چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۷ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | May 15, 2024
جوادی

حوزه/ هر مشکلي که در جوامع گذشته و حال بود يا در جوامع بعدي هست، در اثر فقدان عقل و نبود عدل است؛ جامعه را اين دو بال هدايت مي‌کند و به مقصد مي‌رساند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»حضرت آیت الله جوادی آملی در برنامه "نهضت سيّدالشهداء بر مدار عقل و عدل" با بیان این که حضرت سید الشهداء علیه السلام، در مدار عقل و عدل قيام کرد تا جامعه را از نظر انديشه عاقل و از نظر انگيزه عادل کند، بیان داشتند: هر مشکلي که در جوامع گذشته و حال بود يا در جوامع بعدي هست، در اثر فقدان عقل و نبود عدل است؛ جامعه را اين دو بال هدايت مي‌کند و جامعه را اين دو بال به مقصد مي‌رساند و جامعه با اين دو بال مي‌تواند مقصود را در مقصد مشاهده کند تا به کمال برسد.

متن کامل  سخنان معظم له در پنجمین برنامه از "نهضت سيّدالشهداء بر مدار عقل و عدل" تقدیم علاقمندان می گردد.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

أعظم الله أُجورنا و أُجورکم بمصابنا بالحسين(عليه السلام) و جعلنا و إيّاکم من الطالبين لثاره(عليه الصلاة و عليه السّلام)

نهضت سالار شهيدان حسين‌بن‌علي‌بن‌ابيطالب(صلوات الله و سلامه عليه)، چون حق‌مدار بود و عقل و عدل پيرو حقّ‌ هستند، بنابراين آن حضرت در مدار عقل و عدل قيام کرد تا جامعه را از نظر انديشه عاقل و از نظر انگيزه عادل کند. هر مشکلي که در جوامع گذشته و حال بود يا در جوامع بعدي هست، در اثر فقدان عقل و نبود عدل است؛ جامعه را اين دو بال هدايت مي‌کند و جامعه را اين دو بال به مقصد مي‌رساند و جامعه با اين دو بال مي‌تواند مقصود را در مقصد مشاهده کند تا به کمال برسد.

سالار شهيدان(صلوات الله و سلامه عليه) در بسياري از زيارت‌هاي کربلا يا زمان‌هاي مخصوص مثل اول ماه رجب, نيمه ماه رجب, نيمه ماه شعبان و فرصت‌هاي ديگر به اوصافي ستوده شد که نهضت آن حضرت را تبيين و تشريح مي‌کند؛ گفته شد او «طيّب» است, او «طاهر» است, [1] او دعوت‌کننده به «حکمت» و «موعظه حسنه»[2] است; يعني نهضت او در همين راستا صورت پذيرفت و ـ ان‌شاءالله ـ انجام مي‌گيرد و حاميان و عزاداران آن نهضت اگر عقل‌مدار و عدل‌مدار نباشند، از عزاي آن حضرت آن‌چنان که بايد طَرْفي نمي‌بندند. خود سالار شهيدان مطلبي دارد که آن مطلب هم در زيارت «اربعين» آمده و هم در زيارت‌هايي که در حرم مطهّر آن حضرت است، ذکر شده است. وجود مبارک حسين‌بن‌علي فرمود: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ‏ وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا»؛[3] در آن خطبه معروفي که در مکه ايراد کردند، فرمودند هر کسي حاضر است جان, خون جگر, خون قلب و خون باطن خود را در راه ما بريزد «وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ» باشد و نه شرقي است و نه غربي، بلکه الهي فکر مي‌کند و بفهمد که وطن او «لِقَاءِ اللَّهِ» است، عازم کربلا شود.

در زيارت «اربعين» آمده است که «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ‏ فِيکَ‏ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»،[4] همين جمله در زيارتي که در حرم مطهر آن حضرت است آمده است که «وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِيکَ»،[5] تفاوت از اين جهت است که وجود مبارک حسين‌بن‌علي فرمود: هر کسي که جان خود را در راه ما مي‌دهد و قربانيِ راه ما مي‌شود، او به همراه ما بيايد «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ‏»، در زيارت «اربعين» و در زيارت حرم مطهّر به ذات مقدس حسين‌بن‌علي(سلام الله عليهما) درباره او گفته مي‌شود «وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِيکَ»؛ يعني او جان خود را در راه خداي سبحان عطا کرده است؛ اين‌جا سه مطلب است: يکي اينکه خود حسين‌بن‌علي فرمود هر کسي در راه ما قيام کند، کربلايي خواهد شد و به همراه ما بيايد. مطلب دوم اين است که در زيارت «اربعين» و همچنين در زيارتي که در حرم مطهر آن حضرت خوانده مي‌شود، به خدا عرض مي‌کنيم: «وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِيکَ» در راه تو جان خود را عطا کرده است. مطلب سوم آن است آن‌جا که حسين‌بن‌علي(سلام الله عليه) فرمود: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِينَا»؛ يعني در راه ما يا در راه خدا، چون حسين‌بن‌علي(سلام الله عليه) به «قُرب نوافل» بار يافت و در «قُرب نوافل» خداي سبحان در مقام «فعل» ـ نه در مقام ذات ـ زبان گوياي آن وليّ خود است، «سمع» و «بصر» اوست «وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ»[6] و حسين‌بن‌علي(سلام الله عليهما) مصداق بارز «قُرب نوافل» است، آن‌جا که مي‌گويد: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِينَا» با «لسان الله» مي‌گويد و چون با «لسان الله» مي‌گويد، اين «فِينَا» يعني «في سبيل الله»؛ مثل اينکه ذات اقدس الهي در قرآن کريم فرمود: ﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فِينَا﴾.[7] بر اساس توحيد, تنها جهادي که مقبول و معقول است جهاد «في سبيل الله» است و امام، يعني انسان کامل مصداق کامل «سبيل الله» است، صراط مستقيم است و شريعت مطهّر است و مانند آن. عمده آن است که گوينده حسين‌بن‌علي است؛ ولي با «لسان الله» سخن مي‌گويد.

اگر امام (سلام الله عليه) «قُرب نوافل» دارد که دارد و اگر وليّ‌ای به «قُرب نوافل» بار يافت با زبان خدا سخن مي‌گويد که اين‌چنين است، پس حسين‌بن‌علي(سلام الله عليه) با زبان الهي گفت: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ‏» و اگر با زبان الهي گفت: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ‏» پيام خدا را مي‌رساند که فرمود: ﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا﴾. بنابراين دو راه نيست و يک راه مقدّمي براي راه ديگر نيست، آن‌جا که حسين‌بن‌علي فرمود: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِينَا» با «لسان الله» گفت, همه اين بحث‌ها در مقام فعل است، نه در مقام ذات و چون با «لسان الله» گفت, با آنچه که در زيارت «اربعين» هست يا آنچه در حرم مطهّر خوانده مي‌شود که «وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِيکَ» يکسان در مي‌آيد، نه حرف مياني؛ غرض دو نظر, دو مکتب و دو منظر است: يکي اينکه شهدا در راه حسين‌بن‌علي شهيد شدند و حسين‌بن‌علي در راه خدا شهيد شد که اين به «قياس مساوات»[8] نيازمند است، آيا اين است يا راهي براي حقيقت جز صراط مستقيم نيست؟ اين صراط مستقيم همان صراط ولايت است, صراط نبوّت است, صراط عصمت است و آن‌جا که حسين‌بن‌علي فرمود: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِينَا»، چون «قُرب نوافل» دارد و با زبان الهي گفته است، مثل آن است که خدا فرموده باشد: ﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا﴾.

مستحضريد که جهاد پايان راه نيست، آنچه پايان راه است «لقاء الله» است؛ لذا فرمود اگر کسي مجاهدت کرد و شربت شهادت نوشيد بقيه راه را ما خودمان رهبري مي‌کنيم؛ يک هدايت ابتدايي است به عنوان ارائه طريق که ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾[9] است، آن بهره همگان است و يک هدايت ايصال به مطلوب و گرايش است که آن مخصوص و ويژه شهدا و امثال شهدا و صاحبان عمل صالح و مانند آن است که فرمود اگر کسي شربت شهادت نوشيد، بقيه راه را ما خودمان به او نشان مي‌دهيم؛ مثل اينکه اگر کسي به مقام نفس مطمئنّه رسيد، يک؛ به مقام رضوان بار يافت که راضي به قضا و قدر الهي شد، دو؛ همه شئون علمي و عمليِ او مرضيّ خداي سبحان بود، سه؛ مي‌شود ﴿يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ٭ ارْجِعي‏ إِلي‏ رَبِّکِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً﴾[10] چهار, بقيه راه را خدا او را مي‌برد که فرمود رجوع کن و برگرد! اين قولِ خدا, فعلِ خداست؛ سخن نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) است که «قَوْلَهُ فِعْلُهُ»،[11] بقيه راه را خدا مي‌برد. براي کسي که به «نفس مطمئنّه» رسيد, براي کسي که به مقام «راضيه» رسيد و براي کسي که به مقام «مرضيّه» رسيد و اين عناصر گوهري سه‌گانه را يافت، تازه به مقصد نرسيده است و هنوز بين راه است؛ معلوم مي‌شود بقيه راه را با لطف ملکوتي الهي مي‌برند؛ لذا در جريان معراج ما مي‌خوانيم که وجود مبارک پيامبر را خدا بُرد، نه اينکه حضرت رفت؛ ﴿سُبْحانَ الَّذي أَسْري‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً﴾،[12] نه «سبحان الذي عَرج اليه عبده» و مانند آن, اميدواريم ذات اقدس الهي ادارک اين معارف و نِيل به بخشي از اينها را بهره همگان بفرمايد!

«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

پاورقی: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1]. کامل الزيارات، ص214؛ «ائْتِ قَبْرَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) أَطْيَبِ الطَّيِّبِينَ وَ أَطْهَرِ الطَّاهِرِينَ وَ أَبَرِّ الْأَبْرَارِ...».

[2]. کامل الزيارات، ص203؛ «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُولَ وَ تَلَوْتَ الْکِتَابَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ دَعَوْتَ‏ ﴿إِلي‏ سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْکَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً کَثِيراً».

[3]. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص61.

[4]. تهذيب الاحکام، ج6، ص113.

[5]. کامل الزيارات، ص228.

[6]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج5، ص170؛ «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّی الله عليه و آله و سلّم)‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ‏ الَّذِي‏ يُبْصِرُ بِهِ‏ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِي عَنْ مَوْتِ الْمُؤْمِنِ يَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ‏ ».

[7]. سوره عنکبوت, آيه69.

[8]. الاشارات و التنبيهات، ص48؛ «هذا قياس له أشباه کثيرة کما يشتمل علی المماثلة و المشابهة و غيرهما و کقولنا الإنسان من النطفة و النطفة من العناصر فالإنسان من العناصر و کذلک الشي‏ء في الشي‏ء في الشي‏ء و الشي‏ء علی الشي‏ء علی الشي‏ء و ما يجري مجراها و هي عسر الانحلال إلي الحدود المرتبة في القياس المنتج لهذه النتيجة».

[9]. سوره بقره, آيه185.

[10]. سوره فجر, آيات27 و 28.

[11]. الامالی(طوسی)، ص528.

[12]. سوره اسراء, آيه1.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha