شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
کد خبر: 943461
۲۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۳
انقلاب اسلامی

حوزه/ انقلاب ملت ایران انقلابی براساس «ایمان و ارزش‌های دینی و معنوی» بود و این نقطه‌ی تمایز مهم آن از انقلاب‌هایی چون انقلاب فرانسه یا روسیه محسوب می‌شود.

خبرگزاری حوزه | پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین رویدادهای سیاسی و اجتماعی جهان در قرن بیستم است.

انقلاب اسلامی در مقایسه با دیگر انقلاب‌های بزرگ دنیا از جمله انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه از ویژگی‌های خاص و منحصر به فردی برخوردار است. درکِ درست «خصوصیات انقلاب اسلامی از بستر مقایسه‌ی آن با سایر انقلاب‌ها» یکی از رویکردهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در تحلیل این انقلاب است: «انقلاب اسلامی در کشور ایران کاری کرد که در هیچ جای دنیا نظیر آن کار انجام نشده است… از انقلاب کشور روسیه و شوروی گرفته، تا آنچه که در هند و مصر و کشورهای امریکای لاتین و دیگر کشورهای آفریقایی و آسیایی پیش آمد. در هیچ‌کدام از این کشورها، آن حادثه‌یی که در ایران اتفاق افتاد، اتفاق نیفتاد. اسم همه‌ی اینها، انقلاب بود. یعنی مثلاً انقلاب در ایران و انقلاب در شوروی، واقعاً مشترک لفظی است، ولی اصلاً یک کار انجام نشده؛ دو کار انجام شده است.»

رهبر معظم انقلاب: «واقعاً این انقلاب با انقلابهای دیگر فرق داشت. این فرق، هم در چگونگی به‌وجود آمدن آن و هم در انگیزه‌ی به‌وجود آمدن حرکت مردم دیده می‌شود».

    

انقلاب به نام خدا

انقلاب ملت ایران انقلابی براساس «ایمان و ارزش‌های دینی و معنوی» بود و این نقطه‌ی تمایز مهم آن از انقلاب‌هایی چون انقلاب فرانسه یا روسیه محسوب می‌شود: «انقلاب اکتبر روسیه که در سال ۱۹۱۷ پیدا شد، به‌خاطر قطع شدن نان در شهرهای اصلی آن روز - مثلاً مسکو - بود. اگر مردم آن روز نان داشتند - همین نان معمولی - آن انقلاب پیش نمی‌آمد. انقلاب ما این‌گونه نبود، انقلاب ما براساس یک ایمان بود.» «مبنای این انقلاب، ارزشهای دینی و اخلاقی و معنوی بود.»

همزمان با وقوع انقلاب اسلامی، دو اندیشه(دو قطب) در جهان حاکم بود؛ مارکسیسم و لیبرالیسم. 

رهبر انقلاب پیرامون ویژگی ایدئولوژیک انقلاب اسلامی فرمودند: «انقلاب کبیر فرانسه، علیه حکومت سلطنتی فرانسه به وقوع پیوست… انقلاب، یک انقلاب مردمی به‌تمام‌معنا بود؛ یعنی واقعاً مردم حضور داشتند – مثل انقلاب خود ما – رهبران هم رهبران صد درصد مردمی و دارای افکار نو و به دنبال ایجاد یک جامعه مردمی. البته آنچه موردنظرشان بود، ایدئولوژیک نبود، اعتقادی نبود؛ اما می‌خواستند یک حکومت مردمی داشته باشند، می‌خواستند یک حکومت مردم‌سالار داشته باشند… عین همین قضیه در آمریکا اتفاق افتاده… انقلاب‌ها نمی‌مانند؛ نیمه‌کاره رها می‌شوند؛ چون ایمان نیست؛ چون آن عروه وثقی نیست. این انقلاب در بین مردم ما ماند و روزبه‌روز شاداب‌تر شد و کارایی خودش را روزبه‌روز بیشتر نشان داد». 

    

دوره ای بود که نظریه «دین افیون توده هاست» و یا به تصریح لنین؛ «مکتب مارکس همانا مکتب مادیگری است. از این لحاظ، به همان‌ اندازه مادیگری انسیکلوپدیستها یا مادیگرایی فویرباخ با دین عناد دارد...بایستی‌ دین را براندازیم. این الفبای هر نوع مادیگری و لذا الفبای مارکس‌ می‌باشد. اما... مکتب مارکس دورتر می‌رود: باید دانست چگونه با دین‌ مبارزه کرد؟ و برای این کار، باید منابع ایمان و دین توده‌ها را با مفاهیم مادیگرا توضیح داد».  به گفتمان غالب آن دوره تبدیل شده بود.

در این زمان انقلاب اسلامی ایران با طرح اصول و مفاهیمی همچون عدالت طلبی، آزادیخواهی، نفی سلطه طلبی، ظلم ستیزی و مبارزه با استکبار جهانی در فضای نظام بین الملل و مبنا قرار دادن اصل «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی»، خود را خارج از قطب بندی های رایج در نظام جهانی قرار داد. این مفاهیم از مسلمات آموزه های دینی و قواعد فقهی هستند.

انقلاب اسلامی، انقلابی جهانی با لایه‌ها و ابعاد گوناگون اجتماعی، سیاسی، معرفتی فکری و علمی است و ریشه در اعماق تاریخ مبارزه اسلام و جبهه توحید و حق در مقابله با سپاه ظلم و شرک دارد.

طرح مفاهیمی مانند بعثت، امامت، ولایت، عاشورا، ظهور و معنویت و اخلاق اسلامی از دینی بودن انقلاب حکایت می کنند.

برخی از مفاهیم مانند عدالت طلبی و آزادی خواهی از وجوه مشترک انقلابهاست. اما بدون شک در تعریف و مصداق سازی مفاهیم مزبور بین انقلاب اسلامی با دیگر انقلابها تفاوت ماهوی و جدی وجود دارد. به تعبیر دیگر این مفاهیم فقط مشترک لفظی هستند و باید در تعریف آنها مبانی معرفت شناسی لحاظ شوند. در حالیکه مبانی معرفت شناسی اسلام با مکاتب غیراسلامی غیرقابل انکار است.

مفهوم آزادی در قاموس تفکر اسلامی غیر ازآن است که در نظام لیبرالیسم و مارکسیسم تعریف می شد. در شعارهای انقلابی آزادی خواهی به معنای رهایی از زندان اختناق طاغوتی و ورود در حصن حصین ولایت الله است. آزادی در دیدگاه اسلامی دردائره بندگی خداوند تعریف می شود. اما در اندیشه سیاسی لیبرالیسم، مرز آزادی حدود آزادی دیگران است، البته فقط در شعار. 

     

عنصر رهبری 

نقش و جایگاه رهبری در جنبشها و قیامهای اجتماعی، نقشی بی بدیل و سرنوشت ساز است. قیامهای زیادی در طول تاریخ انجام گرفته که از ناحیه نقصان رهبری ضربه دیده و به نتیجه نرسیده است. در سابقه تاریخی ایران جریان مشروطه را می توان ذکر کرد. اما در انقلاب اسلامی فردی پرچم قیام را در دست داشت که به اعتراف همه تحلیل گران سیاسی، از شخصیت استثنائی و جامعی برخوردار بوده است.

رهبری امام خمینی یکی از مهمترین عوامل شروع، تداوم، پیروزی و تثبیت انقلاب اسلامی در ایران بوده است.  به نظر می رسد در شخصیت شناسی امام راحل+ باید از دو منظر فردی و اجتماعی نگاه کرد.

از جمله ویژگیهای شخصیتی امام + که مورد توجه مردم در جریان انقلاب قرار گرفت استکبارستیزی، صداقت شخصی استثنایی، ساده زیستی، داشتن اراده و توانایی یک رهبر قدرتمند، جرات باورنکردنی و استواری در برابر مشکلات بزرگ، ظرفیت غیرمعمولی برای مقاومت، حمایت از پابرهنگان و مستضعفان و هم دلی با آنان، ارتباطات فوق العاده و مجذوب کننده و مهارت های سخنوری بود (کوئن، درآمدی به جامعه شناسی، ص ٩٩(.

     

روش سیاسی و بینش امام راحل از ایمان، معرفت عمیق دینی و الهی نشأت گرفته بود و شیوه رهبری ایشان نیز ویژگیهای خاص و منحصر به فردی داشت. تأمل و تدبیر در تصمیم گیریها، مشورت با صاحب نظران، شنیدن همه دیدگاه ها، سعه صدر در برخورد با مخالفان تا جایی که به اصول و آرمان ها لطمه ای وارد نکند، صراحت در میان نظرات، امانت داری و حفظ اسرار یاران و همراهان، استفاده و بهره برداری از همه نیروهای دارای صلاحیت در سپردن امور به آنان، برخورد متواضعانه، عاطفی و اخلاقی با همراهان و همکاران، رعایت حیثیت و حرمت اجتماعی دست اندرکاران، اعمال شیوه های تربیتی و اخلاقی بیش از شیوه های اداری و حکومتی از مهم ترین نکاتی است که در روش رهبری امام (ره) به چشم می خورد؛ کما این که همین شیوه ها، موجب شد تا توده های مردم در اطاعت از فرمان ایشان سر از پا نشناسند(بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ص ۸۸).

امام راحل رهبری مدبر، شجاع، متفکر، آگاه به زمان و مسائل جهانی بودند که با بهره مندی از شیوه های نوین و بدیع، بزرگترین انقلاب تاریخ معاصر را هدایت کرد. در تاریخ معاصر ایران نیز جنبش های دیگری شکل گرفتند، اما به دلیل نداشتن رهبری کارآمد و توانمند مانند امام به نتیجه مطلوب نرسیدند.

تاثیر شخصیت امام در میان مبارزان داخل ایران را زمانی می توان بهتر درک کرد که بدانیم با وجود سالها دوری از وطن، مبارزات و کنشهای همسو را رهبری و هدایت می کردند.

با تثبیت مرجعیت امام خمینی پس از رحلت آیت الله بروجردی، میزان دخالت ایشان در امور سیاسی افزایش یافت و ایشان در اولین قدم فتوای حرمت تقیه را صادر کردند (محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ص٩٦). و بدین وسیله موانع موجود بر سر راه مبارزه را مرتفع ساختند. از سوی دیگر، ایشان معتقد بودند که امر به معروف و نهی از منکر در مسائلی که حیثیت اسلام و مسلمین در گرو آنهاست با مطلق ضرر، ولو ضرر نفسی یا حرج، رفع نمی شود و وجود حکومت طاغوت در جامعۀ اسلامی بزرگترین منکر و همکاری با طاغوت از انکر منکرات است و سکوت علمای دین در صورتی که موجب تقویت طاغوت باشد حرام است و اعتراض و اظهار نفرت از ظالم بر ایشان واجب است، ولو اینکه این اعتراض در رفع ظلم ظالم مؤثر نباشد (تحریرالوسیله، ج ١، ص٤٧٢-٤٨٢).

     

استمرار مبارزات عملی و نظری امام خمینی با رژیم پهلوی منجر به نفی سلطنت و خلاف شرع دانستن آن از سوی ایشان شد. به این ترتیب جواز قیام علیه قدرت مستقر صادر شد و تئوری انقلاب اسلامی شکل گرفت (شفیعی فر، بینش اجتهادی در انقلاب اسلامی ایران، ج ٢، ص ٣٢٦).

شان مرجعیت امام خمینی (ره) در بسترسازی قیام و بسیج توده ها به جهت موقعیت ممتاز مرجعیت دینی و پایگاه مردمی اش، موجب مشروعیت یافتن و فراگیر شدن نگرش و دیدگاهها و اقدامات و مبارزات سیاسی ایشان گردید.

ایشان با ارائه تعریفی از سیاست و عرفان، این دو را با هم مرتبط می‌کند و می‌گوید: «خیال کرده‌اند ـ یک دسته زیادی ـ که معنای عرفان عبارت این است که برای انسان یک محلی پیدا بشود و یک ذکری بگوید و یک سَری حرکت دهد و یک رقصی بکند. اینها معنی عرفان است!؟ خیال کرده‌اند کسی عارف است که کناره بگیرد؛ یک قدری ذکر بگوید و یک قدری تغنی کند».( صحیفه امام +، ج ۲۰، ص ۱۱۶ و ۱۱۷).

امام معتقد است اندیشه‌ای که از نور معرفت خدا روشن شد، باید نورش را به جامعه نیز بازتاباند تا همگان از آن بهره‌مند شوند. سپس می‌افزاید: «نه گوشه‌گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود به جامعه و تشکیل حکومت شاهد گسستن از حق [بلکه] میزان در اعمال، انگیزه‌های آنهاست».( نقطه عطف، ص ۱۵).

امام خمینی (ع) به صراحت به پیوند میان عرفان و سیاست اشاره می‌کند: «در سیره الهی لازم نیست انسان یک گوشه‌ای بنشیند و بگوید من می‌خواهم سیر الی الله داشته باشم. سیر الی الله همان سیره و روش انبیا خصوصاً پیامبراسلام ’ و ائمه معصومین ^ است که در عین حالی‌که در جنگ وارد می‌شدند و می‌کشتند و کشته می‌دادند و حکومت می‌کردند، هرچیز سیر الی الله بود. این‌طور نبود آن‌روز که حضرت امیر مشغول است، سیر الی الله نباشد [و] فقط هنگامی که نماز می‌خواند، سیر الی الله باشد؛ هردویش سیر الی الله بود. لذا پیغمبر ’ می‌فرماید ضربت حضرت علی (ع) در روز خندق افضل از عبادت ثقلین است.(صحیفه امام +، ج ۱۱، ص ۴۹۸).

     

انقلابی برای همه

از خصوصیات دیگر انقلاب این بوده که اختصاص به یک جناح خاص نداشت. فقط طبقه کارگر انقلاب نکرده است. در مورد بعضی از انقلابات می گویند انقلابات کارگری، اما انقلاب ایران یک انقلاب فراگیر بوده است. اگر انقلاب مشروطه را اصطلاحاً انقلاب بنامیم، انقلاب شهری بوده، روستایی نبوده است اما انقلاب اسلامی ایران گذشته از این که در شهر بوده در تمام روستاها هم بوده است؛ اختصاص به روحانیت نداشته، پرچمدار آن روحانیت بوده است.

انقلاب ایران حاصل ائتلاف طبقاتی و اصنافی بود. در جریان مبارزات و تظاهرات انقلابی از هر قشری حضور داشتند، مجموعه نامتجانسی از نیروهای اجتماعی مختلف از قبیل کارگران، روشنفکران، کارمندان، حوزویان، بازاریان، زنان و... اعم از شهری و غیر شهری در انقلاب ایران صاحب نقش بودند. بدون اینکه صنفی انقلاب را از آن خود بداند. هر چند همگان آنرا از آن خود می دانستند. البته پیشروی و پیش آهنگی روحانیت همانند تمام جنبشها و تحرکات اجتماعی مانند جنبش مشروطه مسجّل است.

      

انقلابی مردمی

«انقلاب عظیم ما از لحاظ کیفیت پیروزی، انقلابی استثنایی بود. یعنی واقعاً انقلابی با این ابعاد عظیم مردمی که به وسیله‌ی حضور مردم در خیابانها و در فضای شهرها و روستاها پدید آید و در آن، با حضور همه‌ی مردم، علیه رژیم حاکم مبارزه شود، تا آن زمان لااقل در انقلابهای دوره‌ی خود ما سابقه نداشت. همه‌ی انقلابهایی که تا آن روز در اطراف و اکناف دنیا اتفاق افتاده بود - از جمله انقلابهای چپ و مارکسیستی امریکای لاتین و افریقا و آسیا و جاهای دیگر - از نوع و شکل دیگری بود. تفاوت انقلاب ما با انقلابهای دیگر این بود که به وسیله‌ی یک گروه ویژه‌ی پارتیزانی به پیروزی نرسید.»

اما نقش مردم همچون دیگر انقلابهای دنیا تا به ثمررسیدن آن نبود بلکه مردم هم در حدوث و هم در تثبیت و بقا با حضور در جریان تعیین ساختار نظام سیاسیِ برآمده از انقلاب و مراحل بعدی، نقش آفرینی کردند.

رهبرمعظم انقلاب در مورد این ویژگی انقلاب اسلامی فرمودند: «انقلاب بر پایه‌ی اراده و خواست مردم در تشکیل و اداره‌ی حکومت باقی ماند. یعنی پس از پیروزی انقلاب، اهمیت نقش مردم از آنها سلب نشد و به عنوان یک عنصر برای انقلاب باقی ماند».

     

مهدی جبرائیلی تبریزی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha