سه‌شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ |۲۷ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | Jun 4, 2024
شهید حسن گله گیری

شهید حسن گله‌گیری دوستان و همرزمان خود را مژده می‌داد و می‌گفت که نترسید ما پیروزیم که ناگهان بر اثر پرتاب گلوله خمپاره به سنگرش در سوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ در جبهه بازی دراز آسمانی شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از بوشهر، استان بوشهر در حماسه دفاع مقدس نقش به‌سزایی داشت و در این راه شهدای بسیاری را تقدیم کرده است، بزرگترین پایگاه‌های نظامی کشور در استان بوشهر قرار دارد و طی هشت سال دفاع مقدس این استان در جبهه‌های زمینی، هوایی و دریایی نقش ویژه و مهمی ایفا کرد، هرچند شهدایش آنچنان که باید و شاید به نسل امروز همچون دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها معرفی نشده‌اند.

در این راستا خبرگزاری حوزه قصد دارد در قالب پرونده‌ای ویژه و نگاه به تاریخ مجاهدت شهدا و رزمندگان این استان در دوران دفاع مقدس، به معرفی آنان بپردازد.

شهید حسن گله گیری

در غروب ۳ مرداد ماه ۱۳۳۹ در خانواده‌ای متوسط پسری چشم به جهان گشود. او را حسن نام نهادند. حسن از همان روزهای نخست مهربانی از رخسارش طراوت می شد. دوران ابتدایی خود را در دبستان هدایت یکی از دبستان‌های شهر گذراند تا این که به دوران راهنمائی پا گذاشت و تا دوم راهنمایی تحصیل کرد.

وی پس از دو سال در این دوره بر اثر فشار زندگی و عدم علاقه به درس و تحصیل مدرسه را رها کرد و دوران نوجوانی خود را به ماهیگیری پرداخت. «شهید حسن گله گیری» هر روز تور کوچک خود را برمیداشت و به دریا می‌رفت و مشغول ماهی گیری می شد.

تمام اهل محل او را می‌شناختند مهربانیش زبانزد همگان بود. چهره اش همیشه خندان و اراده ای، چون کوه استوار داشت. با سن و سال کمی که داشت بزرگان اهل محل برای گرفتارهایی کوچک و بزرگشان از او کمک می‌خواستند و او با عقل سرشار خود آنان را راهنمائی می‌کرد.

در هر حالی که ظلم حاکم بود وجود او محو هر محفلی که عدل فرمانروائی میکرد و خورشید وجودش طلوع می‌کرد، با صبر و مهربانی کارهای خود را به پیش می‌برد، ولی به موقعی از نسیم بهاری لطیف‌تر و به موقع از شیر درنده‌تر و خشمگین‌تر بود.

در سراسر عمر کوتاه خود هیچ گاه دست ظلمی را در دست نگرفت، بلکه همیشه درماندگان را یاری بود و ظالمان را دشمن، بالاخره دوران نوجوانی او سپری شد. پا به دوران جوانی گذاشت و در اوایل انقلاب، وقتی که مردم از اسم شاه می‌ترسیدند و برخود می‌لرزیدند، او بناء مخالفت را با استعمارگران و استبدادیان نهاد و با شوق و علاقه همه چیز را برای بچه‌های شهر روشن می‌کرد. اما متاسفانه بر اثر عم آگاهی کافی او را نادان معرفی می‌کردند، ولی او بیدی نبود که از باد بلرزد و کار خود را ادامه داد.

کمک در خانه

«شهید حسن گله گیری» همیشه طرفدار مستضعفین بود و در خانه هم به مادرش کمک می‌کرد. تقریبا می‌شود گفت که نصف کار خانه را او انجام می‌داد تا بالاخره این انقلاب کبیر به رهبری قاطعانه امام خمینی (ره) به همت مردم شهید پرور ایران به پیروزی رسید و تقریبا آرزوهای دیرینه خود بر آورده شد.

یکی از آرزویش باقی ماند که آن شهادت بود. بعد از پیروزی انقلاب در سپاه پاسداران این حامیان راه حسین(ع) فعالیت خود را ادامه داد؛ و چه شب‌هایی که خواب را به خود حرام می‌کرد و به پاسداری از شهر و انقلاب اسلامی می‌کرد. چه روزهایی را که زیر آفتاب سوزان شهر می‌گذراند، که مبادا ضد انقلاب خللی وارد کند.

طی یک بیماری مدتی از سپاه بیرون آمد، ولی بعد از درمان دوباره خواست که به سپاه برود که ناگهان اسمش در لیست مشمولان وظیفه آشکار گردید و به همراهی چند تن از بچه‌های هم سن و سال خود برای دوره آموزشی در شهر کرمان همراه شد. به مدت دو ماه آموزشی را در کرمان گذراند و بعد به لشکر ۸۱ کرمانشاه انتقال یافت.

شهید پس از دوره آموزشی در کرمان به سر پل ذهاب انتقال یافت و دو هفته بعد به جبهه بازی‌دراز اعزام شد، ولی از این بسیار خوشحال بود. بعد از دو هفته جنگ به وی مرخصی هشت روزه دادند. وی به دیلم آمد و از سست ارادگی و ضعف سربازان بعثی سخن به میان آورد. او گفت که هر یک از سربازان مقابل با صد سرباز بعثی می‌باشند و ما تسلط کامل بر آن‌ها داریم.

بعد از اتمام مرخصیش، او دوباره برای بار دوم عازم جبهه نبرد با بعثی‌ها گردید تا بالاخره هنگامی که تصمیم به آزاد کردن بازی‌دراز کردند. «شهیدحسن گله گیری»، لوله تفنگ خود را به سوی صدامیان نشانه گرفت و دوستان و همرزمان خود را مژده می‌داد و می‌گفت که نترسید ما پیروزیم که ناگهان بر اثر پرتاب گلوله خمپاره به سنگرش در سوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ در جبهه بازی دراز آسمانی شد.

انتهای پیام/

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha