سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۱ شوال ۱۴۴۵ | Apr 30, 2024
کد خبر: 1091872
۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۰
دینداری

حوزه/ ما شیعیان از لحاظ شناخت کمبودی نداریم و اسلام را از طریق اهل بیت(علیهم السلام) با همه ابعادش شناخته ایم. پس اگر به درستی عمل کنیم، خداوند در دنیا و آخرت ما را غرق در نعمت خواهد کرد، و چرا چنین نکند؟ مگر خدا می‌خواهد نعمت هایش را برای چه کسی ذخیره کند؟! مگر بخل دارد؟! آیا اگر به بعضی‌ها بدهد، نعمت هایش تمام می‌شود؟

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق» اثری از مرحوم آیت الله مصباح یزدی است که محتوای آن در شماره های مختلف، تقدیم شما فرهیختگان خواهد شد.

درس هشتم : ثمرات استقامت در دین‌داری

یَا ابْنَ جُندب لَو اَنَّ شیعتَنا اسْتَقامُوا لَصافَحَتْهُمُ الملائکةُ و لاََظَلَّهُمُ الغَمامُ وَ لاََشرَقُوا نَهاراً و لأَکَلُوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ اَرجُلِهِمْ و لَما سَأَلُوا اللّهَ شَیئاً اِلاّ اَعطاهُم.

ای پسر جندب، اگر شیعیان ما استقامت داشته باشند (یعنی به وظایف دینی شان درست عمل کنند و به آنچه معتقدند، پای بند باشند و در پیروی ما از راه صحیح خارج نشوند) فرشتگان با آنان مصافحه می‌کنند و (در حرارت آفتاب) ابرها بر سرشان سایه می‌اندازند (حتی هنگامی که قرار است باران ببارد، خداوند باران را در شب نازل می‌کند تا در روز هوا برایشان آفتابی باشد) و از بالای سر و زیر پا برایشان روزی می‌فرستد (یعنی نعمت از اطراف بر آنها می‌ریزد) و هیچ درخواستی از خدا نمی‌کنند، مگر این که به آنها عطا می‌کند.

«سعادت»، مطلوب فطری انسان

همه مردم طالب سعادت و فطرتاً به دنبال خوشبختی اند، از گرفتاری‌ها به تنگ می‌آیند و برای خلاصی از آنها تلاش می‌کنند. اما در چند زمینه با همدیگر اختلاف نظر دارند؛ یکی از آنها تعیین «مصداق سعادت» است. همه می‌خواهند خوشبخت باشند و هیچ وقت دچار گرفتاری و بدبختی نشوند، اما بسیاری از آنها نمی‌دانند که خوشبختی واقعی کدام است.

بسیاری از مردم تصور می‌کنند مطلوب فطری آنها همین لذت‌های زودگذر دنیوی است. از این رو، همه توان خود را صرف رسیدن به آن می‌کنند و دنبال چیز دیگری نمی‌روند. اینها تلاش نمی‌کنند تا دریابند سعادت واقعی کدام است.

دسته‌ای دیگر از مردم اجمالا می‌دانند که لذت‌های زودگذر لیاقت دل بستگی را ندارد. آنها می‌بینند که هر روز مردم به چیزی دل می‌بندند و توجهشان را صرف به دست آوردن آن می‌کنند، ولی هر قدر هم نسبت به چیزی علاقه مند بوده و از رسیدن به آن خرسند شده باشند، برایشان باقی نمی‌ماند و از بین می‌رود.

می‌بینند که آنچه مردم زندگیشان را صرف به دست آوردن آن کرده بودند پایدار نمی‌ماند و به اصطلاح، «آنچه را نپاید دل بستگی را نشاید.» درمی یابند که اینها لیاقت دل بستن ندارند، اما نمی‌دانند آنچه را باید دنبال کنند چیست. این قبیل افراد دو دسته اند:

یک دسته کسانی‌اند که به کمک عقل و راهنمایی‌های افرادی که از سوی خداوند آمده‌اند هدف اصلی شان را می‌شناسند و می‌فهمند سعادت واقعی چیست؛ همان که در اصطلاح، از آن به «قرب خداوند» تعبیر می‌کنیم و به تعبیر قرآن: خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ.(۵۵) این دسته به این نتیجه می‌رسند که سعادت واقعی این است که انسان نزد خداوند از خوشبختی ابدی و بی نهایت بهره مند باشد.

اما دسته دیگر وقت صرف می‌کنند، فکر می‌کنند، بحث می‌کنند، اما در شرایطی قرار می‌گیرند که موفق نمی‌شوند حقیقت را بفهمند. دچار شک و شبهه‌های واهی و وسوسه‌های شیطانی می‌شوند؛ نه خدا را درست می‌شناسند و نه قیامت را درست باور دارند؛ کوتاهی نمی‌کنند، اما تشخیص هم نمی‌دهند.

کسانی که سعی می‌کنند و راه درست را می‌شناسند و می‌فهمند که سعادت واقعی در قرب خدا و جوار رحمت او است، باید در صدد برآیند که راه صحیح رسیدن به آن را بشناسند. اما برخی از افراد در این زمینه وقت کافی نمی‌گذارند و به قدر کافی تحقیق نمی‌کنند.

آنان متوجه می‌شوند که سعادت حقیقی در ایمان به خدا و روز جزا است، در این است که انسان نزد خداوند معزّز و مقرّب باشد، اما سعی نمی‌کنند که بفهمند راه آن کدام است. به حرف هر کس اعتماد می‌کنند و تحت تأثیر شرایط حاکم بر جامعه قرار می‌گیرند و به قدر کافی به تحقیق نمی‌پردازند.

دیگرانی هم که در اطراف آنها هستند، نمی‌توانند راه صحیح را به آنها نشان دهند. البته نشناختن این دسته مراتبی دارد؛ برخی در مسائل فردی به شناخت کافی نمی‌رسند و برخی در مسایل اجتماعی یا سیاسی یا غیر آن.

در هر صورت، برخی افراد موفق می‌شوند به شناخت کافی برسند؛ اما شناخت پیداکردن کافی نیست و پس از آن، نوبت «عمل» می‌رسد؛ یعنی رسیدن چنین اشخاصی به سعادت مطلوبشان در گرو این است که چقدر در این راه پای مردی نمایند، از راه صحیح منحرف نشوند و افراط و تفریط ننمایند.

برخورداری مؤمنان از نعمت‌های ویژه الهی در دنیا و آخرت

اگر کسانی تحقیق کردند، هدف را شناختند و به درستی هم عمل کردند، آیا ممکن است خدای متعال چیزی از آنها کم بگذارد؟ آیا ممکن است چه در دنیا و چه در آخرت چیزی به صلاحشان باشد و خدا به آنها ندهد؟

محال است چنین باشد؛ زیرا خداوند بخیل نیست، عالم را هم آفریده تا انسان‌ها با حرکت اختیاری خودشان، راه تکامل را طی کنند و به فیوضات و رحمت‌های ابدی او نایل شوند.

اصلا هدف الهی این است که وقتی کسی راه درست را شناخت و تمام نیرویش را صرف عمل کرد و کوتاهی ننمود، خداوند درباره اش کوتاهی نکند. خداوند به کسانی که اهل عصیان و تمرّدند و از یاد خدا غفلت ورزیده‌اند نعمت‌های فراوان می‌دهد، آیا ممکن است به کسانی که توانشان را صرف یافتن راه هدایت و عمل به دستورات خدا کرده اند، عنایت نکند؟ روشن است که خداوند هر چه را به نفعشان باشد، در دنیا و آخرت به آنها خواهد داد.

از نعمت‌های آخرت که هیچ تزاحمی با همدیگر ندارد، به قدری که افراد لیاقت داشته باشند به آنها خواهد داد: جَنَّة عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ؛(۵۶) بهشتی که گستره اش به اندازه تمام آسمان‌ها و زمین است در اختیارشان می‌گذارد. هر قدر بتوانند از آن استفاده کنند مضایقه‌ای نخواهد بود؛ زیرا بهشت و نعمت‌های آن مثل این دنیا نیست که مثلاً اگر کمی غذا خوردند سیر شوند یا اگر زیاد خوردند مریض شوند. در آن جا تزاحمی نیست. چنین نیست که اگر از چیزی تمتّع بردند، خسته شوند یا دیگر نتوانند استفاده کنند. در آن جا نه خستگی وجود دارد، نه ملالت، نه ضعف، نه درد،... .

تنها خدا می‌داند که آن جا چه عالمی است و چه نعمت‌هایی در اختیار بندگان شایسته اش قرار می‌دهد! چنین کسانی که راه را به خوبی شناخته‌اند و به خوبی آن را پیموده اند، در آخرت هیچ مشکلی ندارند و هر چه بخواهند در اختیارشان قرار می‌گیرد، حتّی بیش از آنچه تصور می‌کنند و به عقلشان می‌رسد. معمولاً انسان باید تصوری از چیزی داشته باشد تا آن را بخواهد؛ اما خداوند آن قدر نعمت می‌دهد که تصورش را هم نمی‌کنند: فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الاَْعْیُنُ.(۵۷) در جایی هم می‌فرماید: لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ ؛(۵۸) هر چه بخواهند می‌دهیم، بیش تر هم می‌دهیم.

اما در دنیا، خیرات و نعمت‌ها کمابیش با یکدیگر تزاحم دارد. نعمت‌ها هرچند حلال و مشروع هم باشد، انسان به قدر محدود می‌تواند از آنها استفاده کند، چه در خوردنی‌ها باشد، چه در نوشیدنی ها، چه در پوشیدنی‌ها یا دیگر نعمت ها. دنیا همه چیزش محدود است و به قدر محدود می‌توان از نعمت هایش استفاده کرد.

اگر از حد خودش بگذرد نتیجه معکوس می‌دهد؛ مثلاً، اگر انسان پرخوری کند، مریض می‌شود. خداوند هم وقتی می‌خواهد در این دنیا به کسی چیزی بدهد به مقدار محدود می‌دهد، وقتی هم نعمت‌های مادی و معنوی او با یکدیگر تزاحم پیدا می‌کند، نعمتی را که برایش اصل است به او می‌دهد.

به همین دلیل است که گاهی بندگان شایسته در این دنیا مبتلا به گرفتاری‌هایی می‌شوند. این طبیعت دنیا است که به دلیل این تزاحمات، گرفتاری‌ها ایجاد می‌شود. اصلا زندگی دنیا بدون سختی ممکن نیست.

اما قرار بر این است که بندگان شایسته خدا هر چه خواستند، خداوند در این دنیا هم به آنها بدهد، مگر مصلحتی قوی تر در کار باشد و نعمتی با دیگری تزاحم پیدا کند.

گاهی بندگان صالح خدا چیزهایی را می‌خواهند، اما این خواست گاهی موجب محرومیت آنها از چیزهای دیگر می‌شود. در چنین مواقعی، خداوند به آنها چیزی می‌دهد که به صلاحشان باشد. البته بندگان شایسته خدا هم کارشان را به خدا واگذار می‌کنند و معمولاً مطابق خواسته دلشان از خدا چیزی نمی‌خواهند، می‌گویند: خدایا، هر چه را برای ما بهتر است نصیبمان کن. خداوند هم چنین اراده می‌کند که برای مثال، برای محفوظ ماندن آنها از گرما، ابری بفرستد تا بر سرشان سایه بیندازد یا اگر از باران روز ناراحت می‌شوند، شب برایشان باران بفرستد.

خواست خداوند چنین است که اگر این نعمت‌ها با یکدیگر تزاحم پیدا کرد، آن را که برایشان بهتر است عطا کند؛ حتی گاهی از دنیایشان کم می‌گذارد و بر نعمت‌های اخرویشان می‌افزاید و درجاتشان را بالا می‌برد.

پس با دلایل عقلی و برهانی، می‌توان اثبات کرد که اگر کسانی راه صحیح را بشناسند و آن را درست بپیمایند، هر چه را برایشان خیر باشد خدا به آنها می‌دهد، حتی اگر به این صورت باشد که در روز گرم تابستان، ابری بر سرشان سایه بیندازد یا اگر مریض شدند شفا پیدا کنند؛ مگر این که خداوند خیرشان را در غیر از این دیده باشد. در هر صورت، قرار بر این است که هیچ ناراحتی نبینند.

اینها چه کسانی اند؟ آیا کسانی که مقصد را شناخته اند، راه رسیدن به آن را هم در میان تمام مسایل فردی و اجتماعی و دیگر جنبه‌های زندگیشان به خوبی شناخته‌اند و توفیق عمل داشته اند، یهودی‌اند یا نصرانی یا بودایی یا غیر آن؟

بر اساس عقیده ما، یگانه راه صحیح «اسلام» است و هر کس مسلمان باشد سعادت آخرت را به خوبی شناخته است. گم شده حقیقی انسان نزد خدا و در عالم ابدی است. پس مطلوب مسلمان «خدا» است.

برای رسیدن به او نیز تنها راه «اجرای دستورات اسلام» است. بنابراین کسی که مسلمان باشد ضروریات و احکام اسلام را فرا می‌گیرد. پس هر کس مقصد را شناخته، راه را هم کمابیش یافته است. چنین شخصی مستحقّ دریافت نعمت‌های بی منتهای خدا در دنیا و آخرت است.

تفاوت بهره افراد از «سعادت»

اما مسلمانان فرقه‌های گوناگونی دارند. همیشه هم کسانی بوده‌اند که می‌خواسته‌اند راه صحیح را بشناسند، تحقیق هم کرده اند، ولی موفق نشده اند. به خصوص در دوران ائمّه اطهار(علیهم السلام) کسانی بودند که در گوشه و کنار زندگی می‌کردند؛ می‌خواستند اسلام را دقیقاً بشناسند، ولی شرایط اجتماعی آن دوران و حکومت‌های جابرانه مانع این کار بود.

این دسته افراد به اندازه‌ای که شناخت پیدا کرده اند، مسؤولیت دارند و باید به همان مقدار عمل کنند. طبعاً استحقاق دریافت همه گونه عنایتی را هم ندارند؛ چون تمام راه را نپیموده اند. در چیزهایی که نشناخته‌اند کمالاتی وجود داشته که آنها به دلیل عمل نکردن، به آنها دست نیافته اند، هرچند تقصیری در زمینه شناخت نداشته اند. خداوند هم در همین حد پاداش آنها را خواهد داد: إِنّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً.(۵۹) آنها در شناخت «تقصیر» نداشته‌اند بلکه قصور داشته اند، ولی به آنچه فهمیده‌اند عمل کرده اند. خداوند هم به همان اندازه پاداششان می‌دهد.

اما کسانی که مقصد را شناخته‌اند و با تلاش و کوشش خود نیز در مسیر صحیح گام نهاده‌اند و برای طی طریق، مشمول توفیق الهی شده‌اند ـ (یعنی شیعه اهل بیت(علیهم السلام) هستند) دیگر هیچ مشکلی ندارند، مگر در زمینه عمل، و باید در عمل بکوشند؛ چون هدف و راه را درست شناخته اند. البته اینها هم از لحاظ معرفت، مراتبی دارند. چنین نیست که هرکس شیعه شد، تمام دستورات اهل بیت(علیهم السلام) را در همه ابعادش بشناسد، مراتب علم و معرفت افراد با یکدیگر فرق می‌کند.

ممکن است برخی به شناخت کامل تمام جزئیات نرسیده باشند و بالتبع از درک آثار آن نیز محروم خواهند شد. هر کس به شناخت کامل تر رسیده باشد، از آثار بیش تری هم برخوردار خواهد شد.

در هر حال فرض ما بر این است که ما شیعیان از لحاظ شناخت کمبودی نداریم و اسلام را از طریق اهل بیت(علیهم السلام) با همه ابعادش شناخته ایم. پس اگر به درستی عمل کنیم، خداوند در دنیا و آخرت ما را غرق در نعمت خواهد کرد، و چرا چنین نکند؟ مگر خدا می‌خواهد نعمت هایش را برای چه کسی ذخیره کند؟! مگر بخل دارد؟! آیا اگر به بعضی‌ها بدهد، نعمت هایش تمام می‌شود؟

در آخرت تزاحم و تعارضی نیست، هر چه را به یکی داده به دیگری هم می‌تواند بدهد؛ إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.(۶۰)

محدودیت از ویژگی‌های دنیا است و در آخرت وجود ندارد. در این جا هم هر کس راه شناخت را درست پیمود، هر چه را بخواهد خدا به او عطا می‌کند، مگر آن که مصلحت نباشد؛ به گونه‌ای که حتی اگر به خودش هم گفته شود که اگر فلان چیز به تو داده شود از چیز دیگری محروم می‌شوی، قبول نمی‌کند و می‌گوید همان که خدا خواسته بهتر است.

پس کسانی که مقصد را درست تشخیص داده اند، راه را هم درست رفته‌اند و تمام توانشان را نیز برای رسیدن به آن به کار گرفته‌اند (همان کسانی که در دنیا و آخرت، غرق در نعمت‌های خدا خواهند شد) مسلمانانی هستند که شیوه اهل بیت(علیهم السلام) را درست شناخته‌اند و آن را در تمام ابعاد زندگیشان محور قرار داده اند.

بر این اساس، امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: ‌ای پسر جندب، اگر شیعیان ما (کسانی که مقصد زندگیشان، یعنی خدا و قیامت، را درست شناخته‌اند و سعادت حقیقی را وجهه همّت خود گردانده اند) استقامت به خرج دهند و از مسیری که انتخاب کرده‌اند منحرف نشوند خداوند آنان را غرق در نعمت‌های خود می‌کند.

«استقامت»، شرط دست یابی به سعادت

در توضیح «استقامت»، به جا است بدانیم که در چند جای قرآن، به پیامبر (صلی الله علیه وآله) امر به استقامت شده است؛ یکی در سوره هود که از آن حضرت نقل است که فرمود: شَیَّبَتْنی سورةُ هود لمکانِ هذه الآیة: فَاستقمْ کما اُمرتَ و مَن تابَ معکَ؛(۶۱) سوره هود مرا پیر کرد؛ به سبب وجود این آیه: پس استقامت بورز تو و هر که با تو توبه کرده است، همان‌گونه که فرمان داده شده ای.

امام خمینی(رحمه الله) در سخنان خود، زیاد بر این حدیث تأکید می‌کردند. به واقع، آنچه انسان را پیر می‌کند و کمرشکن است «استقامت» است.

به همین منظور، خداوند در آیه دیگری به استقامت ورزندگان بشارت می‌دهد: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ؛(۶۲) آنان که گفتند: پروردگار ما الله است، سپس استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان فرود آیند که نترسید و غمگین نباشید و بشارت ما بر شما به بهشتی که وعده داده شده اید.

بنابراین، صرف ایمان به خدا و پذیرش دین حق و مذهب اهل بیت(علیهم السلام) کافی نیست، بلکه باید در این راه پایداری کنیم و استقامت به خرج دهیم. باید مراقب باشیم تا لحظه‌ای منحرف نشویم. اگر کسی این گونه باشد، خداوند از هیچ خیری در حق او فروگذار نمی‌کند. چنین کسی مستجاب الدعوه است؛ هر چه از خدا بخواهد به او عطا می‌کند و او نیز جز آنچه مرضیّ خدا است انجام نمی‌دهد؛ ملایکه هم با او مصافحه می‌کنند و دست می‌دهند. البته کسانی که به درجات بالاتر و کامل تری رسیده باشند ملایکه را می‌بینند و مصافحه آنها را درک می‌کنند.(۶۳)

تأثیر مصلحت الهی بر بهره مندی مؤمنان از نعمت‌های دنیا

باید توجه داشته باشیم که آنچه برای نمونه از امتیازات شیعیان و مؤمنان واقعی در این روایت نقل شده قاعده کلی و همیشگی نیست، بلکه اقتضائاتی است که امام صادق (علیه السلام) برخی از آنها را در خصوص آنان ذکر کرده اند؛ یعنی چنین کسانی این گونه اقتضایی در وجودشان هست که خداوند مثلاً، در گرمای هوا ابری بفرستد تا بر سرشان سایه بیندازد یا ملایکه با آنها مصافحه کنند. اما باید توجه داشت که اگر خداوند برای بعضی از بندگان مؤمنش این کارها را نکرده به دلیل مصالحی بالاتر است؛ یعنی این اقتضا برای آنان وجود دارد که روزهایشان آفتابی باشد و اگر قرار باشد بارانی ببارد، در شب برایشان بفرستد و...، اما ممکن است به دلیل برخی مصالح والاتر، این امتیازات را به آنها ندهد.

از جمله امتیازاتی که خداوند به چنین بندگانی عطا می‌کند این است که: لاََکلوُا مِن فَوقهم و مِن تحتِ اَرجُلِهِم ؛ آنان روزی خود را، هم از بالای سر و هم از زیرپایشان دریافت می‌کنند.

شاید این تعبیر کنایی بوده و منظور این باشد که نعمت از هر طرف به سوی آنان سرازیر می‌شود.

به همین مضمون، در قرآن هم می‌فرماید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الاَْرْضِ ؛(۶۴) اگر اهل زمین ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند (شناخت و استقامت)، از آسمان و زمین بر آنها درهای برکات را می‌گشودیم. مصداق کامل چنین کسانی شیعیان خالص اهل بیت(علیهم السلام) هستند که هیچ چیز از خدا نمی‌خواهند مگر این که دعایشان را مستجاب می‌گرداند: لَما سَألوا اللّهَ شیئاً اِلاّ اَعطاهُم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha