شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024

حوزه نیوز: سخن از حضرت خدیجه‌(س)، سخن از یک دنیا عظمت و پایداری و استقامت در هدف است، به حق سخن گفتن از بزرگ بانویی که خداوند بر او سلام و درود می فرستد، بسی مشکل است، اما از باب « لا يُدْرَكُ كلّه لا يُتْرَكُ كُلّه» به بررسی گوشه‌هایی از شخصیت و زندگی این بانوی سخاوتمند اسلام می‌پردازیم.

بر این اساس به مناسبت فرا رسیدن دهم ماه مبارک رمضان، سالروز وفات جانسوز ام‌المؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخنانی از حضرت آیت الله جوادی آملی در خصوص جایگاه ،نقش و مقام آن حضرت را تقدیم ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت می‌شود.

گاهي انسان كاري انجام مي‌دهد كه آن كار را خداوند نه تنها قبول مي‌كند و به او پاداش مي‌دهد، بلكه آن كار را به خودش اسناد مي‌‌دهد، عمل خديجه(سلام الله عليها) از اين قبيل است [كه] خداوند نه تنها كار اين بانو را قبول كرد و به او پاداش حسن داد، بلكه كار او را به خود اسناد داد، فرمود: اين كار من است در سورهٴ مباركهٴ «ضحي» به رسول اكرم(عليه الآف التحية و الكرم) فرمود: ﴿وَ وَجَدَكَ ضَالاً فَهَدَي ٭ وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي﴾ يعني تو را نيازمند يافت و بي‌نياز كرد.

 گرچه در بعضي از روايات به استجابت دعا تفسير شده است، يعني دعاي تو مستجاب شد، اما معناي ظاهر «اغناء» هم همچنان محفوظ است؛ يعني تو نيازمند بودي و خدا تو را بي نياز كرده است. بي‌نيازي رسول اكرم[صلّي الله عليه و آله و سلّم] با مال حلال خديجه(سلام الله عليها) بود. آن مال را كه اين بانوي طاهره در راه اسلام صرف كرده است، ذات اقدس الهي قبول كرد و به خود اسناد داد.

* طهارت بانوی اسلام

همان‌طوري كه وجود گرامي رسول اكرم(عليه وعلي آله الآف التحية والكرم) قبل از نزول اسلام و قرآن به امانت معروف بود، خديجه(سلام الله عليها) هم قبل از اسلام به طهارت معروف بود، مي‌گفتند «بانوي طاهره»، آن «طاهره» همتاي اين «امين» شد و اين «امين» همسر آن «طاهره» شد و آن اموال در راه اسلام صرف شد و خدا اين صرف را پذيرفت و به رسولش فرمود: ﴿وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي﴾ يعني تو را بي‌نياز كرد؛ يعني مال خديجه[سلام الله عليها] مال خداست [و] كار خديجه[سلام الله عليها] مقبول الهي است.

* پذيرش عمل و پذيرش عامل

گاهي انسان مال حلال دارد و در راه خدا صرف مي‌كند و خدا كار او را قبول مي‌كند، عمل او را مي‌پذيرد [و] وقتي عمل او را قبول كرد يا ده برابر پاداش مي‌دهد يا هفتصد برابر يا 1400 برابر يا بيش از آن؛ چون ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ يا ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ اين در صورتي است كه خدا، مال انسان را قبول بكند، عمل انسان را قبول بكند و به انساني كه عمل خوب كرد پاداش بدهد؛ چون ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾ يك وقت بالاتر از اين است؛ خدا نه تنها عمل انسان صالح را قبول مي‌كند، بلكه خود او را مي‌پذيرد.

حضرت مريم و حضرت خديجه مقبول خدای سبحان

دربارهٴ مريم(سلام الله عليها) آمده است كه ﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً﴾ مريم[سلام الله عليها] را خدا قبول كرد، نه عمل مريم[سلام الله عليها] را. وقتي عمل مريم[سلام الله عليها] را قبول بكند به او پاداش خير مي‌دهد، وقتي خود مريم [سلام الله عليها] را قبول بكند او را مادر پيغمبر مي‌كند. وقتي خديجه(سلام الله عليها) را قبول بكند او را مادر سيدهٴ نساء عالميان قرار مي‌‌دهد. خيلي فرق است كه خدا عمل كسي را قبول بكند يا این که، خود او را قبول بكند.

صَلاح در مقام ذات و در مقام فعل

اگر گوهر ذات كسي قبول شد او جزء «صالحين» است، نه جزء «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»، در قرآن بين كساني كه جزء «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» هستند و بين كساني كه جزء «صالحين» هستند خيلي فرق است. آنهايي كه كارهاي خوب مي‌كنند مؤمن متوسط هستند [و] آنكه گوهر ذاتش سالم است او جزء صالحين است. برخي در دنيا با اينكه جزء كساني هستند كه اعمال صالح دارند، ولي جزء صالحين نيستند [بلكه] در آخرت به صالحين ملحق مي‌شوند: ﴿وَ إِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾ اگر كسي گوهر ذاتش صالح شد از ذات او جز كار خير چيزي نشئت نمي‌گيرد؛ بر خلاف كسي كه جزء «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»است و ممكن است گاهي عمل صالح نكند يا ـ خداي ناكرده ـ بلغزد و گرفتار عمل طالح شود.

راه نيل به مقام صالحين

ما اين راه را بايد طي كنيم. موظفيم اين راه را شناسايي كنيم و طي كنيم. اين اختصاصي به آن وجود پاك نداشت و ندارد. بعضي از كارهاست كه مخصوص انبياست، مخصوص ائمه(عليهم الصلاة و عليهم السلام) است و ديگران توان آن را ندارند؛ ولي برخي از كارها مقدور ديگران هست. اين راهها را ديگران هم مي‌توانند به نوبه خود طی می‌کنند، اما چگونه ديگران بشناسند و چگونه اين راه را طي كنند؟ مسئله اينكه انسان كار خير بكند، خيلي سخت نيست. احكام را انسان ياد مي‌گيرد، تمرين مي‌كند، اول واجبها را انجام مي‌دهد، بعد توفيق انجام مستحب پيدا مي‌كند. اول حرام را ترك مي‌كند، بعد توفيق ترك مكروه نصيبش مي‌شود و مانند آن؛ اما دربارهٴ كساني كه گوهر ذاتشان صالح باشد اين نياز به تدبّر بيشتري دارد. ذات ما همان جان ماست  كه بدن ما ابزار دست اوست. خداوند راه رسيدن به اين مقامِ صالحين را ـ كه گوهر ذات انسان صالح بشود ـ در قرآن مشخص كرده است و روايات آن را باز كرده [است].

گناه، عامل مهر شدن قلب

در قرآن كريم فرمود: گناه اين قلب را مي‌بندد [و] نمي‌گذارد اين دل باز بشود  وقتي دل باز نشد معارف الهي در دل نفوذ ندارد. وقتي در دل نفوذ نداشت اين قلب، قلب انساني نيست. همان بيان نوراني اميرالمؤمنين(عليه السلام) در نهج البلاغه است كه فرمود: «فالصُورة صورةُ إنسان و القلبُ قَلبُ حَيوان … و ذلك مَيت الأحياء» گناه در قلب را مي‌بندد [و] وقتي قلب بسته شد انسان راه تعقل قرآني را از دست مي‌دهد [و] ديگر معاني قرآن، معارف قرآن در اين دل نفوذ پيدا نمي‌كند؛ چه اينكه فرمود: ﴿أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ ؛ اينها چرا درباره قرآن تدبر نمي‌كنند؟ سرّ تدبر نكردن آن است كه، قلب اينها قفل است [و] وقتي قلب بسته بود اين الفاظ را انسان مي‌شنود، ولي معانيش در دل نفوذ نمي‌كند. گناه، قُفل قلب است، دل را واقعاً مي‌بندد.

پرهيز از گناه قدم اولِ طريق و صَلاح

اولين قدم اين است كه انسان از گناه بپرهيزد، مخصوصاً ماه مبارك رمضان فرصت مناسبي است كه انسان به مهماني خدا دعوت شده است. اين گناه باعث مي‌شود كه انسان پشتش خم بشود و انسان را بدهكار بكند و انسان بدهكار بايد در رهن و گرو باشد كه در خطبه شعبانيه آمده است كه «أيها الناس إن أنفسكُم مَرهونةً بأعمالكُم ففكوها بإستغفاركم وظهوركم ثقيلة من أوزاركم»  فرمود: مردم! پشت شما از گناه خميده است [و] خود شما در رهن و گروِ گناهيد كسي كه گناه كرد بدهكار است [و] كسي كه بدهكار است بايد رهن بدهد و رهن و گرو در مسائل اعتقادي آن است كه خود انسان را گرو مي‌گيرد، خود انسان از آزادي مي‌افتد [و] وقتي خود انسان در گرو بود توان كاري ندارد [و] وقتي انسان بسته بود، آزاد نبود در اختيار شيطان است، نه در اختيار رحمان و ساير مسائلي كه بر اين امر مترتب است ماه مبارك رمضان فرصت خوبي است كه انسان اين قُفلهاي قلب را باز كند

مرحلهٴ دوم: ياد خدا

مرحلهٴ دوم؛ وقتي قفل قلب باز شد؛ يعني انسان آلوده نبود [و] به اين فكر است كه «ذكرالله» را در قلب خود جا بدهد كه «خيرالمجالس» همين است. نام خدا، احكام خدا، معارف الهي، اسماي حُسنا، صفات خدا و دين خدا در قلب راه پيدا كند اين مرحله دوم وقتي در قلب راه پيدا كرد انسان معتقد مي‌شود، متخلّق مي‌شود، عمل مي‌كند [و] وقتي عمل كرد و متخلّق شد و معتقد بود، ثمر مي‌دهد. اعتقاد پيدا كردن، تخلّق يافتن و عمل كردن، اين شجره طوبا را غَرس مي‌كند، آبياري مي‌كند، برومند مي‌كند، مثمر مي‌كند.

حكمت، ثمره شجره طوبای اخلاص

حالا ثمر اين شجرهٴ طوبا چيست؟ همان است كه در روايات ما آمده است كه «مَن أخلَصَ للهِ أربَعينَ صباحاً ظَهرت يَنابيعُ الحِكمةُ مِن قَلبِه عَلي لِسانه» ؛ چشمه‌هاي حكمت از قلب او، بر زبان او، بر قلم او جاري مي‌شود؛ آن‌گاه يك عالم رباني خواهد شد كه هرچه مي‌گويد حكمت است [و] يك عالم رباني خواهد شد كه هر چه مي‌نويسد حكمت است كه چشمه‌هاي حكمت از قلب او بر زبان او و از قلب او بر قلم او جاري مي‌شود. اينكه مي‌بينيد ما بسياري از بزرگاني داريم كه خيلي از مطالب نو آوردند كه ديگران نگفتند، سرّش آن است كه آنها شجرهٴ طوبايي در قلب خود غَرس كردند و اين معاني را ذات اقدس الهي به آنها افاضه كرده است. سرّ نوآوري و ابتكار بزرگان علمي و ديني همين است كه «ظَهرت يَنابيعُ الحِكمةُ مِن قَلبِه عَلي لِسانه»

خلاصه و نتيجه بحث

بنابراين آنچه كه مطرح شد سه اصل كلي قرآني است: اصل اول آن است كه، گناه واقعاً قلب را مي‌بندد؛ يعني يك انسان تبهكار توفيق شنيدن نام حق، ياد حق، درك قرآن، معارف قرآن، معاني اسماي الهي را ندارد؛ چون دل بسته است. توبه، طهارت و كليدي است كه اين قفل را باز مي‌كند.

