سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۱ شوال ۱۴۴۵ | Apr 30, 2024
اشرافی

حوزه/ استاد دانشگاه به تشریح کامل بحران اخیر قره باغ و همچنین نقش آفرینی جمهوری اسلامی درحل این بحران پرداخت.

به گزارش خبرگزاری حوزه بحران اخیر قره باغ یکی از مهمترین چالش های سیاسی و امنیتی منطقه است که با دخالت روز افزون و آشکار قدرت های غیر منطقه ای شکل خاصی به این بحران داده اند.

توجه ویژه به ارکان مختلف این بحران می تواند دقت نظر ما را به چگونگی موضع گیری در این رابطه و همچنین نقش آفرینی هرچه بهتر سیاست گذاری و فهم ارتباطات این حوزه دو چندان کند.

در این رابطه گفت‌وگویی با دکتر مرتضی اشرافی کارشناس مسائل اوراسیا و مدیر اندیشکده مطالعات راهبردی کریمه انجام شده است که در ذیل آمده است.

بحران قره باغ دارای چه ابعادی است و ماهیت ژئوپلوتیکی این منطقه چگونه ایجاد شد؟

منطقه خودمختار قره باغ کوهستانی در جنوب شرقی قفقاز صغیر واقع شده و ۴۴۰۰ کیلومترمربع وسعت دارد و ۱ ونیم درصد مساحت جمهوری آذربایجان را تشکیل می دهد و اکثر مردم این منطقه را ارمنی ها تشکیل می دهند.

این سرزمین یا سرزمین باغ های بزرگ جزیی از مناطقی است که در زمان جنگ های ایران و روسیه با شکست ایران در عهدنامه های گلستان و ترکمنچای به روسیه واگذار شد.

در زمان تزارها و پس از حاکمیت کمونیست ها، بحث قره باغ همیشه اهمیت بسیاری در این منطقه داشته است.

اهمیت این منطقه را می توانیم در تاریخ کهن قره باغ و وضعیت طبیعی و مناسباتی که قومیت های مسلمان و ارامنه در این منطقه داشته اند مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

این منطقه از چه زمانی وارد بحران سیاسی شد؟

این منطقه در دوران حاکمیت کمونیست ها و اتحاد جماهیر شوروی تغییرات وسیعی را سپری می کند و بخش کوهستانی به شکل یک استان خودمختار در قالب جمهوری آذربایجانی شوروی در می آید و از سال ۱۹۲۳ میلادی مبارزات مختلفی پیرامون چگونگی حاکمیت بر منطقه قره باغ کوهستانی به عنوان یک موضوع منازعه آمیز بین ارمنی ها و آذری ها مبدل شد و این دو مدعی الحاق این منطقه به کشور خود را دارند و برای مدعای خود نیز دلایلی را مطرح می کنند.

از ۱۹۸۸ میلادی به بعد ساکنان ارمنی این بخش شورش های گسترده ای برای خروج از تحت حاکمیت آذربایجان شوروی و پیوست به ارمنستان می پردازند و این مناقشه به بی ثباتی این منطقه و همچنین تغییر حکومت تأثیر گذار بوده و این بی ثباتی امنیت را نیز به خطر می اندازد.

بنابر این با در نظر گرفتن همه ابعاد نا امنی می توانیم که این منطقه مهمترین عامل نا امنی در کل منطقه قفقاز است.

سنخ بحران قره باغ سیاسی است یا سرزمینی؟

بحران قره باغ پیش از یک بحران قومی و مذهبی به نوعی بحران جغرافیایی و سرزمینی است. در مقدمه قبلی بیان شد که در دوران اتحاد جماهیر شوروی آذری ها و ارمنی ها روابط خوبی باهم داشتند ولی پس از فروپاشی شوروی این بحران در چارچوب ترتیبات امنیتی در منطقه قرار گرفت و نمی شود که عامل هویت های حقوقی هر یک از سرزمین های جماهیر شوروی را پیش و پس از اتحادیه جماهیر شوروی نادیده بگیریم.

چنانکه در قانون اتحادیه جماهیر شوروی تعریف جمهوری خودمختار سوسیالیستی و منطقه خودمختار سوسیالیستی باهم متفاوت بود. پس از فروپاشی جماهیر شوروی و تولد جمهوری های مختلف این مناطق مورد مناقشه قرار گرفتند.

وضعیت حاکم بر منطقه قره باغ در کارکرد جریان های اسلام گرا نقشی دو گانه دارد. از یک طرف ملت مسلمان آذربایجان حمایت های دنیا و در راس آن روسیه و آمریکا و فرانسه را از مواضع ارمنستان درک میکند و این عامل باعث تقویت مواضع جریان های اسلامی می شود که راهبرد ضد آمریکایی دارند.

از طرف دیگر روابط جمهوری اسلامی ایران با ارمنستان و انتقادها و تبلیغاتی که جامعه آذری به خصوص بخش سکولار جامعه داشت مواضع و موقعیت جریان های اسلام گرای شیعی را دچار چالش می کند.

ارتباط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان در حوزه قومی و نژادی و سیاسی در چه راستایی قابل فهم و درک است؟

تأثیر انقلاب اسلامی ایرانی بین شیعیان جمهوری آذربایجان قابل توجه است. شکل گیری جریان های اسلام گرای شیعی در جمهوری آذربایجان که از فضای انقلاب اسلامی متأثر بود به همین دلیل ایران حمایت جدی از جریان های اسلام گرا در جمهوری اسلامی و قفقاز نمود و آنها نیز ارتباطات خود را با جمهوری اسلامی ایران حفظ و آشکار کردند. نوع ارتباط جمهوری اسلامی ایران و حمایت این کشور از جریان های اسلام گرا باعث تقویت آنها شد و در عین حال این روابط باعث شد که جریان های اسلام گرا خصوصا در جمهوری آذربایجان تحت فشار حاکمیت قرار گیرند و با تبلیغات حکومت الهام علی اف به عنوان یک جریان غیر بومی تبلیغ شود و نسبت به فعالیت این جریانات در این کشور واکنش های منفی از سوی حکومت باکو مخابره شده و می شود.

در زمان جنگ اول قره باغ در دهه های گذشته نگرانی قدرت های جهانی از این بود که بحث شیعه بودن مردم آذربایجان و علاقه این مردم نسبت به ملت ایران و جمهوری اسلامی ممکن است باعث شود که جنگ قره باغ و فشاری که ارمنستان می آورد ممکن است باعث الحاق جمهوری آذربایجان به ایران شود.

کشورهای تازه استقلال یافته از شوروی در ابتدا مشکلات بی ثباتی داشتند و نگرانی غربی ها باعث شد که نسبت به بحث قره باغ و بحثی که بین این منطقه ها بود موجب شد که اقداماتی انجام دهند.

بر اساس این دیدگاه و ترس غربی ها فردی به عنوان نماینده ویژه تعیین کرده و به مناطقه قره باغ اعزام می کنند و با چشم داشت به همین خطری که در خصوص الحاق جمهوری آذربایجان به ایران داشتند باعث شد که پس از تعیین آتش بس مناطق اشغالی توسط ارمنستان را حفظ کردند و بدون اینکه ارمنستان از مناطق اشغالی عقب نشینی کند آتش بس برقرار می شود و وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در یک دیپلماسی بی طرفی قرار گرفت و به این آتش بس رضایت می دهد.

این احساس ترس غربی ها با تهییج و نفوذی که در دولت باکو پیدا می کنند و به نوعی الهام علی اف را نیز مطرح کردند باعث شد که باکو علیه جریان های اسلامی شیعی شکل گرفته در جمهوری اسلامی ایران عکس العمل های شدید ایجاد کند و بحران هایی برای شیعیان جمهوری آذربایجان ایجاد کرد و در طی سالهای گذشته این قضیه را کاملا مشهود و قابل اثبات می بینیم به خصوص اگر رفتاری که با طلاب جمهوری آذربایجان را مشاهده کنیم این مساله را می بینیم.

در جنگ بعدی که پس از ۴۴ روز با پیروزی جمهوری آذربایجان خاتمه یافت منجر به توافقی با حضور روسیه و باکو و ارمنستان شد. جنگ اخیر که منجر به یک آتش بس موقت شد درحالی روی داد که ابهامات بسیار مهمی در خصوص آینده منطقه ژئوپلوتیکی قفقاز و پیامدهای گسترده ای که این بحران بر کشورهای همسایه خود آورده است وجود دارد و این ابهام حل نمی شود.

بحران اخیر قره باغ حاصل چه مؤلفه هایی است؟

در این موضوع، لازم است که بیان شود بحران قره باغ و تحولاتی که در حول این بحران ایجاد شده نشان دهنده یک سیاست گذاری عمیق تر و گسترده تر برای کل منطقه قفقاز است و سیاست گزاری عمیقی که به نظر می رسد نتایج و پیامدهای عمیق آن برای بازیگران منطقه ای چون جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و برخی موارد عربستان نیز مؤثر باشد.

در خصوص نقش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای باید گفت که بازیگران منطقه ای چون ایران و ترکیه در حال حاضر تأثیرات بحران قره باغ را رصد می کنند و بازیگران غیر منطقه ای نیز به فراخور اهداف خود پیگیر مسایل قره باغ هستند و با تغییر مناقشات این منطقه در جهت شدت یابی و رویارویی مستقیم به اقدامات خود روی می آورند.

آمریکا فرصت مناسبی برای تثبیت نقش و نفوذ نقش خود برای حضور در این منطقه پیدا می کند که از یک سوی منافع انرژی این منطقه را می خواهد و به نوعی می تواند قدرت روسیه را در این منطقه محدود کند.

از دیگر سوی بازیگری چون روسیه با توجه به سرگرمی خود در جنگ اکراین کمتر جای تحرکی در منطقه آسیای میانه دارد و این فرصت عالی برای توسعه نفوذ آمریکا توسط ترکیه در منطقه دارد که رقیب هایی را برای نفوذ سنتی روسیه بتراشد و ترکیه را به نوعی درگیر با رقابت با منطقه نفوذ روسیه مبدل کند.

بنابر این بازیگران فرامنطقه ای چون آمریکا نمی توانند با پذیرش تمامیت ارزی جمهوری ارمنستان و آذربایجان مخالفت کنند پس بحث ارمنی ها را مطرح میکنند تا بازیگران فرامنطقه ای چون آمریکا به دنبال صلح در منطقه قفقاز نباشند.

یعنی این نه به نفع آذربایجان عمل میکنند نه ارمنستان. هدف آنها این است که در این منطقه وارد قفقاز شوند تا روسیه را به انزوا بکشانند. آنها به دنبال این هستند که منطقه قفقاز و آسیای مرکزی را به محلی برای رقابت بین برخی کشورهای منطقه ای چون ایران و ترکیه و روسیه مبدل کنند و چون روسیه درگیر جنگ اکراین است می خواهند از سمت دیگر جبهه دیگری ایجاد کرده و روسیه را درگیر کنند.

بحران قره باغ نشان دهنده عمق شکاف های قومی و هویتی بین آذربایجان و ارمنستان است. شمار قربانیان بازمانده نیز نشان از پیچیدگی و دشواری حل مناقشه قره باغ دارد. اختلافاتی که گاهی از سوی قدرت های فرامنطقه ای تشدید می شود و دستاویز دشمنی های موثر در منطقه قفقاز می شود.

در خصوص بحث وضعیت فعلی منطقه قره باغ نیز با نگاهی که به منطقه ققفاز جنوبی بیاندازیم و اگر تنش ها را مورد بررسی قرار دهیم می توانیم این برداشت را داشته باشیم که در موضوع کریدور زنگزور شاید کشورهای غربی و ناتو به دنبال تحقق این پروژه نباشد. به عنوان مثال آمریکا به دلیل رقابت با چین شاید برای اجرای این کریدور تمایل داشته باشد و به دنبال محدود کردن مسیرهای ترانزیتی آنها با جهان خارج است.

در بحران قره باغ همه چیز به این نکته بستگی دارد که نهادهای غربی و جهانی با حملات اخیر آذری ها مقابله کنند و یا می توانند جایگزین مناسبی برای روسیه در این منطقه داشته باشند یا خیر. در این راستا این سوال بر می آید که جمهوری اسلامی ایران با توجه به سفر مقامات بلند پایه ارمنی و آذربایجان، آیا نسبت به سیاست هایش در عدم تغییر وضعیت جغرافیایی و حل بحران قره باغ و ایجاد صلح بین این دو کشور تا چه اندازه می تواند ورود پیداکند و جمهوری اسلامی به عنوان یک قدرت منطقه ای می تواند این خلا امنیتی را جبران کند و نسبت به جایگاه منطقه ای خود نسبت به ایجاد ثبات در منطقه می تواند اثرگذار باشد و یا فعال عمل کند.

موضع ایران اسلامی نسبت به کریدور زنگزور چیست؟

با این حال اگر این کریدور زنگزور ایجاد شود خطرات جدی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت. به همین خاطر باید با یک سیاست فعال باید به نوعی نسبت به دفع کردن خطرات پروژه زنگزور باید اقدام کند. البته راه حل های سازنده ای متناسب با منافع دو کشور باید اتخاذ کند و از منافع جمهوری اسلامی ایران در این منطقه ژئوپلوتیکی دفاع کند.

رژیم صهیونیستی چرا و چگونه در حکومت باکو و ارتباطش با ایران دخالت می کند؟

نزدیکی جمهوری آذربایجان و اسرائیل یکی از مهمترین چالش های ما با رژیم باکو است. بنابراین می توان گفت یکی از مهمترین وجهه های حضور رژیم صهیونیستی در قفقاز و آسیای مرکزی که می تواند به عنوان یک منبع مهم تنش زایی مطرح باشد مرتبط به همکاری رژیم صهیونیستی با آذربایجان و ترکیه است. این همکاری به شدت مورد حمایت آمریکا است که هدف نهایی آنها گسترش اتحاد ترکیه و آذربایجان و قفقاز در راستای خاورمیانه بزرگ با هدف خارج کردن این رژیم از انزوای سیاسی و جغرافیایی است که با آن مواجه هستند.

رژیم غاصب صهیونیستی در سالهای اخیر به شدت به دنبال توسعه منافع خود در همه بخش های جمهوری آذربایجان بوده و سعی داشته نفوذ خود را در همه بخش ها و سازمان های این کشور توسعه دهد و به نوعی تلاش کرده است که تا از همگرایی جمهوری آذربایجان با کشورهای منطقه به خصوص جمهوری اسلامی ایران جلوگیری کردند.

استراتژی های اخیر رژیم باکو علیه شیعیان و ایران چگونه بوده است؟

ایده ها و استراتژی های غلط جمهوری باکو با شیعیان و جریان های دینی این کشور از مهمترین چالش های ارتباطی این کشور با ایران است. در همین راستا همیشه تلاش داشته که رابطه شیعیان کشور خود را با ایران کم کند و موانع گسترده ای را در این رابطه ایجاد کند تا ارتباط ملت آذربایجان و ایران محدودتر شود.

ضعف های ساختاری که دولت آذربایجان دارد و بر اساس این ضعف ها که ناشی از شکاف های عمیق بین رابطه دولت و مردم و فساد اداری در سطوح مختلف وجود دارد می تواند نقش مهمی در شکاف بین رابطه ایران و باکو است که اگر این موارد بهبود نیابد نمی توان به بهبود رابطه با این کشور امید داشت.

جمهوری اسلامی ایران چه استراتژی هایی را در تحولات اخیر به خصوص در ارتباط با حکومت باکو می تواند اتخاذ کند؟

یک نکته در اینجا بسیار مهم است. اینکه جمهوری اسلامی ایران می تواند تاثیرپذیرترین کشور در قوم گرایی جمهوری باکو باشد می توانیم چند رویکرد در این زمینه داشته باشد.

نخست اینکه ایران با تأکید بر علقه های قومی ایرانی با حضور قوم هایی چون تالش ها و تات ها و... می تواند به حمایت از آنها بپردازد که برنده شدن ما را در این زمینه به صفر برساند. زیرا حمایت از این اقلیت ها در مقابل رژیم حاکم آذری به نفع ما نیست و به نفع خود آنها نیز نیست.

همچنین حمایت صرف از ارمنی ها در این جریان می تواند نتایج ناگواری داشته باشد. برنده شدن ارمنی ها در این مسیر هم جامعه آذری ما را با مشکلاتی مواجه می کند و هم می تواند به یک الگوی خاص در این منطقه مبدل شود.

با توجه به حوادث پیش آمده به نظر می رسد که ایران و آذربایجان فاصله بسیار زیادی باهم دارند و شاید این خلأ به این سادگی پر نشود. به نظر شما آیا اصلا ظرفیت هایی برای اتصال ایران و رژیم باکو وجود دارد؟

ایران دارای مشترکات گسترده ای که با جمهوری آذربایجان است که باید در این زمینه روی شاخص های قوی و زبانی و هویتی کار کرده و از آنها بهره بگیرد. لازم است که هویت زبانی و فرهنگی آذری های ایران تقویت شود زیرا برای جذب آذری های آن سوی ارس و پیشگیری با فرهنگ ناسازگار آن سوی با فرهنگ ما باید روی این عنصر فرهنگی کار بیشتری انجام داد.

از نظر سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران می تواند فعالیت های گسترده ای داشته باشد. از یک سو جمهوری آذربایجان پس از جمهوری اسلامی ایران بیشترین جمعیت شیعیان را در خود جای داده است و از این حیث یک زمینه گسترده فرهنگی خاص و چشمگیر را برای همکاری و اشتراکات فرهنگی در اختیار داریم.

با توجه به روابط ایران و ارمنستان و روسیه قطعا جمهوری اسلامی ایران می تواند گام های مثبتی در حل بحران قره باغ بردارد و می تواند نسبت به ایجاد ثبات در منطقه نقش کلیدی و تأثیرگذاری داشته باشد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha