شوید بروید. این بود که من آقای بروجردی را بالای منبر میدیدم. مأموران طاغوت دو تا طلبه را در زمان آیت الله العظمی بروجردی به طرف کلانتری میبردند حالا نمیدانم دستبند هم زده بودند یا نه؟ آن کسی که خیلی ناراحت شده بود از این قضیه که چرا باید یک مأمور شهربانی دو تا طلبه را جلو قرار بدهد و پشت سرشان باشد و اینها را به سمت کلانتری ببرد، پدر بزرگوار آیت الله فاضل لنکرانی بود. معظم له این جریان را برای آقای بروجردی میگویند. ظاهراً بلافاصله دستیار مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به رئیس شهربانی تلفن میزند. رئیس شهربانی هم میآید و آقا به ایشان میگوید این چه کاری است که شما کردید؟ چرا احترام روحانی را نگرفتید؟ این چه برنامهای است؟
و دیگر اینکه پدر بزرگوار مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی چون در بیت آیت الله العظمی بروجردی موقعیتی داشت و حرفش را میخریدند، آنچه از دستش برمیآمد برای طلبه ها انجام میداد. در رفع حوائج کوشا بود، جدی بود، یک عالمی نبود که تدریسی کند و فقط در درس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی حضور پیدا کنند و تمام شود. کارگشا بود، خبر داشت که فلان طلبه چه گرفتاری دارد، ایشان میرفت مطرح میکرد و آیت الله العظمی بروجردی هم خیلی به ایشان علاقه مند بود.
مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی در رابطه با انقلاب و پیشبرد انقلاب از هیچ کاری دریغ نداشت ولو اینکه برایش مشکل هم بود. ایشان بیان جذابی داشت. اگر دو بزرگواری که هر دو انقلابی و علاقه مند بودند یک مقدار اختلاف میکردند با همان بیان ایشان برطرف میشد. نسبت به مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ مرتضی حائری که استاد بنده بودند و خیلی از ایشان استفاده کردم، و خیلی هم مرحوم آیت الله العظمی لنکرانی به ایشان علاقه مند بودند. و مرحوم آیت الله العظمی حائری هم خیلی به امام علاقه مند بودند، حتی در یکی از اعلامیهها هم تعبیر به استاد اعظم میکنند، ولی برخی در اوایل انقلاب رفته بودند خدمت ایشان که فلان دادگاه رسیدگی خوبی نکردند. ایشان هم یک مقداری جوش کرده بودند. (مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری خیلی خدمت کردند و امام هم تجلیل عجیبی از مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری کردند.) مرحوم آیت الله العظمی لنکرانی به بنده فرمودند شما بروید منزل آیت الله العظمی حاج شیخ مرتضی حائری یزدی و بگویید واقعیت این بوده و جریان اینطوری بوده و اینطوری که برای شما مطرح شده نبوده. من هم آماده شدم و به طرف منزل ایشان رفتم. مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ مرتضی حائری به من علاقه مند بودند، من وقتی به درب منزل ایشان رسیدم، دیدم یک بزرگواری از خانه بیرون آمد. پرسیدم آقا در چه حالی هستند؟ ایشان فرمودند خیلی ناراحت است، وقتی که ایشان گفت خیلی ناراحت است پیش خودم گفتم الآن نمیشود خدمت ایشان بروم میترسم بروم و ایشان هم با آن ناراحتی که دارند کار بدتر شود، پس صبر میکنم و یک وقت دیگری که مناسب باشد خدمت ایشان میرسم. به مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی تلفن زدم که من به دستور شما رفتم ولی جریان این شد که آقایی از داخل خانه بیرون آمدند و فرمودند آقا خیلی ناراحت است! من صلاح ندیدم که داخل بروم، بعداً میروم. ایشان هم فرمودند خوب کاری کردی.
مرحوم آیت الله العظمی لنکرانی دید وسیعی داشتند و اصلاً تفرقه را دوست نداشتند و میل داشتند آنهایی که انقلابی بودند با هم باشند، الا آنهایی که صف خودش را جدا کردند. [معتقد بودند] تا بشود باید اینها را جمع و جور کرد.
مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی مدخل التفسیر نوشتند که خیلی جالب و پرمحتواست که همه اینهایی که در تفسیر هستند، از این کتاب استفاده میکنند. کتاب عربی است ولی ظاهراً ترجمه هم شده. ما یک موقعی در مدرسه خان حجره داشتیم. البته هنوز انقلاب پیروز نشده بود و آنجا هم جمعیت میشد، من رفتم برای نجف که خودش داستان مفصلی دارد، من گفتم آن حجره را واگذار کنید و واگذار کردند به رئیس جمهور محترم فعلی جناب آقای روحانی و آقای محمدی گلپایگانی. این دو تا در همان حجرهای که بنده بودم همحجره شدند. بعد که ما از نجف برگشتیم، مجدداً حجره گرفتم. با اینکه پدر و مادرمان در قم بودند، ولی کاری به خانه نداشتم و بیشتر در حجره بودم و فقط پنجشنبه و یا جمعه خدمت والده و ابوی میرفتم. این بود که این مرتبه با توجه به اینکه مدرسه خان یک قدری ازدحام بود و جمعیت میشد و نمی توانستیم شبها خوب مطالعه کنیم، رفتم در مدرسه مرحوم آیت الله العظمی آقای نجفی مرعشی رحمت الله علیه حجره گرفتم.
مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی تفسیری در مَدرَس مدرسه مرحوم آیت الله العظمی نجفی شروع کردند که ما هم آنجا شرکت کرده و استفاده میکردیم. مدخل التفسیری که معظم له (همانند تفصیل الشریعه در مجلدات زیاد) نوشتند خیلی جالب است. خیلی منظم و مرتب است. بحث معجزه و اعجاز و یا عدم تحریف قرآن و امثال ذلک را خوب بیان کردند. خلاصه باید بگویم معظم له که وارد تفسیر و غیره شدند، خوب کار کردند. و رساله دیگری راجع به اهلالبیت و راجع به آیه تطهیر به قلم خودشان نوشتند که خیلی جالب است. خلاصه در هر فنی ایشان وارد شدند، انسان علمخواه را سیراب میکردند. دیگر انسان احتیاج نداشت این طرف و آن طرف برود. معظم له به من تأکید میفرمودند که از سحر تا میتوانید استفاده کنید. ایشان میفرمودند بیشترین مطالعه من سحر است که مشغول مطالعه میشدند و میفرمودند از بیداری سحر و بین الطلوعین خیلی استفاده کنید.
من نمیتوانم از ایشان تعبیر به حیف کنم، ولی اعتقادم بر این است که اگر ایشان در قید حیات بودند و بیشتر عمر میکردند خیلی از این اختلافات و مشکلات را ایشان حل میکردند، من آن طوری که در جریانم رهبر معظم انقلاب هم خیلی به ایشان علاقه مند بودند و اگر معظم له گاهی [تذکر] چیزهایی را لازم میدیدند، آیت الله حاج شیخ جواد فاضل فرزند برومندشان را روانه تهران میکردند که بروند و پیام را به آقا برسانند.
بعضیها در فقه و اصول خوب هستند ولی جمع و جور کردن قضیه با توجه به اینکه انقلاب بزرگی شده و مهم است با این همه شهید و مجروحین و معلولین، برای بعضی مشکل است. کارهای بزرگی هم به ایشان محول میشد که اینها را بپذیرید ولی نظر ایشان این بود که ما اگر همان شرح تحریر الوسیله امام را ادامه بدهیم، کمک بزرگی به امام و انقلاب است، و واقعاً همینطور است، خدا رحمتشان کند و خداوند ان شاء الله ما را هم پیرو ایشان قرار بدهد و راه ایشان را بتوانیم ادامه بدهیم. مناعت طبع و توسل و گریههایی که ایشان در ایام فاطمیه داشتند، واقعاً برای طلاب و پژوهشگران درس و الگو است که باید همه جویندگان حق و حقیقت آن را سرمشق زندگی قرار دهند.
در خاتمه از وجود مبارک ولی عصر ارواحنا فداه میخواهم که همه ماها را مورد عنایت خاصه خودشان قرار دهند و خداوند وجود بابرکت مراجع عظام، به ویژه رهبر معظم انقلاب را مستدام بدارد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.