به گزارش خبرگزاری حوزه از تبریز، طلبه شهید اسماعیل اکبری در حاشیه کوههای استوار آذربایجان، در دشت های سرسبز و بهارمست، در طبیعت با صفای مرند، در روستای «دوگجان» به سال ۱۳۱۷ چشم به جهان گشود.
در اندک مدتی هوش و استعداد وی بر همگان نمایان گشت و پدر، زیباترین راه سعادت را بر وی برگزید. او را به تبریز فرستاد تا به تحصیل علوم دینی و معارف اسلامی صدقه جاریهای برای خود و خدمتگزاری صالح برای شریعت محمدی باشد.
هفت سال حضور در حوزه علمیه صادقیه و حسنپاشا تبریز و تحمل مشکلات غربت، او را سخت و آبدیده کرد و سپس برای کسب فضایل و معارف بیشتر راهی حوزه پربار قم کرد. جرعهنوشی از بحر بیکران فقه و فقاهت و استفاده از محضر علمای عظامی چون آیتالله بروجردی، حضرت امام (ره) و دیگر بزرگان، او را طلبهای زبده و واعظی آزموده ساخت و برای تبلیغ و ارشاد مردم زادگاه خویش به آذربایجان بازگشت.
مردم روستای «دوگجان» و حومه، سال های حضور این روحانی دلاور را از یاد نخواهد برد. احداث دبستان، تعریض جاده ناهموار روستا و ارشاد و هدایت جوانان هریک خاطرات شیرینی از حضور نُه ساله وی در دوگجان است. شهید اکبری در سال ۱۳۵۵ روستا را جهت سکونت در مرند و ارشاد مردم ترک گفت و با کولهباری از تجربه و فضل راهی شهر شد.
بیان شیوا و خطبههای جذاب او هنوز در گوش پیرمردان مرندی طنین انداز است. شهید اکبری در طول مبارزات پیش از انقلاب و شکلگیری حکومت اسلامی، همواره از بازوان پرتوان انقلاب در آن منطقه بود. وی با ایراد خطبههای آتشین و برملا ساختن اهداف شوم استکبار و رژیم منحوس پهلوی مردم را علیه طاغوت بسیج مینمود.
پس از پیروزی نیز، از جمله روحانیون منطقه بود که در راه اعتلای نام انقلاب و تثبیت آن شب و روز نمیشناخت. تأسیس حزب جمهوری اسلامی مرند، تشکیل شورای روحانیت مرند، عضو خدمتگزار دفتر تبلیغات اسلامی مرند، هیئت امنای باغ رضوان مرند، مسئولیت عقیدتی سیاسی ژاندارمری مرند در کنار امامت جماعت مسجد امام حسن (علیهالسلام) هر یک روزهای ماندگاری از دفتر عمر پربرکت این روحانی آذری است.
او همچنین در عرصه جبهه و تبلیغ جوانان برای شرکت در جهاد و دفاع، کوششی بیبدیل داشت و سرانجام هنگامی که به همراه امام جمعه مرند برای دلگرمی رزمندگان در قرارگاه لشکر عاشورا حضور پیدا کرده بود و پس از شرکت در مراسم دعای کمیل در بازگشت در اثر صانحه تصادف به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
ششم دی ماه ۱۳۶۳ سالروز عروج این دلاور مرد خستگیناپذیر بود که دنیا را برای اهلش وانهاد و در بیکران حضرت یار سکنی گزید.
پیکر پاکش سه روز بعد بر روی دستان مردان پاک سرشت مرند تشییع و در باغ رضوان آن دیار به خاک سپرده شد.
وصیت نامه طلبه شهید اسماعیل اکبری
الحمد الله الذی امرنا بالتوصیه و صلی الله علی محمد و آله خیر البرره
فبعد الحمد و التحیه و اقرار به وحدانیت حضرت احدیت جلت عظمته و اعتراف به رسالت سید المرسلین و امامت ائمه اثنی عشر(صلوات الله علیهم اجمعین) و شهادت به حقانیت جمیع ما جاء به النبی (صل الله علیه و آله)
این جانب اسماعیل اکبری فرزند علی به شماره ۲۲ مقیم مرند وصیت خودم را به نام خدا و رسول خدا آغاز می نمایم و با سلام به امام امت، خمینی کبیر شروع می کنم.
پدر بزرگوارم جناب آقای مشهدی علی آقا اکبری را با معیت زوجه داییم زیور بایرامی به عنوان قیّم صغار وصی شرعی به امورات مندرجه معین کردم و فرزند ارشد خود محمد صادق اکبری را ناظر قرار دادم.
اولا تمامی قروضاتم از جمله مهریه زوجه دائمی به موجب اسناد عادی پرداخت نمایند و مبلغی در بانک مسکن سپرده دارم بستانند، بعداً از بابت ثلث ما ترک خودم، کتابهای بنده را تحویل دهند به آن فرزندم که حاضر شده تحصیل علوم دینیه کند و اگر هیچ کدام از پسرانم به تحصیل علوم دینیه اشتغال نداشتهاند همه کتابهایم را به کتابخانه مدرسه «صاحب الزمان»(عجل الله تعالی فرجه) مرند تحویل دهند و انتقال نمایند.
بعداً علی المتعارف مبلغی برای مخارج دفن و کفن و مجالس تعزیه خرج و مصرف کنید و یاد آور میشوم که در قریه دوگیجان چند رأس گوسفند و بره و گاو به انضمام یک طاقه گلیم و جاجیم و یک دست رخت خواب و یک عدد سماور نفتی که مجموعاً به همسرم زیور خانم تعلق دارد و جهیزیه مشارالیها محسوب است به خودش مسترد نمایند. بقیه ماترک از منقول و غیره حتی قطعات املاک قریه دوگیجان و خانه باغچه مرند و اثاثالبیت در بین وراثم «علی ما فرض الله مثل حظ الانثیین» تقسیم نمایند اگر همسرم مایل باشد در خانه بماند، اطاق کوچک من را در اختیار او بگذارند استفاده کند... این وصیت نامه را موقع عزیمت به مکه معظمه نوشتم...