وقتي قلب باز شد [و] انسان شرح صدر پيدا كرد، آن‌گاه معاني قرآن، ره‌آورد وحي در دل ظهور و حضور پيدا مي‌كند. عقايد خوب، اخلاق خوب، عمل خوب، در اين دل حضور و ظهور دارد [كه] اين مي‌شود شجرهٴ طوبا [و] وقتي درخت طوبا در دل غَرس شد اين درخت سر برمي‌آورد و ميوه مي‌دهد؛ ميوه او همان مطلب سوم است كه فرمود: اگر كسي با اخلاص بود «ظَهرت يَنابيعُ الحِكمةُ مِن قَلبِه عَلي لِسانه» ؛ چشمه‌هاي جوشانِ حكمت از دل او بر زبان او يا بر قلم او جاري مي‌شود. حرفي كه مي‌زند دلها را روشن مي‌كند؛ كتابي كه مي‌نويسد دلها را روشن مي‌كند. حرف او تازه است، گفتار او تازه است، نوشتار او تازه است؛ چه اينكه رفتار او مخلصانه بود. اين سه كار، طوري است كه انسان را در درجهٴ اول جزو كساني قرار مي‌دهد كه «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» مي‌شود و خدا عمل او را قبول مي‌كند. اگر اين كارها براي انسان ملکه شد، انسان سالك را به جايي مي‌رساند كه گوهر ذات او را خدا قبول مي‌كند، جزء صالحين مي‌شود، خودش شجره طوبا خواهد شد كه ﴿أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِي السَّماءِ﴾ .

درخت ممنوع در تفسير امام رضا (ع)

از وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) سؤال كردند كه دربارهٴ درخت بهشت كه وجود مبارك آدم و حوا(عليهما آلاف التحية و الثناء) نبايد از آن مي‌خوردند روايات مختلف است، آيا او گندم بود، انگور بود، خرما بود، چه درختي بود؟ فرمود: درخت بهشت، نظير درخت دنيا نيست [بلكه] درخت بهشت، هر درختي هر ميوه‌اي كه شما بخواهيد مي‌دهد  اين‌طور نيست كه درخت بهشت اگر درخت انگور بود ديگر خرما ندهد [بلكه] درخت بهشت، شجره‌اي‌است كه هر چه بهشتی بخواهد مي‌دهد.

ـ آثار وجودي درخت طوبای صالحين

آن‌گاه در ذيل اين آيهٴ ﴿تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا﴾ بعضي از مفسرين بزرگوار ما نقل كردند: يك مؤمنِ جامعِ علوم ميوه‌هاي گوناگون مي‌دهد شما ميوه‌هاي علومِ نقلي و عقلي را از بعضي از بزرگان سراغ داريد. وجودش يك شجرهٴ طوبايي شده است كه ﴿تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا﴾ «اُكُل» يعني خوراكي، نه خوردن. «اَكل» يعني خوردن و «اُكُل» يعني خوراكي. به ميوه مي‌گويند «اُكُل» اين شجرهٴ طوبا «اُكُل» خود؛ يعني ميوه خود، خوراكي خود را دائماً مي‌دهد؛ آن‌گاه چنين انساني كه جزء صالحين است و از «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» بالاتر است، اين شخص خود شجرهٴ طوبا مي‌شود و همين شخص را ذات اقدس الهي قبول مي‌كند؛ نه تنها عمل او را قبول مي‌كند، بلكه گوهر ذات او را قبول مي‌كند [و] وقتي گوهر ذات او را قبول كرد؛ نظير مريم(سلام الله عليها) آن‌گاه كه ﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً﴾ كار او را به خود اسناد مي‌دهد. مي‌بينيد كارخديجه(سلام الله عليها)را خدا به خود اسناد داد، فرمود: ﴿وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي﴾ تو را بي‌نياز كرده است؛ يعني آنچه را كه خديجه طاهره[سلام الله عليها] انجام داده است كار ما بود و اگر به مريم(عليها آلاف التحية و الثناء) عيسي مسيح[سلام الله عليه] داده است به اين طاهره، سيّدهٴ نساء عالميان داده است كه عيساي مسيح(سلام الله عليه) به فرزند او در زمان ظهورش اقتدا مي‌كند [كه] اين مقام والاي حضرت بقية الله است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha