یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
حجت‌الاسلام‌والمسلمين حسين بستان

حوزه/ عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به ذکر نظریه علمی علوم اجتماعی از منظر آیت الله مصباح یزدی پرداخت.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین حسین بستان عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه ودانشگاه، شب گذشته در همایش ملی «علامه مصباح یزدی، فیلسوف علوم اجتماعی اسلامی»، به ایراد سخنرانی پرداخت که متن آن در زیر آمده است:

یکی از مباحثی که می‌توان مطرح کرد، فلسفه‌های مضاف است که ببینیم نسبت فلسفه‌های مضاف با علوم اجتماعی چیست. دیگر اینکه به دیدگاه مرحوم علامه مصباح نمی‌پردازم بلکه می‌خواهم تفکر ایشان را بررسی کنم و برداشت خودم را به عنوان یک ناظر بیرونی مطرح کنم. ریشه‌های بحث تفکیک علم از ارزش به بحث‌های کانت و هیوم برمی‌گردد که واقعیت‌ها را از ارزش‌ها تفکیک کردند و بعد به وبر رسید که آمدند و عرصه‌های این‌ها را منحصر کردند و پوزیتیویسم از این درآمد و تأکید کردند که علوم اجتماعی، توصیفی هستند و می‌خواهند واقعیت موجود جامعه را تبیین کنند که یک مرز مشخصی با بحث‌های هنجاری دارد. این بحث کاملاً بر مباحث علوم اجتماعی سایه انداخت و بحث‌های علمی که فارغ از ارزش است را مطرح کردند و به این سمت رفتند. وِبر نیز این دو را تفکیک کرد.

دغدغه وِبر و امثال او

اینجا یک معضلی پیش آمد؛ یعنی یک بحرانی که به نظر می‌رسد تا امروز هم علوم اجتماعی نتوانسته خودش را از این مسئله خلاص کند. اینکه یک الگویی از این علوم اجتماعی معرفی می‌شود که هدف آن توصیف واقعیت است و به محض اینکه می‌خواهیم یک موضع ارزشی را اتخاذ کنیم می‌گویند دارید از دایره علم خارج می‌شوید و با این برچسب که علم، ایدئولوژیک می‌شود، موضع می‌گیرند. کاری به حرف‌های سطحی ندارم، بلکه امثال وبر که مغز متفکر این بحث بوده‌اند، این دغدغه را داشته‌اند که چطور اینها را باهم مرتبط کنیم و در نهایت به این رسید که این علوم اصلاً نمی‌توانند وارد عرصه ارزش‌گذاری شوند و مشکل را حل کنند؛ چون در مقام عمل نمی‌توانیم صرفاً با فهم واقعیت عمل کنیم و حتماً باید یک جنبه تجویزی هم حاکم باشد. پس این امر «لا بُدَ منه» است. وبر می‌گوید: علم نمی‌تواند مشکل را حل کند و نیاز را برطرف کند. آخرش می‌گوید: یا باید به وجدان جمعی رجوع کنیم و ببینیم این وجدان چه می‌گوید یا ببینیم توافق مردم چیست. یا اینکه به ایمان رجوع کنیم.

نقص علوم اجتماعی ما در چیست؟

این معضل باقی‌مانده و اکنون هم آثار آن را می‌بینیم. نقص بزرگ علوم اجتماعی ما این است که روی زمین محکمی به لحاظ ارزشی نایستاده؛ یعنی جامعه‌شناسان و ... به لحاظ ارزشی به دلیل همین شبهات و مفروضاتی که گفته می‌شود اینها نباید باهم خلط شوند این سنگر را خالی کردند و حرف محکمی ندارند. به همین دلیل اختلاف نظر وجود دارد؛ چون جنبه ارزشی قضیه محکم نشده است.

افرادی مانند آیت الله مصباح یزدی در این زمینه جایگاهشان این است که این خلأ را در علوم اجتماعی پُر کنند که در هر مسئله‌ای که می‌خواهیم ورود کنیم مدل مطلوب خود را حل کنیم؛ مثلاً در حوزه خانواده، ابتدا باید الگوی مطلوب خانواده را داشته باشم و بعد در مورد دلایل طلاق بحث کنیم؛ بنابراین باید مدل‌های مطلوب را ترسیم کنیم و این کار تعدادی از افراد است که یک جنبه هم ندارند، بلکه باید ذوجوانب باشند که یک جنبه‌اش فلسفه اجتماعی است و باید فیلسوف اجتماعی باشند. فلسفه اجتماعی در غرب هم بوده است اما یک جنبه دیگر که آنها نداشتند و ما داریم، فقه اجتماعی است. این یک مثلثی است که بین فلسفه اجتماعی، فقه اجتماعی و جامعه‌شناسی لازم است تا بتوانیم تحلیل‌های قابل اتکایی را ارائه کنیم.

عدم دخالت ارزش با تعهد ارزشی داشتن متفاوت است

نکته دیگر اینکه، ما دو مقام داریم؛ یکی اینکه در تبیین و توصیف‌مان بی‌طرفی را رعایت کنیم؛ یعنی ارزش‌ها در تبیین ما دخالت نکند و واقع را آنگونه که هست تبیین کنیم. اصل این حرف، منطقی است اما جنبه دیگرش این است که باید تعهد ارزشی داشته باشیم و اینها نباید خلط شوند؛ یعنی از طرفی متعهد به یکسری اصول ارزشی هستیم، ولی از طرف دیگر در توصیف خود، جانب‌داری ارزشی نمی‌کنیم. با تفکیک این دو مقام به نظر می‌رسد این شبهه و این اشکال که می‌گویند کسانی که از علم دینی دفاع می‌کنند می‌خواهند یک علم ایدئولوژیک تولید کنند حل می‌شود و مشخص است که این شبهه به خاطر عدم توجه به آن تفکیک است.

مرحوم آیت الله مصباح نیز تصریح دارند که در جنبه‌های توصیفی علوم، براساس تجربه ورود می‌کنیم و این مسئله را نفی نمی‌کنند و این علوم توصیفی قائم به تجربه هستند؛ بنابراین مفروض ایشان این نیست که اگر می‌گوییم ارزش‌های دینی وارد علوم انسانی شود، پس ارزش‌ها می‌خواهند در توصیف‌های ما دخالت کنند و به این ملتزم هستند.

در واقع آنچه که مهم است تعهد ارزشی است که ما براساس یکسری ارزش‌ها که به آن باور داریم، توجه کنیم و جایی که به مقام توصیه و تجویز می‌رسد باید ارزش‌های ما حاکم شود و این تفکیک منطقی ایشان است و معنایش ایدئولوژیک شدن علم نیست. اینکه قائل به ارزش‌ها باشیم، مورد قبول وبر هم بوده است که پایه‌گذار ارزش و دانش است. از این‌رو، اسلامی‌سازی علوم انسانی به ایدئولوژیک شدن نمی‌انجامد. دیگر اینکه آنها که این اشکال را دارند، آیا اصلاً امکان دارد که بگوییم حرفشان غیرایدئولوژیک است؟ به نظر می‌رسد نفی ایدئولوژی نیز خودش یک نوع ایدئولوژی است و کسانی که اشکال می‌کنند هم خود دارای یک ایدئولوژی هستند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha