پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
یادداشت

حوزه/ حجت الاسلام والمسلمین استوار میمندی در یادداشتی آورده است: دو سال پیش وقتی قرار شد به عنوان خدمتگزار حوزه علمیه استان فارس به شیراز عزیمت کنم خدمت حضرت استاد شب زنده دار دام ظله رسیدم، یکی از توصیه های ایشان این بود که «در اطلاق عناوین حوزوی مراقبت بیشتری کنید».

به گزارش خبرگزاری «حوزه» از شیراز، عناوین دانشگاهی چون برگرفته از مدارک مصوب و تعریف شده دانشگاه است به همین دلیل شفافیت بیشتری دارند، اما از آنجا که در عرف حوزه های علمیه اطلاق عناوین، مترتب بر مدارک حوزوی نیست، بلکه مترتب بر رتبه های علمی افراد است به همین دلیل تطبیق عناوین حوزوی بر افراد شفافیت لازم را ندارد چون علمیت در افراد مختلف مراتب متفاوتی دارد و تشخیص کارشناسان حوزوی نیز در علمیت افراد چه بسا با یکدیگر مقداری تفاوت داشته باشد.

البته ذکر این نکته لازم است که معانی لغوی عناوینی چون حجه الاسلام، حجه الاسلام و المسلمین و یا آیت الله معانی بسیار عمیق و بلندی است که چه بسا با معانی اصطلاحی و متعارف آن فاصله داشته باشد، لکن نسبت به همان معانی متداول نیز ضابطه روشنی وجود ندارد به همین دلیل در برخی از اوقات برای عده ای از افراد از عناوینی استفاده می شود که بی ضابطه بودن عناوین حوزوی را بیشتر ثابت می کند، از این رو با اینکه ضابطه مشخصی توسط نهادهای رسمی حوزوی برای این عناوین قرار داده نشده است لکن جهت روشن شدن مقام، تعریفی تقریبی از این عناوین ارائه می گردد؛

«ثقة الاسلام»: طلابی که بهره ای از فضل دارند اما هنوز ملبس به لباس روحانیت نشده اند.

«حجه الاسلام»: فضلایی که ملبس به لباس روحانیت شده اند و در مدارج میانی علمی مشغول به تحصیل هستند و یا در همان مدارج متوقف شده اند و به امور دیگری مرتبط با شئون روحانیت مشغول شده اند .

«حجه الاسلام و المسلمین»: آن دسته از اساتید و عالمان حوزوی که مدارج بالای تحصیلی را طی کرده اند و آثار علمی اعم از کتاب، مقاله، تقریرات و یا کرسی های درسی معتبر دارند و به مراحل اجتهاد در علوم مختلف حوزوی نزدیک شده اند(مجتهد متجزی).

«آیت الله»: آن دسته از عالمانی که به مراحل بالای علمی به خصوص در رشته فقه رسیده اند و در فرایند کسب اجتهاد، مجتهد مطلق شده اند و چندین سال سابقه تدریس درس خارج فقه و اصول و تدوین کتاب و تحقیق و پژوهش های عمیق در رشته های مربوطه را در کارنامه علمی خود دارند .

«آیت الله العظمی»: این عنوان مختص به مراجع عظام تقلید است، یعنی کسانی که علاوه بر داشتن رساله های عملیه به مقام مرجعیت جامعه شیعی نیز رسیده اند.

اگر چه ممکن است از منظر برخی از بزرگان حوزه قیود سختگیرانه تری نیز در اطلاق این عناوین وجود داشته باشد اما آنچه که مهم است این است که در استفاده از عناوین حوزوی به ویژه عنوان «آیت الله» باید دقت بیشتری به خرج داد و در این میان حوزویان باید نسبت به پاسداری از این عناوین اهتمام بیشتری داشته باشند .

محمد استوار میمندی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • عبدالله IR ۱۷:۱۵ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۶
    18 0
    با پوزش از جناب «استوار میمندی» و آرزوی توفیق برای ایشان، تعریف آن‌جناب از عناوین حوزوی، پیش و بیش‌از آن‌که بر مبانی علمی و تاریخی حوزه‌های علمیه مبتنی باشد، درواقع بازگویی تلقیات عرفی رایج از این عناوین است. بهتر بود می‌نوشتند: «ثقةالاسلام» یعنی فرد معتمد و امین در دین اسلام، که در تاریخ پرافتخار روحانیت شیعه، نخستین‌بار به صاحب اثر شریف «الکافی» مرحوم شیخ کلینی قدس‌الله‌ نفسه‌الزکیه اطلاق شده است (ولی متأسفانه اکنون اگر به طلبه مبتدی هم گفته شود، قهر می‌کند!)؛ «حجةالاسلام» یعنی «دلیل اسلام»، که به عالمان جلیل‌القدری چون شیخ صدوق، محقق حلی، سیدمحمدباقر شفتی و آخوند خراسانی رضوان‌الله‌تعالی‌علیهم گقته شده است؛ «حجةالاسلام والمسلمین» لقب بلندبالایی که سابقاً بر روی رساله‌های مراجع عالی‌قدر درج می‌شد (و متأسفانه اکنون کاربرد آن حتی برای برخی اساتید و فضلای جوان هم کسر شأن تلقی می‌شود!)؛ «آیةالله» به‌معنی «نشانه خدا» که در تاریخ شیعه این لقب ارزشمند به علامه حلی قدس‌سره‌الشریف فقیه عالی‌قدر سده هفتم هجری اشاره داشته و تا قرن دوازدهم تنها مختص ایشان بود. بعدها نیز عالمای بزرگی چون علامه بحرالعلوم، شیخ مرتضی انصاری و میرزای شیرازی قدس‌سرهم به این لقب خوانده شدند؛ «آیه‌الله‌العظمی» لقب اختصاصی مولای متقیان و امام عارفان، حضرت امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب علیه‌آلاف‌التحیةوالثناء می‌باشد، که در عصر حاضر برای مراجع تقلید شیعه استفاده می‌شود. فتأمل!
    • علی IR ۱۸:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۷
      12 0
      جانا سخن از زبان ما می گویی... احسنت
    • IR ۲۲:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۷/۱۰
      0 0
      اختصاصی بودن «آیت الله العظمی» برای امیرالمؤمنین علیه السلام رو از کجا می گویید ؟ کدام تصریح داریم؟