دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 29, 2024

گروه وهابى در برابر رؤسا و زمامداران خود تعظيم وكرنش مى كنند و يك بشر عادى را احترام مى كنند، در حالى كه انجام يك صدم آن را درباره پيامبر (ص) و منبر و محراب او شرك و ضد اسلام مى خوانند.

آیت‌الله العظمی سبحانی در پاسخ سؤالی در خصوص حرام دانستن مراسم گرامی‌داشت پیامبر اسلام و ائمه اطهار (ع) در موالید و وفیات نگاه گروه افراطی وهابیت آن را نشانه جاهلیت و عدم اطلاع از معارف غنی اسلام دانسته و با بهره‌گیری از آیات قرآن، گرامی‌داشت پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) در موالید و وفیات را مصداق شعائر الهی دانستند.

آنچه می‌خوانید پاسخ معظم‌له به سؤال ذیل است.

*آيا بزرگداشت مواليد و وفيات اولياى خدا شرك است؟   

 پاسخ: گروه وهابى، بزرگ داشت مواليد و وفيات اوليا و رجال آسمانى را بدعت و حرام مى دانند; گويى آنان دشمن سر سخت بزرگان دين و اولياى الهى هستند و اجتماع در مواليد و وفيات آنان را شرك مى خوانند.

رئيس جماعت انصار السنة المحمدية در پاورقى هاى خود بر فتح المجيد مى نويسد:

«الذكريات التى ملأت البلاد باسم الأولياء هى نوع من العبادة لهم وتعظيمهم;( [1])

برپا كردن جشن در ايام ولادت اوليا، پرستش آنان حساب مى شود و يك نوع تعظيمى نسبت به آنان محسوب مى گردد».

*ریشه اشتباهات

ريشه ى تمام اشتباهات آنان يك كلمه است و آن اين كه چون براى شرك و توحيد و بالأخص مفهوم (عبادت) حد و مرزى تعيين نكرده اند، از اين جهت هر نوع بزرگ داشت را عبادت و پرستش تصور كرده اند. هم چنان كه ملاحظه می‌شود وى در كلام خود لفظ (عبادت) و تعظيم را كنار هم قرار داده و تصور كرده است كه هر دو لفظ، يك معنا دارند.

شكى نيست كه قرآن كراراً گروهى از انبيا و اوليا را با جمله هاى فصيح و بليغ ستوده است. قرآن درباره  حضرت زكريا و يحيى و ... مى گويد:

( إِنَّهُمْ كانُوا يُسرِعُونََ فِى الْخَيْرَتِ  وَيَدْعُونَنا رَغَباً وَرَهَباً وَكانُوا لَنا خَشِعِينَ ).( [2])

«آنان به كارهاى نيكو مى شتافتند وبا اميد و بيم، ما را مى خواندند و در برابر ما فروتن بودند».

حالا اگر كسى در كنار قبر اين حضرات و يا مجالسى كه به نام آنان برپا مى گردد، اين آيه را بخواند و آنان را از اين طريق تجليل كند، آيا جز پيروى از قرآن كارى انجام داده است؟!

خداوند، در باره ى خاندان رسالت چنين مى فرمايد:

( وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً ).( [3])

«با اين كه طعام را دوست دارند، آن را به مسكين و يتيم و اسيرمى دهند». حالا اگر در روز ميلاد امير مؤمنان (ع) دور هم گرد آييم و بگوييم كه على (ع) آن كسى است كه طعام خود را به مسكين و يتيم و اسير مى داد، چرا بايد مشرك به حساب آييم؟!

اگر درروز ميلاد پيامبر (ص)، آياتى كه پيامبر را ستوده است، به غير زبان عربى ترجمه كنيم و يا در قالب شعر بريزيم و در جمعى بخوانيم، چرا دچار شرك شده باشيم؟!

آنان، دشمنان تكريم پيامبر (ص) و اولياى الهى مى باشند كه در پوشش مبارزه با شرك مى خواهند از آن جلوگيرى كنند.

اگر بگويند در زمان پيامبر (ص) چنين جشن ها و بزرگ داشت هايى نبود، بايد در پاسخ آن گفت: نبودن يك شى اى در زمان پيامبر گواه بر شرك بودن آن نيست.

اگر كسى اقامه مجالس جشن و عزا را به خدا و پيامبر (ص) نسبت دهد و بگويد: آنان دستور داده اند كه ما براى بزرگ داشت آنان چنين مجالسى را برپا كنيم، در اين صورت بايد بررسى كرد كه آيا آنان به طور عموم و يا به طور خصوص چنين دستورى داده اند يا نه، اگر آنان چنين دستورى نداده باشند، چنين نسبتى «بدعت» مى شود نه شرك در عبادت. و يكى از نقاط اشتباه وهابى ها خلط بدعت به شرك در عبادت است; ولى اگر در اين مورد اجازه  عمومى و يا خصوصى وارد نشده باشد، در اين صورت از حالت «بدعت» بيرون مى آيد. اتفاقاً در قرآن اجازه عمومى وارد شده است.

قرآن مجيد گروهى كه پيامبر (ص) را گرامى مى دارند مى ستايد. آن جا كه مى فرمايد:

( ...فَالّذِينَ ءَامَنُوا  بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الّذى أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون ).( [4])

«آنان كه به پيامبر ايمان آورده و او را گرامى داشته و او را يارى كرده اند و از نورى كه (قرآن) به او فرستاده شده است پيروى كنند، رستگارانند».

جمله هايى كه در اين آيه وارد شده است، عبارتند از:

1. ( آمنوا به )، 2.( عَزَّروُهُ )، 3. ( نَصَرُوهُ )، 4. ( واتَّبعُوا النّور... ).

آيا كسى احتمال مى دهد كه جمله هاى: ( آمنوا به )، ( نَصَرُوهُ )، ( واتَّبعُوا النّور )، مخصوص زمان پيامبر (ص) باشد؟ به طور مسلم نه. اگر چنين احتمالی درباره اين سه جمله داده نمى شود، قطعاً جمله ى ( عَزَّروُهُ ) كه به معناى يارى كردن پيامبر با تعظيم و تكريم است، ( [5]) به زمان پيامبر (ص) اختصاص نخواهد داشت، زيرا اين رهبر عالى قدر، پيوسته بايد مورد احترام و تعظيم گردد.

آيا ترتيب مجالس يادبود و سخنرانى و قرائت اشعار سازنده در روزهاى بعثت و ولادت مصداق روشن( و عَزَّروُهُ ) نيست؟

*کار عجیب وهابیت

عجبا! گروه وهابى در برابر رؤسا و زمامداران خود تعظيم وكرنش مى كنند و يك بشر عادى را احترام مى كنند، در حالى كه انجام يك صدم آن را درباره پيامبر (ص) و منبر و محراب او شرك و ضد اسلام مى خوانند. و شريعتى را كه سهل و آسان و مطابق با فطرت و عواطف انسانى است و در جذب و پذيرش افراد، بلند نظر است، آيين خشك كه عواطف انسانى را در تعظيم و تكريم بزرگان ناديده گرفته و توانايى جذب و پذيرش اقوام و ملل جهان را ندارد، مى شناسانند.

گروه وهابى كه با تأسيس هر نوع مجلس سوگوارى براى شهيدان راه خدا مخالفند، درباره سرگذشت حضرت يعقوب چه مى گويند؟ اگر اين پيامبر بزرگوار، امروز در ميان نجدى ها و پيروان محمد بن عبد الوهاب زندگى مى كرد، درباره ى او چگونه داورى مى كردند؟

او شب و روز در فراق يوسف مى گريست و در هر حال از همه كس جستجوى فرزند دلبند خود را مى كرد. در فراق و جدايى او آن قدر سوخت كه بينايى خود را از دست داد.( [6])

بيمارى و فقدان بينايى يعقوب، مايه فراموشى يوسف نگرديد، بلكه هرچه وعده وصل نزديك تر مى شد، آتش عشق او به فرزند دلبندش در دل او شعله‌ورتر مى گرديد، ولذا از فرسنگ ها دور، بوى يوسف را استشمام مى كرد( [7]) و به جاى اين كه ستاره ى يوسف به دنبال خورشيد يعقوب باشد، آفتاب انديشه او در به در به دنبال يوسف بود.

*وهابیت پاسخ می‌دهد!

چرا چنين اظهار علاقه در حال حيات فرد مورد علاقه (يوسف) صحيح و عين توحيد است، ولى پس از مرگ او كه دل انسان، سوز و گداز بيش تر و پيچ و تاب زيادترى پيدا مى كند، حرام و شرك باشد؟

حالا اگر يعقوب هاى زمان ما، در هر سال در روز وفات يوسف ها فرزندان خود را دور هم گرد آورند و در ارزش هاى اخلاقى و ملكات نفسانى يوسف ها سخن بگويند و بر اثر تأثر، قدرى اشك بريزند، آيا با اين عمل فرزندان خود را پرستش كرده اند.( [8])

*مودت ذی‌القربی و مستور قرآنی

شكى نيست كه مودت ذوى القربى، يكى از فرايض اسلامى است كه قرآن با صراحت هرچه كامل تر ما را به آن دعوت كرده است. حالا اگر كسى بخواهد به اين فريضه مذهبى پس از چهارده قرن عمل كند، راه آن چيست؟ آيا جز اين است كه در روزهاى شادمانى آنان، شادمان و در ايام غم و اندوه آنان اندوه ناك گردد؟

حالا اگر براى ابراز خرسندى خود مجلسى برپا نمايد كه در آن محفل، تاريخ زندگى و فداكارى هاى آنان را بازگو كند و يا مظلوميت و محروميت آنان را از حقوق حقه خويش بيان نمايد، آيا چنين فرد، جز ابراز علاقه واظهار مودت به ذوى القربى، كار ديگرى انجام داده است؟

اگر چنين فردى براى ابراز علاقه بيش تر، سرى به دودمان آنان بزند و در كنار مدفن آنان حاضر گردد و اين گونه مجالس را در كنار قبور آنان برپا كند، در نظر عقلا جهان و خردمندان بصير و بينا جز ابراز علاقه و مودت، كار ديگرى كرده است؟!

مگر اين كه وهابى بگويد: بايد مودت و محبت در سينه ها حبس و مكتوم گردد و هيچ كس حق اظهار مودت و ابراز آن را ندارد.

زمان پيامبر گرامى (ص) و پس از وى كه دوران تحول عقايد و انقلاب انديشه ها بود، ملل و اقوام مختلف با فرهنگ ها و رسوم و آداب گوناگون به اسلام روى مى آوردند و با گفتن شهادتين، اسلام آنان پذيرفته مى شد. و هرگز بناى پيامبر (ص) و رهبران پس از وى اين نبود كه تمام آداب و رسوم ملل و اقوام را با تأسيس دايره تفتيش عقايد سانسور و ذوب كنند و همه را در بوته ريخته و در قالب ديگرى درآورند كه هيچ گونه شباهت با قالب هاى پيشين نداشته باشد.

احترام بزرگان، تأسيس مجالس يادبود، حضور بر سر خاك و ابراز علاقه به آثار آنان، مرسوم تمام ملل و اقوام جهان بوده و هست، و هم اكنون ملت هاى شرق و غرب، براى زيارت اجساد موميايى و مدفن رهبران ديرينه خود ساعت ها در صف به انتظار مى ايستند تا در كنار جسد و قبر آنان ابراز علاقه كنند و اشك شوق از گوشه چشمان خود فرو ريزند. و اين را يك نوع احترام كه از عواطف درونى آنان سرچشمه مى گيرد، حساب مى نمايند.

هرگز ديده نشد كه پيامبر پس از تفتيش عقايد افراد و پس از بررسى رسوم و آداب زندگانى آنان اسلام آنان را بپذيرد، بلكه به همان ابراز شهادتين اكتفا می‌ورزيد. و اگر اين گونه آداب و رسوم، شرك و كفر بود، بايد پس از اخذ بيعت و پيمان بر تبرّى از آنان، اسلام اقوام و ملل را بپذيرد در صورتى كه هرگز چنين نبوده است.

ما مى بينيم كه حضرت مسيح (عليه السلام) از خداوند بزرگ مائده آسمانى مى طلبد و روز نزول آن را روز عيد معرفى مى كند و مى فرمايد:

( رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لأَوَّلِنا وَآخِرنا وَآيَةً مِنكَ وَارْزُقْنا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقيِنَ ).( [9])

«پروردگارا! مائده اى از آسمان برما بفرست تا عيدى براى اوّل و آخر ما باشد و نشانه اى از تو. روزى بده، تو بهترين روزى دهندگان هستى».

آيا ارزش وجود پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) كم تر از يك مائده آسمانى است كه حضرت مسيح (عليه السلام) روز نزول آن را عيد اعلام مى دارد، اگر عيد گرفتن آن روز به خاطر اين بود كه مائده، آيت الهى بود، آيا پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) بزرگ ترين آيت الهى نيست؟

قرآن مى فرمايد:

( وَرَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ ).( [10])

« آوازه تو را در جهان بلند كرديم».

آيا ترتيب مجالس جشن در روز ميلاد مسعود پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) جز بالا بردن نام و نشان و آوازه او، نتيجه اى دارد. چرا ما در اين مورد از قرآن پيروى نكنيم، مگر قرآن براى ما اسوه و الگو نيست.( [11])

________________________________________

[1] . از زمان پيامبر گرامى تا امروز همه مسلمانان جهان جز وهابى ها به آثار رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) تبرك مى جستند و شيخ محمد طاهر مكى با شواهد قطعى تاريخى اين مطلب را در رساله اى كه در سال 1385 چاپ كرده است ثابت نموده است و نام رساله « تبرك الصحابة ب آثار رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) » است و اين رساله به زبان فارسى نيز بازگردانيده شده است.. فتح المجيد، ص 154. سپس از كتاب « قرة العيون» عبارتى به همين مضمون نقل مى كند. در اين ايام كه اين اوراق و صفحات زير چاپ مى رود در حالى كه در تمام كشورهاى اسلامى جشن و مجالس شادى به مناسبت ميلاد پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) بر پا است، مفتى سعودى (بن باز) هر نوع بزرگ داشت ميلاد پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) را حرام و بدعت اعلام كرده است.

[2] . انبياء/ 90.

[3] . انسان/ 8.

[4] . اعراف/157.

[5] . ر.ك: مفردات راغب، ماده عزر.

[6] . ( ...وَابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْن... ) (يوسف/84).

[7] . ( ...إِنّى لأجِدُ رِيحَ يُوسف لَولا أَنْ تُفَنِّدون ) (يوسف/94).

[8] . گذشته بر اين، روايات متواترى در باره اقامه مراسم عزا درباره   ى مظلومان از خاندان رسالت وارد شده است و مرحوم علامه امينى بخشى از روايات را در كتاب « سيرتنا و سنتنا» گرد آورده است.

[9] . مائده/114.

[10] . انشراح / 4 .

[11] . منشور جاويد، ج 2، ص 426 ـ 432 .

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha