به گزارش خبرگزاری حوزه، در یکی از شبهای جمعه بعد از دعای کمیل، بنا شد بچهها از سمت راست یکی یکی دعا کنند.
اولی گفت: «الهی حرامتان باشد…» بچهها مانده بودند که شوخی است، جدی است؟ بقیه دارد یا ندارد؟ جواب بدهند یا ندهند؟ که اضافه کرد: «آتش جهنم» و بعد همه با خنده گفتند: «الهی آمین.»
نوبت دومی بود، همه هم سعی می کردند مطالب شان بکر و نو باشد، تأملی کرد و بعد دستش را به طرف آسمان گرفت و خیلی جدی گفت: «خدایا مارو بکش…»
دوباره همه سکوت کردند و معطل ماندند که چه کنند و او اضافه کرد: «پدر و مادر مارو هم بکش!» بچهها بیشتر به فکر فرو رفتند، خصوصاً که این بار بیشتر صبر کرد، بعد که احساس کرد خوب توانسته بچهها را بدون حقوق سرکار بگذارد، با صدای بلند گفت: «تا دیگر ما را نیش نزند!»
منبع:
لبخند قلم، طنزیمات جهادی طنز جبهه و جنگ










نظر شما